یه داستان معمولی و مناسب کودک و نوجوان، اتفاق خاصی نداشت فقط توصیف رابطه انسان با طبیعت اطرافش و جزییات طبیعی خیلی خوب بود.
      

        برای یه بار خوندن بد نبود، روایت سفر اربعین نویسنده که خب اتفاق خاصی هم توش نیوفتاده بود بیشتر از روایت سفر هم رفته بود تو خاطره گفتن و جمله بندی با استفاده از آرایه های زیاد.
      

        سه روز با این کتاب زندگی کردم، با ناراحتی های مادر شهدا ناراحت شدم و با گریه هاش گریه کردم، چقدر عشق و احساسات مختلف خوب به تصویر کشیده شده بود و چه صبری داشتن ایشون چه دلی داشتن..‌‌. نثر کتاب به شدت خوبه، حجمش کمه و در کل رفت جزو کتب مورد علاقم که حالا حالا ها باید معرفیش کنم و ازش تعریف کنم مثل تنها گریه کن پیشنهاد میکنم اگه هنوز این کتابو نخوندید زودتر دست به کار بشید و بخونیدش و به قول خود مادر شهید واقعا درگاه این خانه بوسیدنی است ،خانه ابدی شهیدان خالقی پور . انشالله که در آخرت هم پیش این شهدا شرمنده نباشیم و شفاعت مون کنن...
      

        کتاب خوبی بود روایت گری و‌پرداختن به داستانی که شاید برای مخاطب همچین اتفاقی گنگ و ناشناخته بوده...
فقط کاش تصاویر افراد رو میاوردن یا مثلا مثل ماجرای اتفاقات اصلی انتهای کتابم به عملیات بیشتر میپرداخت که چی شد و اینا اما در کل کتاب خوبی بود

      

        صفحه صفحه کتاب و کلمه به کلمش در وجودم حک شد، چقدر قشنگ و روون به تفسیر سوره ای پرداخته که موضوع اصلیش جهاده و چقدر گره های ذهنی رو درباره این موضوع باز کرد و مثال های خوبی برای درک بهتر زده شده بود دیگه سخنان حضرت آقا همینم باید باشه😎 
خیلی دوسش داشتم حتما پیشنهاد میکنم بخونید 
      

        در کلیت کتاب روایت ها سیر مشخصی نداشت و بیشتر از زبان دانشجو ها بیان شده بود و بیشتر به بعد علمی و شخصیت استادی شهید پرداخته بود هم جالب بود که چه زوایای متفاوتی در سمت معلم و استاد بودن داشتن هم حس ناکافی بودن برای شناخت بیشتر شهید رو میداد و انگار فقط یک برهه زمانی مشخص بیان شده بود
      

        وقتی تو نمایشگاه کتاب خانم غرفه دار این کتاب رو برام معرفی کرد نظرم جلب شد: تو یکی از عملیات های ما دلفین ها اومدن و به غواص هامون کمک کردن.... روایت کتاب روون و عالیه موقع خوندنش انگار صحنه های یه فیلم جنگی و اکشن با تمام جزئیات پخش میشه، همزمانی روایت های زمان حال در مکان های متفاوت کتاب رو بیشتر جذاب میکنه مثلا جایی که غواص ها در دل خلیج فارس گم شدن شما هم زبان حال اونا رو دارید هم روایت اتفاقات فرمانده ها رو. تنها بديش این بود که بین این همه روایت زمان حال یه دفعه فلش بک داشتیم به ۳ روز قبل و گذاشته که باعث می‌شد آدم موقع خوندن کمی گیج شه ولی سریع از این حالت درمیومد. بخش های پایانی کتاب که خیلی عالی بود دقیقا مصداق آیه: ان معی ربی سیهدین... رو میشد دید در کل با خوندن این کتاب شما با روند اجرای یه عملیات از مراحل قبل و آماده سازی تا اجرا و کمی بعد از اون آشنا میشید و یه چیز رو به خوبی درک میکنید و اون اینه که گاهی اوقات کار ها طبق چیزی که ما میخوایم پیش نمیره و ته تهش کار باید به دست خدا رقم بخوره..... وهنگام توسل غواص های گمشده در خلیج فارس وقتی بیسیم ها قطع شده و هیچ نور امیدی نیست و هیچ دری نیست، دلفین ها هم تبدیل به منجی میشن که خدا فرستادتشون..... 
      

        یه کتاب خوب از زبان همسر شهید 
      

        یه کتاب با حال و هوایی قشنگ و خاص نوع نگارش کتاب و اینکه با بخش هایی به اسم همخوانی میاد یه اتفاق ‌و بازه زمانی رو از زاویه دید افراد مختلف و نوع نگاه اونها روایت میکنه برام جدید بود؛ اینکه نمیتونیم بگیم کتاب روایت زندگی شهید هستش از یه شخص خاص و فقط  و فقط روی روایت کردن زندگی و شخصیت شهید تاکید داره، قلم روون و خوب نویسنده هم باعث میشه تو داستان غرق بشی و زمان از دستت در بره، در کل پیشنهاد میکنم از دستش ندید....
      

        وقتی اسم کتاب رو به خانم مسئول کتابخانه میگفتم با تعجب چند بار پرسید مطمئنی همچین اسمی داره؟ و وقتی دید بله همچین کتابی هست خندش گرفت؛ فضای کتاب و زاویه دیدی که از بخش خاصی از دفاع مقدس داره خیلی جالبه ما اینجا جنگ رو از زبون یه مکانیک می‌شنویم و کارهایی که برای جبهه و خدمت  به مردم میکرده تا حدودی حال و هوای سریال تانک خورها رو هم برام داشت ولی خیلی کامل تر؛ پرداختن به جزئیات،روون بودن متن و حال و هوای متفاوتش با بقیه کتاب های دفاع مقدس باعث شد از انتخاب خودم برای خوندنش راضی باشم، چیزی که تو سطر به سطر کتاب حس میشه فقط کار و کار و کاره و اینکه چقدر جو میتونه رو انگیزه و انرژی آدما برای کار کردن و خدمت کردن تاثیر بزاره، خلاصه که اگه نخوندینش از دستش ندید یه کتاب مشتی و باحاله درست مثل راویش😅....
      

        اوایل کتاب رو که میخوندم نمیتونستم خیلی باهاش ارتباط بگیرم مدل نوشتن نویسنده بود یا چیز دیگه کتاب برای من از ص ۶۳ یعنی حاجی مهیاری جالب شد و این بخش های طنز همزمان شد با جنگ و  ترکیب صدای خنده با پدافند... بخش هایی که مربوط به خاطرات جبهه خود نویسنده بود و جنبه طنز داشت خیلی خوب بود بخشی هم که دوتا شهید بهزیستی رو معرفی میکرد و بهشون میپرداخت برام جالب بود؛ قسمت آخر و شهادت مصطفی هم می‌شد بیشتر بهش پرداخت مثلا واکنش پدر مادرش چی بود دوستاش و... ولی خیلی سریع رد شد در کل کتاب خوبی بود اما میتونست قوی تر باشه....
      

        زوایه دیدی که نویسنده تو این کتاب ارائه داده خیلی برام جالب بود؛ انگار فیلم زندگی شهید داره پخش میشه و ما صدای نویسنده رو می‌شنویم که داره ماجرا ها رو روایت میکنه و حتی بعضی جاها احساسات و برداشت شخصی خودش رو هم بهمون میگه، اینکه آخر هر روایت یه صفت به شخصیت شهید از دیدگاه خودش نسبت میده و این صفات تا آخر کتاب باهامون هستن و تکرار میشن  خیلی جالب و جدید بود، برای ماجرای شهادت هم طوری تصویر سازی میکنه که مخاطب خودش رو اونجا میبینه، قلم روون نویسنده، داستان زندگی پر پیچ و تاب شهید، حجم کم  همه از نکات مثبت کتاب هستن کتابی بود که با خوندنش هم خندیدم هم گریه کردم و خیلی خوب به توصیف زندگی شهید از زوایای مختلف ولی با بیان یه شخص که از بیرون داره نگاه میکنه پرداخته بود در کل پیشنهاد میکنم حتما کتاب رو بخونید
.... 
      

        روایت ها و‌خاطراتی از زندگی پدر موشکی ایران 
برای نوجوانان مناسب تره 
حجم کم و روون بودن قلم نویسنده باعث سریعتر شدن ریتم‌خوندن کتاب میشه 
در کل کتاب قشنگی بود
      

        اگه بخوام اسم دیگری برای کتاب انتخاب کنم بهش میگم داستان انتظار، یه انتظار طولانی از زبان همسر شهید و چیزی که فضای داستان رو غمگین تر میکنه مبهم بودن سرنوشت حسین لشگری به مدت ۱۸ سال برای خانوادشه.... داستان ریتم تندی داره،سیر جالب و قلم نویسنده باعث میشه ساعت ها غرق در خوندن بشی و به زحمت از خوندن دست بکشی انتقال حس غم و اندوه شخصیت اصلی هم خیلی خوب به مخاطب انجام شده 
در کل از خوندنش لذت بردم؛کوتاه غمگین و زیبا....
      

        عنوان و طراحی جلد قشنگ کتاب مجذوبم کرد. کتاب با ایده و ماجرایی جدید و هیجان انگیز شروع میشه؛قلم روان و بیان خوب نویسنده هم خوندن کتاب رو راحت تر کرده تنها مشکل من این بود که اونطور که توقع داشتم با شخصیت شیخ صدوق و ابن بابویه آشنا نشدم  و فقط اتفاقات تولد ایشون(شیخ صدوق) و مرگ پدرشون عنوان شده بود و حتی به نظرم  اون ماجرای هیجان انگیز شروع کننده کتاب هم در آخر بدون جواب بود، شاید بشه گفت شروع باب آشنایی مختصری با این دو عالم بزرگوار بود ولی میتونست کامل تر هم باشه در کل از خوندن این کتاب لذت بردم...