بریدهای از کتاب قطار جک لندن اثر فرهاد حسن زاده
1403/11/17
صفحۀ 266
سبزعلی خلط به زمین انداخت :" تف به روزگار!" شنتیا گفت:"روزگار خیلی قشنگه. حیف نیست تفیش میکنی؟"
سبزعلی خلط به زمین انداخت :" تف به روزگار!" شنتیا گفت:"روزگار خیلی قشنگه. حیف نیست تفیش میکنی؟"
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.