یادداشت الهه صادقی راد

فصل پنجم: سکوت
        داستان بر می گردد به حوالی انقلاب و از زبان یک پسر ۱۷ ساله عاطل و باطل، ساکن یکی از محلات محروم تهران روایت می‌شود که عاشق دختر همسایه شان شده و از قضا ناخواسته وارد فعالیت‌های سیاسی می شود. 

زبان شیرین و جذاب این نوجوان و حکایت‌های دوست داشتنی او با دوستانش قسمت های خوشمزه ماجرا هستند کم کم آشنایی با صدری،دستگیر شدن توسط ساواک،ماجرای مقصر دانستن خود در مرگ صدری و گفته فرشته که پدر خود را ساواکی می داند😳 و ... در داستان رخ می نمایند و بر جذابیت‌های آن می افزاید.

 اما شاید مهم ترین بخش داستان آنجاست  که مادر فرشته برای مرتضی اصل ماجرا را می گوید و آنجاست که فصل جدید زندگی مرتضی آغاز می شود.سکوت...
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.