معرفی کتاب زبان شعر در نثر صوفیه: درآمدی به سبک شناسی نگاه عرفانی اثر محمدرضا شفیعی کدکنی

زبان شعر در نثر صوفیه: درآمدی به سبک شناسی نگاه عرفانی

زبان شعر در نثر صوفیه: درآمدی به سبک شناسی نگاه عرفانی

4.0
10 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

8

ناشر
سخن
شابک
9789643721411
تعداد صفحات
660
تاریخ انتشار
1392/6/13

توضیحات

        
بعضی از شیفتگان عرفان و تصوف را دیده ام که می گویند: «آقای شفیعی کدکنی! شما نمی دانید که این شیخ و مراد و مرشد ما چه عارف بزرگی است! به خدا قسم تا نام مولانا را می شوند به وجد می آید و شروع می کند به سماع و رقص و شور و حال.

      

یادداشت‌ها

          کتابهای دکتر شفیعی را اگر ادبیاتی باشی, چاره ای نداری جز این که بخوانی. بی انصاف اگر نباشیم, ارزش خواندن هم دارند.
این کتاب, انگار اصل همه حرفهای گفته و نوشته و ننوشته دکتر شفیعی درباره عرفان و ادبیات عرفانی است. در واقع بعد از موسیقی شعر و صور خیال, سومین کتاب بسیار مهمی است که از او چاپ شده. 
اما استاد روش جالبی را برای تحکیم حرفهایش انگار پیدا کرده است. استاد ادعاهایی میکند, اما آنها را اثبات نمیکند, بلکه با تکرار فراوان آن ادعا و ساختن نتایج و مشتقات فراوان از آن, کاری میکند که آن ادعا برای خواننده بدیهی جلوه میکند. ادعای بنیادین کتای یعنی "عرفان نگاه هنری به دین است" یا مدعیاتی چون "تمثیل خردورزانه و استعاره شهودگرایانه است" از این جنس است. 
یا مثلا استاد, در یک بخش از اواخر کتاب, با نام "استعاره های مرکزی یا استعاره های اصلی", مفهوم دال مرکزی در تحلیل گفتمان را بدون ارجاع به آن, مثل همیشه به کار میگیرد, در آن تصرف میکند و حتی هر مفهومی را "استعاره" میخواند, مثلا "وحدت وجود" را. 
در بخشهای زیادی از کتاب هم ادعایی مطرح میشود و سعی میشود آن ادعا در متنی نشان داده شود. قسمتهایی از متن میاید و من منتظرم که حالا بخوانم که چگونه آن ادعا در این متن اثبات شده, اما چنین اتفاقی نمی افتد و مطلب با پایان آن متن, پایان مییابد. به نظرم میرسد اینها یادداشتهای استاد برای مجلاتی چون بخارا بوده اند که سریع نوشته شده اند و حالا اینجا گرد هم آمده اند. 
اما همه اینها و خیلی چیزهای دیگر از ارزش کتاب نمیکاهد. در زمانه ای که هیچ فکر و نظریه پردازی و تحلیل قابل اعتنایی درباره تاریخ ادبی وفرهنگیمان نوشته نمیشود هر کار اینچنینی ارزشمند است, هرچقدر هم که پراشکال و مدعیانه باشد.
        

18

حسین

حسین

1402/2/21

          در سالی که کنکوری بودم، معلم ادبیاتی داشتم که بسیار مورد علاقه‌ام بود. بعد از تمام شدن کلاس‌های ادبیاتِ هفتگی و در فاصله استراحت بعد از کلاس، با این‌که مجبور بود سریع به مدرسه دیگری برود، می‌ماند و با هم مشغول صحبت می‌شدیم. دانشجوی دکتری ادبیات دانشگاه تهران بود و بسیار باسواد و فروتن. از همان جنس آدم‌هایی که مصاحبت‌شان را به هرچیزی در دنیا ترجیح می‌دهم. من هم در آن سال‌ها عاشقانه ادبیات را (البته ادبیات غیر درسی را‍!) دنبال می‌کردم. بخارا می‌خواندم و داریوش شایگان و تقی پورنامداریان و از این دست آثار و نویسنده‌ها. زندگی در ساده‌ترین شکلش زیبا بود.
این کتابِ «زبان شعر در نثر صوفیه» را از او هدیه گرفتم. یادم هست که چقدر خوشحال شده بودم که معلمی که تا این حد دوستش داشتم، این کتاب زیبا را به من هدیه داده بود. به من گفت که شاید لازم باشد قبل از خواندن هرگونه نثر و نظم عرفانی، این کتاب را بخوانیم تا یاد بگیریم که چگونه درست‌تر و بدون غرض به این آثار نگاه کنیم.
حالا که بعد از چند سال دوباره خواندمش، تمام لذت آن دوره یادم آمد. حسِ به یادآوری کلماتی که در یک کتاب سال‌ها قبل خوانده‌ای. تمام آن شور و هیجانی که با خواندن خط به خط‌ش حس می‌کردی. آن حس نابی که برای اولین بار چیزهایی را می‌خوانی که هیچ اطلاعی ازشان نداری و جهان را به شکل جدیدی می‌بینی...
زیبا بود و خواندنی. ای کاش نشر سخن این کتاب زیبا را بعد از این همه سال، تجدید چاپ می‌کرد...
        

0