معرفی کتاب هری پاتر و محفل ققنوس اثر جی. کی. رولینگ

هری پاتر و محفل ققنوس

هری پاتر و محفل ققنوس

4.7
76 نفر |
13 یادداشت
جلد 8

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

199

خواهم خواند

23

شابک
9789645757723
تعداد صفحات
415
تاریخ انتشار
_

توضیحات

کتاب هری پاتر و محفل ققنوس، نویسنده جی. کی. رولینگ.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به هری پاتر و محفل ققنوس

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به هری پاتر و محفل ققنوس

نمایش همه
هری پاتر و سنگ جادوهری پاتر و حفره اسرارآمیز هری پاتر و زندانی آزکابان (هری پاتر 3)

داستان هایی مرتبط با سحر و جادو

34 کتاب

بسم الله الرحمن الرحیم خیلی اوقات زمانی که به ذهن ما نام ژانر فانتزی می‌آید، تصویری از جادوگران و اژدهایان و...در ذهنمان نقش می‌بندد. اما از نظر من داستانهایی با عنصر جادو بخشی از ژانر فانتزی هستند . برای مثال ، نغمه ی آتش و یخ ، یکی از معروف ترین کتاب های ژانر فانتزی _ حماسی است که ربط خاصی به جادو ندارد ، اما به هر حال فانتزی است .در کل همه ی فانتزی ها ربطی به جادو و جادوگری ندارند. در ضمن بحث جادو و جادوگری هم پرحاشیه است و قطعا کتاب هایی از این دست، رگه هایی از سحر و جادوی واقعی در خود دارند . در این لیست برخی از کتاب هایی که سحر و جادو را به شکلی فانتزی و جالب و داستانی روایت کرده اند را قرار داده ام. لیست از بهترین به بدترین شروع می‌شود ‌.(هرچه پایین تر سطح پایین تری هم دارد.) البته بعضی از این کتاب ها مجموعه هستند . امکان دارد با مرور دوباره ی برخی شان ، تغییراتی در لیست ایجاد بکنم . برای مثال از مجموعه ی نبرد با شیاطین فقط یک جلد را خوانده ام و برای قضاوتش زود است .شاید برخی از کتاب ها بتوانند جایگاه بالاتری را کسب بکنند. خوشحال می‌شوم پیشنهادات خودتان را برایم بنویسید . این لیست به مرور به روز رسانی خواهد شد.

14

پست‌های مرتبط به هری پاتر و محفل ققنوس

یادداشت‌ها

          بسم الله 

ای خدا، باز من از کسی تعریف کردم، بلافاصله رفت تو قوطی...
این قدر که من از دامبلدور تعریف کردم باید می‌دانستم که قطعاً بلایی بر سرش خواهد آمد...

این جلد و جلد قبلی جز اعصاب خرد برایم چیزی باقی نگذاشت... اصلاً این چه وضع‌اش است که شخصیت اصلی داستان اینقدر بدبختی بکشد... حالم خراب شده...
چرا با هاگرید این‌کار را کردند؟؟؟
چرا دامبلدور رفت؟؟؟
چرا هری از تیم اخراج شد؟؟؟
این چه وضع کتاب نوشتن است خانم رولینگ؟؟؟
این سه جلد، کاملاً استعداد افسرده کردن مخاطب را دارد...
و در نهایت سیریوس بلک (پدرخوانده هری) ...
تراژدی در این سه جلد به نهایت خودش می‌رسد...

راستی اگر شما هم برایتان سوال پیش آمده که چرا هری هرسال به خانه خاله‌اش برمی‌گردد باید عرض کنم جوابتان را در انتهای جلد سوم متوجه خواهید شد...

این سه جلد به نسبت قبلی‌ها هیجان بالایی نداشت اما حقیقتا عمیق بود، پر از درد عمیق، پر‌ از احساس تنهایی و پر از شکوه یک انسان، که قرار است یک تنه مقابل سیاهی بایستد...

مهم‌ترین بخش داستان جایی است که متوجه می‌شویم گویی به نام گوی پیش‌گویی در وزارت سحر و جادو وجود دارد که لرد سیاه به شدت علاقهمنعبه دیدن و شنیدن آن است چرا که پیش‌گویی نسبت به اتفاقات آینده در آن وجود دارد و در حقیقت آن گوی مشخص می‌کند که این ه از آن کیست... سیاهی یا نور... پس جدال اصلی پیروان لرد سیاه و اعضاء محفل ققنوس آغاز می‌شود...

و اما دوباره دامبلدور، چقدر این بشر در این سه جلد خوب است، چقدر اطمینان بخش و جذاب است... دلت یک نفر مثل او را می‌خواهد.
        

3

خب آن‌گونه
          خب آن‌گونه که مستحضرید این جلد تمام شد،
ضربان آهنگ داستان نسبت به دو جلد اول این مجموعه (محفل ققنوس) خیلی بهتر شده بود و واقعا نمیشه نادیده گرفتش،

کلا روند محفل ققنوس خیلی کند بود و پر بود از حوادثی که میتونست بیان نشه و یا اونقده بسط داده نشه و خب لطمه‌ای هم به داستان نمیزد طبیعتا،

محفل ققنوس از نظر من، فصل حماقت بود، فصل شجاعت و هوشیاری بود، فصل دور هم گرد آمدن و بهم رسیدن و هوشیار بودن و هوشیار کردن بود، فصل این بود که تمام دنیا بهت بگن عقلت رو از دست دادی و تو ذره‌ای کوتاه نیایی،
فصل این بود که تمام دنیا تنهات بذارن ولی تو یک تنه خودت و عزیزانت رو مجهز کنی برای خطری که پیش رو داری،

فصل گرد هم آمدن ها و جدا شدن ها بود...
اگه مجموعه هری پاتر قصد داشت که قدرت عشق رو به نمایش بذاره، به نظر من رولینگ خیلی دیر به این موضوع پرداخته، جدا خیلی دیر و این خوب نیست که بعد از چندین جلد....

این کتاب حرص شما را در خواهد آورد ولی خب چاره‌ای نیست
شاید زندگی واقعی همین باشه،
گاهی خوشحال میکنه، گاهی گریان و گاهی حرص آور... 
        

38

Anya

Anya

1403/11/8

          کتاب “هری پاتر و محفل ققنوس” واقعاً یکی از پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین کتاب‌های این  مجموعه به حساب میاد.
تو این کتاب، هری نه تنها با خطرات و تهدیدهای بزرگ‌تر روبرو میشه، بلکه دنیای جادوگری رو به‌طور کامل‌تر و تاریک‌تر می‌شناسه.
 توی این جلد، هری به مدرسه هاگوارتز برمی‌گرده، ولی همه چیز تغییر کرده. همه فکر می‌کنن که ولدمورت برگشته و به دنبال قدرت گرفتن دوباره است، اما هیچ‌کس حرف نمیزنه و حتی خیلی از جادوگران از ترس، حقیقت رو نمی‌گن.
هری به دلیل تجربیات تلخ گذشته و خطراتی که در برابرش قرار داره، خیلی بیشتر از همیشه احساس تنهایی می‌کنه. در این کتاب خیلی از روابط هری با دوستانش هم تحت تاثیر قرار می‌گیره. رون و هرمیون به نوعی با هری فاصله می‌گیرن و هری توی یه دنیای پر از شک و تردید گرفتار میشه.
 همچنین او باید در برابر ترس‌های خودش مقابله کنه و یاد بگیره که چطور در شرایط بحرانی تصمیم‌گیری کنه.
یکی از نکات جالب این کتاب، محفل ققنوس است که تشکیل می‌شه تا برای مقابله با ولدمورت و پیروانش متحد بشن. 
هری در این محفل حضور پیدا می‌کنه و از نزدیک با جادوگران بزرگ‌تر و تجارب اون‌ها آشنا می‌شه.
 این که هری دیگه تنها نیست و افراد دیگری هم به اون کمک میکنن.
 هری از کسانی مثل سیریوس بلک و ریموس لوپین خیلی چیزها یاد می‌گیره و  مرگ سیریوس، به نوعی باعث میشه که اون از بچه بودنش فاصله می‌گیره.
        

7

          دیروز تا بعدازظهر درگیرش بودم و بالاخره موفق شدم 
هری پاتر و محفل ققنوس 
رو تموم کنم.

وقتی کتاب تموم شد چند تا مسئله توی مغزم تاب می خورد.

🤔آیا دامبلدور شایسته سرزنش بود؟
به نظرم نه...علاقه اش به هری اجازه نمی‌داد  بهش که واقع بین باشه مثل بیشتر پدر و مادرها و همیشه دنبال این بود که هری آسیب نبینه و دیگه اینکه فکر می کرد یکی مثل هری که از اون زندگی سخت اومده حالا داره مزه موفقیت،دوست و ...رو میچشه دامبلدور نمی‌خواست اینا رو کوفتش کنه بعله...
مرسی دامبلدور🌺🌺


😡دوم یعنی این کله شقی های هری اعصابم رو خط خطی میکنه😤...عشق شهرت،عشق هیجان،خودخواه....ای خدا اسمش رو چی بذارم...

🙄و امممما اسنیپ...این دیگه چه موجودیه؟!!!حتی همراهیش هم تلخه ...نه میشه دشمن دونستش و نه دوست...نه روی دشمنیش میشه یقین داشت نه روی دوستی و همراهیش میشه حساب کرد... کلا هیچ ذهنیتی به آدم نمیده یعنی الان که دو تا عنوان دیگه تا پایان کتاب‌های هری پاتر دارم هنوز نتونستم هیچ ذهنیتی ازش داشته باشم...آیا تو کیستی؟چگونه ای؟دوستی،دشمنی؟از آدمهای دور و بر من به کی شبیهی؟🧐🧐

خدایا شکرت...من زنده بمونم ته این داستان رو ببینم البته امیدوارم توی ذوقم نخوره...وای که اگر بخوره  چه شود🤪🤪🤪
        

5

Haniyeh

Haniyeh

1403/3/29

          ۞۩₪= کتاب پنجم از مجموعه هری پاتر =₪۩۞

این جلد برای من رنگ و بوی زندگی واقعی‌ داشت. 
حقیقتی برای تمام دنیا آشکار شده بود، حقیقتی حاکی از بازگشت لرد سیاه-ولدمورت، اما کسی نمی‌خواست این حقیقت رو باور کنه.
دلیل اول، ممانعت وزارت سحر و جادو از گفتن همه حقایق مسابقات سه جادوگر بود. وزیر سحر و جادو-کرنلیوس فاج، نمی‌تونست حرف‌های دامبلدور رو باور کنه، تصور می‌کرد که دامبلدور به دنبال جایگاهش در وزارته و برای همین هری رو در روزنامه‌ها یک پسر ترومادیده و تقریبا دیوانه جلوه داد تا کسی حرف‌هاشون رو باور نکنه.
دلیل دومی که باعث شد مردم حرف‌شون رو باور نکنن، ترس از بازگشت دوره‌ی سیاه و ویرانگری بود که در گذشته هم اون رو تجربه کرده بودن. باور این موضوع که ولدمورت بار دیگه بخواد همه‌چیز رو به اون شکل ویران کنه و افراد مختلفی رو تحت سلطه‌ی خودش دربیاره و آدم‌های زیادی رو بکشه، باورنکردنی بود. پس همه ترجیح می‌دادن اینطور فکر کنن که خطری تهدیدشون نمی‌کنه، به این امید که شاید واقعا همه‌چیز دروغ بوده باشه. درمقابل، ما محفل ققنوسی رو داشتیم که چشم‌شون رو به روی حقایق نبستن و برای مبارزه با لرد سیاه آماده شدن و جنگیدن.

هری و تمام دوستانش در این جلد بیشتر از جلدهای قبلی با سیاهی‌های دنیای اطرافشون مواجه شدن، یاد گرفتن چطور صبر و تحمل به خرج بدن و با شرایط سخت و جدید کنار بیان، یاد گرفتن به هم اعتماد کنن و توانایی‌های خودشون رو باور کنن، و یاد گرفتن هوای همدیگه رو داشته باشن.

فیلم هری پاتر و محفل ققنوس در حد کتابش نیست، درواقع بخش‌های بسیاری حذف شده یا تغییر پیدا کرده تا در دو ساعت و نیم داستان رو روایت کنه، با این‌حال اصل مطلب رو در خودش داره. 

خوندن هری پاتر مثل یه آرامبخش می‌مونه که هر روز یه دوز کوچک هم شده باید ترریق کنم، برای همین دارم فکر می‌کنم وقتی که همه‌ی کتاب‌ها تموم بشن، دلتنگی برای این دنیا رو چطور باید برطرف کنم.
هری پاتر و دنیای جادوییش رو از دست ندید.
        

9