Zoha EBI

Zoha EBI

@zohaebi1391

26 دنبال شده

17 دنبال کننده

            روح من دفن خواهد شد در مقدمه کتابی که در پایانش تو نیستی... :)
          

یادداشت‌ها

Zoha EBI

Zoha EBI

1403/9/17

        دختر بودن یا پسر بودن؟ مسئله این است!
مسئله واقعا همین است. جنسیت می تواند از اثرگذار ترین عوامل زندگی شما باشد ، از آن عواملی که خودتان نمیتوانید انتخابش کنید. خیلی عجیب است!
هنر اقای حسن زاده همین است. انقدر قشنگ این مسئله را گوشه گوشه کتاب با قلمشان پنهان کرده بودند که هم با هستی هم ذات پنداری می کردی هم می دانستی که تکه هایی از کارش غلط است! عجیب بود، خیلی عجیب، به اندازه عجیب بودن آب هندوانه خوردن سهراب، یا سیلی زدن های پدر، یا شکستن دست یک دختربچه 12 ساله در اثر فوتبال بازی کردن با بچه های کوچه! ما بیچاره نیستیم که فوتبال  بازی کردن یک دختر بچه با همسنانش برایمان نا متعارف است؟ 
نباید باشد.  و شاید ما باید به همین نتیجه میرسیدیم. شاید حرف آخر آقای حسن زاده این بود که زندگی روی این کلیشه ها پیش نمیرود ونباید هم انتظار داشت که برود. 
ممنونیم جناب حسن زاده! :)
پی نوشت: گاهی برگردید به آن زمان هایی که در کوچه بازی میکردید و صدای فریاد هایتان، سکوت خانه همسایه ها را می شکافت. ما که آن موقع نبودیم و حسرت آن طور بازی کردن هم به دلمان می ماند، اما شما فراموشش نکنید. و این شاید برترین نصیحتی باشد که یک کوچکتر می تواند به بزرگ ترش بکند :)
      

9

Zoha EBI

Zoha EBI

1403/9/16

        همان روزی که این کتاب را خواندم، تصمیم گرفته بودم از عالم بچگی بیرون بیایم و بشوم همان انسان بالغی که دیگران می خواهند. اتفاقا چند وقتی هم بود که خیلی کمتر کتاب میخواندم. گفتم بگذار بروم توی کتابخانه یک کتاب انتخاب کنم، این کتاب خیلی چشمم را گرفت. به امانت گرفتمش و شروع کردم به خواندن. اوایل کتاب بود که تصمیم گرفتم دیگر نخوانمش چون داشت مرا می برد به آن قدیم ها. به زمانی که  در حیاط خانه مادربزرگ با پسر خاله و پسردایی بازی می کردیم بی آنکه نگران امتحان زیست فردا باشیم. من می شدم شاهزاده خانم، پسردایی ام می  شد شاه، پسر خاله ام می شد شهزاده و دختر خاله ام می شد ملکه. اداره می کردیم کشور اب نبات ها را. از آن رویا ها بیرون آمدن غیرممکن بود برا ما. چادری می انداختیم روی دوشمان و با کاغذ تاجی می ساختیم . روز ها با همان پارچه و کاغذ خوش بودیم.
حالا رسیده ام به جایی که یادآوری آن روز ها درد دارد. حالا اگر فرصتی باشد باز هم شیطنت میکنیم، اما دیگر نه در قالب رویا. 
کتاب را که خواندم با خودم فکر کردم : " بزرگ شدن و بالغ بودن به این نیست که رویا نداشته باشی، آن موقع میشوی یک بالغ با کابوس. کسی که رویا اش را فراموش کند دیگر انسان نیست." 
خیلی تغییر کردم، خیلی.
پی نوشت: رویای تان را فراموش نکنید که با واقعیت ها روبرو شدن خیلی دردناک است. خیلی...
      

22

باشگاه‌ها

🔖 راوی🔖

175 عضو

هزار و یک شب - دوره شش جلدی

دورۀ فعال

نَقْلِ رِوایَت

113 عضو

روایت شناسی: مبانی نظریه روایت

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

Zoha EBI پسندید.
مثل آب برای شکلات

24

درخت زیبای من

2