الهه صادقی راد

الهه صادقی راد

@e.sadeghirad

5 دنبال شده

5 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        کتاب " حاء سین نون " بخشی از زندگانی امام حسن مجتبی(ع) را از شهادت امیرالمومنین (ع) تا شهادت امام حسن(ع) روایت می کند.

 در این روایت پر کشش راویان مختلفی همچون حُجر، معاویه، عَمرو،جَعده،مختار، و دیگران حضور دارند.

گردهمایی یاران و دشمنان و تماشاچیان و خلاصه بسیاری از آدمهای واقعی آن دوره که هر یک از منظر خود داستان را جلو می برند و ما را با خود به ذهن راویان، به خلوتهای چند نفره شان، به افکار دوستانه و دشمنانه، صمیمانه و فریبکارانه شان پرواز می دهد و خلاصه می بردمان آنجا که هیچ کس جز راوی آنجا حضور ندارد و تاریخ را از آن گوشه های پنهانی نشانمان می دهد...یک بار می بردمان به قصر معاویه آنجا که معاویه را در پی انتقام " انتم الطلقاء"  می یابیم و او را آنطور که واقعا بوده می شناسیم ما در کنار اتاق او ایستاده ایم پنهانی به تماشا و او در روایتش با خود به ما می گوید که هرگز مسلمان نشده است... هنوز تکه ای از عزی را با خود دارد و بدنبال رهایی از خفت "ابن الطلقاء" بودن است... بار دیگر ما را سیر می دهد به در گوشی های دیگری از این بخش تاریخ و می فهماندمان که چگونه صلح امام حسن(ع) پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ است و می گویدمان که امام چگونه این اجبار زمانه را به نفع خود که یه نفع اسلام گرداند و چه تیزهوشی پس این پذیرش هست...و نویسنده چه زیبا از خطبه ها و متن نامه های ثبت شده در روایات و تاریخ استفاده کرده است و چه ریزبینانه و نکته سنجانه احادیث را در قالب داستان روایت نموده ...

هر چه می نویسم باز بخشی می ماند که دلم می گوید حیف است نگفته بماند اما مجال چشیدن را به خواننده وامیگذارم و از بیشتر گویی می گذرم 
      

2

        دیروز تا بعدازظهر درگیرش بودم و بالاخره موفق شدم 
هری پاتر و محفل ققنوس 
رو تموم کنم.

وقتی کتاب تموم شد چند تا مسئله توی مغزم تاب می خورد.

🤔آیا دامبلدور شایسته سرزنش بود؟
به نظرم نه...علاقه اش به هری اجازه نمی‌داد  بهش که واقع بین باشه مثل بیشتر پدر و مادرها و همیشه دنبال این بود که هری آسیب نبینه و دیگه اینکه فکر می کرد یکی مثل هری که از اون زندگی سخت اومده حالا داره مزه موفقیت،دوست و ...رو میچشه دامبلدور نمی‌خواست اینا رو کوفتش کنه بعله...
مرسی دامبلدور🌺🌺


😡دوم یعنی این کله شقی های هری اعصابم رو خط خطی میکنه😤...عشق شهرت،عشق هیجان،خودخواه....ای خدا اسمش رو چی بذارم...

🙄و امممما اسنیپ...این دیگه چه موجودیه؟!!!حتی همراهیش هم تلخه ...نه میشه دشمن دونستش و نه دوست...نه روی دشمنیش میشه یقین داشت نه روی دوستی و همراهیش میشه حساب کرد... کلا هیچ ذهنیتی به آدم نمیده یعنی الان که دو تا عنوان دیگه تا پایان کتاب‌های هری پاتر دارم هنوز نتونستم هیچ ذهنیتی ازش داشته باشم...آیا تو کیستی؟چگونه ای؟دوستی،دشمنی؟از آدمهای دور و بر من به کی شبیهی؟🧐🧐

خدایا شکرت...من زنده بمونم ته این داستان رو ببینم البته امیدوارم توی ذوقم نخوره...وای که اگر بخوره  چه شود🤪🤪🤪
      

5

        
کتابی که اول صبحی جانم را نوازید...

کتابی که واقعه کربلا را از زبان راویان فراموش شده روایت می‌کند. از زبان قاصد والی کوفه، همسر زهیر بن قین، سرباز حر ریاحی، معقل غلام عبیدالله ابن زیاد، یک کاتب گمنام و قیس بن اشعث.هر کدام از راویان از نگاه خویش بخشی از واقعه را روایت می‌کنند.اختصار و مفیدبودن تمام آن چیزی که در روایت ها به چشم می آید و اطلاعات خوبی به دست خواننده می‌دهد.

طرح روی جلد کتاب به نظرم حکایت شخصیت های خاکستری جامعه است که مبدل به شخصیت های سیاه واقعه شدند آن هم به دلیل توجیه های شخصی و بی تفاوتی و ... آنان که آن فاجعه خونبار را سبب شدند و سرنوشت شومی برای خویشتن رقم زدند.

کتاب برای نوجوانان نوشته شده اما بعید است که بزرگسالی مجذوب آن نشود.بعید است خواننده ای این کتاب را بخواند و به دنبال صفات این شخصیت ها  و اصلاح و رشد، درون خودش کندوکاو نکند...بعید است روایت ها را بشنود و تلاشی برای رهیدن از سرنوشت های شوم خودساخته نکند ...بعید کسی ابعاد واقعه را بداند و راهی برای نجات خویش برنگیرد... بعید است...

      

0

باشگاه‌ها

همخوانی کتاب

134 عضو

گوهر شب چراغ

دورۀ فعال

کتاب‌خوانی خلاق

38 عضو

بی بابا: روایت هایی از فقدان پدر

دورۀ فعال

فعالیت‌ها