معرفی کتاب شماس شامی اثر مجید قیصری

شماس شامی

شماس شامی

مجید قیصری و 1 نفر دیگر
3.7
155 نفر |
49 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

302

خواهم خواند

63

ناشر
افق
شابک
9789643695569
تعداد صفحات
156
تاریخ انتشار
1399/2/27

توضیحات

        
داستان اگر اجازه ندارد تاریخ را تحریف کند، اما این توان و ظرفیت را داراست که تاریخ را از زاویه ای نو به روایت بنشیند، گویی که آن را دوباره می آفریند.
در شماس شامی، برهه ای از تاریخی مکرر، باز هم تکرار می شود و هنوز نامکرر است.
مجید قیصری با مجموعه داستان گوساله ی سرگردان (افق 1386) جایزه ی نویسندگان و منتقدان مطبوعات، جایزه ادبی اصفهان، جایزه ی جشنواره ی ادبی شهید حبیب غنی پور و لوح تقدیر جشنواره ی روزی روزگاری را از آن خود کرد.
رمان باغ تلو، اثر دیگر قیصری نیز برنده ی جایزه ی مهرگان ادب شد.

      

لیست‌های مرتبط به شماس شامی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به شماس شامی

یادداشت‌ها

          شماس شامی
اجازه میخواهم غیر احساسی و ادبی سخن بگویم. همه ما تراژدی کربلا را از منبر سخنران های مذهبی شنیده ایم و یا فیلم روز واقعه و سریال مختارنامه را دیده ایم. برخی از ما هم احتمالا مقاتل و داستان های روز عاشورا را خوانده ایم. گمان می کنم در بیشتر آنها همسفر کاروان حسین بن علی علیه السلام شده ایم و با چشم دل از مکه به دشت نینوا رفته ایم. در کوفه با ماجرای مسلم غریبی را تجربه کردیم و با بازگشت حر بن یزید به سپاه اندک امام امیدوار شدیم و در نهایت با کامل شدن محاصره در شب دهم گوشه ای از چادرهای برافراشته را انتخاب می کنیم و حیران و ناامید با خود مرور می کنیم چه شد که این اتفاق افتاد؟ آیا حسین علیه السلام راه دیگری نداشت؟ 

شاید هم عده ای غرق در صفای باطن و صورت های نورانی جوانان و برنادلانی شوند که شب را به شوخی کردن و روحیه دادن به خود و خانواده امام می گذرانند. عده ای نیز در گوشه و کنار امشب را به تأسی از امام با خدای خود خلوت کرده اند و احتمالا تمام زندگی خود تا آن لحظه را مرور می کنند. 

شماس شامی اما نه با کوفه کار دارد و نه کربلا! سراغ جایی رفته که منشا تمام این اتفاقات بوده و در یک بی خبری و جو سنگین تبلیغاتی چند ده ساله، مشغول آذین بستن شهر برای ورود اسرا است. در یک کلام طرح نویسنده به دلم نشست. بلاخره هنر می خواهد داستان را از جایی شروع کنی که کمتر به آن پرداخته شده و شاید چون در تمام روضه ها و گریزها سریع به سراغ گودال رفته ایم و ستاندن اشک چشمی از مخاطب و طهارت باطنی دل او، خیلی برای گذشتگان ما مهم نبوده تا از شام بنویسند و یا مکتوبات بجامانده از روحیه و تفکر آن مردمان را مورد سنجش قرار دهند. تا آنچه بنده به عنوان یک مخاطب عام خوانده ام صرفا به بی خبری و جهل شامیان استناد کرده اند و پروپاگاندای سنگین معاویه علیه علی علیه السلام و فرزندان او. در مابقی موارد هم داستان کربلا نتیجه ترس، ضعف و دنیاطلبی علویان و اهل کوفه و سابقه داران علوی دانسته شده که البته من در مقام رد این مساله نیستم و صرفا قصد دارم سهم هر جریان را در این فاجعه که ابعاد غیر دینی آن هم پر رنگ است-یک مقاله می طلبد این بخش- مشخص کنم. 

شاید در نظر برخی این مساله تنوع طلبی و یا موضوعی فرعی جلوه کند اما برای فهم داستان کربلا یک بخش شناخت شام و شامی است و هیچ کسی نمی تواند با این مهم مخالفت کند. افزون بر این حواسمان هست که تکرار دلاوری ها و بیان آداب و سجایای اخلاقی سپاه امام ملال آور نیست و زنده نگه داشتن تمام خوبی هایی است که شرافت و کرامت ما انسان ها بدان وابسته است.

در شماس شامی ما تقریبا کمتر تماس مستقیمی با خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم داریم و اتفاقا همین حرکت نویسنده به موازات جریان اسرا و داستان کربلا و نزدیک شدن گاه به گاه راوی به آنها ریتم جذابی به داستان داده است که از نظر من نقطه قوت این اثر به شمار می رود. همانطور که آقای آبنوس نیز زبان راوی و داستان را متوسط دانسته بودند من نیز آنرا در برخی موارد پاشنه آشیل متن می دانم که پابه پای روایت جلو نمی آید و گاهی لنگ می زند. نقطه ضعف دیگر کتاب تفریط در پرداختن به وقایع مرتبط با داستان کربلا است. چند صفحه پایانی تقریبا به طور کامل به داستان شماس و گمشده اش اختصاص می یابد و ادامه دادن کتاب برای مخاطبی که انگیزه دینی نیز از خواندن آن دارد را دشوار می کند.

پ: شماس شامی شما را تشنه تر می کند و این برای من ویژگی جذابی است.
سیدعلی مرعشی 
محرم ١۴٠٠شمسی
        

8

          داستان جذاب و گیرا بود و کشش خاص خودش را داشت و حوصله را سر نمی‌برد.
کاملاً شکل نامه نگاری را داشت و چیزی توی ذوق نمی‌زد و حرف اضافه و بی‌مزه‌ای هم نداشت.
ولی زیاد به ماجرای خاصی نپرداخته بود. یعنی هدف نویسنده مشخص است، ولی چیزی که ما توی داستان می‌بینیم همان هدف راوی است. یعنی اثبات بی‌گناهی سرورش و پیدا کردن سرنخی از گم شدن او.
داستان به شخصیت والای امام حسین و عظمت اسرا و ماهیت قیام و... نمی‌پردازد. و خیال می‌کنم اگر ما امام حسین را از قبل نشناسیم یا وسط داستان مدام توی ذهنمان تداعی نشود که این "سردسته شورشیان" همان امام حسین مظلوم خودمان است، یا بی‌طرفانه نگاه کنیم هیچ نشانه‌ای از تقدس، نورانیت یا مظلومیت ایشان نمی‌بینیم.
از جانب یزید هم ظلمی نمی‌بینیم. بله ظلم هست. ولی ظلمی که ممکن بوده به هر انسانی برود، نه ظلمی که به حسین شده. مثلاً ظلم این بوده که طرفین جنگ مساوی نبوده‌اند و لشکری انبوه به تعداد کمی حمله کرده، مردانشان را کشته و زنانشان را به اسارت گرفته و بالاخره جنگ بوده.
(دقت داشته باشید همه این ها ظلم هست. ظلم زیادی هم هست. ولی عظمت واقعه عاشورا را ندارد.)
نه هدف قیام امام حسین معلوم است و نه نویسنده اثبات کرده شورش نبوده و برحق بوده!
اگر هم بپذیرم که این موضوع را توی داستان نشان داده باید بگویم حداقل خیلی کمرنگ و ضعیف و بی‌نور بوده.
شاید فقط اثبات کرده که یزید آدم بی‌ثباتی بوده و به مناسبات دینی‌اش پایبند نبوده، که این موضوع هم هیچوقت برای کسی جای شبهه نداشته!

⚠️حاوی اسپویل:
هفت گام داستان:
مسئله: گم شدن عالیجناب جالوت/ شورش علیه خلیفه جوان و مشکوک بودن ماجرا
خواسته: پیدا کردن سرنخ از ایشان و اثبات بی‌گناهی ایشان/ پی بردن به سرّ جنگ بین سپاه شام و شورشیان
ضد قهرمان: یزید و جناب سرجیویس/ یزید و جناب سرجیویس
نقشه: گشتن دنبال سرنخ و نامه نگاری/ رفت و آمد به کلیسا و گشتن دنبال سربازان از جنگ برگشته
نبرد نهایی: روبرو شدن با میزبان غریبه و پی بردن به ماجرای ضیافت/ طغیان و سخنرانی علیه خلیفه
مکاشفه نفس: پذیرش قتل جالوت/ پی بردن به حقیقت واقعه عاشورا و مظلومیت اسرا
زندگی تازه: مخفی شدن از چشم دربار/ شهادت
        

8

        از زمان خلقت ابوالبشر تا به امروز، عاشورا کشتی نجاتی بوده است که فطرت‌های پاک عالم را بر خود سوار میکرده است. 
معجزه چیست؟ این که سر جدا شده از بدن حجت خدا، وسط مجلسی که برای نابودی و خاموش کردن دین اسلام تشکیل شده، یک دیپلمات مسیحی را مسلمان و شهید می‌کند! 
جناب سید ابن طاووس، روایت دقیق‌تری از صحنه شهادت جالوت تازه مسلمان در مجلس یزید در کتاب لهوف ارائه داده‌اند.

کتاب شماس شامی، از یک توطئه حرف می‌زند. توطئه‌ای که از نظر راوی کتاب ظاهرا فقط در حق سرور او اتفاق افتاده است. ولی کسانی که ردپای جاری شدن سنت‌های خدا را بین اتفاقات تاریخ دنبال می‌کنند، می‌دانند که این توطئه به گستردگی کل تاریخ و نبرد حق و باطل است. 
 

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          محور داستان این کتاب یه قضیه‌ست که نمی‌دونم چقدر صحت داره ولی خودم زیاد شنیده بودم. 
وقتی اسرای کربلا به مجلس یزید برده می‌شن، یه نصرانی بعد از اطلاع از نسبشون با تعجب به یزید عتاب می‌کنه که من چندین نسل با پیامبرمون (گویا حضرت داوود) فاصله دارم و با این حال بسیار مورد احترام مردمم هستم، تو چطور پسر دختر پیغمبرت رو کشتی و اهل‌بیتش رو به اسارت گرفتی؟

نویسنده همین قضیه رو دست‌مایه‌ای برای این رمان کوتاه قرار داده و از زبان ملازم و محافظ این مرد نصرانی ماجرای ناپدید شدنش رو تعریف می‌کنه. 

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

دو تا اشکال دارم بهش.

یکی اینکه اول کتاب دو بخش آورده با عنوان «مقدمهٔ مترجم عربی» و «مقدمهٔ مترجم فارسی» که با خوندنش یه لحظه حس کردم شاید واقعا چیزی که اینجا اومده یه گزارش واقعیه و نه یه رمان.
که خب به نظر نمی‌رسه این‌طور باشه. شاید بگید معلومه دیگه، اسمی هم که از این به اصطلاح «مترجم»ها نیاورده. ولی خب، اصلا چه نیازی بود به آوردن همچین چیزی اونم با این اوصاف که دقیقا برای کتاب‌هایی که واقعا ترجمه شدن آورده می‌شه؟

دوم اینکه به نظرم بهتر بود به جای پرداختن به یه سری حواشیِ به نظر من بی‌اهمیت یه مقدار به اصل ماجرا بیشتر می‌پرداخت. می‌تونست توصیفات بیشتری از کاروان اسرا و ماجرای حمل سر مبارک امام بده و به جای اشارات نصفه‌نیمه به اون مجلس یزید (که جدا بریده‌بریده بودنش بعضی جاها حرصم رو در می‌آورد) با جزئیات بیشتری بهش بپردازه. 

یه چیزی هم بود که من قبلا اشاره‌ای بهش نشنیده بودم، ماجرای پیراهن حضرت یحیی. 
یه کسایی دنبال این پیراهن بودن که از بعضی توصیفاتشون حس کردم یهودی هستن، شایدم به طور خاص به این اشاره کرده باشه ولی به خاطر نداشتن نسخهٔ متنی امکان بررسیش رو ندارم. به هر حال مقادیری به نظرم عجیب رسید و نفهمیدم کلا منظور نویسنده از آوردن این تیکه چی بود 🤔

از اجرای نسخهٔ صوتی هم راضی بودم (البته همون اول با شنیدن صدای راوی، آقای سعید اسلام‌زاده، فهمیدم ایشون همون راوی کتاب آونگ فوکو هستن و ناخودآگاه دائم ذهنم سمت اون کتاب می‌رفت!)


پ.ن.: متوجه نشدم چرا اسم «جالوت» رو برای این مرد نصرانی انتخاب کرده بود، مگه جالوت یه شخصیت منفی تو کتاب مقدس نیست؟ 😶‍🌫️
        

29