یادداشت
1403/3/29
۞۩₪= کتاب پنجم از مجموعه هری پاتر =₪۩۞ این جلد برای من رنگ و بوی زندگی واقعی داشت. حقیقتی برای تمام دنیا آشکار شده بود، حقیقتی حاکی از بازگشت لرد سیاه-ولدمورت، اما کسی نمیخواست این حقیقت رو باور کنه. دلیل اول، ممانعت وزارت سحر و جادو از گفتن همه حقایق مسابقات سه جادوگر بود. وزیر سحر و جادو-کرنلیوس فاج، نمیتونست حرفهای دامبلدور رو باور کنه، تصور میکرد که دامبلدور به دنبال جایگاهش در وزارته و برای همین هری رو در روزنامهها یک پسر ترومادیده و تقریبا دیوانه جلوه داد تا کسی حرفهاشون رو باور نکنه. دلیل دومی که باعث شد مردم حرفشون رو باور نکنن، ترس از بازگشت دورهی سیاه و ویرانگری بود که در گذشته هم اون رو تجربه کرده بودن. باور این موضوع که ولدمورت بار دیگه بخواد همهچیز رو به اون شکل ویران کنه و افراد مختلفی رو تحت سلطهی خودش دربیاره و آدمهای زیادی رو بکشه، باورنکردنی بود. پس همه ترجیح میدادن اینطور فکر کنن که خطری تهدیدشون نمیکنه، به این امید که شاید واقعا همهچیز دروغ بوده باشه. درمقابل، ما محفل ققنوسی رو داشتیم که چشمشون رو به روی حقایق نبستن و برای مبارزه با لرد سیاه آماده شدن و جنگیدن. هری و تمام دوستانش در این جلد بیشتر از جلدهای قبلی با سیاهیهای دنیای اطرافشون مواجه شدن، یاد گرفتن چطور صبر و تحمل به خرج بدن و با شرایط سخت و جدید کنار بیان، یاد گرفتن به هم اعتماد کنن و تواناییهای خودشون رو باور کنن، و یاد گرفتن هوای همدیگه رو داشته باشن. فیلم هری پاتر و محفل ققنوس در حد کتابش نیست، درواقع بخشهای بسیاری حذف شده یا تغییر پیدا کرده تا در دو ساعت و نیم داستان رو روایت کنه، با اینحال اصل مطلب رو در خودش داره. خوندن هری پاتر مثل یه آرامبخش میمونه که هر روز یه دوز کوچک هم شده باید ترریق کنم، برای همین دارم فکر میکنم وقتی که همهی کتابها تموم بشن، دلتنگی برای این دنیا رو چطور باید برطرف کنم. هری پاتر و دنیای جادوییش رو از دست ندید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.