معرفی کتاب آنک نام گل اثر اومبرتو اکو مترجم رضا علیزاده

آنک نام گل

آنک نام گل

اومبرتو اکو و 1 نفر دیگر
4.2
57 نفر |
29 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

17

خوانده‌ام

88

خواهم خواند

147

ناشر
روزنه
شابک
9786005452761
تعداد صفحات
860
تاریخ انتشار
1394/2/27

توضیحات

        سال 1327 میلادی است . برخی از اعضای فرقه ی قدیس فرانسیس در یکی از صومعه های ثروتمند ایتالیا متهم به بدعت و ارتداد شده اند و برادر ویلیام اهل باسکرویل، کشیشی انگلیسی برای اعلام مواضع امپراطور لوئی باواریایی در منازعه بین پاپ و فرقه به آنجا اعزام شده است. ماموریت برادر ویلیام ناگهان تحت الشعاع رشته ای از جنایات عجیب و غریب قرار می گیرد و او با سوابق و تجاربی که در دستگاه تفتیش کلیسا اندوخته ، مثل یک کارآگاه دست به کار می شود . ابزار های او در این تحقیقات عبارتند از : منطق ارسطو ، الهیات توماس آکویناس و شناخت تجربی راجر بیکن که طنزی شیطنت آمیز و نوعی کنجکاوی بی امان آن را صیقل داده و برنده کرده است. ویلیام به گردآوری شواهد و رمزگشایی نمادهای سری و نسخ خطی پر رمز و راز نشغول می شود و در دل هزار توی خوف انگیز صومعه کند و کاو می کند، صومعه ای که جالب ترین حوادث شب ها در آن اتفاق می افتد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آنک نام گل

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به آنک نام گل

نمایش همه

پست‌های مرتبط به آنک نام گل

یادداشت‌ها

فیکا

فیکا

1403/1/27

          با اینکه رمان قوی ای است ولی می‌تواند سلیقه همه افراد نباشد چون سبک روایت داستان شیوه خاصی دارد. 
رمان دربارهٔ مواجهه بین قدرت‌های مختلف و جنبش‌های سیاسی و مذهبی در قرون وسطی است. مفهوم قدرت و دانش و تلاش برای حفظ و یا نابودی آنها در این دوران به عنوان یکی از محورهای اصلی داستان به تصویر کشیده می‌شود.
از طرفی  دین و ایمان نیز به عنوان یک موضوع مهم در رمان حضور دارند. اکو دربارهٔ نقش و تأثیر دین و مذهب در زندگی انسان‌ها، اعتقادات مذهبی و نسبت آنها با دانش و فلسفه بحث می‌کند.
در کتاب عملا شاهد چند مناظره هستیم. اکو به بحث‌های فلسفی و مناظرات دینی و علمی بین شخصیت‌های داستان اهمیت زیادی می‌دهد و مفاهیمی مانند دانش، حقیقت، فراگیری و حقوق انسانی را مورد بحث قرار می‌دهد.
رمان حالت معماگونه دارد پس
 رمز و رمزگشایی یکی از مفاهیم مهم و محوری در رمان است. شخصیت اصلی، ویلیام او بسیار تخصص در رمزگشایی دارد و تحقیقاتش دربارهٔ رمزهای موجود در صومعه و جنایات رازآلودی که در آنجا رخ می‌دهد، را پیش می‌برد.

نکته آخر که رمان به بررسی مفهوم قتل و عدالت می‌پردازد. مفاهیمی مانند عدالت خواستاری، معنای قتل، محاکمه و تمامیت قانونی را بررسی می‌کند و تمام اینها  در قالب داستان. 


        

1

‌📝 لذت گم
          ‌📝 لذت گم شدن در هزارتو!

▪️ «آنک نام گل» داستان مرد خردمندی به نام ویلیام باسکرویلی است که به همراه شاگرد جوانش، آدسو، راهی صومعه‌ای در ایتالیا می‌شود. در آنجا قتل‌های سریالی رخ می‌دهد و این مأموریت به ویلیام محوّل می‌شود که قاتل را تا قبل از جلسهٔ مهمی که قرار است با حضور نمایندگان پاپ برگزار شود، پیدا کند. راوی داستان آدسو است و درواقع دارد رویدادهایی را که در جوانی برایش اتفاق افتاده مرور و مکتوب می‌کند. 

▪️ مهم‌ترین ویژگی کتاب این است که برخلاف اغلب رمان‌های «جنایی»، جنایت و کشف راز فرع بر جنبه‌های دیگر است. واضح است که اومبرتو اکو، فیلسوف، منتقد ادبی و نشانه‌شناس معروف، پیرنگ جنایی را بهانه کرده تا در مسائل عمیق‌تری غور کند؛ از الهیات مسیحی گرفته تا رابطهٔ میان دال و مدلول در علم نشانه‌ها. داستان پر است از اسامی اشخاص معروف که برخی زاییدهٔ خیال نویسنده‌اند و برخی مانند «برنار گِی»، مفتش معروف قرون وسطی، شخصیتشان ریشه در واقعیت دارد. کتاب با حجم زیادی از اطلاعات تاریخ مسیحیت و دانشمندان یونان و روم و اسلام خواننده را در خود غرق می‌کند و پرسش‌های الهیاتی را پیش روی او قرار می‌دهد؛ پرسش‌هایی که از عقاید فرقه‌ها و مذاهب مختلف سرچشمه می‌گیرد. برای مثال فرقهٔ فرانسیسکن‌ها یا همان راهبان کهتر چه عقایدی داشتند؟ آیا مسیح هیچ‌گاه خندیده و اساساً طنزپردازی و شوخ‌طبعی در مسیحیت پذیرفته شده است؟ آیا کلیسا موظف است زهد و ساده‌زیستی پیشه کند یا ثروت‌اندوزی امری شایسته و دست‌کم امری مباح است؟ آیا نگهداری کتب ضاله (از نگاه راهبان و کشیشان مسیحی) مصلحتی دارد و آیا در جهان‌بینی مسیحی، علم تجربی با مشیت خداوند در تضاد است؟ اگر به فکر کردن دربارهٔ این سؤالات علاقه ندارید و هدف اصلی شما سرگرم شدن از خواندن یک رمان پلیسی است، بعید می‌دانم از خواندن «آنک نام گل» لذت ببرید. اما اگر تشنهٔ فلسفه و تفکر دربارهٔ علم و دین هستید و دوست دارید تفلسف شما با چاشنی روایت و تعلیق باشد، این کتاب برای شما شگفتانه‌های بسیار دارد.

▪️ اما کتاب اکو این‌گونه نیست که ارتباط منسجمی میان پیرنگ و درون‌مایه‌اش نداشته باشد. «آنک نام گل» تمام مشاجرات فلسفی را طوری پیش می‌برد که پایان باشکوه آن را رقم بزند. تفکرات گوناگونی که در طول داستان تبیین می‌شود، زمینه‌ساز اعمال جنایت‌کارانهٔ ضدقهرمان می‌شود و اساساً همین تأمل درباب پرسش‌هاست که ما را به سوی کشف معما سوق می‌دهد. جان تروبی در «آناتومی داستان» از عنصری به نام «مباحثهٔ اخلاقی» سخن می‌گوید که اشاره به ایدئولوژی و زاویه‌ دید متفاوت کاراکترهای داستان دارد؛ تفاوتی که سبب تقابل و ایجاد کشمکش داستان می‌شود. 

▪️ با این توصیفات می‌توانیم بفهمیم چرا ضدقهرمان در «آنک نام گل» ماندگار، پرقدرت و باصلابت ظاهر می‌شود و این خود یکی از اصلی‌ترین نقاط قوّت هر داستان بزرگی‌ست. قواعد ژانر و قراردادهای روایی در رمان‌های پلیسی اقتضا می‌کند که تا لحظات آخر، هویت ضدقهرمان نامعلوم باشد و افشای هویت او با گره‌گشایی داستان مصادف می‌شود. به همین دلیل معمولاً مجالی برای شخصیت‌پردازی عمیق در مورد ضدقهرمان نیست. اما در اینجا ما با شخصیتی مواجهیم که علی‌رغم حضور کمرنگش، جای پای خود را در داستان محکم می‌کند، به‌تنهایی پایان مهیب آن را رقم می‌زند و علی‌الظاهر به هدف خود نیز می‌رسد! او انگیزه و منطق قدرتمندی دارد که حتی اگر مخالفش باشیم، ارزش شنیدن دارد. ضدقهرمان داستان نه به‌واسطهٔ انگیزه‌های آبکی، که به پشتوانهٔ باورها و آرمان‌های عمیق خود دست به ارتکاب جنایت می‌زند و همین ویژگی‌ست که او را در چشم من به یکی از ضدقهرمانان ماندگار تاریخ ادبیات تبدیل می‌کند.

▪️ از دیگر جذابیت‌های کتاب، ارتباط میان عنصر محوری داستان با سبک و فرم و محتوای آن است. واضح است که کتابخانهٔ اسرارآمیز صومعه با هزاران جلد کتاب از ملل و فرهنگ‌ها و ادیان مختلف، در داستان مرکزیت دارد و از همان ابتدا برای ویلیام معلوم می‌شود که جواب تمام سؤال‌هایش آنجاست. ساختار هزارتومانندِ کتابخانه و پیچیدگی عناوین و دسته‌بندی‌ها و مسیرها، بسیار به سیرِ روایی داستان شبیه است. در طول داستان دیدگاه‌های مختلف و متضادی از اشخاص مشهور مطرح می‌شود و نام آن‌ها مدام به میان می‌آید؛ از ارسطو و افلاطون تا راجر بیکن و و توماس آکویناس و قدیس بونیفاکیوس و سنت فرانسیس و حتی ابن‌رشد و ابن‌سینا و ابن‌هیثم. «آنک نام گل» جولانگاه اَعلام و عقاید است (ویژگی‌ای که خیلی‌ها را درحین خواندن کتاب گیج و کلافه می‌کند، از جمله خودم) و این دقیقاً همان چیزی‌ست که در کتابخانهٔ صومعه شاهد آن هستیم! ویلیام پی می‌برد که نقشهٔ کتابخانه مطابق طرح کلی نقشهٔ جهان طراحی شده و همه‌جور کتب فلسفی و ادبی و علمی و سیاسی در آن یافت می‌شود. پس دور از ذهن نیست که بگوییم کتابخانهٔ صومعه تمثیلی از جهان پیچیده‌ای‌ست که در آن زندگی می‌کنیم و نویسنده با سبک و ساختار داستانش سعی دارد همین را به ما نشان دهد. این نکته با نتیجه‌گیری اکو در پایان داستان و درون‌مایهٔ مدنظر او نیز سازگار است.

▪️ هدف اکو این است که انسان پیشارنسانسی را سردرگم و مشکوک به آموزه‌های کلیسا و جزم‌اندیشی‌های دین‌داران متعصب نشان دهد. او می‌خواهد علامت سؤال بزرگی روی تفاسیر دین‌داران از مشیت الهی بگذارد و بگوید: هیچ‌چیز آن‌طور که مذهب و سنّت می‌پندارد، قطعی و محتوم نیست. گره‌گشایی و پایان‌بندی داستان هم در راستای همین مضمون است. ویلیامِ باهوش و خردمند که از یک سو گویی به علم نشانه‌ها مسلط است (مثل خود نویسنده!) و از سویی به مظاهر علوم تجربی تمایل نشان می‌دهد (از عدسی‌ها و خواص گیاهان تا تلاش برای یافتن دلایل مادی برای امور عجیب) قهرمان داستان است و تفکرات نویسنده را نمایندگی می‌کند. اتفاقی که در نقطهٔ اوج داستان رخ می‌دهد، هم مقدمه‌ای‌ست بر عصر نوزایی و منسوخ شدن عقاید کلیسا (مشابه صومعه که با گذشت سال‌ها متروک شده بود) و هم هشداری‌ست دربارهٔ بلاهایی که جزم‌اندیشی و تعصب می‌تواند بر سر ما بیاورد.

▪️ درمجموع باید گفت «آنک نام گل» اگرچه سرشار از پرحرفی‌‌ست، پرحرفی‌هایش مصداق «زیاده‌گویی» نیست؛ چراکه مقصود، تأمل دربارهٔ همین حرف‌هاست و داستان قتل‌های سریالی صرفاً دستاویزی‌ست برای اندیشه‌ورزی نویسنده. از نظر من این رویکرد نه‌تنها خیانت به ادبیات پلیسی نیست، بلکه آن را ارتقا می‌دهد و از چنگ کلیشه‌سازی و میان‌مایگی نجات می‌دهد. پس زنده باد ادبیات جنایی با چاشنی اندیشه‌ورزی!
        

47

          
در زمانی حدود دهه‌ی 1320 در پی منازعات بین پاپ و امپراتوری مقرر میشه دو هئیت یکی از طرف پاپ و یکی از طرف امپراتور در صومعه‌ای ثروتمند با هم دیدار و گفتگو کنند. از طرف پاپ برادر ویلیام اهل باسکرویل به دیر اعزام میشه و با خودش یک نوکشیش به نام آدسو همراه می‌کنه. راوی این رمان آدسو هست که سالها پس از این جریانات شرح وقایع رو به رشته‌ی تحریر در آورده. در ابتدای رمان جایی که ویلیام بدون دیدن و اطلاع از جریان فرار اسب کهر مکان حضور اسب رو به خوانسالار دیر میگه و بعد تعریف می‌کنه که چطور از روی نشانه‌ها به این نتیجه رسیده، ما و البته بقیه‌ی افراد دیر حساب ویژه‌ای روی ویلیام باز میکنند و همین باعث میشه رئیس دیر ویلیام رو مأمور کنه تا به موضوعی رسیدگی کنه، موضوعی که به تازگی در دیر به وقوع پیوسته، یعنی مرگ یک کشیش. و این تازه شروع سلسله‌وار یک سری اتفاقات تلخ و مرموز در دیر هست. تمام این مسائل در هفت روز اتفاق می‌افته. میتونم بگم داستان از دو قسمت در هم تنیده‌ی جنایی و فلسفی-مذهبی تشکیل شده. در میانه‌ی داستان از مسائل تاریخی کلیسا، روابط بین کشیشان، افراد و گروه‌های متهم به ارتداد و از این قبیل مسائل صحبت میشه. مناظرات و صحبت‌های بین کشیشان شاید برای همه جذاب نباشه اما در مجموع به نظرم این یک رمان کامل بود و از خوندنش لذت بردم.ه
        

24

          اول از همه باید از امبرتو اکو نوشت. یک کتاب باز درجه یک و یک عاشق کتاب بی نظیر. میزان خونده ها و نوشته های این آدم و عشقش به کتاب و کتاب ها ( که در جای جای این اثر به خوبی مشخصه ) وصف نشدنیه. 
یک رمان جنایی - پلیسی و معمایی و در عین حال تاریخی. پر از نشانه و اسطوره و تاریخ و هیجانه. 
این کتاب تا لحظه آخر شما رو همراه خودش نگه میداره. اما دوتا ایراد اساسی داره.جاهایی که اکو وارد مباحث تاریخی میشه ، کمی ارتباط برقرار کردن با وقایع اون روز برای مخاطب سخت میشه و ایراد دوم هم گفتگوهای طولانی و بعضا بی ارتباط با قصه و سیر داستانه که البته به خودی خود میتونه جذاب باشه اما مخاطب رو کمی خسته میکنه. 
در کل از اون دست کتاب هاست که برای خوندنش باید حوصله به خرج داد و صبوری کرد ولی اینطوری نیست که کتاب رو نیمه تمام کنار بذاری. خود داستان این کشش رو ایجاد میکنه که ادامه قصه رو پیگیری کنی و بفهمی توی این صومعه مخوف چه خبره.
توصیه میکنم این اثر زیبا رو حتما با صبر و حوصله مطالعه کنید.
        

34

فقط میتونم
          فقط میتونم بگم من آدم این کتاب نبودم.
آنک نام گل، که اسمش نمیدونم از کجا میاد، یه کتاب جنایی یا یه داستان مهیج نیست، بلکه یک روایت فلسفی‌ است که در لایه‌ای از جنایت پوشانده شده.
اصل کتاب بخش های فلسفی و فرقه‌ها و گروه‌های مختلف دین مسیحیت و افکار و عقاید اونهاست که اگر از کتاب کم بشه، تبدیل میشه به یک‌کتاب کم حجم و پر هیجان.
حقیقتش یه بخشی از مباحث مطرح شده برام جذاب بود اما نه انقدر که درگیرم کنه و توصیفات بیشتر از گیرا  بودن و تصویر سازی کردن، هنری و ادبی و زیبا بودن و  ابدا نمیتونستن فضا سازی خاصی برای پیش‌برد داستان انجام بدن.
گاهی  توصیف یه فضا یا بنا انقدر طولانی و کشدار میشد که اصل قصه از دست میرفت و گاهی بحث های فلسفی انقدر  به روایت داستان غلبه میکرد که بیشتر شبیه مقالات بود تا داستان و اغلب  نامنسجم و شبیه به واگویه های ذهنی تا گفت‌وگو.
شاید تنها نکته‌ی مثبت داستان، پایان متفاوت و غیر قابل پیش‌بینی‌اش بود و سرانجام افراد. چیزی که واقعا برام جذاب بود، نه کشف قاتل و روابط بین قتل‌ها و نه شیوه‌ی قتل بلکه پایان تکان دهنده‌ی قصه‌ی بود و آتشی که ریشه و بنیان یک تفکر رو سوزاند.
فقط میگم نه من آدم این داستان بودن نه این داستان برای آدمی مثل من.
        

11

گل سرخ یا
          گل سرخ یا هر نام دیگری

فرض کنید یک نشانه‌شناس مشهور هستید که تحصیلاتتان در رشته‌ی فلسفه بوده. تخصص‌تان فلسفه و هنر قرون وسطاست، مسئله‌تان الهیات مسیحی است، نویسنده‌اید و نوشتن را دوست دارید، عاشق داستان‌های پلیسی هستید، بورخس و مفاهیمش [کتابخانه و هزارتو] را می‌پرستید، کلکسیونی از کتاب‌های خطی باستانی دارید و موضوع بیشتر تفکرات و نوشته‌هایتان در نظریه‌ی پست‌مدرن و رابطه‌ی بین حقیقت و باور یا چگونگی ساخته‌شدن حقیقت دسته‌بندی می‌شود. تا همین‌جا هم باعث شگفتی ما شده‌اید. حالا فرض کنید می‌خواهید رمانی بنویسید که تمام این شاخه‌ها به نوعی در آن وجود داشته باشد. چه می‌کنید؟
ممکن است پس از مدت‌ها تفکر و آزمایش راه‌های مختلف به این نتیجه برسید که اگر شرلوک هولمز را از کانن‌دویل بدزدید و به قرون وسطی ببرید، یک نام قرون وسطایی برایش انتخاب کنید [ویلیام باسکرویلی که به رمان «تازی باسکرویل» کانن‌دویل هم ارجاع دارد. یک دزدی شرافتمندانه!]، مأمورش کنید که به صومعه‌ای برود تا در آن راز قتلی را کشف کند، شخصیت او را جوری بپردازید که مانند نشانه‌شناس‌ها از طریق تفسیر نشانه‌ها به حل معما نزدیک شود، و در نهایت صومعه را به مکانی تبدیل کنید که راهبانش، صبح تا شب مشغول نسخه‌برداری از کتاب‌های باستانی‌اند، تا حدود زیادی به هدف‌تان نزدیک شده‌اید. راه‌حل بسیار خلاقانه‌ای به نظر می‌رسد اما بقیه‌اش چه؟ فلسفه کجا وارد می‌شود؟ الهیات مسیحی باید چه نقشی را بازی کند؟ بورخس و هزارتویش کجا هستند؟ پست‌مدرنیسم؟ این یکی را دیگر حتماً شوخی می‌کنید.
ساختار رمان «آنک نام گل» با پاسخ به چنین پرسش‌هایی شکل گرفته و هر پاسخ با وارد کردن شاخه‌ی تازه‌ای به رمان، قسمتی از روایت را پیش می‌برد. اکو، به شکلی معجزه‌آسا پاسخی بسیار خلاقانه برای هر یک از این پرسش‌ها می‌یابد و رمان را بر این پاسخ‌های شگفت‌انگیز بنا می‌کند. خلاقیت پشت خلاقیت، شگفتی پشت شگفتی، اعجاز پشت اعجاز. چگونه ممکن است شاخه‌هایی چنین گسترده و نامرتبط در یک متن، به شکلی کاملاً منسجم در هم بافته و تنیده شوند؟ پاسخ: «آنک نام گل». اکو شخصیت می‌دزدد، متن جعلی می‌سازد، بحث‌های الهیاتی پیش می‌کشد، معمای پلیسی را پیچیده‌تر می‌کند، راه‌های اشتباه را به جای راه درست جا می‌زند و در نهایت داستانی به شما تحویل می‌دهد که نه می‌توانید آن‌را تا پایان زمین بگذارید و نه بعد از اتمام کتاب فراموشش خواهید کرد.
ترجمه‌ی کتاب، طبق معمول ترجمه‌های علیزاده از اکو، ترجمه‌ای قابل اطمینان و جذاب است.
        

4

حسین

حسین

1402/2/21

          دلم میخواد درباره این کتاب بنویسم. ولی دوست دارم بگم که این کتاب چه شکلی روم تاثیر گذاشت. 
داشتم به این فکر می کردم که قیمت کتاب چقدر زیاد شده. برای منی که شغلم به کتاب و فروشش ربط داره، این خیلی مشهوده. مدام دارم افزایش تقریبا بی رویه قیمت کتاب رو می بینم. 
ولی خب یه چیز رو در نظر نمیگیریم.چیزی که "آنک نام گل" این رو به خوبی بهم نشون داد. 
این که واقعا ارزشش رو داره. ادبیات سراسر امکاناته. به راحتی و با خوندن کتاب میتونیم مرزهای زمانی و مکانی رو پشت سر بذاریم. میتونیم به آرومی در تخت خودمون دراز بکشیم و با خوندن کتاب پرت شیم به 700 سال قبل. میتونیم لذت قدم زدن در کنار کشیش ها و راهب های قرن 14 رو تجربه کنیم. میتونیم نظاره گر مجادله ها، بحث ها و رنج هاشون باشیم. میتونیم در یه کتابخونهِ پر از راز قدم بزنیم. همراهِ همسفرهایی که سعی در گشودن رازها دارن. میتونیم اندوه و سرخوردگی هاشون رو ببینیم. میتونیم همراهشون عصبانی بشیم، بخندیم، گریه کنیم و عشق بورزیم.
شاید ادبیات تنها چاره باشه. ادبیات میذاره که زندگی کنیم.به جای تموم زندگی هایی که نمیکنیم. فراتر از زندان هایی که برای زندگی انتخاب می کنیم.
        

6