هری پاتر و محفل ققنوس

هری پاتر و محفل ققنوس

هری پاتر و محفل ققنوس

4.6
49 نفر |
9 یادداشت
جلد 8

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

139

خواهم خواند

19

شابک
9789645757723
تعداد صفحات
415
تاریخ انتشار
_

توضیحات

کتاب هری پاتر و محفل ققنوس، نویسنده جی. کی. رولینگ.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به هری پاتر و محفل ققنوس

نمایش همه
هری پاتر و محفل ققنوس
بریدۀ کتاب

صفحۀ 315

بنظر رسید سقوط سیریوس قرن ها به طول انجامید. بدنش قوس ملایمی پیدا کرد و از پشت، در پرده مندرس آویخته از تاق نما فرو رفت. هری وحشت آمیخته به حیرت را در چهره بی جان پدر خوانده اش دید که روزگاری زیبا و خوش قیافه بنظر می رسید و در همان لحظه به زیر تاق نمای باستانی سقوط کرد و پشت پرده ناپدید شد. پرده لحظه‌ای چنان که گویی در معرض باد شدیدی قرار گرفته باشد لرزید و بار دیگر به حالت اول برگشت. هری صدای جیغ پیروزمندانه ی بلاتریکس لسترنج را شنید اما می دانست که شعف او بی معناست سیریوس فقط از زیر تاق نما گذشته بود و هر لحظه ممکن از سمت دیگرش بیرون بیاید. اما سیریوس دیگر پدیدار نشد. هری نعره زد: سیریوس! سیریوس! هری به زمین رسیده بود و چنان نفس نفس می زد که ریه هایش می سوخت سیریوس بی تردید پشت پرده بود و او، هری، او را از پشت آن بیرون می کشید اما همین که به زمین رسید و باعجله به سمت سکو رفت لوپین دستش را دور سینه ی هری انداخت و او را نگه داشت و گفت: تو هیچ کاری نمیتونی بکنی هری هری گفت: بگیرش نجاتش بده همین الان افتاد اونجا! لوپین گفت : دیگه خیلی دیره هری هری گفت: هنوز میتونیم بهش برسیم هری با خشونت تقلا کرد اما لوپین اورا رها نکرد... لوپین: تو هیچ کاری نمیتونط بکنی، هری... هیچ کاری... اون رفته. هری نعره زد: اون نرفته! هری باور نمی کرد. نمیتوانست باور کند. با آخرین قدرتی که در سلول های بدنش بود می کوشید لوپین را از خود براند. لوپین نمی فهمید، عده ای پشت پرده پنهان بودند. اولین باری که وارد آنجا شده بود صدای زمزمه ‌شان را شنیده بود. سیریوس آنجا پنهان بود... فقط در معرض دیدشان قرار نداشت... او فریاد زد: سیریوس! سیریوس! لوپین که می کوشید هری را آرام نگه دارد، و صدایش قطع و وصل می شد گفت: اون نمیتونه برگرده هری. اون دیگه نمیتونه برگرده چون مر... هری نعره زد: اون_نمرده! سیریوس! در اطرافشان جنب و جوشی بود. همه در تکاپویی بیهوده بودند. پرتو افسون های دیگری درخشید. از نظر هری همه آن صداها بی معنی بودند. دیگر به نفرین هایی که منحرف می شدند و از کنارشان می گذشتند اهمیتی نمی داد. دیگر هیچ چیز برایش اهمیت نداشت جز اینکه لوپین دست بردارد و طوری وانمود نکند که انگار سیریوس، در یک قدمی آنها در آن سوی پرده ایستاده بود، دیگر بیرون نمی آید، با حرکت سرش موی سیاهش را عقب نمی زند و مشتاقانه وارد نبرد نمی شود... لوپین هری را از سکو عقب کشید. هری هنوز به تاق نما چشم دوخته بود و حالا نسبت به سیریوس خشمگین بود که او را منتظر گذاشته است... اما در حالی که دست وپا می زد تا خود را از چنگ لوپین آزاد کند بخشی از وجودش می دانست که سیریوس پیش از آن هیچوقت او را منتظر نگذاشته است... سیریوس همیشه دست به هر کار خطرناکی می زد تا هری را ببیند و به او کمک کند... حالا که هری با تمام وجود نامش را صدا می زد چنان که گویی اگر فریاد نمی کشید عمرش به پایان می رسید و با این وجود سیریوس از زیر تاق نما بیرون نمی آمد تنها توضیحی که وجود داشت این بود که او نمی تواند از آنجا بیرون بیاید... و واقعا... مرده بود...

18

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به هری پاتر و محفل ققنوس

نمایش همه
هری پاتر ومحفل ققنوس (هری پاتر5)هری پاتر و جام آتش (هری پاتر4)هری پاتر و زندانی آزکابان (هری پاتر 3)

کتاب‌هایی که رولینگ ایده‌هاش رو از روشون کپی کرده

61 کتاب

* مجموعه‌ی دریازمین(1968) از ارسولا لگویین، از معروفترین کتابا درباره‌ی یه قلعه جادوییه که یه مدرسه است برای آموزش جادوگرای جوان. تو مصاحبه‌ای که لگویین با گاردین سال 2005 داشته می‌گه:«من از منتقدان متحیرم که کتاب اول هری پاتر را اوریجینال به حساب آورده‌اند. رولینگ خصوصیات زیادی دارد اما اصالت در میانشان جایی ندارد. این است که آدم را آزار می‌دهد.» هیچوقت از خودتون پرسیدین چرا بالای 20 ناشر دست‌نوشته‌ی اولیه رولینگ از هری پاتر رو رد کردن و دست‌آخر یه ناشر کوچیک حاضر شده با تیراژ محدود چاپش کنه؟ خب من براتون توضیح می‌دم. هری پاتر یه دستمال‌سفره هزار تیکه‌ی کپی شده از ایده‌های کتابای مختلفه. * مجموعه هفت جلدی بدترین جادوگر(1974) از جیل مورفی تو مجموعه بدترین جادوگر یه مدرسه‌ی شبانه‌روزی جادوگری داریم(یه قلعه که رولینگ هاگوارتز رو ازش کپی زده) که یه جادوگر بد سعی داره مدام توش نفوذ کنه(سلام ولدمورت!) شخصیتای اصلی هم سه تا دوست(مثل رون و هری و هرمیون) هستن که همکلاسی بلوند و نازپروردشون(مثل مالفوی) و دو تا وردستش (مثل کراپ و گویل) یکسره آزارشون می‌دن. این مدرسه گروهبندی داره و استادای سختگیر که نفر اصلیشون یه استاد معجون سازیه(سلام اسنیپ). مسابقه‌ی جارو سواری هم داره(واقعا خسته نباشی رولینگ با کویدیچت) و هر دانش‌آموزی هم باید یه حیوون دست‌آموز داشته باشه. حتی شروع هر سال تحصیلی هم با یه سرود شروع می‌شه. درس‌ها هم دقیقا همون درس‌های هاگوارتز هستن. لباس فرم و کلاه جادوگری و قلم پر و اینها هم جز فضاسازی داستانه. یعنی رولینگ هیچ خلاقیتی توی این موارد هم تو مجموعه‌ش‌ نداشته. از اینا بگذریم مک‌گناگال یه زیراکس از مدیر این مدرسه است. چه خصوصیات ظاهری و چه شخصیتی. یعنی امکان نداره‌ها که شما خانم ککلز رو ببینید و یاد مگ‌گناگال نیفتید. مخصوصا که مجموعه تصویرگری هم داره. این مدرسه جادوگری حتی یه جنگل هم ضمیمه‌ش داره. اینها فقط یه سری از کپی‌های رولینگ از این مجموعه هستن. ایراد اصلی اینجاست که رولینگ حتی به پلات‌های این مجموعه هم رحم نکرده و هر جا میلش کشیده اونها رو هم کپی کرده. جلد اول این مجموعه شخصیت بد قصه جاروی شخصیت اصلی رو طلسم می‌کنه تا مسابقه‌ش رو خراب کنه، درست مثل همون بخشی که رولینگ هم توی جلد اول هری پاتر کپی کرده. توی جلد سوم هم یه جادوگری داریم که مدت‌هاست تبدیل به قورباغه شده. اینم دقیقا مثل اون جادوگری که تو کتاب سوم هری پاتر معلوم می‌شه مدت‌ها موش بوده و سال به سال با خانواده‌ی ویزلی می‌رفته هاگوارتز و بر می‌گشته. در «بدترین جادوگر» یه فستیوال هم هست برای هالووین که خب رولینگ دیده دیگه واقعا ضایع می‌شه، پس جاش رو با کریسمس و میهمانی یول عوض کرده. توی یه جلد دیگه هم شخصیت بد قصه خودش رو با معجونی که توی پاتیل درست می‌کنه به شکل یه استاد دیگه درمیاره تا از این طریق بتونه ناشناس خودش رو وارد مدرسه بکنه. این شما رو یاد چی میندازه؟ بله! طرح داستان جلد چهارم هری پاتر و اون یارو که با خوردن مرتب اون معجون خودش رو جای یکی از استادای هاگوارتز جا می‌زنه. غیر از اینها فضاسازی و لحن شخصیت‌ها و دیالوگ‌های هری پاتر و حتی تنبیه‌هایی که شاگردها می‌شن هم سراسر یادآور همین مجموعه است. * گروشام گرینج(1988) از آنتونی هورویتس شخصیت اصلی یه پسر به اسم دیویده که خانواده‌ش ازش بدشون میاد.(واو! سلام هری!) تقریبا هر المانی که در هاگوارتز هست یه کپی آشکار از مدرسه‌ی جادویی این کتابه. تابلوهای سخنگو. رمز عبور برای ورود به خوابگاها. اشباح و معلم‌هایی که روح و گرگینه هستن. رسیدن به مدرسه‌ی جادوگری با قطار. فرستادن دعوتنامه با پرنده. البته رولینگ کلی خلاقیت به خرج داده و کلاغ رو کرده جغد! بعد از اون می‌رسیم به مسابقه‌ی جادوگری. مسابقه‌ی جام آتش یه کپی از مسابقه‌ی جام نحس این کتابه. رولینگ حتی به خودش زحمت نداده چیزی رو که شرکت‌کننده‌ها دنبالش هستن عوض کنه و هری و بقیه باید برن بازم جام پیدا کنن. * راز سکوی شماره‌ی 13 از ایوا ایباتسون حتی دروازه‌ی ورود به دنیای جادویی رو هم رولینگ از کتاب راز سکوی شماره‌ی 13 از ایوا ایباتسون کپی کرده. یعنی یه سکو توی ایستگاه کینگز کراس لندن. فقط رولینگ اسمش رو از سکوی سیزده به سکوی نه و سه چهارم تغییر داده. توی کتاب «راز سکوی شماره‌ی 13» شخصیت اصلی با یه خانواده‌ی بدجنس و پسر شرور و چاقشون مجبوره زندگی کنه. خب، اینم از کپی عمو و ورنون و خاله پتونیا و اون پسر چاقشون. * بازی کامپیوتری مجموعه‌ی جادوگری (1991) که بازم توی به مدرسه‌ی جادوگری می‌گذره و حتی شخصیت اصلیش همون ظاهر و عینک هری رو داره. با کلاه جادوگری و لباسای فرم و غیره. * خانه‌ی جادوگران(1991) از جین یولن. که اونجا هم یه پسر یتیم به اسم هری، ام ببخشید، هنری! میره به یه مدرسه‌ی جادوگری و باید یه پیشگویی رو محقق کنه و یه جادوگر شرور رو شکست بده. * مجموعه‌ی ماجراهای پریدین (1968) از لوید الکساندر. تو این قصه یه پسر یتیم داریم که از مرگ نجات پیدا می‌کنه و در سرنوشتشه که یه شر بزرگ رو شکست بده. (وای بازم سلام هری!) کاراکترهای مشابه و پلاتی که هول مسئله‌ی جاودانگی می‌گرده.(یاد جلد آخر هری پاتر افتادین؟ آفرین بر شما!) اتفاقات هر جلد مجموعه‌ی «ماجراهای پریدین» هم مثل مجموعه‌ی هری پاتر توی سال‌های پیاپی و دنبال هم اتفاق میفته. برای کسانی که متعصبانه مجموعه‌ی هری پاتر و رولینگ رو می‌پرستن، ناراحت‌کننده است اما حقیقت اینه که خلاف تصور عامه، رولینگ ابدا نویسنده‌ی خلاقی نیست. اون فقط یه اسکی‌کننده‌ی ماهره که ایده‌های نویسنده‌های خلاق و با استعداد دیگه رو کنار هم گذاشته و با عوض کردن جنسیت شخصیت‌ها و دستکاری سنشون یه قصه سر هم کرده که از قضای روزگار مردم بهش اقبال نشون دادن. و البته این وسط به هیچوجه نباید کمک ویراستارهاش، قدرت تبلیغات و نقدنویسی‌های جهتدار و بعدتر اقتباس سینمایی رو در همه‌گیر شدن قصه‌ش دست‌کم گرفت. این لیست باز هم تکمیل می‌شود.

2

هری پاتر و سنگ جادو هری پاتر و حفره اسرار آمیز هری پاتر و زندانی آزکابان

فٰانْتِزِیْ بِخوٰانِیْمْ...

12 کتاب

بسم الله یک بار برای همیشه باید تکلیف خودمان را با بعضی کتاب‌ها روشن کنیم. اینکه عده‌ای، بعضی کتاب‌ها را می‌خوانند و عده دیگر آن کتاب‌ها را در شأن خودشان نمی‌دانند یا اینکه بعضی از کتاب‌ها را، فاقد ارزش تصور می‌کنند همگی برخاسته از تصور اشتباهی است که خواه ناخواه اسیرش شده‌ایم. یک بار برای همیشه باید این تابوی به وجود آمده را بشکنیم و با خودمان بگوییم: سراغ بعضی کتاب‌ها هم باید رفت. به نظر کتاب نخواندنی وجود ندارد و ما در حقیقت با روشنفکر نشان دادن یا متفاوت نشان دادن خودمان در اینکه بگوییم: فلان کتاب خوب نیست، تنها و تنها خودمان را از آن محروم کرده‌ایم. شاید بتوان گفت: هر کتابی به یک بار خواندنش می‌ارزد. اما این خودمان هستیم که مشخص می‌کنیم چه کتابی در برنامه زندگی مان موثر است و چه کتابی نه. پس عبارت درست این است که بگوییم: همه کتاب‌ها خواندنی است اما بعضی کتاب‌ها در برنامه زندگی من نیست. به نظرم جریان فانتزی خوانی و به شکل کلی‌تر، رمان خواندن هم دقیقاً همین است. پس در این دوران دوری از کتاب و انس نداشتن با آن، بهتر است که مطابق علایق مان بخوانیم و به سخن دیگران نیز توجه نکنیم. نظراتم درباره هر جلد از کتاب‌های این لیست در صفحه همان کتاب نوشته شده است. اگر دوست داشتید مطالعه بفرمایید. 🌹

15

هری پاتر و سنگ جادوهری پاتر و حفره اسرار آمیز هری پاتر و زندانی آزکابان

_ هری پاتر _

21 کتاب

بسم الله الرحمن الرحیم هری پاتر از اون دست کتاب هاییه که مطمئنم حتی اگه به این حجم از شهرت و محبوبیت نرسیده بود، من باز هم دوستش داشتم و بارها میخوندمش. من واقعا دنیای این کتاب و شخصیت هاش رو دوست دارم. این لیست مربوط به هری پاتر و دنیای جادوییشه،ترتیب خوندن کتابهای هری پاتر رو در این لیست قرار دادم به اضافه ی کتاب های اضافی ش .کتاب های اضافی ش غیر پاتر مور چیز خاصی برای گفتن ندارن .پاترمور هم صرفا یه سری اطلاعات راجع به هاگوارتز و شخصیت هاست که اگه خیلی علاقه مند به این دنیای جادویی باشید ، به دردتون میخوره ولی اطلاعات خاصی اضافه نمی‌کنه. ترتیب خوندن مجموعه ی هری پاتر(از نشر تندیس): ۱_هری پاتر و سنگ جادو . ۲_هری پاتر و حفره ی اسرار آمیز . ۳_هری پاتر و زندانی آزکابان . ۴_هری پاتر و جام آتش،جلد اول . ۵_ هری پاتر و جام آتش،جلد دوم . ۶_هری پاتر و محفل ققنوس،جلد اول . ۷_هری پاتر و محفل ققنوس،جلد دوم . ۸_هری پاتر و محفل ققنوس،جلد سوم . ۹_هری پاتر و شاهزاده دورگه،جلد اول . ۱۰_هری پاتر و شاهزاده دورگه،جلد دوم . ۱۱_هری پاتر و یادگاران مرگ،جلد اول . ۱۲_هری پاتر و یادگاران مرگ،جلد دوم . ۱۳_هری پاتر و فرزند نفرین شده . فکر می‌کنم ترجمه ی انتشارات تندیس، یه چاپ جدید هم داره که توی این چاپ کتاب ها رو کامل ترجمه کرده و جلد اول یا دوم نداره و متن به صورت کامل قرار گرفته . ترجمه ی انتشارات پرتقال هم همین طوره، کتابها به صورت کامل قرار گرفتن و دو بخشی یا سه بخشی نیستن . اگه بخواید چاپ جدید انتشارات تندیس یا مال انتشارات پرتقال رو بخونید ، همین لیست رو جلو برید بدون قسمت اول دوم . پ.ن:یادگاران مرگ توی چاپ جدید تندیس فکر کنم دو بخشی باشه . بقیه ی کتاب های لیست چندان مهم نیستن . جانوران شگفت انگیز راجع به حیوانات و جانوران جادوییه و نیوت اسکمندر،یکی از جادوگران روایتش میکنه . اون دو تا کتاب دیگه ی جانوران شگفت انگیز فیلمنامه ی اسپین آف(پیش در آمد )هری پاتر، یعنی جانوران شگفت انگیز هستن که یه فیلم جداست و بعضی از شخصیت های هری پاتر هم مثل دامبلدور حضور دارن .ولی فیلمنامه ست و خب فیلمش رو ببینید به نظرم بهتره . قصه های بیدل نقال هم چندتا داستان کوتاهن که اول کتاب نوشته شده این قصه ها دست دامبلدور بوده و هرماینی داستان ها رو ترجمه و منتشر میکنه . که خب ربطی به دنیای هری پاتر نداره و نخونید اشکالی نداره. کوییدیچ در گذر زمان، جی کی رولینگ:جادوگری در پس چهره ی هری پاتر و چهارگانه ی تاریخ جادوگری رو خودم نخوندم ولی فکر نکنم که لازم باشه بخونیدشون. امیدوارم این لیست کمکتون بکنه . سوالی داشتید برام بنویسید.

9

پست‌های مرتبط به هری پاتر و محفل ققنوس

یادداشت‌ها

          بسم الله 

ای خدا، باز من از کسی تعریف کردم، بلافاصله رفت تو قوطی...
این قدر که من از دامبلدور تعریف کردم باید می‌دانستم که قطعاً بلایی بر سرش خواهد آمد...

این جلد و جلد قبلی جز اعصاب خرد برایم چیزی باقی نگذاشت... اصلاً این چه وضع‌اش است که شخصیت اصلی داستان اینقدر بدبختی بکشد... حالم خراب شده...
چرا با هاگرید این‌کار را کردند؟؟؟
چرا دامبلدور رفت؟؟؟
چرا هری از تیم اخراج شد؟؟؟
این چه وضع کتاب نوشتن است خانم رولینگ؟؟؟
این سه جلد، کاملاً استعداد افسرده کردن مخاطب را دارد...
و در نهایت سیریوس بلک (پدرخوانده هری) ...
تراژدی در این سه جلد به نهایت خودش می‌رسد...

راستی اگر شما هم برایتان سوال پیش آمده که چرا هری هرسال به خانه خاله‌اش برمی‌گردد باید عرض کنم جوابتان را در انتهای جلد سوم متوجه خواهید شد...

این سه جلد به نسبت قبلی‌ها هیجان بالایی نداشت اما حقیقتا عمیق بود، پر از درد عمیق، پر‌ از احساس تنهایی و پر از شکوه یک انسان، که قرار است یک تنه مقابل سیاهی بایستد...

مهم‌ترین بخش داستان جایی است که متوجه می‌شویم گویی به نام گوی پیش‌گویی در وزارت سحر و جادو وجود دارد که لرد سیاه به شدت علاقهمنعبه دیدن و شنیدن آن است چرا که پیش‌گویی نسبت به اتفاقات آینده در آن وجود دارد و در حقیقت آن گوی مشخص می‌کند که این ه از آن کیست... سیاهی یا نور... پس جدال اصلی پیروان لرد سیاه و اعضاء محفل ققنوس آغاز می‌شود...

و اما دوباره دامبلدور، چقدر این بشر در این سه جلد خوب است، چقدر اطمینان بخش و جذاب است... دلت یک نفر مثل او را می‌خواهد.
        

3

خب آن‌گونه
          خب آن‌گونه که مستحضرید این جلد تمام شد،
ضربان آهنگ داستان نسبت به دو جلد اول این مجموعه (محفل ققنوس) خیلی بهتر شده بود و واقعا نمیشه نادیده گرفتش،

کلا روند محفل ققنوس خیلی کند بود و پر بود از حوادثی که میتونست بیان نشه و یا اونقده بسط داده نشه و خب لطمه‌ای هم به داستان نمیزد طبیعتا،

محفل ققنوس از نظر من، فصل حماقت بود، فصل شجاعت و هوشیاری بود، فصل دور هم گرد آمدن و بهم رسیدن و هوشیار بودن و هوشیار کردن بود، فصل این بود که تمام دنیا بهت بگن عقلت رو از دست دادی و تو ذره‌ای کوتاه نیایی،
فصل این بود که تمام دنیا تنهات بذارن ولی تو یک تنه خودت و عزیزانت رو مجهز کنی برای خطری که پیش رو داری،

فصل گرد هم آمدن ها و جدا شدن ها بود...
اگه مجموعه هری پاتر قصد داشت که قدرت عشق رو به نمایش بذاره، به نظر من رولینگ خیلی دیر به این موضوع پرداخته، جدا خیلی دیر و این خوب نیست که بعد از چندین جلد....

این کتاب حرص شما را در خواهد آورد ولی خب چاره‌ای نیست
شاید زندگی واقعی همین باشه،
گاهی خوشحال میکنه، گاهی گریان و گاهی حرص آور... 
        

37

          دیروز تا بعدازظهر درگیرش بودم و بالاخره موفق شدم 
هری پاتر و محفل ققنوس 
رو تموم کنم.

وقتی کتاب تموم شد چند تا مسئله توی مغزم تاب می خورد.

🤔آیا دامبلدور شایسته سرزنش بود؟
به نظرم نه...علاقه اش به هری اجازه نمی‌داد  بهش که واقع بین باشه مثل بیشتر پدر و مادرها و همیشه دنبال این بود که هری آسیب نبینه و دیگه اینکه فکر می کرد یکی مثل هری که از اون زندگی سخت اومده حالا داره مزه موفقیت،دوست و ...رو میچشه دامبلدور نمی‌خواست اینا رو کوفتش کنه بعله...
مرسی دامبلدور🌺🌺


😡دوم یعنی این کله شقی های هری اعصابم رو خط خطی میکنه😤...عشق شهرت،عشق هیجان،خودخواه....ای خدا اسمش رو چی بذارم...

🙄و امممما اسنیپ...این دیگه چه موجودیه؟!!!حتی همراهیش هم تلخه ...نه میشه دشمن دونستش و نه دوست...نه روی دشمنیش میشه یقین داشت نه روی دوستی و همراهیش میشه حساب کرد... کلا هیچ ذهنیتی به آدم نمیده یعنی الان که دو تا عنوان دیگه تا پایان کتاب‌های هری پاتر دارم هنوز نتونستم هیچ ذهنیتی ازش داشته باشم...آیا تو کیستی؟چگونه ای؟دوستی،دشمنی؟از آدمهای دور و بر من به کی شبیهی؟🧐🧐

خدایا شکرت...من زنده بمونم ته این داستان رو ببینم البته امیدوارم توی ذوقم نخوره...وای که اگر بخوره  چه شود🤪🤪🤪
        

5

Haniyeh

1403/3/29

          ۞۩₪= کتاب پنجم از مجموعه هری پاتر =₪۩۞

این جلد برای من رنگ و بوی زندگی واقعی‌ داشت. 
حقیقتی برای تمام دنیا آشکار شده بود، حقیقتی حاکی از بازگشت لرد سیاه-ولدمورت، اما کسی نمی‌خواست این حقیقت رو باور کنه.
دلیل اول، ممانعت وزارت سحر و جادو از گفتن همه حقایق مسابقات سه جادوگر بود. وزیر سحر و جادو-کرنلیوس فاج، نمی‌تونست حرف‌های دامبلدور رو باور کنه، تصور می‌کرد که دامبلدور به دنبال جایگاهش در وزارته و برای همین هری رو در روزنامه‌ها یک پسر ترومادیده و تقریبا دیوانه جلوه داد تا کسی حرف‌هاشون رو باور نکنه.
دلیل دومی که باعث شد مردم حرف‌شون رو باور نکنن، ترس از بازگشت دوره‌ی سیاه و ویرانگری بود که در گذشته هم اون رو تجربه کرده بودن. باور این موضوع که ولدمورت بار دیگه بخواد همه‌چیز رو به اون شکل ویران کنه و افراد مختلفی رو تحت سلطه‌ی خودش دربیاره و آدم‌های زیادی رو بکشه، باورنکردنی بود. پس همه ترجیح می‌دادن اینطور فکر کنن که خطری تهدیدشون نمی‌کنه، به این امید که شاید واقعا همه‌چیز دروغ بوده باشه. درمقابل، ما محفل ققنوسی رو داشتیم که چشم‌شون رو به روی حقایق نبستن و برای مبارزه با لرد سیاه آماده شدن و جنگیدن.

هری و تمام دوستانش در این جلد بیشتر از جلدهای قبلی با سیاهی‌های دنیای اطرافشون مواجه شدن، یاد گرفتن چطور صبر و تحمل به خرج بدن و با شرایط سخت و جدید کنار بیان، یاد گرفتن به هم اعتماد کنن و توانایی‌های خودشون رو باور کنن، و یاد گرفتن هوای همدیگه رو داشته باشن.

فیلم هری پاتر و محفل ققنوس در حد کتابش نیست، درواقع بخش‌های بسیاری حذف شده یا تغییر پیدا کرده تا در دو ساعت و نیم داستان رو روایت کنه، با این‌حال اصل مطلب رو در خودش داره. 

خوندن هری پاتر مثل یه آرامبخش می‌مونه که هر روز یه دوز کوچک هم شده باید ترریق کنم، برای همین دارم فکر می‌کنم وقتی که همه‌ی کتاب‌ها تموم بشن، دلتنگی برای این دنیا رو چطور باید برطرف کنم.
هری پاتر و دنیای جادوییش رو از دست ندید.
        

9