یادداشت سیده زینب موسوی

        محور داستان این کتاب یه قضیه‌ست که نمی‌دونم چقدر صحت داره ولی خودم زیاد شنیده بودم. 
وقتی اسرای کربلا به مجلس یزید برده می‌شن، یه نصرانی بعد از اطلاع از نسبشون با تعجب به یزید عتاب می‌کنه که من چندین نسل با پیامبرمون (گویا حضرت داوود) فاصله دارم و با این حال بسیار مورد احترام مردمم هستم، تو چطور پسر دختر پیغمبرت رو کشتی و اهل‌بیتش رو به اسارت گرفتی؟

نویسنده همین قضیه رو دست‌مایه‌ای برای این رمان کوتاه قرار داده و از زبان ملازم و محافظ این مرد نصرانی ماجرای ناپدید شدنش رو تعریف می‌کنه. 

🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅

دو تا اشکال دارم بهش.

یکی اینکه اول کتاب دو بخش آورده با عنوان «مقدمهٔ مترجم عربی» و «مقدمهٔ مترجم فارسی» که با خوندنش یه لحظه حس کردم شاید واقعا چیزی که اینجا اومده یه گزارش واقعیه و نه یه رمان.
که خب به نظر نمی‌رسه این‌طور باشه. شاید بگید معلومه دیگه، اسمی هم که از این به اصطلاح «مترجم»ها نیاورده. ولی خب، اصلا چه نیازی بود به آوردن همچین چیزی اونم با این اوصاف که دقیقا برای کتاب‌هایی که واقعا ترجمه شدن آورده می‌شه؟

دوم اینکه به نظرم بهتر بود به جای پرداختن به یه سری حواشیِ به نظر من بی‌اهمیت یه مقدار به اصل ماجرا بیشتر می‌پرداخت. می‌تونست توصیفات بیشتری از کاروان اسرا و ماجرای حمل سر مبارک امام بده و به جای اشارات نصفه‌نیمه به اون مجلس یزید (که جدا بریده‌بریده بودنش بعضی جاها حرصم رو در می‌آورد) با جزئیات بیشتری بهش بپردازه. 

یه چیزی هم بود که من قبلا اشاره‌ای بهش نشنیده بودم، ماجرای پیراهن حضرت یحیی. 
یه کسایی دنبال این پیراهن بودن که از بعضی توصیفاتشون حس کردم یهودی هستن، شایدم به طور خاص به این اشاره کرده باشه ولی به خاطر نداشتن نسخهٔ متنی امکان بررسیش رو ندارم. به هر حال مقادیری به نظرم عجیب رسید و نفهمیدم کلا منظور نویسنده از آوردن این تیکه چی بود 🤔

از اجرای نسخهٔ صوتی هم راضی بودم (البته همون اول با شنیدن صدای راوی، آقای سعید اسلام‌زاده، فهمیدم ایشون همون راوی کتاب آونگ فوکو هستن و ناخودآگاه دائم ذهنم سمت اون کتاب می‌رفت!)


پ.ن.: متوجه نشدم چرا اسم «جالوت» رو برای این مرد نصرانی انتخاب کرده بود، مگه جالوت یه شخصیت منفی تو کتاب مقدس نیست؟ 😶‍🌫️
      
272

25

(0/1000)

نظرات

آمنه آزاد

آمنه آزاد

4 ساعت پیش

این همون موقع که منتشر شد درباره‌ش حرف و حدیث زیاد بود... اون موقعا اولش جا افتاده بود که داستانش واقعیه ولی بعد کاشف به عمل اومد که ساختگیه و حرص همه رو درآورد!😬 یادمه اون سال محرم کتابستان یه پک رو منتشر و معرفی کرد... کتاب روضه و برادر من تویی و همین شماس شامی. 
1

0

عجب 😅 

0