مرضیه حق خواه

مرضیه حق خواه

کتابدار بلاگر
@marziyehagh

178 دنبال شده

302 دنبال کننده

            من عاشقم
عاشق پرسه زدن در دنیای کتاب‌ها...
          
ketaabkhaaar
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه
        هو النور

رمان نوجوان "بیهوشی" داستان پسری است که دچار سانحه شده و حافظه‌اش را به کلی از دست داده و بعد از بهبودی وقتی به مدرسه می‌رود می‌فهمد سردسته‌ی اشرار مدرسه بوده و همه از او متنفر و فراری‌اند‌. تازه او قبل از سانحه کارهایی کرده که حسابی او را به دردسر انداخته است و حالا که آدم متفاوتی شده باید با عواقب آنها روبرو شود. 

اینکه این پسر چه احساسات و حالاتی را از سر می‌گذراند و چگونه خودش را به دیگران اثبات می‌کند و دوستها و دشمنان قدیمی‌اش چگونه با او برخورد می‌کنند و ... را باید در داستان بخوانید. و چه خوب هم نوشته شده و واقعا می‌توان با شخصیت‌های داستان همذات‌پنداری کرد و شرایط روحی سخت  آنها را درک کرد و از این جهت من رمان را دوست داشتم‌.

اما نکته‌ی قابل توجه برای من در این داستان این بود که چه قدر نویسنده‌ قشنگ در حاشیه‌ی داستانی کاملا مدرسه‌ای و نوجوانانه، یک سرباز کهن‌سال که از رئیس جمهور آمریکا به خاطر حضور در جنگ در کره، مدال افتخار گرفته است را تبدیل به قهرمان بچه‌های داستان می‌کند. به نظرم با توجه به این نکته، حتما حتما اگر این کتاب را به نوجوانی می‌دهیم تا بخواند باید در این مورد هوشیار باشیم و با او درباره‌اش صحبت کنیم. چون این مساله با توجه به پیشرفت داستان نه تنها دیگر حاشیه‌ای نیست بلکه به یکی از موضوعات اصلی داستان تبدیل می‌شود. 

همچنین یکی دو تا از شخصیت‌های داستان، دائم دنبال جلب توجه یکدیگر هستند و گرچه روابط دختر و پسر اصلا به صورت حساسیت‌برانگیز و جنسی در داستان مطرح نشده ولی همین توجه دادن کتاب به این مساله‌ای که با فضای فرهنگی ما متفاوت است نکته‌ای است که باید موقع معرفی این کتاب به نوجوان مد نظر داشته باشیم. 
      

0

باشگاه‌ها

دنیای خیال

593 عضو

هفت جاویدان : باران خاکستر

دورۀ فعال

دربارهٔ ادبیات کودک

75 عضو

درآمدی بر رویکردهای زیبایی شناختی به ادبیات کودک

دورۀ فعال

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

ماموریت درود بر مریم

9

کارآگاه بازی های یک سوسک کم حافظه

11

نورآباد، دهکده من
          فکر کنم دو عامل باعث شد که نتونم اونقدری که باید از این کتاب لذت ببرم و دوستش داشته باشم.
اول اینکه از قبل می‌دونستم پیام اصلی کتاب چیه،
و دوم، این ذهن بزرگسال منطقیم نمی‌تونه هی ان‌قلت نندازه وسط هر اتفاقی 🚶🏻‍♀️

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

در مورد پیام اصلی...
حس می‌کنم با خوندن چند صفحه برای مخاطب مشخص می‌شه که نویسنده می‌خواد تهش به چه نتیجه‌ای برسه.
ولی همچین فکری ممکنه به این دلیل باشه که همون‌طور که گفتم من از قبل در جریان پیام اصلی کتاب بودم.
دلم می‌خواست یه نفر، ترجیحا یه نوجوون، کاملا خالی‌الذهن این کتاب رو بخونه و بهم بگه آیا این فکرم درسته یا نه.
این موضوع کلا باعث شده بود که داستان کشش چندانی برام نداشته باشه...

البته که این پیام اصلی واقعا زیباست و چیزیه که خودم از جون و دل بهش اعتقاد دارم و همیشه دلم می‌گیره از کسایی که طور دیگه‌ای رفتار می‌کنن...
ولی با یه بخش‌هایی از نوع بیان این پیام و تضادی که با بعضی عناصر دیگه برقرار می‌کرد چندان موافق نبودم...

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

در مورد ان‌قلت انداختن وسط داستان!
من معمولا تو داستان‌های رئال خیلی بیشتر سر منطق اتفاقات حساسیت نشون می‌دم و اینجا بعضی از مسائل به نظرم درست با منطق جور درنمی‌اومد.

شایدم مثل یه سری از دوستان باید بگیم این یه رویاپردازی آرمان‌گرایانه‌ست و بنابراین مهم نیست اگه بعضی جاهاش با عقلمون هم‌خوانی نداره.‌..

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

البته که تیکه‌های قشنگ هم کم نداشت.
مثلا توصیفاتش از طبیعت زیر نور ماه خیلی خواستنی بود، طوری که دلم پر کشید واسه دیدن همچین صحنه‌ای...
از حس ایرانی و خداباورانهٔ داستان هم لذت بردم...
        

15

Project Hail Mary
نمی‌دونم فیلم مریخی (The Martian) رو دیدید یا نه.
من چند بار دیدمش :)
مریخی یه فیلم فضایی علمیه در مورد فرآیند نجات فضانوردی که تک و تنها تو‌ مریخ گیر کرده.

این فیلم در واقع براساس کتابی به همین نام از آقای اندی ویر ساخته شده، نویسندهٔ همین کتاب پروژهٔ هیل مری.
و واقعا شباهت‌های جالبی بین این دو تا هست (البته من کتاب مریخی رو نخوندم).

تو این کتاب ولی قضیه جدی‌تر از نجات یه تک‌انسانه.

اینجا نجات کل ساکنان کرهٔ زمین روی دوش یه فضانورد تنهاست که بعد از مدت‌ها تو یه سفینه از خواب بیدار شده و حتی اسمش رو به خاطر نمیاره... 
و این آدم، تو این سفینه، که به اندازهٔ چندین سال نوری با زمین فاصله داره، باید به تنهایی راه حلی برای جلوگیری از انقراض انسان‌ها پیدا کنه...
ولی آیا واقعا کسی قرار نیست به کمکش بیاد؟

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

من معمولا یه مقدار در برابر خوندن کتاب‌های علمی-تخیلی مقاومت می‌کنم! چون خیلی از کتاب‌های این سبک یه فضای قالب ناامیدانهٔ دارن. 
توضیح داستان این کتابم چندان برام جذاب نبود چون حس می‌کردم با یه کتاب تک‌شخصیته طرفم. 
ولی وقتی دیدم استوری‌گرف برای توصیف این کتاب از دستهٔ «طنز» و «امیدوارانه» استفاده کرده مشتاق شدم بخونمش!
و واقعا هم عالی بود 🥹

دلم می‌خواد کلی در مورد قسمت‌های قشنگ و احساسی و طنزآمیز کتاب داد سخن بدم ولی خب بسیار لودهنده‌ست! 
فقط بدونید که خیلی خوب بود 🥹🥹🥹

ضرب‌آهنگ کتاب هم متوسط رو به بالاست، البته حدود یک‌سوم پایانی دیگه سخت می‌شه کتاب رو زمین گذاشت. کلا نویسنده هی شما رو تا مرز ناامیدی می‌بره و برمی‌گردونه و داستان برای من پر از نکات غافلگیرکننده بود.

البته، با اینکه کلا خیلی این کتاب رو دوست داشتم به خاطر پایانش از نویسنده شاکی‌ام 😕
اشتباه نکنید البته :) پایان کتاب در واقع خیلی ناز و تودل‌برو بود 🥹 
منتها، من دلم می‌خواست یه مسائل دیگه‌ای هم گفته بشه که نشد. یعنی فکر کنید از ۲۰۰ صفحه قبل داشتم انتظار یه سری صحنه‌ها رو می‌کشیدم و وقتی نویسنده بدون پرداختن به این صحنه‌ها کتاب رو تموم کرد جدا خورد تو ذوقم! 

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

نکتهٔ دیگه اینکه کتاب پر از توصیفات و توضیحات علمیه که صادقانه بگم از خیلی‌هاش سر در نیاوردم. یه جاهایی هم به نظرم این تیکه‌ها زیاده از حد بودن (من مخصوصا تو فهم بخش‌های فضایی و حرکت سفینه و اینا مشکل داشتم).

ولی اونجاهایی که می‌فهمیدم جدا جذاب بود.
باعث شد دوباره به فکری که چند وقتی هست تو سرم چرخ می‌خوره برگردم، اینکه «ساینس» در واقع همین زیست و شیمی و فیزیکه و روانشناسی و حتی بخش‌های زیادی از علوم شناختی الکی خودشون رو به ساینس چسبوندن 😅 (می‌گم ساینس چون دقیقا معنای خاصی از روش‌های علمی تجربی مدنظرمه که واژه‌های «علم» یا «دانش» اون معنا رو منتقل نمی‌کنه). بماند.

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

حالا بریم سراغ ترجمه.

همون‌طور که گفتم طنز تو این کتاب خیلی پررنگ بود و این موضوع ترجمه رو سخت می‌کنه.
برای این کتاب تا جایی که دیدم دو تا ترجمه موجوده، یکی به اسم «پروژهٔ هیل مری» (کتابسرای تندیس) و اون یکی «مأموریت درود بر مریم» (نشر شگفت).
اولی حتی الکترونیکیش هم خیلی گرونه و دومی علاوه بر اینکه کلا خییییلی ارزون‌تره، تو طاقچهٔ بی‌نهایت هم هست.

اونقدری که ما با بچه‌ها مقایسه کردیم ترجمهٔ آقای شهرابی (همون تندیس)، تیکه‌های طنز رو تونسته بهتر دربیاره. 
البته اون یکی ترجمه هم تا جایی که دیدم خوبه. یعنی من اشتباه فاحشی توش ندیدم، به جز اینکه یه سری از تیکه‌های طنز رو خوب درنیاورده بود (البته حداقل یکی دو مورد تو ترجمهٔ آقای شهرابی هم همچین چیزی رو‌ می‌شد ببینی).

نکتهٔ دیگه تو ترجمهٔ آقای شهرابی تعداد زیاد پانویس‌هاست که راستش من باهاش موافق نیستم.
ببینید مگه خوانندهٔ معمولی انگلیسی‌زبان در مورد این چیزای علمی بیشتر از ماها می‌دونه؟ نه.
پس وقتی نویسنده خودش چیزی در این مورد نگفته لازم نیست مترجم پنج خط تو زیرنویس در مورد فلان اصطلاح علمی توضیح بده. حالا در حد یکی دو جمله بد نیست ولی این مقدار به نظرم واقعا زیادیه.

خلاصه اینکه، اگه می‌تونید همون ترجمهٔ تندیس رو بخونید و اگر نه ترجمهٔ نشر شگفت هم انتخاب بدی نیست.

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

در مجموع، این کتاب از اون علمی-تخیلی‌ها نیست که شما رو در مورد مسائل عمیق انسانی به فکر فرو ببره، ولی این تلاش ‌بی‌وقفه‌ای که برای حل مسئله به تصویر می‌کشه در کنار شخصیت‌های جذاب و دوست‌داشتنیش باعث می‌شه خوندنش یه تجربهٔ لذت‌بخش و به‌یادموندنی بشه، از دستش ندید :)
          نمی‌دونم فیلم مریخی (The Martian) رو دیدید یا نه.
من چند بار دیدمش :)
مریخی یه فیلم فضایی علمیه در مورد فرآیند نجات فضانوردی که تک و تنها تو‌ مریخ گیر کرده.

این فیلم در واقع براساس کتابی به همین نام از آقای اندی ویر ساخته شده، نویسندهٔ همین کتاب پروژهٔ هیل مری.
و واقعا شباهت‌های جالبی بین این دو تا هست (البته من کتاب مریخی رو نخوندم).

تو این کتاب ولی قضیه جدی‌تر از نجات یه تک‌انسانه.

اینجا نجات کل ساکنان کرهٔ زمین روی دوش یه فضانورد تنهاست که بعد از مدت‌ها تو یه سفینه از خواب بیدار شده و حتی اسمش رو به خاطر نمیاره... 
و این آدم، تو این سفینه، که به اندازهٔ چندین سال نوری با زمین فاصله داره، باید به تنهایی راه حلی برای جلوگیری از انقراض انسان‌ها پیدا کنه...
ولی آیا واقعا کسی قرار نیست به کمکش بیاد؟

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

من معمولا یه مقدار در برابر خوندن کتاب‌های علمی-تخیلی مقاومت می‌کنم! چون خیلی از کتاب‌های این سبک یه فضای قالب ناامیدانهٔ دارن. 
توضیح داستان این کتابم چندان برام جذاب نبود چون حس می‌کردم با یه کتاب تک‌شخصیته طرفم. 
ولی وقتی دیدم استوری‌گرف برای توصیف این کتاب از دستهٔ «طنز» و «امیدوارانه» استفاده کرده مشتاق شدم بخونمش!
و واقعا هم عالی بود 🥹

دلم می‌خواد کلی در مورد قسمت‌های قشنگ و احساسی و طنزآمیز کتاب داد سخن بدم ولی خب بسیار لودهنده‌ست! 
فقط بدونید که خیلی خوب بود 🥹🥹🥹

ضرب‌آهنگ کتاب هم متوسط رو به بالاست، البته حدود یک‌سوم پایانی دیگه سخت می‌شه کتاب رو زمین گذاشت. کلا نویسنده هی شما رو تا مرز ناامیدی می‌بره و برمی‌گردونه و داستان برای من پر از نکات غافلگیرکننده بود.

البته، با اینکه کلا خیلی این کتاب رو دوست داشتم به خاطر پایانش از نویسنده شاکی‌ام 😕
اشتباه نکنید البته :) پایان کتاب در واقع خیلی ناز و تودل‌برو بود 🥹 
منتها، من دلم می‌خواست یه مسائل دیگه‌ای هم گفته بشه که نشد. یعنی فکر کنید از ۲۰۰ صفحه قبل داشتم انتظار یه سری صحنه‌ها رو می‌کشیدم و وقتی نویسنده بدون پرداختن به این صحنه‌ها کتاب رو تموم کرد جدا خورد تو ذوقم! 

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

نکتهٔ دیگه اینکه کتاب پر از توصیفات و توضیحات علمیه که صادقانه بگم از خیلی‌هاش سر در نیاوردم. یه جاهایی هم به نظرم این تیکه‌ها زیاده از حد بودن (من مخصوصا تو فهم بخش‌های فضایی و حرکت سفینه و اینا مشکل داشتم).

ولی اونجاهایی که می‌فهمیدم جدا جذاب بود.
باعث شد دوباره به فکری که چند وقتی هست تو سرم چرخ می‌خوره برگردم، اینکه «ساینس» در واقع همین زیست و شیمی و فیزیکه و روانشناسی و حتی بخش‌های زیادی از علوم شناختی الکی خودشون رو به ساینس چسبوندن 😅 (می‌گم ساینس چون دقیقا معنای خاصی از روش‌های علمی تجربی مدنظرمه که واژه‌های «علم» یا «دانش» اون معنا رو منتقل نمی‌کنه). بماند.

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

حالا بریم سراغ ترجمه.

همون‌طور که گفتم طنز تو این کتاب خیلی پررنگ بود و این موضوع ترجمه رو سخت می‌کنه.
برای این کتاب تا جایی که دیدم دو تا ترجمه موجوده، یکی به اسم «پروژهٔ هیل مری» (کتابسرای تندیس) و اون یکی «مأموریت درود بر مریم» (نشر شگفت).
اولی حتی الکترونیکیش هم خیلی گرونه و دومی علاوه بر اینکه کلا خییییلی ارزون‌تره، تو طاقچهٔ بی‌نهایت هم هست.

اونقدری که ما با بچه‌ها مقایسه کردیم ترجمهٔ آقای شهرابی (همون تندیس)، تیکه‌های طنز رو تونسته بهتر دربیاره. 
البته اون یکی ترجمه هم تا جایی که دیدم خوبه. یعنی من اشتباه فاحشی توش ندیدم، به جز اینکه یه سری از تیکه‌های طنز رو خوب درنیاورده بود (البته حداقل یکی دو مورد تو ترجمهٔ آقای شهرابی هم همچین چیزی رو‌ می‌شد ببینی).

نکتهٔ دیگه تو ترجمهٔ آقای شهرابی تعداد زیاد پانویس‌هاست که راستش من باهاش موافق نیستم.
ببینید مگه خوانندهٔ معمولی انگلیسی‌زبان در مورد این چیزای علمی بیشتر از ماها می‌دونه؟ نه.
پس وقتی نویسنده خودش چیزی در این مورد نگفته لازم نیست مترجم پنج خط تو زیرنویس در مورد فلان اصطلاح علمی توضیح بده. حالا در حد یکی دو جمله بد نیست ولی این مقدار به نظرم واقعا زیادیه.

خلاصه اینکه، اگه می‌تونید همون ترجمهٔ تندیس رو بخونید و اگر نه ترجمهٔ نشر شگفت هم انتخاب بدی نیست.

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

در مجموع، این کتاب از اون علمی-تخیلی‌ها نیست که شما رو در مورد مسائل عمیق انسانی به فکر فرو ببره، ولی این تلاش ‌بی‌وقفه‌ای که برای حل مسئله به تصویر می‌کشه در کنار شخصیت‌های جذاب و دوست‌داشتنیش باعث می‌شه خوندنش یه تجربهٔ لذت‌بخش و به‌یادموندنی بشه، از دستش ندید :) 
        

52

نورآباد، دهکده من

8

ده راز آشباریا

4

ده راز آشباریا
          یک داستان بلند فانتزی بامزه!
کهشاد کندرو یک روزنامه‌نگار دست و پا چلفتی است که به شهر فانتزی آشباریا  وارد می‌شود و دست راست آقای چلویی می‌شود و آشی برای آشخورها بار می‌گذارد که آن سرش ناپیدا!

زبان داستان سالم و نحوه روایت جالب است. راوی  داستان کهشاد است که برداشت های اشتباه او خواننده را به خنده وا می دارد. هیچ بخشی اضافه نیست. خلاقیت در نامگذاری ها و اتفاقات دلنشین هستند. همه چیز در دنیای آشباریا نمادی از داشته‌های ما در دنیای واقعی است ، بدون اینکه توی ذوق بزند در خدمت حرفی که نویسنده می‌خواهد بزند.درونمایه اصلی کتاب سواد رسانه است.
در آشباریا لوله‌کشی جای خطوط اینترنت را می‌گیرد و جویدن یک سری خوراکی، معنای  نشخوار کردن اخباری را می‌دهد که صبح تا شب در کانالها و شبکه‌های مجازی درگیر آنیم.

حالا این کهشاد کندرو می خواهد ۱۰ راز که در آشباریا یاد گرفته به مخاطب یاد بدهد. پاورقی های کتاب هم خلاقانه هستند.
تصویرگری کتاب مناسب است و از بین تصاویر  چند تا از مهمترین آنها تمام رنگی است. طرح روی جلد و صفحات ابتدا و انتهای کتاب جذاب است. برش کتاب به گونه ای است که بخشی از گوشه آن به عنوان نشانگر کتاب جدا می‌شود .

در انتهای کتاب یک کیو آر کد داریم که مخاطب را به سایتی هدایت می‌کند که یک بازی مرتبط با محتوای کتاب دارد و در صورتی که نوجوان  بازی را شروع کند درگیر یک بازی تعاملی در مورد  داستان می‌شود و اینبار ضمیر خودآگاه او با مفاهیم سواد رسانه درگیر می‌شود.
چون این بازی را به اتمام نرساندم ( از جایی به بعد قفل شد) نفهمیدم که انتهای آن به کجا می‌رسد ولی تا همین حد هم  بسیار جذاب و جالب است باید به نویسنده جوان و ناشر جسور که خلاقیت به خرج داده‌اند و طرحی نو در انداخته‌اند تبریک گفت.
مخاطب اصلی کتاب گروه سنی ۱۲ تا ۱۵ هستند.
البته نوجوان ۹ تا ۱۲ سال هم می تواند  داستان را بخواند ولی برداشتی درخور، از متن نخواهد داشت.
از ۱۵ سال به بالا هم می توانند کتاب را بخوانند و لذت ببرند.

        

38

ده راز آشباریا
          تا یک سوم کتاب حتی نتوانستم حدس بزنم روند ماجرا به چه سمتی خواهد رفت؟! یک رمان طنز نوجوانانه خلاق بود برایم که منتظر بودم ببینم چه اتفاقی میفتد. و از یک سوم به بعد بود که تازه فهمیدم قصد و هدف نویسنده از این کتاب چیست. و این نوع مخفی کاری تا یک سوم کتاب واقعا هوشمندانه بود.

نویسنده می خواهد در قالب یک رمان، سواد رسانه را آموزش بدهد. پشتیبان این کتاب، یک سایت به نام آشباریا هم هست که فضای رقابتی را ایجاد کرده تقریبا و آموزش تکمیلی هم دارد. سایت قوی ای نیست و بازی آن خیلی چنگی به دل نمی زند ولی خوب است. به نظرم کتاب و سایت، روند خوبی را در مجموع در پیش گرفته اند و البته کتاب خیلی قوی تر از سایت است.

روند داستان کلا قابل حدس نیست. طنز نوجوانانه ای دارد. به گمانم نوجوانِ متوسطه اول خوب با آن ارتباط برقرار کند. 

نویسنده داستان تخیلی ورود یک مرد ابله را به شرکت تولید خوراکیِ رسانه ای را به تصویر می کشد که ماجراهای مختلفی را در شرکت مشاهده می کند.

به نظرم خواندنش برای نوجوان لازم است. برای آموزش سواد رسانه ای خوب است.
        

4

خب خیلی به شبیه بودن فضای کتابها ربطی نداره. به وقت و فرصت و حس و حالم ربط داره. و به نظم زندگی که من اصلا ندارم🙄🫣 و قبلا هم گفتم که کلا این یکی از قابلیت‌های منه که می‌تونم یک کتاب رو در اوج جذابیتش یه هو رها کنم و چند ماه نرم سراغش😁😁 @szm_books

75