بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

طه

@Taha.A.S

65 دنبال شده

102 دنبال کننده

                      «الهی! تو درون من بودی، اما من بیرون از خودم بودم.»


                    
https://tehran.academia.edu/TahaAbdollahiSohi

یادداشت‌ها

نمایش همه
                برای مقاله‌ای مجبورم این کتاب و برخی از دیگر کتاب‌های آقای طاهرزاده را تورق کنم. واقعا انگار دارند به روحم سنگ‌پا می‌کشند.
مجموعه‌ای از سخنان بی‌استناد و مبهم و با عرض پوزش بی‌سر و ته.
ایشان نه تحصیلات دانشگاهی مرتبط داشته اند و نه تحصیلات حوزوی جدی. 
سبک نوشتار آخوندی است، اما قوت یک آخوند درس‌خوانده ملا را هم ندارند.
نمی‌دانم به کدام پشتوانه علمی حدود ۷۲ کتاب تا به حال منتشر کرده اند!

مرده از بس بهم افتاده کفن نتوان کرد!
چهار پنج تا مقاله دانشگاهی درجه اول درباره ابن عربی یا یکی دو تا از کتاب‌های امثال چیتیک و شوتکویچ و مانند ایشان را بخوانید، و ببینید تفاوت ره از کجاست تا به کجا! 
رویکرد امثال آقای طاهرزاده فقط منجر به نوعی کج‌فهمی از متون می‌شود.
موجی است که آمده و به زودی هم فرو می‌نشیند. کما اینکه پدر فکری ایشان، احمد فردید، هم چنین بود. جوانان دهه‌ی سی و چهل و پنجاه را مدتی شیفته خود کرد. اکثر قریب به اتفاق فلسفه خوانده‌های جوان نسل دهه شصت و هفتاد دیگر تره هم برای فردید خرد نمی‌کنند. 
        
                «نه مخلوق است آن کو گشت واصل/نگوید این سخن را مرد کامل»

گلشن راز یکی از زیباترین و دلکش‌ترین منظومه‌های عرفانی به زبان فارسی است. شیخ محمود شبستری گلشن‌راز را طی مدت زمان بسیار کوتاهی سروده‌ است. و گویا پیش از این، همانطور که خود می‌گوید چند اهل شاعری نیز نبوده است.
باری، گلشن‌راز به صورت پرسش و پاسخ مرتب شده است. شیخ در این رساله به پرسش‌هایی صوفیانه از قبیل چیستی خود، نسبت هستی و خدا، سیر و سلوک، معنای رخ و بت و زلف و خال و لب و مانند آن، و برخی مسائل دیگر می‌پردازد. 
اگر چه حجم رساله کم است، مطالب بسیار عمیق و دقیقی دارد.
بسیاری شبستری را ذیل ابن عربی خوانش می‌کنند، البته این خوانش مخالفانی همچون استاد پورجوادی دارد.
گلشن راز شرح‌های بسیاری دارد که مشهور ترین‌شان شرح لاهیجی است، لاهیجی از مریدان سید محمد نوربخش، ر
قطب طریقت نوربخشیه بود.
گلشن راز چندین بار به انگلیسی هم ترجمه شده است، پیشنهاد می‌کنم ترجمه‌ی وینفیلد را، با آنکه برای حدود دویست سال پیش است، ببینید.
مقالات و کتاب‌های بسیاری درباره‌ی شبستری و گلشن راز به نگارش درآمده است. 
در فارسی دستکم دو کتاب نسبتا خوب درباره‌ی شبستری داریم که هر دو را استاد صمد موحد تألیف کرده اند.
مرحوم پروفسور لویزن هم تحقیقاتی درباب گلشن راز دارند.

خسته شدم، شب بخیر!
        
                «انسان فرهمند، ساکن است در شغل بی‌فعلی
و به تعلیم بی‌سخن عمل می‌کند.
ده هزار موجود برخیزند
و از آن جدا نگردند.
زندگی بخشد و هست نشود؛
چون فعلی کند، دلبسته آن نباشد؛
و چون کارها تمام شود، در آن وانماند»

«سخنان سرراست به نظر باژگونه می‌آید!»


نخستین باری که نام دائو د جینگ را شنیدم حدود ۵ سال پیش در دانشگاه تهران، سر کلاس دکتر ریخته‌گران بود.
با آن آرامش و طمأنینه‌ای که داشتند، کلام‌شان در عمق جان نفوذ می‌کرد. طمأنینه ‌و سکونی که برآمده از سال‌ها سلوک و سکونت سه‌ساله‌شان در هند است.

کتاب‌های عرفانی را باید بار‌ها خواند و به دقت و آهسته خواند. رمان نیستند که در عرض چند ساعت یا چند روز نجویده بلعیده شوند. حتی حالت نفسانی‌ انسان در فهم متون عرفانی بسیار موثر است. از همه مهم‌تر داشتن استاد است، بدون استاد هیچ چیز فهم نمی‌شود.

باری، این ترجمه بهترین ترجمه‌ی فارسی از دائو د جینگ است. مترجم فاضل، دکتر رادپور، تنها متخصص دائوییسم در ایران هستند. امیدوارم کتاب را بخوانید و لذت ببرید!
        
                بنده متاسفانه هنوز کتاب را مطالعه نکرده ام. 
اما به نظرم لازم است مطالبی را در باب آقا سید علی قاضی عرض کنم، که به گمانم نویسنده محترم نفرموده اند.

علمای نجف، و همچنین علمای قم و مشهد و... به خاطر مخالفت‌هایی که برخی تصوف‌ستیزان با تصوف می‌کرده اند، معمولا نام صوفی بر خود نمی‌نهادند و به جای لفظ تصوف از عرفان استفاده می‌کردند و می‌کنند.
بزرگان مکتب عرفانی نجف هم برای اینکه مصون بمانند نسبت‌شان با صوفیان را انکار می‌کردند و بعضاً هنوز متأسفانه می‌کنند. 
سلسله‌ی اساتید آقا سید علی قاضی چنین است:
 شیخ محمد بهاری
آخوند ملاحسین‌قلی همدانی 
سید علی شوشتری
صدر الدین کاشف دزفولی
آقا محمد بیدآبادی 
قطب الدین نیریزی

کاشف دزفولی و آقا محمد بیدآبادی و قطب الدین نیریزی از مشایخ طریقت ذهبیه بودند. سلسله‌ی اساتید آقا سید علی قاضی همچنین با طریقت نعمت‌‌اللهیه هم ربط و نسبت‌هایی دارد. خود آقا سید علی قاضی نیز با حاج بهارعلی‌شاه خاکسار ارتباط و رفت و آمد داشته اند.

کوتاه سخن اینکه آقا سید علی قاضی طباطبایی و شاگردانشان مانند علامه طباطبایی و شاگردان شاگردان ایشان مانند علامه حسن‌زاده و شاگردان ایشان هم به نوعی ذهبی هستند، اگرچه معمولا اظهار نمی‌کنند برای اینکه از مخالفت‌ها در امان بمانند.

        
                نخستین باری که با فتوحات آشنا شدم حدود پنج سال پیش بود که محضر دکتر حکمت یکی از ابواب فتوحات را می‌خواندیم. در این چند سال مراجعه‌ی مستمر به فتوحات نداشتم، اما این روزها به خاطر پایان‌نامه‌ام بیش از پیش با فتوحات درگیرم و از محضر استاد عزیزم استاد صدوقی سها استفاده می‌کنم.

از فتوحات سه تصحیح در دست است:
۱)تصحیح قدیمی بولاق که در قرن نوزدهم انجام شد و در چهار جلد رحلی چاپ شد و البته انتشارات‌های مختلف تجدید چاپش کردند.
۲)تصحیح عثمان یحیی که متاسفانه به خاطر مخالفت برخی علمای مصر ناتمام ماند. تصحیح عثمان یحیی به غایت دقیق و فاضلانه است. عثمان یحیی در تصحیح خودش هر دو تحریر* فتوحات را آورده است.
۳) تصحیح سلطان احمد المنصوب که در سال ۲۰۱۰ در یمن چاپ شد و میان چاپ‌های مختلف فتوحات از همه بهتره.(فایل این تصحیح در اینترنت دستیاب می‌شود)

ترجمه‌های فتوحات:
از فتوحات ترجمه‌ای به فارسی به همت مرحوم خواجوی منتشر شده است.
گویا فتوحات به صورت کامل به ترکی امروزین نیز ترجمه شده است.
دکتر اریک(شعیب) وینکل در حال ترجمه‌ی فتوحات به انگلیسی هستند که تا به حال سه جلدش منتشر شده است و مجلدات ۴-۶ هم زیر چاپ هستند.
گزیده‌ای از فتوحات هم پیش از این و چند دهه‌ی قبل به فرانسوی و انگلیسی به همت مایکل کودویچ و چیتیک و موریس منتشر شده بود.

از فتوحات گزیده‌های هم در دست است و همچنین برخی از ابوابش شرح شده است که اگر بخواهم آنان را عرض کنم سخن به درازا می‌کشد.

برجسته‌ترین محققی که روی فتوحات کار کرده مایکل کودویچ است. از دیگر متخصصان فتوحات می‌توان به این بزرگواران اشاره کرد: ویلیام ویتیک، جیمز وینستون موریس، کلوده عداس و اریک وینکل و...


*ابن عربی فتوحات مکیه را دو بار تحریر کرده است. میان این دو تحریر اختلافات زیادی وجود دارد. خوشبختانه تحریر نخست به خط خود شیخ باقی مانده است.

پ.ن: خیلی وقت بود که یادداشتی ننوشته بودم. بهانه‌ای برای تجدید دیدار مجازی با دوستان بود🙂

        
                به نظرم این نخستین باری است که از عین صاد می‌نویسم، از عین صادِ عزیزِ دوست‌داشتنی.
۱۵-۱۶ ساله بودم که با عین صاد آشنا شدم. یکی از دوستان قدیمی عین صاد، معلم دینی ما بود.
ارتباطی قلبی-عاطفی با عین صاد داشتم، قم که می‌رفتم یکی از پاتوق‌هایم مزار عین صاد در گلزار شهدای قم بود. مدت‌ها کنار قبر سفید رنگ‌اش می‌نشستم و درد و دل می‌کردم. بعدها با برادر زاده‌اش هم رفاقت نزدیکی پیدا کردم. سال‌ها عین صاد اول شخص فکری-معنوی زندگی‌ام بود.
کم کم با کتاب‌های عین صاد هم آشنا شدم. درست یادم نیست چند تا را خواندم، اما کم نخواندم. 
بیش از همه‌، از کتاب‌ آیه‌های سبز و کتاب‌های دیگری که درباره‌ی خاطراتش بود خوشم آمد و هنوز می‌آید.
آن زمان گمان می‌کردم عین صاد بسیار عمیق است و از آب و خاکی دگر است. اما به مرور زمان نظرم عوض شد.
عین صاد انسان محققی نبود، خیلی هم اهل مطالعه نبود، سلوک عرفانی به آن معنای خاص‌اش نیز نداشته است، اما قلم روانی داشت و بی‌پیرایه می‌نوشت. خوش‌ذوق بود و اهل درد، اما نه عمیق...
هنوز هم از مطالعه‌ی کتابِ خاطراتش لذت می‌برم. از انسان‌هایی بود که بنظرم رفتارشان پندآموزتر از افکارشان است. ‌

آن سال‌ها عین صاد اینقدر معروف نبود. کتاب‌‌هایش چندان پرتیراژ نبود، برای سالگرد هایش ۱۵-۲۰ نفر بیشتر سر خاکش نمی‌آمدند. نمی‌دانم یکدفعه چه شد که عِده و عُده پیدا شدند و اینقدر طرفدار پیدا کرد.
عزیزی می‌گفت که ماجرأت نداریم دیگه در قم عین صاد رو نقد کنیم!!!


پ.ن: چند کتاب از مرحوم عین صاد هنوز در کتابخانه‌ام دارم. اگر کسی از دوستان ساکن تهران خواست تقدیم می‌شود.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌های کتاب

نمایش همه
بودا و سروده هایش "راه حق": دماپادا: متن بوداییدائو: راهی برای تفکر، برگردان و تحقیق دائو ده جینگکتاب مقدس: عهد عتیق و عهد جدید

کتاب‌های بالینیِ من

9 کتاب

لیستِ پیشِ رو شامل کتاب‌های است که به نظر بنده ارزش چندین و چند بار خواندن را دارند. یا به عبارت دیگر همواره باید آنان را مطالعه کرد. اگر چه برخی را بارها مطالعه کرده ام، برایم همواره تازگی دارند. بسیاری از این کتاب‌ها به معنای لغوی کلمه نیز برای من بالینی هستند! چه شب‌ها که در بستر با دل‌گرفتگی کتاب مقدس را خوانده ام و گریسته ام و با ایوب زاد-روزم را نفرین کرده ام و با عیسی از دامنه‌های کوه زیتون بالا رفته ام و با بودا از وسوسه‌ی حواس نالیده ام و با عین القضات از عشق خوانده ام و با پتکِ نیچه بر اندیشه‌هایم کوفته ام.... به نظرم بهتر است به جای یک بار خواندن کتاب‌های عادی و متوسط، کتاب‌های خوب را چندین و چند بار بخوانیم. پ.ن: دائو د جینگ را فقط و فقط با ترجمه‌ی آقای اسماعیل رادپور تهیه بفرمایید و پولتان را برای دیگر ترجمه‌ها هدر ندهید. کتاب‌ مقدس را می‌توانید به راحتی از طریق نرم افزار Bible بخوانید. اگر هم می‌خواهید به صورت چاپی تهیه کنید چاپ سیار یا انتشارات اساطیر خوبه. بهترین تصحیح مثنوی تصحیح استاد محمدعلی موحد است. بهترین تصحیح گلشن راز تصحیح صمد موحد است. بهگود گیتا ترجمه‌ی انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی را تهیه بفرمایید. چنین گفت زرتشت و غروب بت ها را هم فقط با ترجمه‌ی استاد آشوری بخوانید.

The question of the left and its future notes of an onlookerTopics in decision problemپژوهشی در پیرامون مسئله ی تصمیم در منطق

ادیب‌سلطانیسم

14 کتاب

هنوز نوجوان بود که با زبان‌های فرانسوی و انگلیسی آشنا شد. بعدها به دانشکده پزشکی دانشگاه‌ تهران رفت و از آنجا به وین رفت و دکترای روان‌پزشکی گرفت. اما همیشه‌ در گیر و دارِ زبان و فلسفه و منطق بود. روان‌پزشکی را رها کرد و به سراغ علاقه‌اش رفت. چندین زبان، از جمله آلمانی، یونانی، روسی، پهلوی، عربی، عبری، ارمنی، لاتین، ایتالیایی، اَوِستایی و... را فرا گرفت. پیش از انقلاب در موسسه‌ی فرانکلین، ویراستاری می‌کرد و گویا پیش از آن در موسسه‌ای زبان انگلیسی درس می‌داد. در ستایشِ ادیب همین بس که ترجمه‌اش از ارگانونِ ارسطو «ده سال» بطول انجامیده! دقتِ ادیب در نوشتن و حتی سخن گفتن از طاقتِ بشر عادی خارج است(اگر شک دارید، به دو سخنرانی‌ای که از ادیب موجود است گوش دهید، یا کتاب‌هایش را بخوانید). ملکیان که خود در دقت آیتی است، می‌گفت که در سراسرِ سنجش خردِ ناب(که بیش از 1200 صفحه است) تنها یک غلط پیدا کرده است. مقدمه‌هایی که ادیب بر ترجمه‌هایش نوشته‌ است، هر کدام به اندازه‌ی ده مقاله مطلب دارد. ادیب سلطانی دستی هم بر هنر دارد، تصویر برخی نقاشی‌هایش در اینترنت موجود است، گویا شعر نیز می‌گوید. از ترجمه‌هایش از آثار شکسپیر هم که مشخص است تا چه اندازه اهل ادبیات است... افسوس و صد افسوس که این مردِ جنتل‌مَنِ دانایِ ساده‌زیستِ شیک‌پوشِ پردقّت، میانِ ما غریب است.... ای کاش اندکی از دقّتِ ایشان و همّت ایشان، درس بگیریم.

در جست و جوی کبریت احمر: زندگانی ابن عربیابن عربی، میراث دار پیامبرانعوالم خیال: ابن عربی و مسئله اختلاف ادیان

ابن‌عربی-شناسی

6 کتاب

محی‌الدین بن عربی صوفی بزرگ اندلسی، از بانفوذترین متفکران مسلمان است. از محی الدین آثار بسیار زیادی بر جای مانده است. احتمالاً نام او یا نظریه وحدت وجود به گوشتان آشناست، شاید هم از طریق مطالعه کتاب مرگی کوچک با زندگی‌اش آشنا باشید. در اینجا قصد ندارم که به خود کتاب‌های ابن عربی بپردازم، تنها قصد دارم چند کتاب‌ مفید برای شناخت بیشتر احوال و آثار و آراء ابن عربی معرفی کنم. در حال حاضر مطالعه و تحقیق جدی در هر زمینه‌ای، از جمله اسلام‌شناسی نیازمند آشنایی با زبان انگلیسی است. حجم و کیفیت مقالاتی که به زبان فارسی و عربی درباره عرفان اسلامی/تصوف منتشر می‌شوند با مقالات انگلیسی اصلا قابل قیاس نیست. درباره ابن‌عربی حدوداً هفته‌ای یک مقاله به انگلیسی منتشر می‌شود. مقالاتی که به فارسی درباره عرفان و تصوف به نگارش درمی‌آیند بی تعارف نمی‌توانند به هیچ روی برابر مقالات خوب انگلیسی عرض اندام کنند. (بگذریم از استثناهایی که به انگشتان یک دست نیز نمی‌رسند) پیشنهاد می‌کنم به سایت انجمن ابن‌عربی هم یک سری بزنید: https://ibnarabisociety.org/

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

طه پسندید.
ویدئو در بهخوان
            مرگ و زندگی!

یک رمان کوتاه بسیار خوب و خواندنی از نویسنده‌ای که نیاز به معرفی ندارد؛ این اثر در چند لایه قابل تحلیل و بررسی است:

اولین و شاید مهم‌ترین لایه آن واکنش افراد در مواجه با مقوله مرگ و همین‌طور نحوه برخورد با درد و رنج و بیماری است! درگیری ذهنی شخص اول داستان با مرگ که به شکل جالبی افزایش دردهایش با درگیری ذهنی‌اش رابطه مستقیم دارد. این‌که چقدر احساس موفقیت و مفید بودن و البته در مسیر درست بودن در زندگی، با آرامش اواخر عمر و پیش از مرگ ارتباط دارد.

لایه دوم به نقد زندگی‌ اجتماعی و روزمرگی افراد می‌پردازد. شخصیتی با زندگی کارمندی که عمده عمرش را صرف تجملات و تشریفات زندگی کرده و مدام در گیر و دار تنظیم روابط خود با سایر افراد جامعه است. چه در زندگی شخصی و چه در زندگی کاری که سعی می‌کند آن‌ها را از هم تفکیک کند.

لایه سوم نقد به بروکراسی و سلسله مراتب اداری به خصوص در نظام قضایی و به تعبیری نظام دیوان سالاری و مشکلات آن است؛ به قدرت رسیدن و ارتقا افراد ناشایست! عدم تناسب معقول میان وظایف و درآمد! و...

پرداختن نویسنده به شخصیت پردازی و ذکر مقدمات در تقریبا نیمی از کتاب، علی‌رغم‌ این‌که یک رمان کوتاه است، مؤید همین چند وجهی بودن کتاب است که البته وجوه آن پیوستگی زیادی با هم دارد. 
          
کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران هم ارزشش به نسخی است که در آنجا نگه‌داری می‌شود و کتاب‌هایی که به کتابخانه اهدا شده است. و الا خود دانشگاه بودجه‌ی خاصی خرج خرید کتاب نمی‌کند. دانشگاه‌های درجه یک معمولا سالی چند میلیون دلار خرج تهیه منابع برای کتابخانه‌هایشان می‌کنند.... دانشگاه تهران پول اساتید حق التدریسی رو هم نمیده!
کدام کتابخانه؟ کدام مخزن؟

در زمانه گرانی کاغذ و حکومت منطق بیزینس بر بازار نشر، از کجا کتاب امانت بگیریم؟

ایران که واقعا تعطیله... کتاب‌‌خانه‌های دانشگاهی ایران حتی کتاب‌های چاپ شده داخل ایران را هم معمولا ندارند، چه برسد به کتاب‌های چاپ خارج از ایران! کتابخانه دانشکده الهیات دانشگاه تهران در حد یک کتابخانه شهرداری هم نیست! کتابخانه‌های دانشگاه‌های خوب دنیا معمولا چند میلیون کتاب دارند. کتابخانه دانشگاه تورنتو چهارده طبقه است! در ایران اصلا فهمی از علوم انسانی وجود نداره...همینه که حتی در مطالعات اسلامی هم تعطیل هستیم.
کدام کتابخانه؟ کدام مخزن؟

در زمانه گرانی کاغذ و حکومت منطق بیزینس بر بازار نشر، از کجا کتاب امانت بگیریم؟

طه پسندید.
طه پسندید.
طه پسندید.
طه پسندید.
            سال‌ها پیش این کتاب را خریدم و در این سال‌ها هیچ وقت ورقش هم نزده بودم. عنوانش را بسیار می‌پسندیدم و خیال می‌کردم و امید داشتم که بحث‌های جدی‌ای دارد.

مراد از «آرمانشهر دینی» در این اثر، موعود و مهدویت است. نیمی از کتاب مقدماتی است در باب موعودگرایی در ادیان و مذاهب مختلف و موعود در اسلام از نظر شیعه و سنی و احادیث مرتبط با مهدویت و مطالب کلی این چنینی که همه جا هست و همه کس گفته‌اند.
در نیمه‌ی دوم سی شاعر مشهور قرن سه تا شش را برگزیده‌اند و مثلاً قرار بوده مهدویت را در آثار اینان بررسی کنند. اما کدام بررسی؟ فقط بیت‌هایی که «مهدی» و «دجال» و «آخر زمان» داشته را کنار هم ردیف کرده‌اند و نمی‌توان مطمئن بود تمام شواهد را هم جمع کرده باشند، انگار برای نمونه مواردی را آورده‌اند؛ و با این نمونه‌های بی‌سروته و احتمالاً ناقص هیچ چیز دستگیر آدم نمی‌شود.
درباره‌ی هر شاعر معرفی بی‌فایده‌ای نوشته‌اند. نوشتن که چه عرض کنم. برای معرفی زندگی شاعر و سبک شعر او پاره‌هایی از سخن و سخنوران فروزانفر و با کاروان حله زرین‌کوب و تاریخ ادبیات صفا را همین طور کنار هم چیده‌اند؛ و بعد در عقاید دینی هر شاعر -اگر قاضی نورالله در مجالس المؤمنین یا دیگر محققان چیزی گفته باشند- گفته‌های آنان را آورده‌اند؛ و بعد رسیده‌اند به اصل مطلب که همان نقل چند بیت است. البته اگر بیتی وجود داشته باشد، در بسیاری از موارد بعد از معرفی‌های بی‌حاصل به اصل ماجرا که رسیده‌اند گفته‌اند: مطلبی در دیوان این شاعر یافت نشد!

شاید از این سی شاعر درباره‌ی دو سه تن، مثلاً قوامی رازی و ناصرخسرو، مطلب دندان‌گیری یافته باشند. یعنی در کل این کتاب سیصد صفحه‌ای، به زور بتوان ده صفحه تحقیق جدی و حرف حساب یافت.

          
طه پسندید.
طه پسندید.