عَلَـویه

عَلَـویه

بلاگر
@alavie

53 دنبال شده

151 دنبال کننده

            خدایا! لذت دانستن و
درست دانستن و به کار
بستن دانایی را به ما بده!
          
alavie_honar
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه
        ﷽
قبل از روبرو شدن با این کتاب ،
 تجربه ی مطالعه ی کتاب های ۵۰۰ صفحه ای
تا ۱۰۰۰ صفحه ای رو چندین بار داشتم ،
اما نمی دونم چرا هر سری نگاهم به کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران میوفتاد در برابر مطالعه ش احساس عجز می کردم...
با دیدن قطر کتاب و صفحاتی که پر شده از جملات 
تصور می کردم اگر شروعش کنم توی همون صفحات ابتدایی متوقف شم و نتونم درکش کنم و ادامه ش بدم !
خب اصلا تمایل نداشتم این کتاب رو بخونم و
 با ضعف خودم مواجه شم، 
اما یه روز تصمیم گرفتم شروعش کنم ...
که از قضا همون روز اول ۵۰ صفحه شو خوندم 
خیلی کیف کردم از جملات و سخنان استاد مطهری؛ 
دیدم کاملا برخلاف تصوراتمه و 
من چقدر به اطلاعات این کتاب نیازمندم!
در طول کتاب به بسیاری از شبهاتی که این روزا تو فضای مجازی موجوده پاسخ داده شده ، اعم از احکام دین زرتشت ، ورود اسلام به ایران ، وضعیت مردم ایران در حکومت ساسانیان ، دلیل پذیرش اسلام توسط مردم ایران و عدم ارتداد به دین زرتشت و.و.و...
حدودا تا ۳۵۰صفحه ی این کتاب توضیحات تاریخ ایران با منابع مستند هست و مابقی کتاب نام و معرفی اشخاص مشهوری ست که به اسلام خدمت کردند...
این کتاب مشوقی شد برای مطالعه ی باقی آثار و سخنان استاد مطهری 
      

9

        ﷽
دقیقا نمی دانم اولین کتابی که درباره ی آقا امیر المومنین خواندم 
کدام کتاب بود 
اما خوب خاطرم هست ، آن زمان  که "ناقوس ها به صدا در می آیند" را خواندم و دیدم جرج جرداقِ مسیحی ۲۰۰بار نهج‌البلاغه را مطالعه کرده از شیعه بودنم خجل شدم...
تصمیم گرفتم به سراغ نهج‌البلاغه ی قطور و خاک خورده ی کنج کتابخانه بروم؛ بازش کردم تا بخوانم اما نمی دانم چه شد که هنوز چند خط نخوانده دوباره به کنج کتابخانه برگشت ...
طی این چند سال بارها نیت کردم تا نهج البلاغه را بخوانم اما هر بار که به سمت این کتاب قطور می رفتم دست خالی بر می گشتم ...
با خودم فکر می کردم اگر روزی تمامش را بخوانم شق القمر کرده ام !
تا این که امسال از طریق بهخوان وارد باشگاه آفتابگردان شدم و دیدم بعد از قرآن قصد نهج البلاغه کرده اند...
ب گمانم بهترین فرصت بود برای جان دادن به این نیتِ محبوبِ غبار گرفته 
با وجود این که نهج البلاغه داشتیم ، برای خودم نهج البلاغه ای سفارش دادم که برای خودم باشد و همراه و رفیق من باشد فقـط...
و همین شد 🪽🥹
حالا که نهج البلاغه را تمام کردم شق القمر که نه! شوق از این قمرِ دین دارم 
دوست داشتم پیش از یادداشت بنشینم و تعداد بارهایی که مولا یاد مرگ کرده را اینجا ذکر کنم تا بگویم اولین درسی که از مولایم آموختم مرگ بود که به زندگی ام معنا بخشید 💚🌱
      

17

باشگاه‌ها

آفتاب‌گردان 🌻

405 عضو

معراج السعاده

دورۀ فعال

تاریخ و تمدن

45 عضو

صلحی که همه ی صلح ها را بر باد داد: فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکل گیری خاورمیانه ی معاصر

دورۀ فعال

بریده‌های کتاب

نمایش همه

پست‌ها

فعالیت‌ها

عَلَـویه پسندید.
          زبان روایت و نثر کتاب خوب و خوشخوان است و ویراستاری کتاب هم خوب است.

پیش از این در کتاب‌های مرتبط با زندگانی امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام، گوشه‌هایی از این ماجراها و رویدادهای غم انگیز و دردناکِ دوران پایانی حکومت مولا و ناجوانمردی اهل کوفه و بی‌تفاوتی آنان نسبت به درد و رنج عظیمِ دیگر مسلمانان و به ویژه مولای متقیان، خوانده بودم.

اما در این کتاب ارزشمند و جالب، به صورت برجسته و از نمای نزدیک، این رویدادها را بازخوانی کردم و در دل برای غربت و تنهایی مولایم امام علی علیه‌السلام گریستم.

هم اینجا بود که به یاد گفتۀ علامه امینی افتادم که فرموده بود: «من اگر نوشتن این کتاب «الغدیر» را در دست نداشتم، تا پایان عمر یک گوشه می‌نشستم و برای غربت امیرالمومنین علی علیه‌السلام گریه می‌کردم!» (نقل به مضمون)

این کتاب به غارت‌های فراوان عوامل و سرداران سَفّاک و بی‌رحم معاویه‌ابن ابی‌سفیان، در دو سال پایانی حکومت و عمر شریف مولا پرداخته است و بسیار انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

ابتدا از حاکم ناجوانمرد شام و دسیسه‌ها و توطئه‌هایش، بر ضد امیرالمومنین علی علیه‌السلام و حکومت اسلامی و مردمی که علاقه‌مند و شیفته و پیرو امام بودند، دلم به درد آمد و او را لعنت و نفرین کردم.

بعد از مردم شام که همچون کودکانی چشم و گوش بسته، به آنچه دستگاه تبلیغاتی اموی انجام می‌داد؛ کاملا اعتماد داشتند و کمترین تلاشی برای کشف حقیقت نمی‌کردند، تعجب کردم.

و نیز از مردم ناجوانمرد کوفه که گوهری چون امام علی علیه‌السلام را در شهر و محله و مسجد خود داشتند و نه تنها از ایشان بهره نمی‌بردند، بلکه با رفتارها و گفتارهای نادرست و نامناسب خویش، دل مولا را به درد می‌آوردند؛ شگفت‌زده شدم.

البته هر کدام از اینان، به جزای اعمال و گفتار خویش؛ آن‌گونه که پروردگار صلاح می‌دانست، رسیدند و این رسم روزگار است و باعث عبرت. هر چند عبرت‌ها فراوان‌اند و عبرت‌گیرندگان کم!

وقتی امروز به رویدادهای چند سال اخیر می‌اندیشم، گاهی از قدرت رسانه در تحریف وقایع وحشت می‌کنم و متوجه می‌شوم که مردم روزگاران گذشته هم، در زیر آتش تبلیغات دشمن؛ چه بسا حق را ناحق و ناحق را حق شمرده باشند و مسیر زندگی‌شان تغییر کرده باشد.

من با چشم خودم شاهد بوده‌ام که اطرافیانم اتفاقی را که افتاده، منکر شده‌اند؛ چون به ضررشان بوده و اتفاقی را که نیفتاده، با شاخ و برگ فراوان شرح داده‌اند؛ گویی واقعا روی داده است، تنها به این دلیل که به سود آنان بوده است!

و در این حال به خدا پناه برده‌ام و از او خواسته‌ام مرا به راه راست و مستقیم خودش هدایت فرماید و از شَرّ کج‌فهمی‌های عمدی و سهوی نجاتم دهد.

سخنان مولا در هر مورد از این غارت‌های پیاپی عُمّال معاویه، نشان می‌دهد که تا چه اندازه زیر فشار و غم بوده و از اینکه تعداد اندکی به ندای ایشان لبیک می‌گفته‌اند، چقدر رنج متحمّل شده است.

یک دلیل مهم و اساسی که این درد و رنج‌ها را برای مولا به ارمغان می‌آورده است، رفتن دوستان موافق و همراهان صدیق و مومن است که در جنگ‌های پیشین به شهادت رسیده‌اند یا چون مالک اشتر، به دستور و نیرنگ معاویه مسموم و شهید شده‌اند.

امام علی علیه‌السلام فرد ضعیف یا کم تجربه‌ای نبود که در این موارد نتواند کاری از پیش ببرد، اما داشتن همراهانی مومن و گوش به فرمان، از نخستین شرایط قیام و نبرد با دشمنان و ستمکاران است.

مردم کوفه بی‌شرمی و پستی را تا جایی رسانده بودند که برای دفع شرّ یک سپاه کوچک 2600 نفری، به امام می‌گویند که اگر خود شما حرکت کنید، ما هم شما را در این جنگ همراهی می‌کنیم!

این هم از آن مواردی است که نه تنها دل، که بندبندِ وجود آدمی را به درد می‌آورد!

آن مردم بی وفای دورو و منافق، قدر مولا را ندانستند و بعدها همان‌گونه که پیش‌بینی امام بود، گرفتار حُکّام و عاملانی شدند که به کوچک و بزرگ و زن و مردشان رحم نکردند و همه را از دَم تیغ گذراندند.

«الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی علیه‌السلام»
        

33

عَلَـویه پسندید.
          باسمه
🔰 عجب مسیری! کتاب «بازی فرشته»، جلد دوم مجموعه «گورستان کتاب‌های فراموش‌شده» بالآخره تموم شد. در «سایه باد» راوی ماجرا، یه کتاب‌فروش بود و در «بازی فرشته»، یه نویسنده. اگه اونجا بیشتر با خود کتاب‌ها سروکار داشتیم، اینجا بیشتر با نوشتن کتاب‌ها دمخوریم. صد البته که همچنان به کتاب‌فروشی سمپره‌ها رفت‌وآمد داریم؛ اما با کمی تفاوت 😉 ضمناً مثل «سایه باد»، میشه این کتاب رو هم به عنوان یه کتاب مستقل خوند؛ گرچه برای شناخت بهتر بعضی شخصیت‌ها، خوبه که «سایه باد» رو هم خونده باشین.

🔰 خاطرم هست که وقتی «سایه باد» رو شروع کردم، روند داستان اونقدر کشش نداشت؛ مسئله‌ای که البته در ادامه جبران شد. کتاب «بازی فرشته»، با وجود حجم بیشتر، این چالش رو نداشت و کشش خودش رو از اول تا آخر حفظ کرد.

🔰 ثافون نثر غمگینی داره. «بازی فرشته» در قیاس با «سایه باد» هم تأثرآورتره؛ چرا که دنیل سمپره، صرفاً راوی بلایا بود و داوید مارتین، تجربه‌گر بلایا... تغییر روایت‌گر با اضافه‌شدن جنبه‌های دیکنزی به داستان، ترکیبی عمیق از احساسات رو رقم زده... در عین حال نباید از طنز گزنده کتاب غافل شد که حتی در اوج هیجانات و تأثرات هم می‌شد شیرینیش رو زیر زبون حس کرد.

🔰 عبارات و اصطلاحات ادبی استفاده‌شده توی متن هم خیلی جالبه و باعث می‌شد که به فکر فرو برم؛ تصور کن مثلاً داری روایت مهاجرت یه شخصیت رو می‌خونی و می‌بینی در مورد لحظه‌ای که آخرین نما از شهر، پیش چشم شخص، ناپدید میشه میگه که زمان تجربه کردن گذشت و زمان به یاد آوردن شروع شد (نقل به مضمون)... یهو می‌بینی که چقدر این تعبیر زیبا و به‌جا هست...

🔰 به سیاق کارهای ثافون، چند ده صفحه آخر رو میشه یه نفس خوند؛ چون روند بازشدن گره‌ها به اوج خودش می‌رسه. ناگفته نماند که از تعلیق و ابهام اواخر کتاب، لذت بردم؛ اما هم‌چنان پاکی دستان دنیل برام بیشتر دوست‌داشتنی هست... با اینکه هر کدوم از این دوتا کتاب، هر کدوم زیبایی خاص خودشون رو داشتن، «بازی فرشته» رو بیشتر دوست دارم...

🔰 ترجمه آقای صنعوی که مثل قبل، خوب و روان بود. پانویس‌ها هم به فهم هرچه بهتر داستان کمک می‌کردن؛ گرچه متن بی‌نیاز از یه ویرایش مجدد نیست. وضعیت کتاب از نظر چاپ و صحافی هم خوب بود.

✅ با توجه به اینکه «سایه باد» کتاب شناخته‌شده‌تری هست، تا حد امکان سعی کردم این جلد رو در قیاس با اون معرفی کنم. خلاصه مطلب اینکه اگه «سایه باد» رو دوست داشتین، «بازی فرشته» هم می‌تونه گزینه مطلوبی برای شما باشه ❤️

پ.ن: یه نکته هم بگم که ۲۰ صفحه‌ای از کتابم توی چاپ مفقود شده بود که انتشارات نیماژ با روی باز تعویضش کرد.
        

8

عَلَـویه پسندید.
این کتاب از بهترین کتابایی شد که من در سال ۱۴۰۳ خوندم و شاید باور نکنید که خیلی شانسکی تو کتابخونه دیدمش و وقتی نثرشو دیدم یه ضرب ورداشتم گفتم همین. به شدت به شما توصیه میکنم بخونیدش چون اصلا بهتون میگه چرا این مکان رو خیلیا دنبالش بودن (حالا ورای مسائل عقیدتی)

این کتاب رو اگه دقت کنید نویسنده‌‌هاش خارجی ان و اهل نیوجرسی هستن. این نویسنده‌ها وقتی متوجه دروغ‌های صهیونیست به مردم آمریکا شدن این کتاب رو نوشتن و حاصل کارشون فقط متکی به منابع سایت و کتاب ها نبوده بلکه حتی با مردم سرزمین اشغالی هم صحبت کردن که اصل واقعیت رو بفهمن

کتاب از کجا شروع میشه؟ اولش میگه که فلسطین چرا مهمِ و اینکه کی روی فلسطین حاکمه و اون امپراطوری ترکان عثمانیه. بعدها ورود آهسته یهودیا رو میبینی که دارن زمین میخرن و بعد جنگ داخلی مردم فلسطین با یسری ترک رو میبینی که همین باعث میشه به فکر این بیوفتن که از زیر یوغ ترک‌ها دربیان (اونا میگن زبان باید ترکی باشه و مردم فلسطین میگن زبان ما عربی هست چرا ترکی؟) ولی باز میبینی که بریتانیا جایگزین این امپراطوری میشه چون امپراطوری عثمانی ضعیف شده و بریتانیا به قدرت رسیده. خاصیت امپراطوری‌ها همینه دیگه یکی که به قدرت میرسه اون یکی ضعیف میشه و این چرخه فقط به نفع یکی نیست.

در این کتاب شما سایه دو جنگ جهانی اول و دوم رو بر فلسطین میخونی که چطوری آمریکا، بریتانیا رو کنار میزنه و متحد صهیونیست‌ها میشه و بهشون کمک میکنه که دولت تشکیل بدن و در کنار همه اینها مهاجرت‌های زیاد یهودی ها و تشکیل دولت صهیون و ...

تنها مشکلی که داره کتاب اینه که تا جنگ لبنان نوشته شده
و یکی حسن‌های کتاب اینه که تاریخیه و این تاریخی بودنش نچسب نیست و تو دلت میخواد که بیشتر بخونی. (حالت رمان نیست)
در کنار همه اینها بازهم شما به مطالب بسنده نکنید و صحت‌سنجی داشته باشید (خود من در خصوص حافظ اسد که تو این کتاب گفته به شک افتادم که آیا درست گفته یا نه)
          این کتاب از بهترین کتابایی شد که من در سال ۱۴۰۳ خوندم و شاید باور نکنید که خیلی شانسکی تو کتابخونه دیدمش و وقتی نثرشو دیدم یه ضرب ورداشتم گفتم همین. به شدت به شما توصیه میکنم بخونیدش چون اصلا بهتون میگه چرا این مکان رو خیلیا دنبالش بودن (حالا ورای مسائل عقیدتی)

این کتاب رو اگه دقت کنید نویسنده‌‌هاش خارجی ان و اهل نیوجرسی هستن. این نویسنده‌ها وقتی متوجه دروغ‌های صهیونیست به مردم آمریکا شدن این کتاب رو نوشتن و حاصل کارشون فقط متکی به منابع سایت و کتاب ها نبوده بلکه حتی با مردم سرزمین اشغالی هم صحبت کردن که اصل واقعیت رو بفهمن

کتاب از کجا شروع میشه؟ اولش میگه که فلسطین چرا مهمِ و اینکه کی روی فلسطین حاکمه و اون امپراطوری ترکان عثمانیه. بعدها ورود آهسته یهودیا رو میبینی که دارن زمین میخرن و بعد جنگ داخلی مردم فلسطین با یسری ترک رو میبینی که همین باعث میشه به فکر این بیوفتن که از زیر یوغ ترک‌ها دربیان (اونا میگن زبان باید ترکی باشه و مردم فلسطین میگن زبان ما عربی هست چرا ترکی؟) ولی باز میبینی که بریتانیا جایگزین این امپراطوری میشه چون امپراطوری عثمانی ضعیف شده و بریتانیا به قدرت رسیده. خاصیت امپراطوری‌ها همینه دیگه یکی که به قدرت میرسه اون یکی ضعیف میشه و این چرخه فقط به نفع یکی نیست.

در این کتاب شما سایه دو جنگ جهانی اول و دوم رو بر فلسطین میخونی که چطوری آمریکا، بریتانیا رو کنار میزنه و متحد صهیونیست‌ها میشه و بهشون کمک میکنه که دولت تشکیل بدن و در کنار همه اینها مهاجرت‌های زیاد یهودی ها و تشکیل دولت صهیون و ...

تنها مشکلی که داره کتاب اینه که تا جنگ لبنان نوشته شده
و یکی حسن‌های کتاب اینه که تاریخیه و این تاریخی بودنش نچسب نیست و تو دلت میخواد که بیشتر بخونی. (حالت رمان نیست)
در کنار همه اینها بازهم شما به مطالب بسنده نکنید و صحت‌سنجی داشته باشید (خود من در خصوص حافظ اسد که تو این کتاب گفته به شک افتادم که آیا درست گفته یا نه)
        

8

این کتاب رو شب ها برای برادر زاده م میخونم.از قضا برادر زاده م از این کتاب خوشش اومده و بعضی وقتا ازم میخواد که بیشتر براش بخونم ... از نظر بنده نکات تربیتی خوبی داره ، از کلام امیرالمومنین استفاده شده و عمل به اون کلام رو توی رفتار میثم به تدریج نشون میده

7

3

عَلَـویه پسندید.

16

عَلَـویه پسندید.

16

عَلَـویه پسندید.

19