Fa

Fa

@FatemehAshrafi

39 دنبال شده

16 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
        این کتاب شاید به‌طور کلی یه داستان معمولی باشه، اما چنان جزئیات عزیز و دوست‌داشتنی‌ای که داره که باعث شد امتیازم بهش ۴ ستاره باشه. یه ماجراجویی آروم و عمیق بین کتاب‌‌ها، با حضور و همراهیِ یه گربه‌. :))) برای من بشخصه همین دو تا عامل کافیه تا یه چیز رو دوست داشته باشم. 
در کل این کتاب خیلی وایب امن و حال‌خوب‌کنی داره و زود می‌شه خوندش و ازش کلی لذت برد. ✨️ کلی از جملاتش رو هایلایت کردم و می‌دونم که قراره دوباره حتی در حد مرور کردن اون جملات، بهش برگردم. شخصیت گربه‌ هم عالی بود. :)))

"داستان‌هایی وجود دارن که جاودانی‌ان، اون‌قدر قدرتمندن که سالیان سال زنده می‌مونن. از این کتاب‌ها زیاد بخون- می‌شن مثل دوست‌هات. الهام‌بخشت می‌شن و ازت پشتيبانی می‌کنن."

"کتاب خوندن فقط برای لذت یا سرگرمی نیست. گاهی لازمه چند خط رو عمیقاً بررسی کنی و یه جمله رو بارها و بارها بخونی. گاهی سر جات می‌شینی و درحالی‌که سرت رو بین دست‌هات گرفتی بدجوری کُند پیش می‌ری و نتیجه‌ی این کار پرزحمت و مطالعه‌ی دقیق اینه که یهو به جایی می‌رسی که دیدگاهت وسیع‌تر می‌شه. مثل اینه که بعد از بالا رفتن از یه کوره‌راه طولانی، به یه منظره‌ی بسیار قشنگ می‌رسی."

"البته لذت بردن از کتاب خوندن خوبه؛ اما چشم‌اندازهایی که موقع گردش توی یه مسیر پیاده‌رویِ راحت و خوشایند می‌بینی محدود هستن. کوه رو بخاطر کوره‌راه‌هاش سرزنش نکن. تقلا کردن برای بالا رفتن از کوه، قدم‌به‌قدم، یه بخش ارزشمند و لذت‌بخش از صعود هم محسوب می‌شه."
      

0

        خوندن این کتاب یک ماه برای من طول کشید و هر بار با فواصل طولانی می‌رفتم سراغ خوندنش، چون به‌قدری کتاب پر از زیاده‌گویی‌های خسته‌کننده و کش‌دادن‌های بیخودی بود که بعد خوندن نیمه‌ی اولش کلا رهاش کردم تا چند وقت. ایده‌ی اصلی داستان واقعا جذاب و پر از پتانسیل بود اما می‌تونست خیلی بهتر و پرکشش‌تر باشه اگر توی ۱۵۰ صفحه (نصف تعداد صفحات فعلی کتاب) تموم می‌شد.
اواخر کتاب هم اصلا برام جالب نبود. یکی به این دلیل که داشتن افسردگی رو محدود کرد فقط به داشتن حسرت! اصلا برام قابل درک نبود. و دلیل بعدی هم اینکه صفحات آخر واقعا دیگه همه‌چیز خیلی شعاری بود. به نظرم اگر سعی می‌کرد همه‌چیز رو در همون قالب داستان پیش ببره و سعی نکنه با اون حجم از شعار برداشت خودش رو به خواننده القا کنه، شاید بهتر می‌شد.
در کل برای من خیلی خیلی کتاب معمولی‌ای بود (که باز هم اگر شعاری پیش نمی‌برد همه‌چیز رو، می‌تونست برام تاثیرگذار هم باشه). تا آخرش هم که خوندم باز دلیل این حجم از وایرال شدنش رو نفهمیدم. 
      

0

        یکی از بیشترین چیزهایی که در رابطه با این کتاب برام جالب بود، این بود که هر فصل روایتی از دیدگاه نفرات مختلف درباره‌ی یه موضوع مشترک بود. خوندن اون حجم از تفکرات‌ و داستان‌های متفاوت، از فرهنگ‌ها و آدم‌های مختلف، برام خیلی جالب بود.
چند جا توی داستان بود که باعث شد به یک سری چیزها خیلی فکر کنم و یکیش حد تعلقی بود که پرویز [شخصیت ایرانیِ داستان] به شهرش داشت. نمی‌تونستم درک کنم چه حسی داره که انقدر به کشور و محل زندگیت حس تعلق داشته باشی.
داستان در حدی هست که بشه در یکی دو نشست خوندش، اما باز برای من خیلی داستان متوسط و معمولی‌ای بود.

"امروز صبح اقبال ازم پرسید فرق بین آدم مداراگر و نژادپرست را می‌دانم یا نه. من گفتم آدم‌های نژادپرست با بقیه درگیرند چون فکر می‌کنند از آن‌ها سَرند."
"او مثل شعری از خیام است؛ یک عمر زمان می‌برد تا معنایش را بفهمی و تازه آن‌وقت است که قلبت به جهان باز می‌شود و اشک، گونه‌های سردت را گرم می‌کند."
"ترجمه مثل سفری دریایی است، از کرانه‌ای به کرانه‌ی دیگر. گاهی احساس می‌کنم قاچاقچی‌ام. با محموله‌ی کلمات، فکرها، تصاویر و استعارات از مرز بین زبان‌ها رد می‌شوم."
      

0

        یکی از بزرگ‌ترین دلایلی که باعث شد من کتاب رو تا تهش ادامه بدم، تخیل بی‌حدومرز و نامحدود نویسنده بود. این حجم از تخیل اون‌قدر حیرت‌زده‌م کرد که هی برای بیشتر خوندن و آشنا شدن با دنیاها و شخصیت‌ها و گونه‌های جدیدی که نویسنده خلقشون کرده بود، مشتاق و کنجکاو می‌شدم‌. یه طنز بانمکی هم داشت که در اون حدی که نبود آدم باهاش بخنده، اما باعث می‌شد روند خوندن کتاب خسته‌کننده نشه. اوایل کتاب یه‌کم سبک روایت رندوم و پخش‌وپلاش برام گیج‌کننده بود، اما بعدش برام عادی شد و تونستم ارتباط بگیرم. خیلی برام جالب بود که نویسنده رسما با تمام دانسته‌ها و اطلاعات ذهنمون از جهان و تقریبا همه‌چی بازی کرد و کلی از ساختار و دیدگاه‌های پیش‌فرض ذهنی ما رو شکوند.
آخر کتاب هم تو نقطه‌ی جالبی تموم شد. من که بقیه‌ی جلدها رو هم می‌خونم چون از فضای کلی داستان خوشم اومده و تعریف‌های زیادی هم از جلد دوم شنیدم، اما بشخصه فکر می‌کنم با اینکه پایان خوبی داشت، کشش زیادی نذاشت که خواننده کنجکاو به خوندن ادامه‌ی مجموعه بشه. از ترجمه‌ هم راضی بودم. روون بود.
      

0

        حس می‌کنم جزو معدود کسایی‌ام که از این کتاب در اون حدی که ازش تعریف شده خوشم نیومده. :)))
این کتاب موضوع کلیِ واقعا جذابی داشت. نصف کتاب به‌شدت گیرا و قشنگ بود اما انتظاراتی که برای من به وجود آورد رو نتونست توی نصف بعدی کتاب برآورده کنه. اسم کتاب و موضوعی که تا نصف کتاب ازش صحبت می‌شه، به ما این تصور رو می‌ده که قراره تا آخر تمرکز درباره‌ی همون اتفاقات و آثارشون باشه. اما کتاب توی نیمه‌ی دوم از روند و موضوع قبلی خارج می‌شه و کلا رو یه موضوع دیگه تمرکز می‌کنه. که خب این نداشتن کانون تمرکز و توجه روی یک موضوع، کشش کتاب رو برای من پایین آورد. ترجمه خوب و روون بود. در کل کتاب خوش‌خوانیه اما یه سری سوالاتی که به وجود اومدن در طی داستان و حل نشدن، و روایت کردن چندتا موضوع مختلف به‌صورت هم‌زمان، تعلیق داستان رو کم می‌کنه. البته سانسور زیاد داستان هم بی‌تاثیر نیست. احتمالا بعضی از سوالاتی که پاسخ داده نشدن هم به‌خاطر سانسور بود. :))))
اما از نقاط مثبت این کتاب باید به فضاسازی عالی داستان اشاره کنم. نویسنده دست روی موضوع تلخ، غم‌انگیز ولی واقعی‌ای گذاشته بود و از پس روایتش به‌خوبی براومده بود.
      

0

        خوندن این کتاب خیلی غمگینم کرد. داستان تلخ و دردناکی داشت. نمونه‌ی واضح یک مادر سمی که با وضعیت روحی نامناسبش نه‌تنها نمی‌تونه از پس خودش و بچه‌هاش بربیاد، بلکه یه بار اضافی رو دوش بچه‌ها شده و مسئولیتشون رو به‌ عهده نمی‌گیره و ازشون انتظار داره خودشون مراقب خودشون باشن. بچه‌ها کاملا به حال خودشون رها شده بودن و این وسط مورد قلدری توی مدرسه هم قرار می‌گرفتن.
توصیفات نویسنده از شرایط و اتفاقات خیلی دقیق و کامل بودن، اما من دوست داشتم که این دقت رو کمی بیشتر روی احساسات لایلا هم می‌داشت. توی یک‌سوم آخر کتاب این مسئله یه‌کم بهتر شده بود، اما درکل از نظر من کمبود توصیفِ کافی احساسات لایلا مشخص بود. با اینکه خود داستان کاملا قابل درک بود، اما من هرازگاهی نمی‌تونستم تصمیمات و کارهای لایلا رو درک یا باهاش همذات‌پنداری کنم. ترجمه خیلی روون و خوب بود. کشش داستان هم به‌شدت بالا بود. درکل داستان تاثیرگذاری بود. فکر نمی‌کنم تا مدت‌ها فراموشش کنم.
      

0

باشگاه‌ها

نمایش همه

ال‌کلاسیکو پلاس +

37 عضو

باریس گادونوف

دورۀ فعال

باشگاه ال‌کلاسیکو

486 عضو

نورثنگرابی

دورۀ فعال

نَقْلِ رِوایَت

45 عضو

خدای کشتار

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

Fa پسندید.
ایلیاد
          نبرد تروا  یا نبرد خدایان؟ 

به لطف باشگاه راوی ، بلاخره این اثر رو خوندم و کاری که قبلا نیمه تمام گذاشته بودم رو تموم کردم .
صحبت از ایلیاد سخته ... اینقد این اثر بزرگ و قدیمی و جذابه که بعد از گذشت نزدیک به ۳ هزار سال همچنان پابرجا مونده . 
خیلی از محققین گفتند که فرهنگ غربی ، از ایلیاد و ادیسه برگرفته شده. 
اسکندر مقدونی شبها با این کتاب سر می کرده. 
این کتاب بارها به انواع مختلف مورد اقتباس در مدیوم های مختلف قرار گرفته. 
در کل ایلیاد و ادیسه تاثیر انکار نشدنی ای بر فرهنگ غربی تا به امروز گذاشتند و سال‌های سال باقی موندند و باقی خواهند ماند. 

ایلیاد رو باید از چند منظر مورد بررسی قرار داد :

🔥 نبرد تروا :

داستان ایلیاد از سال نهمِ کلیشه ای ترین جنگ تاریخ جهان یعنی جنگ تروا آغاز میشه.  جنگی که بر سر یک زن شکل گرفت. اون مسابقه معروف خدایان و داوری پاریس شاهزاده تروایی و بعد دزدیدن هلن و باقی ماجرا .
به شخصه فکر میکردم داستان اسب تروا و سقوط تروا در این کتاب روایت بشه اما این داستان در این کتاب نبود. یکی از خوبی های خوندن آثار بزرگ همینه که متوجه میشی دقیقا داخل کتاب ها از چی صحبت شده و از چی نقلی به میان نیامده.
داستان به شکل جذابی با قهر آشیل با آگاممنون شروع میشه . باز هم سر یک دختر و تقسیم غنائم . آشیل پای خدایان رو به این جنگ باز میکنه و نبرد تروا تبدیل به نبرد خدایان میشه و این جنگ تا کشته شدن هکتور ، یل تروایی ادامه پیدا میکنه . داستان به شدت جذابه اما اواسط کار کمی خسته کننده میشه. نبردها زیاد میشه و کمی حوصله سر بر.
اما این خاصیت یک اثر حماسیه که جنگ و زور آزمایی و رجز خوانی و فتح و شکست در اون روایت بشه.
ما نمیدونیم جنگ تروا واقعا اتفاق افتاده یا خیر. شاید چیزی بوده اما این هنر هومر بوده که از یک جنگ ساده چنین داستان عظیم و حماسی ای رو خلق کرده.

🔥 ایلیاد :

ایلیاد یک کتاب قدیمیه که هومر نوشته. تاثیرش تا به امروز قابل انکار نیست. یکی از آثار حماسی بزرگ تاریخه. مشخص نیست هومر کیه . اصلا یک نفره یا چند نفر. اما بلاخره این کتاب منسوب به هومره.  ایلیاد به همراه هومر بارها مورد اقتباس قرار گرفتند و گسترده شدند. از انه اید و تلماک گرفته تا تراژدی های یونان و روم و بعدا قرون وسطی و رنسانس . 
ایلیاد با اینکه اثر بزرگیه اما به هیچ عنوان قابل قیاس با شاهکاری مثل شاهنامه فردوسی نیست. شاهنامه اثری خیلی بزرگ تر و جون دارتریه.  دیالوگ ها و رجز خوانی ها و حتی شخصیت پردازی فردوسی خیلی خیلی بهتر و استخوان دار تر از ایلیاده.  
فی المثل در سرود دوم یا سوم ایلیاد ، پریام شاه تروا ، بر بالای کنگره کاخ از هلن درباره فرماندهان آخاییان میپرسه و هلن یکی یکی اونها رو معرفی میکنه. جالب اینجاست که پریام بعد از ۹ سال هنوز این افراد رو نمیشناسه. 
همچین سوتی هایی در شاهنامه وجود نداره. 
به هرحال قسمت اعظم صدا کردن و ماندگاری اثری مثل ایلیاد در تاریخ به خاطر تبلیغات دنیای غربه. فرض کنید غرب اثری مثل شاهنامه داشت... چه کارها که براش نمی کردند.

🔥 ترجمه :

قبلا این اثر رو با ترجمه سعید نفیسی خونده بودم. ترجمه ای سخت خوان با توضیحات زیاد که حوصله آدم رو سر می برد. توضیحاتی مثل شناسنامه تک تک افراد حاضر در جنگ با جغرافیای محل زندگی اون ها که اصلا لزومی به دونستن شون نیست و تاثیری بر روی هیچ چیزی نمیذاره و در یاد هم نمیمونه و فقط باعث وقفه در خوانش اثر میشه. 
 ترجمه میر جلال الدین کزازی با نگاهی به شاهنامه و فارسی سلیس اون اثر سترگ ،واقعا بی نظیره. اثری مثل ایلیاد وقتی مزین به زبان شیرین پارسی میشه نتیجه ش میشه این نسخه ای که واقعا نثر زیبایی داره و به ایلیاد زیبایی ای دو چندان داده.
خوبی ای که این ترجمه داره اینه که علاوه بر انتقال حس و روح اثر اصلی ، دایره واژگان شما رو هم گسترش میده . 
توصیه می کنم حتما این اثر زیبا رو با ترجمه میر جلال الدین کزازی بخونید.

سخن آخر :

ایلیاد رو باید خوند . جه بخواهیم و چه نخواهیم ، ایلیاد یکی از آثار بزرگ و قابل تامل در تاریخ ادبیات غرب و حتی جهانه. اما قطعا آثاری بزرگتر از این اثر در ادبیات جهان پیدا میشه که به خاطر همین تبلیغات غربی ها در زیر سایه ایلیاد و ادیسه قرار گرفتند.

ایلیاد بزرگترین اثر حماسی جهان نیست اما در میان بزرگان جایگاه رفیعی داره. 
        

27

Fa پسندید.
هری پاتر و محفل ققنوس

10

Fa پسندید.
مردی که خواب است

18

Fa پسندید.
داستان پداگوژیکی

7

Fa پسندید.
برای عشق به میهن: جستاری در باب وطن پرستی و ملی گرایی
          کتاب برای عشق به میهن از ویرولی، ترجمه مهدی نصراله.
  در آثار و مکتوبات پژوهشی و نیز در زبان مشترک، عشق به میهن و وفاداری به ملت، وطن پرستی و ملی گرایی به عنوان عبارتی مترادف به کار می روند. این در حالی است که آنها می توانند و باید از هم تمیز داده شوند. 
کتاب برای عشق به میهن، با این جمله آغاز می شود و در طول 232 صفحه به غیر از بخش پی نوشت، تلاش ویرولی در این است که برای ما مفهوم وطن را معلوم کند. 
این کتاب به تفاوت وطن پرستی، ملی گرایی و جهان وطنی می پردازد. مفاهیمی که به ظاهر تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. و در تلاش است به مخاطب این نکته را روشن کند که برای دفاع از آزادی در یک جغرافیای خاص، باید علاقه، تعهد و حسن وظیفه داشت. 
بعد از خواندن این کتاب در گروه میانجی آنلاین باشگاه کتابخوانی ازتا با جمعی از علاقمندان به بحث توسعه ایران به این باور رسیدم که از نظر من وطن پرستی بعنوان یک امر لاکچری و صرفا اخلاقی نیست. بلکه منفعتی جمعی است که ضرورت آن در این است که ما با عشق به میهن مانع از فروپاشی آن شویم. 
در گستره جهانی که شبکه های اجتماعی در حال تزریق اندیشگانی هستند که روح و روان ما را نشانه گرفتند و تا آنجا پیش رفتند که باعث این می شوند که ما حتی دچار آسیب و خطای شناختی شویم. عشق به میهن کتابی است که به ما می آموزد به فهم تازه ای از وطن دوستی برسیم. اندوه و خشم همه ی ما برای فرصت های از دست رفته و آینده ای که شاید آن را هم با فرصت سوزی از دست بدهیم بسیار است. اما خشم تنها  می تواند با  تخریب همراه باشد. اما بی گمان خلقی را بدنبال نخواهد داشت.و ما برای خلق کردن نیاز دازیم به شروع گفت و گو، نیاز داریم فکر کنیم و درباره آنچه فکر می کنیم به گفتگو کنیم. گفتگویی از جنس ایجاب نه سلب برای آینده ای بهتر.
        

23

Fa پسندید.
تیستو سبز انگشتی

30