یادداشت محمد علیدادی
4 روز پیش
آنک نام گل؛ اثر اومبرتو اکو، نویسندهی ایتالیایی. خاطرم نیست اولین بار کی با این کتاب آشنا شدم—احتمالاً خیلی اتفاقی بود. بعدتر که دربارهی نویسنده و کتاب بیشتر تحقیق کردم، دیدم عجب نویسندهای! و عجب کتابی! دربارهی نویسنده، اطلاعات زیادی در اینترنت هست؛ بخوانید. اما دربارهی کتاب: یک رمان تاریخی، دینی و جنایی است. داستان در قرن چهاردهم میلادی میگذرد. در یک دیر، کسی به قتل میرسد و یک راهب فرانسیسی همراه با دستیارش برای کشف قاتل به آنجا میروند. پس از آن، قتلهای دیگری هم رخ میدهد و ماجرا حول همین محور میچرخد. در طول داستان، با نزاعهای الهیاتی مسیحیت و برخی ماجراهای تاریخی آن دوران آشنا میشویم. البته برای کسی که آشنایی کافی با تاریخ مسیحیت نداشته باشد، این بخشها ممکن است کمی سخت و گاهی خستهکننده باشند. علاوه بر این، اطلاعاتی در زمینهی پزشکی و داروشناسیِ آن دوران هم ارائه میشود. از همه مهمتر، در این داستان دربارهی کتاب و کتابخانه زیاد صحبت میشود. خواننده با آثار متعددی مواجه خواهد شد و این مسئله در خط اصلی داستان نقش پررنگی دارد. سبک داستاننویسیاش مرا یاد داستایفسکی انداخت؛ احتمالاً از او تأثیر پذیرفته است. نکتهی جالب اینکه ظاهراً اصل داستان از خود نویسنده نیست. چون در ابتدای کتاب میگوید اینها وقایعی بوده که در یک متن تاریخی به دستش رسیده و او صرفاً روایتشان کرده است. در مجموع، کتاب فوقالعادهایست؛ اما بعضی بخشهایش برای کسانی که با دنیای مسیحیت یا فلسفه و عرفان آشنا نیستند، ممکن است سنگین یا کسلکننده باشد. بهنوعی انگار این کتاب برای مخاطبانی نوشته شده که در زمینهی فلسفه، تاریخ ادیان یا الهیات کار میکنند—و نویسنده که خودش هم فیلسوف بوده، انگار این اثر را برای همنسلان و همفکران خودش نوشته تا با آن ارتباط عمیقتری برقرار کنند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.