گربه ای که کتاب ها را نجات داد

گربه ای که کتاب ها را نجات داد

گربه ای که کتاب ها را نجات داد

ناتسومه سوسه کی و 2 نفر دیگر
3.8
57 نفر |
26 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

136

خواهم خواند

82

شابک
9786225667037
تعداد صفحات
196
تاریخ انتشار
1400/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        رینتارو ناتسوکی، دانش‌آموز دبیرستانی کتاب‌خوان، در شرف تعطیلی کتاب‌فروشی دست دومی است که از پدربزرگ کتاب‌خوان محبوبش به ارث برده است. سپس، یک گربه سخنگو با یک درخواست غیر معمول ظاهر می شود. گربه از نوجوان کمک می خواهد - یا بهتر بگویم می خواهد - برای ذخیره کتاب به او کمک کند. دنیا پر است از کتاب های تنهایی که خوانده نشده و مورد بی مهری قرار گرفته اند و گربه و رینتارو باید آنها را از دست صاحبان غافل خود آزاد کنند.

در کتاب "گربه ای که کتاب ها را نجات داد" ماموریت آنها این زوج عجیب و غریب را به سفری شگفت انگیز می فرستد، جایی که آنها وارد پیچ و خم های مختلف می شوند تا کتاب ها را آزاد کنند. در طول سفر، گربه و رینتارو با مردی آشنا می‌شوند که کتاب‌هایش را رها می‌کند تا در قفسه کتاب از بین بروند، یک شکنجه‌گر ناخواسته کتاب که صفحات کتاب‌ها را به قطعاتی برش می‌دهد تا به مردم کمک کند تا سرعت مطالعه را افزایش دهند
      

پست‌های مرتبط به گربه ای که کتاب ها را نجات داد

یادداشت‌ها

        شاید برای نوجوان ها...
اگه علاقه زیادی به دنیای کتاب و کتابخوانی دارید و به قول معروف کتاب باز هستید، این کتاب میتونه یکی از موارد جذاب برای شما باشه. محور اصلی این کتاب درباره شخصی به اسم رینتارو هستش که با پدربزرگ کتابفروشش زندگی میکنه. رینتارو آدم گوشه گیر و درون گرایی هستش که بیشتر اوقات خودش رو با کتابهای پدربزرگش مشغول میکرد تا اینکه با فوت پدربزرگش، کتابخونه به رینتارو میرسه و رینتارو در دو راهی فروش یا نگهداری از کتابها گیر میوفته، تا اینکه یک روز با یه گربه سخنگو آشنا میشه که وظیفش نجات کتابهاست. گربه از اون میخواد تا باهاش توی چند سفر همراه بشه. اینجاست که رینتارو دغدغه‌های کتابخونی رو یکی یکی میبینه. کسانی که یه کتاب خوب رو تنها یه بار میخونن و میندازنش دور، کسانی که شاهکارهای ادبی رو به بهانه های مختلف کوتاه نویسی میکنن، کسانی که کتابها رو فقط برای فروش دوست دارن و...، اینا آدمهایی هستن که رینتارو باهاشون مواجه خواهد شد و گفتگوهای خاص و متفاوتی بین اونها رد و بدل میشه که شاید برای کتاب بازها خیلی جذاب باشه.
در مورد ظاهر، نسخه ای که من مطالعه کردم توسط انتشارات کوله پشتی در 183 صفحه و قطع رقعی منتشر شده، جنس کاغذهای اون هم از نوع بالکی هستش. در آخر هم درباره ترجمه باید بگم که با وجود برخی جملات سنگین کتاب، کاملا روان و قابل فهم انجام شده.
ممنون از توجهتون
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

15

        داستان کناب تقریبا از عنوانش و طرح جلدش معلومه. پسربچه‌ای یتیم در میان یک کتابفروشی کوچک محلی ولی پر و پیمان که تازه پدربزرگش را از دست داده و باید برود با سرپرست جدیدش زندگی کند. با رفتن اون کتابفروشی هم تمام می‌شود. این پسر به شدت منزوی است. یه گربه در مقابلش ظاهر می‌شود و از او می‌خواهد کمکش کند کتاب‌ها را از دست سه نفر با عقاید مختلف نجات دهد. اینکه چگونه این کار را بکند به عهده خود پسر است.

در خلال این عملیات نجات پسر به خودباوری می‌رسد.  توجه دوستان و هم‌کلاسی‌هایش را نسبت به خود می‌بیند و از آن انزوا بیرون می‌آید.

داستان از این جهت قابل قبول است اما آن قسمتش آزاردهنده بود که نویسنده تلاش می‌کرد ادبیات معروف جهان را به زود در داستانش بگنجاند. تلاشش اصلا موفق نبود و ناقص مانده بود. لحن نصیحت‌گرانه‌ای هم داشت که مطلوبم نبود.

طرح جلد کتاب من رو خیلی جذب کرد و خریدمش. اما در حد توقعم نبود. در هر حال برای یک بار خواندن بد نیست. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

Fa

5 روز پیش

          این کتاب شاید به‌طور کلی یه داستان معمولی باشه، اما چنان جزئیات عزیز و دوست‌داشتنی‌ای که داره که باعث شد امتیازم بهش ۴ ستاره باشه. یه ماجراجویی آروم و عمیق بین کتاب‌‌ها، با حضور و همراهیِ یه گربه‌. :))) برای من بشخصه همین دو تا عامل کافیه تا یه چیز رو دوست داشته باشم. 
در کل این کتاب خیلی وایب امن و حال‌خوب‌کنی داره و زود می‌شه خوندش و ازش کلی لذت برد. ✨️ کلی از جملاتش رو هایلایت کردم و می‌دونم که قراره دوباره حتی در حد مرور کردن اون جملات، بهش برگردم. شخصیت گربه‌ هم عالی بود. :)))

"داستان‌هایی وجود دارن که جاودانی‌ان، اون‌قدر قدرتمندن که سالیان سال زنده می‌مونن. از این کتاب‌ها زیاد بخون- می‌شن مثل دوست‌هات. الهام‌بخشت می‌شن و ازت پشتيبانی می‌کنن."

"کتاب خوندن فقط برای لذت یا سرگرمی نیست. گاهی لازمه چند خط رو عمیقاً بررسی کنی و یه جمله رو بارها و بارها بخونی. گاهی سر جات می‌شینی و درحالی‌که سرت رو بین دست‌هات گرفتی بدجوری کُند پیش می‌ری و نتیجه‌ی این کار پرزحمت و مطالعه‌ی دقیق اینه که یهو به جایی می‌رسی که دیدگاهت وسیع‌تر می‌شه. مثل اینه که بعد از بالا رفتن از یه کوره‌راه طولانی، به یه منظره‌ی بسیار قشنگ می‌رسی."

"البته لذت بردن از کتاب خوندن خوبه؛ اما چشم‌اندازهایی که موقع گردش توی یه مسیر پیاده‌رویِ راحت و خوشایند می‌بینی محدود هستن. کوه رو بخاطر کوره‌راه‌هاش سرزنش نکن. تقلا کردن برای بالا رفتن از کوه، قدم‌به‌قدم، یه بخش ارزشمند و لذت‌بخش از صعود هم محسوب می‌شه."
        

0