معرفی کتاب گربه ای که کتاب ها را نجات داد اثر ناتسومه سوسه کی مترجم مژگان رنجبر

گربه ای که کتاب ها را نجات داد

گربه ای که کتاب ها را نجات داد

ناتسومه سوسه کی و 2 نفر دیگر
3.6
82 نفر |
34 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

190

خواهم خواند

121

شابک
9786004615280
تعداد صفحات
184
تاریخ انتشار
1401/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        رینتارو ناتسوکی، دانش‌آموز دبیرستانی کتاب‌خوان، در شرف تعطیلی کتاب‌فروشی دست دومی است که از پدربزرگ کتاب‌خوان محبوبش به ارث برده است. سپس، یک گربه سخنگو با یک درخواست غیر معمول ظاهر می شود. گربه از نوجوان کمک می خواهد - یا بهتر بگویم می خواهد - برای ذخیره کتاب به او کمک کند. دنیا پر است از کتاب های تنهایی که خوانده نشده و مورد بی مهری قرار گرفته اند و گربه و رینتارو باید آنها را از دست صاحبان غافل خود آزاد کنند.

در کتاب "گربه ای که کتاب ها را نجات داد" ماموریت آنها این زوج عجیب و غریب را به سفری شگفت انگیز می فرستد، جایی که آنها وارد پیچ و خم های مختلف می شوند تا کتاب ها را آزاد کنند. در طول سفر، گربه و رینتارو با مردی آشنا می‌شوند که کتاب‌هایش را رها می‌کند تا در قفسه کتاب از بین بروند، یک شکنجه‌گر ناخواسته کتاب که صفحات کتاب‌ها را به قطعاتی برش می‌دهد تا به مردم کمک کند تا سرعت مطالعه را افزایش دهند
      

لیست‌های مرتبط به گربه ای که کتاب ها را نجات داد

نمایش همه
دایی جان ناپلئونمغازه خودکشیهر دو در نهایت می میرند

تولدم مبارک 🎉

50 کتاب

"تولدم مبارک! 🎂 یک سال با کلمات جادوگر! 🎉" امروز روز خاصی برای منه! 😊 تولد یک سالگیم رو جشن می‌گیرم، گرچه من اردیبهشتی نیستم. امروز ۷ اردیبهشته و در حالی که یک سال از ورودم به این دنیای پر از کتاب و قصه‌ها میگذره، می‌تونم بگم که این سفر، کاملاً زندگی من رو دگرگون کرده. 🥳 یادم می‌آید که یک سال پیش، دقیقاً در چنین روزی، با دلهره و تردید، برنامه‌ی طاقچه رو نصب کردم. تا اون روز من اصلا نیم نگاهی هم به کتاب نمی انداختم... اون روزا نه نویسنده‌ای می‌شناختم و نه کتابی که نامش رو شنیده بودم..... اصلا از حس واقعی کتاب خوندن بی خبر بودم😔 اما دنیای جدیدی رو به روی من باز شد! 🌟 وقتی که طاقچه به مناسبت هفته‌ی فرهنگ معاصر، کتاب «دائی جان ناپلئون» رو به‌صورت رایگان در اختیارم گذاشت، این فرصت رو غنیمت شمردم. شروع کردم به خواندن کتاب (اون زمان هیچ‌رمانی رو تا به حال نخونده بودم و این تجربه برام چالش‌برانگیز بود. بی‌جهت نبود که دو ماه تمام درگیر این کتاب شدم! امتحانات ترم و صفحات بلندش هم مزید بر علت بود. 📚😅) نمی‌تونم بگم که چقدر دلم برای این کتاب تنگ شد وقتی به انتهاش رسیدم. احساس عجیبی داشتم، انگار یکی از دوستام رو از دست داده‌ام. اما این احساس ناکافی بود. در واقع دلم می‌خواست دوباره آن را بخوانم! دقیقا یادمه کجا تمومش کردم، یه شب قشنگ اونم توی جاده 🛣 یه روز گرم تابستونی، طاقچه تخفیف تابستانه گذاشت و من فقط با یک لبخند سرازیر به دنیای کتاب‌ها شدم. 💫 کتاب «هر دو در نهایت می‌میرند» رو که تعریفش را از یکی از دوستام شنیده بودم، خریدم. اون کتاب، من رو به دنیای دیگه ای برد، دنیایی که در اون هر لحظه، هر واژه و هر احساس رو به صورت واقعی تجربه کردم. من به واقعی‌ترین شکل ممکن عاشق کتاب شدم! 😍📖 این کتاب رو هم دقیقا یادمه چه روزی تمومش کردم، یه روز بعد تولدم (تولد اصلیم❤) اینجا بود که حس کردم من رسما به جمع عاشقان کتاب‌خوان ملحق شدم؛ نه تنها از ۷ اردیبهشت که تولد اصلی واولین قدم من در این راه بود بلکه از اون روز به بعد هربار که یه کتاب جدیدی رو شروع به خوندن کردم، دوباره متولد شدم🤩 در این یک سال، من ۵۰ بار زندگی کردم و ۵۰ دفعه تجربه کسب کردم. ✨💖 اشک ریختم😭... خندیدم 😄... ترسیدم 😱... به هر جای دنیا سفر کردم وبا فرهنگ های مختلف آشنا شدم🗼🏫 ۵ یا ۶ کتاب بیشتر نخونده بودم تا با برنامه بهخوان آشنا شدم🥰 متاسفانه دقیقا با شروع مدارس متقارن شد(۴مهر🤦🏻‍♀️) 😐 بهخوان برام خیلی شگفت انگیز و جذاب بود(دقیقا همون برنامه ای بود که میخواستم🤩) در این مدت هم درس خوندم و هم کتاب خوندم (در نظر داشته باشین که سعی کردم که به درس و مدرسه م لطمه نزنه و نتیجه اش رو هم دیدم جزو دانش آموزان برتر مدرسه شدم✌🏻) ....... بعد از خوندن ۲۴ کتاب، نویسنده مورد علاقم رو پیدا کردم به سلامتی😅 و اون نویسنده بزرگوار کسی نیست جز: ⚡لوسی مود مونتگمری⚡ 📆دقیقا در تاریخ ۶ اسفند📆 💙با کتاب قصر آبی💙 همه چیز یهویی پیش اومد ، در لحظه دیدمش و خوندم به همین راحتی😁 اما دل کندن از کتاب با رنج و زحمت فراوان😶 همیشه آنی شرلی رو میدیم و هر سالی که پخش میشد بازم برام جذاب و تازه بود، و هیچ وقت هم فکر نمیکردم نویسنده این داستان انقدر جذاب باشه🥰 سر تون رو بیشتر از این درد نمیارم این داستان من بود 📖 🔻در لیست زیر تموم کتاب هایی که از ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ تا ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ خونده رو به اشتراک گذاشتم 👇🏻👣 به یاد تموم این لحظات، و به امید روزهای بیشتر با کتاب‌هایی جذاب و دل‌انگیز، تولدم رو جشن می‌گیرم! 🎉🌸

8

hanieh

hanieh

1403/2/29

به آواز باد گوش بسپارکجا ممکن است پیدایش کنمسوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش

از آسیای شرقی چه بخوانیم ؟

14 کتاب

ادبیات آسیای شرقی: سفری به دنیای داستان‌ها و فرهنگ‌های غنی ادبیات آسیای شرقی، گنجینه‌ای بی‌نظیر از داستان‌ها، اشعار، نمایشنامه‌ها و متون فلسفی است که قدمتی هزاران ساله دارد. این آثار که از چین، ژاپن، کره و دیگر کشورهای این منطقه سرچشمه می‌گیرند، بازتابی از تاریخ، فرهنگ، آداب و رسوم و باورهای مردمان این سرزمین پهناور هستند. خواندن آثار ادبیات آسیای شرقی، نه تنها دریچه‌ای به سوی فرهنگ‌های غنی این منطقه می‌گشاید، بلکه تجربه‌ای منحصر به فرد از داستان‌ها، شخصیت‌ها و ایده‌های جدید را به ارمغان می‌آورد. در این لیست، به تعدادی از برجسته‌ترین و محبوب‌ترین آثار ادبیات آسیای شرقی اشاره خواهیم کرد که به زبان فارسی ترجمه شده‌اند. این لیست شامل *رمان‌ها *داستان‌های کوتاه * اشعار * نمایشنامه‌ها * ادبیات داستانی مرتبط با آسیای شرقی امیدواریم این لیست راهنمای شما در سفر به دنیای شگفت‌انگیز ادبیات آسیای شرقی باشد.

6

پست‌های مرتبط به گربه ای که کتاب ها را نجات داد

یادداشت‌ها

        شاید برای نوجوان ها...
اگه علاقه زیادی به دنیای کتاب و کتابخوانی دارید و به قول معروف کتاب باز هستید، این کتاب میتونه یکی از موارد جذاب برای شما باشه. محور اصلی این کتاب درباره شخصی به اسم رینتارو هستش که با پدربزرگ کتابفروشش زندگی میکنه. رینتارو آدم گوشه گیر و درون گرایی هستش که بیشتر اوقات خودش رو با کتابهای پدربزرگش مشغول میکرد تا اینکه با فوت پدربزرگش، کتابخونه به رینتارو میرسه و رینتارو در دو راهی فروش یا نگهداری از کتابها گیر میوفته، تا اینکه یک روز با یه گربه سخنگو آشنا میشه که وظیفش نجات کتابهاست. گربه از اون میخواد تا باهاش توی چند سفر همراه بشه. اینجاست که رینتارو دغدغه‌های کتابخونی رو یکی یکی میبینه. کسانی که یه کتاب خوب رو تنها یه بار میخونن و میندازنش دور، کسانی که شاهکارهای ادبی رو به بهانه های مختلف کوتاه نویسی میکنن، کسانی که کتابها رو فقط برای فروش دوست دارن و...، اینا آدمهایی هستن که رینتارو باهاشون مواجه خواهد شد و گفتگوهای خاص و متفاوتی بین اونها رد و بدل میشه که شاید برای کتاب بازها خیلی جذاب باشه.
در مورد ظاهر، نسخه ای که من مطالعه کردم توسط انتشارات کوله پشتی در 183 صفحه و قطع رقعی منتشر شده، جنس کاغذهای اون هم از نوع بالکی هستش. در آخر هم درباره ترجمه باید بگم که با وجود برخی جملات سنگین کتاب، کاملا روان و قابل فهم انجام شده.
ممنون از توجهتون
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

15

        داستان کناب تقریبا از عنوانش و طرح جلدش معلومه. پسربچه‌ای یتیم در میان یک کتابفروشی کوچک محلی ولی پر و پیمان که تازه پدربزرگش را از دست داده و باید برود با سرپرست جدیدش زندگی کند. با رفتن اون کتابفروشی هم تمام می‌شود. این پسر به شدت منزوی است. یه گربه در مقابلش ظاهر می‌شود و از او می‌خواهد کمکش کند کتاب‌ها را از دست سه نفر با عقاید مختلف نجات دهد. اینکه چگونه این کار را بکند به عهده خود پسر است.

در خلال این عملیات نجات پسر به خودباوری می‌رسد.  توجه دوستان و هم‌کلاسی‌هایش را نسبت به خود می‌بیند و از آن انزوا بیرون می‌آید.

داستان از این جهت قابل قبول است اما آن قسمتش آزاردهنده بود که نویسنده تلاش می‌کرد ادبیات معروف جهان را به زود در داستانش بگنجاند. تلاشش اصلا موفق نبود و ناقص مانده بود. لحن نصیحت‌گرانه‌ای هم داشت که مطلوبم نبود.

طرح جلد کتاب من رو خیلی جذب کرد و خریدمش. اما در حد توقعم نبود. در هر حال برای یک بار خواندن بد نیست. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

Fa

Fa

1403/8/28

          این کتاب شاید به‌طور کلی یه داستان معمولی باشه، اما چنان جزئیات عزیز و دوست‌داشتنی‌ای که داره که باعث شد امتیازم بهش ۴ ستاره باشه. یه ماجراجویی آروم و عمیق بین کتاب‌‌ها، با حضور و همراهیِ یه گربه‌. :))) برای من بشخصه همین دو تا عامل کافیه تا یه چیز رو دوست داشته باشم. 
در کل این کتاب خیلی وایب امن و حال‌خوب‌کنی داره و زود می‌شه خوندش و ازش کلی لذت برد. ✨️ کلی از جملاتش رو هایلایت کردم و می‌دونم که قراره دوباره حتی در حد مرور کردن اون جملات، بهش برگردم. شخصیت گربه‌ هم عالی بود. :)))

"داستان‌هایی وجود دارن که جاودانی‌ان، اون‌قدر قدرتمندن که سالیان سال زنده می‌مونن. از این کتاب‌ها زیاد بخون- می‌شن مثل دوست‌هات. الهام‌بخشت می‌شن و ازت پشتيبانی می‌کنن."

"کتاب خوندن فقط برای لذت یا سرگرمی نیست. گاهی لازمه چند خط رو عمیقاً بررسی کنی و یه جمله رو بارها و بارها بخونی. گاهی سر جات می‌شینی و درحالی‌که سرت رو بین دست‌هات گرفتی بدجوری کُند پیش می‌ری و نتیجه‌ی این کار پرزحمت و مطالعه‌ی دقیق اینه که یهو به جایی می‌رسی که دیدگاهت وسیع‌تر می‌شه. مثل اینه که بعد از بالا رفتن از یه کوره‌راه طولانی، به یه منظره‌ی بسیار قشنگ می‌رسی."

"البته لذت بردن از کتاب خوندن خوبه؛ اما چشم‌اندازهایی که موقع گردش توی یه مسیر پیاده‌رویِ راحت و خوشایند می‌بینی محدود هستن. کوه رو بخاطر کوره‌راه‌هاش سرزنش نکن. تقلا کردن برای بالا رفتن از کوه، قدم‌به‌قدم، یه بخش ارزشمند و لذت‌بخش از صعود هم محسوب می‌شه."
        

0