«شهاب دین» را به دو نفس خواندم. حجم کتاب و لطافت قلم نویسنده تحسینبرانگیز بود. البته گاهی لطافت ممکن است از قوۀ خیال نیز بهره ببرد و زندگی عالِم بزرگی را با هدف ترسیم طهارت فکر و رفتار او کمی متفاوت از واقعیت جلوه دهد. خوشبختانه نیمۀ دوم کتاب و بخش تاریخ معاصر و اتفاقات دوران پهلویها اندکی مخاطب را از آن فضا خارج میکند.
من مایل بودم تا از سختیهایی که این سید نورانی در راه نجات کتب و گنجینۀ آیینی هزارسالۀ نیاکانمان کشیده بود بیشتر بخوانم تا اینکه فقط از لطافت روحی و اتصال معنوی آن سالک واصل اطلاع یابم. ترسم از این است که جهاد آن بزرگوار که با ازدستدادن بنیۀ جوانی و سوی چشم و خون جگر بهدست آمده در هالهای نورانی و دستنیافتنی پنهان شود و مخاطب جوان و جویای معنویت در حسرت رسیدن به جایگاهی مشابه خود را ناامید به ورطۀ بیحاصلی کشاند و واقعیت را فرسنگها متفاوت از داستان لطیف و خواندنی «شهاب دین» بیابد.
باید پذیرفت که از بزرگان نوشتن سخت است. به خصوص وقتی که پای ارتباط با دیگر عوالم و اشخاص مقدس به میان بیاید که در اینجا باید قلمها و دستها بلرزند و سکون را در مشورت با اهل این ورطه بیابند.
حرف آخر این که تجربۀ خواندن این کتاب شیرین است و مانا. بهخاطر غرولندهای ادبی و دمدمیمزاجی یک جامانده از مسیر، از خرید و لذت بردن از آن محروم نمانید.
پ: از دوست فرهیختهای که با تقدیم این اثر، تاریخ بیارزش هبوط زمینیام را گرامی داشتند نیز تشکر میکنم.
۱ دی ۱۴۰۳
🖊️سید علی مرعشی
https://eitaa.com/marashi_books