شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
هدیه

هدیه

1 ساعت پیش

3

        داستان‌هایی که دربارۀ زنان است، همیشه من را مجذوب می‌کنند. اگر زنان داستان، در جهانی به غیر از پیرامون من زندگی کنند، جذابیتش برای چندبرابر می‌شود. بافته، داستان زندگی سه زن، در یک زمان اما در سه جهان متفاوت است. زنی در هندوستان که حتی او را جزء انسان‌ها حساب نمی‌کنند، زنی در ایتالیا که زندگی آرام خودش را دارد و زنی در کانادا که با معیارهای امروزی ما خیلی موفق است. سرنوشت جوری بافته می‌شود که در نقطه‌ای، زندگی این سه زن بهم پیوند می‌خورد. خواندن این کتاب برای من لذت‌بخش و در عین حال دردناک بود؛ چراکه رنج زن بودن را خیلی خوب نشان داده است. اما نویسنده عجله کرده، اجازه نداد داستان‌ها در ذهن مخاطب بنشیند، جلوجلو رفت و خیلی سریع تمامش کرد. نیمۀ دوم کتاب را به اندازۀ نیمۀ اولش دوست نداشتم و اگر عجلۀ نویسنده برای تمام کردنش نبود، حتما بهتر از این می‌شد. 
اگر بافته را می‌خوانید باید بدانید که تا مدت‌ها رنج کتاب قرار نیست از زندگی شما جدا شود.
      

3

tarisha

tarisha

2 ساعت پیش

2

parniya

parniya

4 ساعت پیش

        این کتاب داستان "لیدی کاترین" یا "کَت" را روایت میکند، که بعدها به ملکهٔ قلوب در داستان آلیس در سرزمین عجایب تبدیل میشود. کَت که بزرگترین آرزویش باز کردن یک شیرینیفروشی با دوستش است، مجبور است با خواستههای خانواده و پادشاه برای ازدواج با او کنار بیاید. در همین حین، او با یک دلقک مرموز و جذاب به نام "جِست" آشنا شده و عاشق او میشود. داستان به این میپردازد که چگونه یک دختر رویایی و مهربان، به یک ملکهٔ سنگدل و بیرحم تبدیل شد.

نقاط قوت (حتی با وجود عدم علاقه):

· جهانسازی خلاقانه: مایر دنیای سرزمین عجایب را با جزئیات غنی و رنگارنگ تصویر کرده است. توصیفهای او از غذاها، لباسها و مکانها بسیار زنده و خلاقانه است و حال و هوای فانتزی و عجیب کتاب را به خوبی منتقل میکند.
· ایدهٔ جالب: مفهوم "تبدیل شدن یک قربانی به شرور"  همیشه جذاب و پرکشش است. این ایده که ببینیم چه اتفاقی افتاده که یک شخصیت، آنقدر ناامید و عصبانی شده که به چنین موجودی تبدیل شود، حس خوبی داشت.

 (نقاط ضعف از نگاه من):

1. شخصیتپردازی ضعیف و غیرقابل باور:
   · شخصیت اصلی (کَت):  او اغلب متناقض و غیرقابل درک به نظر میرسد. تصمیماتش بیشتر اوقات (برای پیش بردن داستان) گرفته میشود تا بر اساس شخصیتش. ممکن است احساس کرده باشید که نمیتوانید با او ارتباط برقرار کنید یا او را درک کنید.
   · عشقِ داستان (رابطهٔ کَت و جِست): شیمی عاشقانه بین آنها برای بسیاری از خوانندگان غیرقابل باور و عجولانه احساس میشود. این رابطه فاقد عمق و توسعهٔ کافی است و بیشتر گفته میشود تا نشون داده.
2. ریتم کند و طولانی بودن داستان:
   · بخش عمدهٔ میانی کتاب بسیار کند است و حول محور مسائل پیشپاافتاده (مثل پختن کیک) میچرخد، در حالی که داستان اصلی به کندی پیش میرود. این کندی ممکن است باعث شده باشد احساس کسلی و بیحوصلگی کنید.
3. پایان قابل پیشبینی و اجباری:
   · از آنجایی که میدانیم قرار است کَت به ملکهٔ قلوب تبدیل شود، تمام مسیر داستان به سمت یک فاجعه پیش میرود. اما نحوهٔ رسیدن به این فاجعه ممکن است تحمیلی و غیرطبیعی به نظر رسیده باشد؛ گویی شخصیتها صرفاً برای رسیدن به یک نقطهٔ از پیش تعیینشده، مجبور به انجام کارهای غیرمنطقی شدهاند.
4. وعدهٔ تحویل داده نشده:
   · کتاب وعدهٔ یک دگردیسی تاریک و پیچیده را میدهد، اما ممکن است احساس کرده باشید که این تبدیل شدن از "خوب" به "شرور" آنطور که باید قانعکننده و عمیق نبوده است. تغییر نهایی ممکن است بیش از حد سریع و سطحی احساس شده باشد.

جمعبندی و این کتاب برای چه کسانی ممکن است مناسب باشد؟

"سنگدل" کتابی است با ایدهٔ عالی اما اجرای نسبتاً ضعیف. دنیای زیبایی دارد اما شخصیتها و ریتم داستان نمیتوانند آنطور که باید خواننده را درگیر کنند.

با این حال، این کتاب ممکن است برای این افراد مناسب باشد:

· طرفداران بسیار پروپاقرص دنیای آلیس در سرزمین عجایب که مشتاقند هرچه بیشتر در آن دنیا غرق شوند.
· کسانی که جهانسازی و توصیفات غنی را به شخصیتپردازی عمیق ترجیح میدهند.
· خوانندگانی که به دنبال یک فانتزی سبک و بدون چالش فکری هستند.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

        سلام این اولین یادداشت منه و می‌دونم بعدا قراره درمورد اینکه چرا اینجوری و با این کتاب شروع کردم، خودمو سرزنش کنم.
مستقیم می‌رم سراغ اصل مطلب:
درمورد کتاب کوچولوی خانوم عرفان نظرآهاری می‌نویسم. انقد کوچولو که کلش رو (اگه نخوای تفکر عمیقی داشته باشی ولی به درک خوبی از کتاب هم برسی) می‌شه در کمتر از ۲۵ دقیقه خوند.
روی جلد کتاب یه مُهر خورده: ادبیات عرفانی. واقعاً همینطوره. متن‌های کوتاهِ داستانی و فلسفی که هرکس برای خودش تعابیری می‌تونه داشته باشه و به احتمال زیاد شماها هم مثل من یک‌بخش‌درمیون موافق و مخالف خواهید بود. اما روند کتاب در نهایت رضایت‌بخشه، طوری که با خودت می‌گی: آخیش، حداقل سرانجامش به جای خوبی رسید. البته من تصور معانی والاتر و داستان خاص‌تری داشتم باتوجه به نمادهایی که انتخاب کرده بود. شایدم من نتونستم فلسفه‌ش رو درک کنم، احتمالاً همینطوره.
خب دیگه نمی‌دونم درموردش چی بگم؛ دوست ندارم برداشت‌های شخصیم روی تصور شما از کتاب اثر بذاره. در نهایت می‌گم که ارزش خوندن داره و اگه دوست دارید مدت زیادی فکر کنید که این الان منظورش چی بود؟ این کتاب رو بهتون پیشنهاد می‌کنم. 
پ.ن: ممنون از دوست عزیزم که این کتاب رو بهم هدیه داد. البته الان به تولد بعدیم نزدیک‌تریم تا قبلی و من از همین تریبون عذرخواهم که انقدر دیر خوندمش.
      

1

سعید بیگی

سعید بیگی

10 ساعت پیش

        نثر کتاب خوب، روان و خواندنی است. البته به دلیل گذشت بیش از 60 سال از عمر این ترجمه؛ برخی واژگان، ترکیبات و عبارات متن باید تغییر کنند و امروزی‌تر شوند تا مفهوم مورد نظر نویسنده و مترجم را بهتر منتقل کنند.

این کتاب شامل خلاصه‌ای از زندگی‌نامۀ «اوریپید» و چهار نمایش‌نامه از او است که عبارتند از:

1ـ «هیپـولیــت» : داستان هیپولیت فرزند تزه است که بسیار پرهیزگار و پاک‌نفس است و به زنان هم بی‌توجه است. لذا الهه آفرودیت بر او خشم می‌گیرد و عشق او را در دل نامادریش فدر، همسر تزه می‌اندازد و ... .

این داستان مرا به یاد داستان «سیاوش» در «شـاهنــامـــۀ» گران‌قدر «حکیم ابوالقاسم فردوسی» انداخت که سودابه نامادری سیاوش، به او شیفته شد و وی را به ناپاکی متهم ساخت و چون پاکی سیاوش پس از گذر از آتش ثابت شد؛ رستم قصد کشتن سودابه را داشت که بزرگان مانع شدند و در نهایت ادامۀ این رفتارهای زشت و خودپسندانۀ سودابه، باعث مرگ سیاوش شد.

2ـ «هـلــن» : در این داستان هلن را می‌بینیم که به دست هرمس به مصر آورده و به پادشاه آنجا سپرده شده است و هرا پیکری اثیری چون هلن ساخته و پاریس او را به جای هلن به تروا برده است و ... .

در این داستان صحنۀ فرار منلاس و هلن؛ درست مانند صحنۀ فرار ایفی‌ژنیا، برادرش اورستس و پیلادس دوستِ برادرش، به سمت یونان است.

3ـ «آلسست» : «آپولو» که مورد غضب «زئوس» واقع شده، به آدمت خدمت می‌کند و می‌گوید که اگر کسی حاضر شود، به جای او بمیرد؛ آپولو کمک می‌کند که آدمت زنده بماند. پدر و مادر پیر آدمت نمی‌پذیرند، اما همسرش آلسست می‌پذیرد و ... .

4ـ «ایون» : کرئوز دختر پادشاه آتن، برای تفریح به دشت‌های اطراف شهر رفته است که آپولو به او می‌پیوندد و با او هم‌بستر می‌شود و بعد از مدتی کرئوز پسری می‌زاید و ... .

در بارۀ این نمایش‌نامه‌ها؛ باید بگوییم که همه زیبا هستند و روایت آنها تقریبا شبیه به هم و جالب و جذاب است و هم‌چنان «زئوس» در بِـزَنگاه داستان؛ پیکی از فرزندانش را می‌فرستد تا هم طرفین را با هم آشتی دهد و هم تمام رویدادها را برای حاضران شرح دهد و ماجراها را با خیر و خوشی پایان دهد.

در همین بخش یاد سریال کارتونی «میتی کامون» افتادم، آنجایی که اعلام می‌شد؛ همگی توجه کنید، می‌دانید چه کسی در برابر شما ایستاده است؟ مأمور مخصوص حاکم بزرگ: «میتی کامون»!

جالب است؛ وقتی یک از خدازادگان خراب‌کاری می‌کند؛ دیگری به جای او پا پیش می‌گذارد و کار را درست می‌کند! و خطاکار خودش حاضر نمی‌شود تا آن هِیمَنه و اُبُهَّت خدایی‌اش نشکند!

نکتۀ دیگر آنکه با وجود انتقاد «اوریپید» از کردار و گفتار گاه اشتباه خدایان، وی هیچ‌گاه کارهای خدای اصلی؛ یعنی «زئوس» را نادرست نمی‌داند و آنها را توجیه می‌کند، هر چند فرزندان این خدا و دیگران، گاه خطاهای نابخشودنی مرتکب می‌شوند و «اوریپید» آنان را سزاوار سرزنش می‌داند.

در مجموع آثار «اوریپید» شیرین و خواندنی‌اند و پس از خواندن چند اثر از وی، اکنون با زبان و مسیر داستان‌گویی او آشنا شده‌ایم و با این وجود، باز هم مطالعۀ آثار وی لذت‌بخش است و انسان از خواندن آثار وی خسته نمی‌شود.
      

10

Hanna

Hanna

11 ساعت پیش

5

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.