یادداشت طه

طه

1402/03/23

                برای مقاله‌ای مجبورم این کتاب و برخی از دیگر کتاب‌های آقای طاهرزاده را تورق کنم. واقعا انگار دارند به روحم سنگ‌پا می‌کشند.
مجموعه‌ای از سخنان بی‌استناد و مبهم و با عرض پوزش بی‌سر و ته.
ایشان نه تحصیلات دانشگاهی مرتبط داشته اند و نه تحصیلات حوزوی جدی. 
سبک نوشتار آخوندی است، اما قوت یک آخوند درس‌خوانده ملا را هم ندارند.
نمی‌دانم به کدام پشتوانه علمی حدود ۷۲ کتاب تا به حال منتشر کرده اند!

مرده از بس بهم افتاده کفن نتوان کرد!
چهار پنج تا مقاله دانشگاهی درجه اول درباره ابن عربی یا یکی دو تا از کتاب‌های امثال چیتیک و شوتکویچ و مانند ایشان را بخوانید، و ببینید تفاوت ره از کجاست تا به کجا! 
رویکرد امثال آقای طاهرزاده فقط منجر به نوعی کج‌فهمی از متون می‌شود.
موجی است که آمده و به زودی هم فرو می‌نشیند. کما اینکه پدر فکری ایشان، احمد فردید، هم چنین بود. جوانان دهه‌ی سی و چهل و پنجاه را مدتی شیفته خود کرد. اکثر قریب به اتفاق فلسفه خوانده‌های جوان نسل دهه شصت و هفتاد دیگر تره هم برای فردید خرد نمی‌کنند. 
        
(0/1000)

نظرات

من عیار طاهرزاده را نمی‌شناسم ولی در باب فردید به نظرم بی‌انصافی می‌کنید. کار فردید شرح متن نبوده، تقریر و تحلیل آرای فلاسفه نبوده. خودش، برای خودش، فکرهایی داشته. محمدمنصور هاشمی در «هویت‌اندیشان و میراث فکری احمد فردید»  اثرگذاری اندیشه‌های فردید را هم به خوبی نشان داده و تازه فقط به چند نفری پرداخته و اثرگذاری او بیش از این‌هاست.
اینکه نسل‌ اخیر به فردید کاری ندارد از اصالت اندیشه‌های او و لحظاتی که می‌شود در حرف‌هایش یافت کم نمی‌کند.
اخیراً سروش به بزرگداشتی که برای داوری گرفتند تاخته است. نمی‌دانم دیده‌اید یا نه. جایی از یادداشتش می‌گوید: «تنها یک کتاب ترجمه اخلاق سپینوزا بدست دکتر جهانگیری به همه مشق‌های باطله او می ارزد.» مشق‌های باطله‌ی داوری اصلاً ربطی به کاری مثل ترجمه‌ی اخلاق اسپینوزا ندارد. در یک تقسیم‌بندی کلی هر دو فلسفه‌اند ولی فرق است بین تحقیق فلسفی و تألیف فلسفی. سنخ کار داوری دیگر است و نمی‌شود کارهایش را -خوب یا بد- با تحقیق و ترجمه مقایسه کرد.
به نظرم در نوشته‌ی شما هم این خلط و خطا وجود دارد. کار چیتیک ربطی به کار فردید ندارد. 
باز می‌گویم از کیفیت نوشته‌های خود طاهرزاده بی‌خبرم.
3
طه

1402/03/23

سلام و عرض ادب

بنده عرض نکردم فردید شارح بوده است. 
درباره آقای طاهرزاده که برخی متون را شرح کرده اند عرض شد.
چیتیک را با فردید قیاس نکردم!

بنده کتاب سودمند آقای هاشمی را مطالعه کرده ام. 
اما بحث تاثیرگذاری یک چیز است، بحث ارزش یا صدق یک سخن چیز دیگری. 

بله یادداشت دکتر سروش را خواندم. 
بله هر دو کار فلسفی هستند، و میان کارهای فلسفی می‌توان داوری کرد و یکی را ارزشمند شمرد و دیگری را بی‌ارزش یا کم‌ارزش. 
خیلی ممنون از توضیحتان.
فکر می‌کنم شرح را هم باید طبقه‌بندی کرد. برای بعضی از افراد، شرح، بهانه‌ای است برای طرح نظرات خودشان نه حل مشکلات متن. مثل حرف‌هایی که دکتر دینانی در شبکه‌ی چهار می‌زند؛ انگار دارد متن می‌خواند و شرح می‌کند ولی در واقع این شرح کمکی به فهم متن نخواهد کرد، شارح را به ما می‌شناساند.
درباره‌ی بحث اثرگذاری-ارزش با جناب واقعی هم‌نظرم.
جمله‌ی آخر را متوجه نشدم؛ یعنی به نظرتان می‌توان کار داوری را با ترجمه‌ی جهانگیری مقایسه کرد؟ 
طه

1402/03/23

حالا وارد آقای دینانی نشویم بهتر است که خون زند در لب لعل! به خصوص با کتاب‌هایی که در این چند سال اخیر از ایشان چاپ شده.


بله متوجه هستم چه می‌فرمایید. اندیشه‌ای که در کنار شرح عرضه می‌شود هم....
چه عرض کنم.



منظورم این بود که به طور کلی میتوان گفت کار یک نفر ارزشمند است و دیگری بی ارزش. حتی اگر ارتباطی نداشته باشند.
مثلاً میدانیم که احتمالا جراحی قلب ارزشمندتر است از دلالی ماشین. و این دو هیچ ارتباطی هم به یکدیگر ندارند.
اما بین دو کاری که در یک حوزه بوده اند قطعا بهتر میتوان قضاوت کرد. 
همان‌طور که با این مضمون فرموده‌ شد تاثیرگذاری امری است و صدق امری دیگر فکر کنم این‌که بین بعضی فلسفه‌خوانده‌ها  تاثیری از آقای فردید نباشد یا تره هم برای ایشان خرد نکنند عامل کذب یا بی‌ارزشی نظرات فلسفی ایشان نیست
همچنین عرض شود بعید می‌دانم آثار آقای طاهرزاده موجی ایجاد کرده باشد
هرچند این حقیر آشنایی بسیار اندکی با آقای فردید دارم و سخنی در باب اندیشه‌های ایشان ندارم
3
طه

1402/03/23

بله بنده هم عرض نکردم دلیل بی‌ارزشی یا عدم صدق گزاره‌های ایشان اینست که دیگر اقبال نمی‌شود یا اقبال می‌شود.
والا ایشان در اصفهان و... کم مرید ندارند! 
@Taha.A.S منظور شما آقای فردیده یا آقای طاهزاده یا...؟ 
طه

1402/03/24

آقای طاهرزاده.
البته فردید زمانی مرید خیلی زیاد داشت، مریدهای بانفوذ.
اما الان دیگه همه یا پیر شده اند یا به رحمت خدا رفته اند.
بین نسل جوان‌تر فلسفه خوانده‌ها ندیده ام فردید خیلی خریدار داشته باشد.
بسیاری از کسانی که دهه ۵۰-۶۰ در دانشگاه تهران دانشجوی فلسفه بودند شدیداً از فردید تأثیر پذیرفتند.
اما الان دیگه خیلی از این خبرها نیست. 
سلام. نمی‌دانم موضوع مقاله‌تان چیست که مجبورید به آثار آقای طاهرزاده رجوع کنید، قطعاً طاهرزاده از شارحان درجه‌یک ابن‌عربی نیست و کسی که به دنبال چنان عیاری باشد می‌داند کجا برود. اما دقیقاً چه پشتوانه علمی‌ای باید داشت تا بابت انتشار ۷۰ اثر مواخذه نشد. آن هم آثاری که جامعه هدف مشخصی دارند و در سطح همان مخاطب هم تهیه شده‌اند و به نظر نمی‌آید از بسیاری آثار این چنین وضع بدتری داشته باشند. وانگهی مگر طاهرزاده آکادمیسین است که چنین انتظاری از او داشت؟ دیگر اینکه، نمی‌شود تحصیلات آکادمیک نداشت اما خوب فهمید؟ خوب صحبت کرد؟ و آخر، تفاوت شرح ایشان با سایر شروح فصوص چیست؟ مطلبی خلاف آن‌ها گفته‌اند؟ چیزی گفته‌اند که دیگران نگفته‌اند؟
خلاصه به نظر انتظارتان نامعقول می‌آمد و اعتراضتان اعتراض‌برانگیز.
1
طه

1402/03/23

سلام و عرض ادب
بله قطعا ایشان اصلا شارح ابن عربی نیست، چه برسد به درجه اول!


خود انتشار هفتاد اثر حبس دارد 😀
شخصی که بخواهد از روی تأمل و تحقیق کتاب بنویسند اینقدر نمی‌تواند بنویسند.

می‌شود تحصیلات آکادمیک نداشت و خوب فهمید و خوب نوشت. اما به آثار ایشان مراجعه ای بفرمایید و خودتان قضاوت بفرمایید...

ان‌شاءالله مقاله که به سرانجام رسید با جزئیات عرض میکنم که برداشتی از تفسیر آقای طاهرزاده دارم و چطور آن را دسته‌بندی میکنم.
جریان آقای طاهرزاده اینها و اساتید و شاگردان و دوستان و همفکری ها اساسا یک جریان مدرنه. 
چنین برداشت‌های هویت‌جویانه و غرب‌ستیزانه‌ای از ابن عربی البته سابقه داشته است. جزایری و داستان سرهندی در شبه قاره و.....

بماند طلب شد. 
بهخوان بیشتر جای درد و دل و غرغره😀 
سلام
فهمیدن و درک و انتقال آن جزو امور آسان هست و اگر مسائل فلسفه و حتی عرفانی به زبان ساده و بدون اصطلاحات اون علم آموزش داده بشه نتنها مشکلی ایجاد نمی شه بلکه خبر از رشد عقل اجتماع می دهد و این قابل تقدیر و تشکر هست و جای شکر داره.
1
طه

1402/04/10

سلام و عرض ادب
بحث بر سر انتقال بی‌تکلف مفاهیم فلسفی و عرفانی نیست. بحث بر سر تفسیرهای عجیب غریب خارجِ بافتار و آسمان و ریسمان بهم بافتن است! 
زندگی عرفا و زهاد را  مطالعه کنیم درمی یابیم که که علم حضوری جای علم حصولی را گرفته است. 
نکته جالب  هست .