🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚

🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚

کتابدار بلاگر
@Mrkh

40 دنبال شده

679 دنبال کننده

            کارگردان و بازیگر
سرپرست گروه هنری دلآرته 🎭🎨🎥🎬
کارشناسی ارشد کارگردانی - هنر و معماری تهران
کارشناسی مهندسی کشاورزی - دانشگاه فردوسی مشهد 
۱۱ تیر ۱۳۷۲ الی ؟؟

کارگردان نمایش های :

مهمانخانه چی - به اجرا نرسید .
خواب - بهمن ۱۳۹۸ پردیس تئاتر شهرزاد
تراژدین اجباری - آبان و آذر ۱۴۰۰ خانه نمایش مهرگان
تله تئاتر توپ لاستیکی - تماشاخانه شانو
 
بازیگر سریال های :

مرکز مشاوره به کارگردانی محمدرضا یکانی
سالهای فیروزه ای به کارگردانی امیرعباس مجذوبی پخش از شبکه ۲ سیما


بازیگر نمایش های :

روز و زمین - دی ۱۳۹۲ تالار رودکی مشهد 
شایعات - بهمن ۱۳۹۴ تالار رودکی مشهد 
کسی نیست مرا به خاک بسپارد - اسفند ۹۴ تالار رودکی مشهد 
زندانی خیابان دوم - فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۸ - پردیس تئاتر مستقل مشهد 
خواب - بهمن ۱۳۹۸ - پردیس تئاتر شهرزاد تهران
تراژدین اجباری - آبان و آذر ۱۴۰۰ خانه نمایش مهرگان تهران 
توپ لاستیکی - در تماشاخانه شانو

          
mrkh7213
mohammad_reza_khatib7213
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
        نبرد تروا  یا نبرد خدایان؟ 

به لطف باشگاه راوی ، بلاخره این اثر رو خوندم و کاری که قبلا نیمه تمام گذاشته بودم رو تموم کردم .
صحبت از ایلیاد سخته ... اینقد این اثر بزرگ و قدیمی و جذابه که بعد از گذشت نزدیک به ۳ هزار سال همچنان پابرجا مونده . 
خیلی از محققین گفتند که فرهنگ غربی ، از ایلیاد و ادیسه برگرفته شده. 
اسکندر مقدونی شبها با این کتاب سر می کرده. 
این کتاب بارها به انواع مختلف مورد اقتباس در مدیوم های مختلف قرار گرفته. 
در کل ایلیاد و ادیسه تاثیر انکار نشدنی ای بر فرهنگ غربی تا به امروز گذاشتند و سال‌های سال باقی موندند و باقی خواهند ماند. 

ایلیاد رو باید از چند منظر مورد بررسی قرار داد :

🔥 نبرد تروا :

داستان ایلیاد از سال نهمِ کلیشه ای ترین جنگ تاریخ جهان یعنی جنگ تروا آغاز میشه.  جنگی که بر سر یک زن شکل گرفت. اون مسابقه معروف خدایان و داوری پاریس شاهزاده تروایی و بعد دزدیدن هلن و باقی ماجرا .
به شخصه فکر میکردم داستان اسب تروا و سقوط تروا در این کتاب روایت بشه اما این داستان در این کتاب نبود. یکی از خوبی های خوندن آثار بزرگ همینه که متوجه میشی دقیقا داخل کتاب ها از چی صحبت شده و از چی نقلی به میان نیامده.
داستان به شکل جذابی با قهر آشیل با آگاممنون شروع میشه . باز هم سر یک دختر و تقسیم غنائم . آشیل پای خدایان رو به این جنگ باز میکنه و نبرد تروا تبدیل به نبرد خدایان میشه و این جنگ تا کشته شدن هکتور ، یل تروایی ادامه پیدا میکنه . داستان به شدت جذابه اما اواسط کار کمی خسته کننده میشه. نبردها زیاد میشه و کمی حوصله سر بر.
اما این خاصیت یک اثر حماسیه که جنگ و زور آزمایی و رجز خوانی و فتح و شکست در اون روایت بشه.
ما نمیدونیم جنگ تروا واقعا اتفاق افتاده یا خیر. شاید چیزی بوده اما این هنر هومر بوده که از یک جنگ ساده چنین داستان عظیم و حماسی ای رو خلق کرده.

🔥 ایلیاد :

ایلیاد یک کتاب قدیمیه که هومر نوشته. تاثیرش تا به امروز قابل انکار نیست. یکی از آثار حماسی بزرگ تاریخه. مشخص نیست هومر کیه . اصلا یک نفره یا چند نفر. اما بلاخره این کتاب منسوب به هومره.  ایلیاد به همراه هومر بارها مورد اقتباس قرار گرفتند و گسترده شدند. از انه اید و تلماک گرفته تا تراژدی های یونان و روم و بعدا قرون وسطی و رنسانس . 
ایلیاد با اینکه اثر بزرگیه اما به هیچ عنوان قابل قیاس با شاهکاری مثل شاهنامه فردوسی نیست. شاهنامه اثری خیلی بزرگ تر و جون دارتریه.  دیالوگ ها و رجز خوانی ها و حتی شخصیت پردازی فردوسی خیلی خیلی بهتر و استخوان دار تر از ایلیاده.  
فی المثل در سرود دوم یا سوم ایلیاد ، پریام شاه تروا ، بر بالای کنگره کاخ از هلن درباره فرماندهان آخاییان میپرسه و هلن یکی یکی اونها رو معرفی میکنه. جالب اینجاست که پریام بعد از ۹ سال هنوز این افراد رو نمیشناسه. 
همچین سوتی هایی در شاهنامه وجود نداره. 
به هرحال قسمت اعظم صدا کردن و ماندگاری اثری مثل ایلیاد در تاریخ به خاطر تبلیغات دنیای غربه. فرض کنید غرب اثری مثل شاهنامه داشت... چه کارها که براش نمی کردند.

🔥 ترجمه :

قبلا این اثر رو با ترجمه سعید نفیسی خونده بودم. ترجمه ای سخت خوان با توضیحات زیاد که حوصله آدم رو سر می برد. توضیحاتی مثل شناسنامه تک تک افراد حاضر در جنگ با جغرافیای محل زندگی اون ها که اصلا لزومی به دونستن شون نیست و تاثیری بر روی هیچ چیزی نمیذاره و در یاد هم نمیمونه و فقط باعث وقفه در خوانش اثر میشه. 
 ترجمه میر جلال الدین کزازی با نگاهی به شاهنامه و فارسی سلیس اون اثر سترگ ،واقعا بی نظیره. اثری مثل ایلیاد وقتی مزین به زبان شیرین پارسی میشه نتیجه ش میشه این نسخه ای که واقعا نثر زیبایی داره و به ایلیاد زیبایی ای دو چندان داده.
خوبی ای که این ترجمه داره اینه که علاوه بر انتقال حس و روح اثر اصلی ، دایره واژگان شما رو هم گسترش میده . 
توصیه می کنم حتما این اثر زیبا رو با ترجمه میر جلال الدین کزازی بخونید.

سخن آخر :

ایلیاد رو باید خوند . جه بخواهیم و چه نخواهیم ، ایلیاد یکی از آثار بزرگ و قابل تامل در تاریخ ادبیات غرب و حتی جهانه. اما قطعا آثاری بزرگتر از این اثر در ادبیات جهان پیدا میشه که به خاطر همین تبلیغات غربی ها در زیر سایه ایلیاد و ادیسه قرار گرفتند.

ایلیاد بزرگترین اثر حماسی جهان نیست اما در میان بزرگان جایگاه رفیعی داره. 
      

27

        یک گروتسک پست مدرن از مک دونا ...

هر بار که بگم کم گفتم . هامارتیا نعمتی شده برای من که به بازخوانی آثاری بپردازم که سالها پیش خونده بودم و چیزی ازشون یادم نمونده.
این اثر رو طبق چیزی که یادداشت کردم نزدیک به ۶ و نیم سال پیش مطالعه کردم. فکر کنم ترم ۲ ارشد کارگردانی بودم که خوندم.
یکی از چیزهایی که مورد توجه م قرار گرفت قیمت کتاب بود . این کتاب رو ۸ هزار تومن خریده بودم .  نمیدونم چاپ جدیدش چنده اما شاید ۸۰ هزار تومن هم بیشتر باشه. 
این افزایش قیمت فاجعه ست. 

از این موضوع بگذریم... دوباره رسیدیم به مارتین مک دونا و دومین اثر از تریلوژی لی نین. 
اثر همون حس و حال ملکه زیبایی لی نین رو داره اما کمی سیاه تره گرچه به خشونت اون نمایشنامه نیست. 
شخصی که کارش کندن گور های یک گورستانه تا با بیرون آوردن مرده های قدیمی ، جا رو برای بقیه اموات باز کنه ، اینبار مامور میشه که گور قدیمی همسرش رو که به مرگ مشکوکی مرده و شایعه هم شده که خود این مرد ، همسرشو کشته رو نبش کنه. 
بر عکس تریلوژی های یونان که داستان ها پشت سر هم و در ادامه هم روایت می شد ، در این تریلوژی ما شاهد رخ دادن قصه ها در یک منطقه به نام لی نین که در ایرلند به یک منطقه دیدنی و جذاب معروفه ( کاملا برعکس چیزی که مک دونا از این شهر به ما نشون میده ) هستیم . 
برای اینکه متوجه بشیم این داستان ها در یک منطقه رخ می دهند، شاهد رد و بدل شدن بعضی دیالوگ ها و فضاهای آشنا برای مخاطبانی هستیم که احیانا ملکه زیبایی لی نین رو خوندن یا دیدن.
صحبت از کشیشی به نام ولش ، والش ، ولش که در ملکه زیبایی لی نین ازش صحبت می شد و همچنین صحبت درباره یکی از کاراکتر های اون نمایشنامه ، نمونه هایی از این فضاسازی مک دونا هستند.
دیالوگ نویسی و قصه در یک فضای گروتسگ روایت میشه که فوق العاده وهم آور و در عین حال کمیکه.  
قدرت دیالوگ ها فوق العاده ست . درام به خوبی شکل میگیره ، گرچه پایان بندی ضعیف تری رو نسبت به ملکه زیبایی لی نین و مرد بالشی شاهد هستیم.

نکته بعدی درباره ترجمه اثره.  مترجم به خوبی از عهده ترجمه و انتقال زبان و فضای وهم آلود و نسبتا ترسناک نمایش براومده اما نکته منفی ترجمه هم مربوط به ترجمه فحش هاست که متاسفانه معادل سازی ( حتی معادل سازی ای که بشه چاپ کرد ) رو انجام نداده و اون کلمه مرسوم رو فقط با عنوان " کوفتی " ترجمه کرده. 
کسانی که با زبان انگلیسی آشنا هستند متوجه میشن که ترجمه این کلمه چه چیزیه و تکرار بیش از حد واژه " کوفتی " نمیتونه اون معنا رو انتقال بده و ترجمه رو ثقیل میکنه .

در کل نسبت به دو اثر قبلی ای که از مک دونا خوندیم،  کمی ضعیف تر بود اما همچنان میشه گفت مک دونا بی نظیره. 
      

28

        فرض کنید مجبورید که یک بازی شطرنج رو تماشا کنید و هیچ علاقه ای هم به این بازی ندارید و اصلا هم این بازی رو بلد نیستید. 
احتمالا این کلافه کننده ترین و خسته کننده ترین فعالیت شما در اون روز و شاید توی کل زندگی تون باشه. 
دو نفر در حال بازی شطرنج هستند و دو فنجون چای هم جلوی اونها قرار داره. 
شما احتمالا سرتون رو میخارونید ، پاهاتون رو تکون میدید و مدام از خدا خواهش و تمنا میکنید که زودتر بازی تموم شه. 
این یک اتفاق دراماتیک نیست و جذابیت خاصی برای شما نداره.
اما در مثال بالا فرض کنید که بدونید داخل یکی از فنجون ها زهر خطرناکی قرار داره که در صورت خوردن ، بلافاصله باعث مرگ شخص میشه. 
حالا موضوع و داستان برای شما جذاب میشه.
حالا این بازی شطرنج تبدیل به یک بازی دراماتیک میشه.
مدام منتظرید که یکی فنجون رو میخوره یا نه ، بعد خوردن چه اتفاقی میفته؟ واکنش ها چیه... زهر از کجا اومده ، کی سوءقصد کرده؟ مشکل چی بوده؟ و هزاران سوال دیگه ...
با هر حرکت دست شخصیت ها شما احتمالا ضربان قلبتون بالا میره که ببینید آیا این دست به سمت فنجان چای میره یا به سمت مهره های شطرنج 

درام ، برجسته ترین تقلید از زندگی در تمام آثار ادبیه . درام تقلید صرف از زندگی نیست بلکه برجسته سازی قسمتی از زندگیه.

ادبیات دراماتیک ، که شامل نمایشنامه و فیلمنامه میشه خیلی خیلی تخیل شما رو رشد و گسترده میکنه ، بر عکس ادبیات دیسکریپتیو یا همون توصیفی یا بهتر بگیم رمان و داستان کوتاه که همه چیز رو در اختیار شما قرار داده ، در درام شما با گزارش اعمال کاراکتر ها طرفید...
از نوع راه رفتن ، نوع گفتار ، انتخاب کلمات و... شما باید به منظور ، انگیزه،  لحن و... کاراکتر ها پی ببرید. 
به این معنا درام نویس به شدت نویسنده تر و قدرتمندتر از نویسنده های رمان و داستان کوتاه هستند.
نقل قولی در کتاب وجود داره که نمایشنامه نویسان معمولا نویسنده های بزرگی هستند اما نویسندگان بزرگ ، حتما نمایشنامه نویسان بزرگی نیستند.

یک نمایشنامه برای اجرای تئاتر و روی صحنه بردن خلق شده اما به خودی خود،  میتونه خونده بشه و استقلال کامل ادبی رو داره . 
شما با خوندن یک نمایشنامه می تونید ادبیات رو تجربه کنید . 

کتاب فوق ، همونطوری که از اسمش پیداست ، درام رو برای شما کالبد شناسی می کنه. از ابتدا شروع میکنه و تا انتها یک درام رو برای شما بررسی میکنه.
از جزئیات شامل پلات ، شخصیت پردازی ، دیالوگ و... تا ژانرها و سبک ها و ...
مثال های فوق العاده خوبی هم از نمایشنامه های برتر تاریخ میزنه که بیشتر متوجه گفته های نویسنده بشید.

ایراد اساسی ای که کتاب داره اینه که نمایشنامه رو صرفا برای روی صحنه بردن در نظر گرفته و خوندن خالی نمایشنامه رو کاری بیهوده میدونه. 
میگه نمایشنامه باید اجرا بشه تا کامل متوجه بشید ، اما نویسنده متوجه نقش کارگردان در اجرای نمایشنامه نیست...
کارگردان هم ایده های خودش رو داره و اجرا برداشت کارگردان از اون متنه به همراه ایده های خودش و کار نهایی ممکنه اصلا منظور و داستان نویسنده نباشه.
امروز از هملت میشه اجرای اکسپرسیونیستی به روی صحنه برد ، اما آیا شکسپیر یک درام اکسپرسیونیستی نوشته؟ 
طبیعتا شما با دیدن اجرایی از هملت ، بی نیاز از خوندن هملت نمیشید یا بالعکس...

نمایشنامه یک اثر ادبی مستقله و اجرا یک اثر نمایشی مستقل ...
این دو جدا از هم قابل قضاوت و دیدن و تجربه شدن هستند و هر کدوم در قلمروی خودشون به زیست خودشون ادامه می دهند.
گرچه این قابلیت درامه که روی صحنه برده بشه.
      

31

        دو قرن تلاطم ، یادآور دو قرن سکوت...

اسمی که برای این کتاب انتخاب شده ، واقعا برازنده اون دوران ۲۰۰ ساله عجیب در تاریخ ایرانه. 
از سقوط صفویه تا برآمدن سردار سپه واقعا ایران در تلاطم و منجلاب عجیبی بود...
حکومت صفویه که تونسته بود ایران رو یکپارچه و منسجم بکنه و مرزها رو استحکام ببخشه و قلمروی ایران رو گسترش بده،  با سهل انگاری پادشاهان آخر این سلسله ، باعث شد مملکت دو دستی به چنگ افغانی های قندهار بیفته.

سرنوشتی عجیب و غریب...

شاه سلطان حسین به آسونی تاج رو روی سر محمود افغان گذاشت و مهری بر پایان یکی از قوی ترین سلسله های تاریخ ایران زد. 
ایران توسط افغان ها تسخیر شد . اتفاقی که باعث شد۷ سال افغان ها بر جان و مال ناموس این مملکت مسلط بشن و تا جایی که می تونند دست به  چاپیدن و کشتن و غارت بزنند.

تا اینکه نادرشاه اومد و مملکتی که هر تکه اون به دست یک عده افتاده بود رو دوباره یک دست کرد و با فتوحاتش،  ایران ساسانی رو دوباره به یادها آورد. 
اما اجل مهلتش نداد و با کشته شدنش،  یک بار دیگه ایران دچار تحولات عجیبی شد. قلمروی وسیع و گسترده افشاریه تکه تکه شد و در داخل هم از هر گوشه ای یک نفر ادعای پادشاهی می‌کرد. 
تا اینکه نوبت به کریمخان زند و سلسله خوشنام زندیه رسید. 
کریمخان زند ایران رو یک بار دیگه سر و سامون داد و به امورات مملکت رسید . ۳۰ سال به خوبی و خوشی حکومت کرد و مردم تقریبا در راحتی تمام زندگی می کردند. شاید اگر خان زند ، جانشینی برای خودش انتخاب می کرد ، مسیر تاریخ ایران هم عوض می شد. 
بعد از مرگ کریمخان ، خاندان زندیه به جای حفظ میراث کریمخان ، به جون هم افتادند و تا تونستند از همدیگه کشتن ، بدون اینکه توجهی به خان اخته قاجار داشته باشند که آروم آروم آماده می شد برای گرفتن حکومت. 
زندی ها زمانی به خودشون اومدند که حکومت از دست شون رفته بود و شد آنچه نباید می شد.

آفتاب قاجار در ایران طلوع کرد و ۱۳۷ سال بدبختی و رنج و فلاکت و عقب افتادگی  ( در دوره ای که اروپا در حال پیشرفت بود ) رو برای ایران به ارمغان آوردند.

کتاب حاضر شرح همین ۲۰۰ سال پر تلاطمه. 

کتاب با فصل عجیبی شروع میشه. داستان عشق حاکم گرگان به مادر آغا محمد خان که کپی برابر اصل کتاب خواجه تاجدار بود و اصلا مشخص نشد که چرا اول کتاب اومده.

در ادامه همین روندی که بالا توضیح دادم رو کتاب به صورت خیلی مختصر و گاهی با نقل های عجیبی از تاریخ بدون سند ارائه میده که بعضی هاش رو برای اولین بار می شنویم.
مثلا تماشای فوتبال توسط مظفرالدین شاه در اروپا که در هیچ کتابی یا از زبان هیچ مورخی تا به حال نشنیدیم.

نویسنده به شکل عجیبی از همه سلاطین حتی نادرشاه هم بد میگه و بارها شکل حکومت سلطنتی رو میکوبه. 
از خیلی از اتفاقات تاریخی چشم میپوشه اما ۲۰ صفحه در مدح امیر کبیر صحبت میکنه. 
در واقع کتاب هارمونی نداره...

این کتاب برای مرور سریع تاریخ این دوره به صورت کلی بد نیست اما به عنوان مرجع نمیتونه مورد استناد باشه و در جزئیات هم خیلی تناقض و روایت های عجیبی رو ذکر کرده.
      

24

        به نظر من " ادیپ شهریار " تراژدی ترین تراژدی تاریخه... واقعا رو دست این اثر از نظر غمناک بودن و دارک بودن نبوده و نیست. این داستان اینقد عجیب و حیرت انگیز و خارق العاده ست که بعد از خوندنش به معنای واقعی کاتارسیس ارسطویی رو تجربه می کنید. 
نمیدونم مبدا این داستان کجا بوده. آیا برساخته ذهن خود سوفوکله؟ که بعید میدونم چون در ایلیاد ، اشاره هایی هرچند دور به این داستان شده اما هرچی هست ، سوفوکل خیلی هوشمندانه و هنرمندانه این کهن الگو رو برای نسل های آتی به یادگار گذاشته. 
داستان ادیپ از لحظه تولد و تا چند نسل بعدش همچنان ترسناک ، غمبار و تاریک ادامه پیدا میکنه. 
بعد از خوندنش نمیدونی باید با این داستان چیکار کنی... رهاش کنی و بری یا بمونی و روش پا سفت کنی...
این داستان اینقد مهمه که بارها به شکل های مختلف بازنویسی و اجرا و نقد شده. از دلش نظریه عقده ادیپ فروید در اومده و فکر می‌کنم هرچقدر ما جلوتر میریم ، ادیپ برای ما پر رنگ تر میشه...
آیا واقعا از سرنوشت نمیشه فرار کرد؟ 
نمیدونیم ادیپِ آیسخولوس و اوریپید چطوری بودن؟ اما مطمئنیم هرچی بودند به پای اثر شگفت انگیز سوفوکل نمی رسیدند. چون اگر همپایه این اثر بودند ، امروز حد اقل نیمی از اون ها رو در دست داشتیم. 

اثر حاضر ، اقتباسی از این کهن الگوی بی نظیر توسط سم شپرده. 
سم شپرد یکی از کارگردانان و بازیگران و نویسنده های بزرگ جهان تئاتر و ادبیاته که کارهای نوشتاری و اجراییش بارها تحسین منتقدها رو برانگیخته . 
اینکه ما امروز با ادیپ باید مواجه بشیم بحث درستیه... اما آیا باید ادیپ شهریارِ سوفوکل رو کامل ببریم روی صحنه؟ به نظر من خیر...
ما باید با کهن الگو و داستان ادیپ روبه رو بشیم... باید باهاش گفتگو کنیم و نسبت امروز خودمون رو با این داستان مشخص کنیم.
امروزه اجرای ۵ ساعته هملت،  در توان هیچکس نیست ، نه کارگردان ، نه بازیگران ، نه مخاطبین و نه سالن ها ...
سالن ها که اصلا اجازه همچین اجرایی رو نمیدن ، صندلی ها هم اصلا در حدی نیستن که یکی بخواد ۵ ساعت بشینه هملت ببینه...
بلکه باید هملت رو امروز پیدا کنیم و باهاش به گفتگو بشینیم...( میدونم خیلی روشنفکرانه شد ولی ببخشید دیگه )
کاری که سم شپرد داره میکنه همینه . داستان در کالیفرنیای امروز میگذره( زمان نوشته شدن اثر  ) ، دو کارآگاه با دیدن جنازه ای گوشه بزرگراه وارد یک داستان پلیسی میشن ...
این وسط پلی زده میشه بین اثر سوفوکل و معمایی که امروز در حال وقوعه... 
گرچه به نظرم شاید جا داشت بیشتر روی این نمایش کار بشه اما باز هم سم شپرد از عهده این امر خطیر به خوبی بر اومده. 
این که وسط داستان ادیپ از ضد قهرمان های مارول ( مثل کینگ پین سریال و کمیک های دردویل که به شخصه عاشقشم ) و فیس بوک و ... بشنوی ، یه حس و حال عجیب و غریبی به آدم میده. 
این باعث نزدیک تر شدن امروز ما با اثر ۲۴۰۰ ساله سوفوکل میشه.
پیشنهاد میکنم حتما ادیپ شهریار رو بخونید ( در 🎭 هامارتیا 🎭 میخونیم ، پس اگر هنوز هامارتیایی نیستید ، ضمن فکر کردن به کارهای بدتون ، بشتابید ) و بعد برید سراغ این اثر...
      

26

        این خیلی حس بدیه که شما مجوز یک نمایش رو توی جیبتون داشته باشید اما نتونید اونو اجرا ببرید.
معمولا من اینطوری کار ساختم که نمایشنامه میخونم و انگار اون نمایشنامه منو صدا میکنه و میگه که باید منو به روی صحنه ببری...
مهمانخانه چی گولدونی ، نداهای درونِ ادواردو فیلیپو ، تراژدین اجباری و خواستگاری و جشن سالگرد از چخوف و توپ لاستیکی از صادق چوبک هم همینطوری ساخته شدند که حد اقل مخاطبی که این آثار رو دیدند ، راضی از سالن خارج شدند. 
 اولین بار پارسال این نمایشنامه رو خوندم و همون لحظه به یکی از دوستانم که در تمام این تجربیات کنارم بود تماس گرفتم و گفتم که باید ببینمت . وقتی اومد ، نمایشنامه رو بهش دادم و گفتم که باید اینو کار کنیم. اونم گفت بفرستش ارشاد برای مجوز...
فرستادیم و مجوز اومد اما هیچوقت بودجه ساخت اثر تا امروز تامین نشد... شاید روزی بشه ولی قطعا چشم اندازی از پل رو روزی روی صحنه میبرم...
به لطف باشگاه هامارتیا ، امروز بار دیگه این اثر مرور شد و البته داغی بود که برای من هم تازه شد. ما در هامارتیا قبلا مرگ فروشنده رو از میلر خونده بودیم که بهترین و معروف ترین اثر آرتور میلره و احتمالا یکی دوبار دیگه هم گریزی به میلر بزنیم اما چشم اندازی از پل ، بعد از مرگ فروشنده بهترین اثر آرتور میلره و بعد از این خیلی کار شاخص و خوب و درجه یکی در سطح این دو اثر نداره و با همین دو اثر میشه به قدرت قلم میلر پی برد .
میلر در این اثر به دو مقوله میپردازه،  یکی عشقی نامتعارف و یکی دیگه مهاجران خارجی و غیر قانونی ای که برای کار به آمریکا سفر کرده بودند‌ .
امروز که مسئله مهاجرین در ایران خیلی پر رنگ شده شاید کمی مارو با فضای این نمایشنامه نزدیک تر کنه . 
هنرمند واقعی قطعا اینطوری اثرش رو خلق میکنه ، میبینه و احساس نیاز میکنه و جرقه ای در ناخودآگاهش شکل میگیره و ایده پردازش میشه و اثر رو خلق میکنه... 
میلر در این دو نمایشنامه به خوبی این مسیر رو طی کرده و آثاری خلق کرده درجه یک و قابل تامل...

امیدوارم بتونم یک روزی چشم اندازی از پل رو روی صحنه ببرم...

باز هم به میلر برمیگردیم...

زنده باد تئاتر...زنده باد هامارتیا 🔥🔥🔥🔥🔥
      

27

        همیشه رمان های قرن نوزدهمی منو به وجد میارن و دوست شون دارم. فرقی نمیکنه رمانی انگلیسی،  فرانسوی یا روسی باشه . گرچه کفه ترازو به سمت روسیه بیشتر سنگینی میکنه. 
این کتاب رو ابتدا فقط به خاطر ترجمه محمود گودرزی انتخاب کردم که چند سالی هست در حال ترجمه آثار کلاسیک خوبی با همکاری نشر افقه. 
کاری که واقعا جای خسته نباشید گفتن داره و کاریه فوق العاده با ارزش.
ترجمه واقعا ترجمه روون و سهل و خوب و درجه یکیه که به راحتی میشه خوند . 
ویلکی کالینز ، نویسنده انگلیسی ای از قرن پر بار نوزدهمه.  هم دوره غولی به نام چارلز دیکنز . این نویسنده ، اولین رمان پلیسی انگلیسی زبان رو هم نوشته که بعدها راهش در آمریکا توسط ادگار آلن پو ادامه پیدا کرد.
قلم بسیار شیرینی داره و موقع خوندن،  اصلا حس و حال یک اثر قرن نوزدهمی رو به شما نمیده . انگار در حال خوندن یک رمان پلیسی نسبتا جدید هستید.
هتل شبح زده رو میشه به دو قسمت تقسیم کرد. نیمه اول کاملا پلیسی و یادآور کارهای آگاتا کریستی و بقیه پلیسی نویس های دوره های بعدیه اما به مراتب استخون دارتر و بهتر نوشته شده و نیمه دوم با یک رمان کاملا گوتیک طرفیم.
فضای ترسناک قرن نوزدهم در یک هتل تازه ساخت که قبلا کاخ بوده،  این گوتیک بودن رو بیشتر برای مخاطب ملموس میکنه.
رمان بین ژانر پلیسی و گوتیک بودن در نوسانه که در نهایت با یک پایان غافلگیر کننده ، همه رو به شوک فرو میبره. 
اگر به ادبیات قرن ۱۹ ، ژانر پلیسی و ادبیات گوتیک علاقه مندید و به دنبال خوندن یک اثر جذاب و درگیر کننده میگردید ، پیشنهاد میکنم این اثر زیبا رو حتما مطالعه کنید .
      

36

        بعد از مدت ها برگشتم با یادداشت نوشتن...
لطفی که هامارتیا به من داشته ، علاوه بر مرور مباحث نظری و تئوری های ادبی و هنری ، مرور خیلی از آثاری بوده که سالها از خوندن شون گذشته بوده و چیزی ازشون به خاطر نمی آوردم. 
یکی از این کارها ملکه زیبایی لی نین بود. اولین اثر و اولین نمایشنامه مارتین مک دونا که نوید ظهور یک ستاره در آسمان درام نویسی جهان رو می داد. 
این کتاب رو طبق چیزی که بر روی صفحه اولش نوشتم در تاریخ ۱۳۹۷/۲/۱۴ خونده بودم و امروز تقریبا  ۶ سال و نیم از اون تاریخ گذشته و باز هم رجوع کردم به خوندن این اثر.
مارتین مک دونا رو از مرد بالشی شناختم و توی دانشگاه هم حرفش زیاد بود. برای همین با خوندن اون کتاب ، شیفته سیاهی زیاد آثارش شدم. 
ملکه زیبایی لی نین هم یک کار دارک و سیاهه.  اینقدر سیاه و منزجرکننده و جاهایی چندش آور که شاید ارتباط برقرار کردن باهاش رو کمی مشکل کنه. 
جایزه های زیادی رو دریافت کرده اما از اونجایی که من معتقدم جایزه ها دروغ میگن ، پس زیبایی اثر به خاطر جایزه هاش نیست بلکه آشنایی زدایی از سنت های کهنه.
پیرزنی کثافت ، به همراه دختر روانی ای که دست پرورده همین مادره ، سوژه داستانه. 
اثر در لحظه به لحظه ما رو به دنبال خودش میکشونه و با تعلیق های درست و به جایی که استفاده میکنه ، این حس انزجار و درد رو به ما تحمیل میکنه. 
نویسندگان ایرلندی ، به دنبال رهیافتی جدید برای نگاه کردن به سنت ها و ارزش های کهن جامعه ایرلندی بودند و هستند.
اینکه مادر احترامش واجبه درست . اینکه باید از سالمندان نگه داری بکنیم درست. 
اینکه گذاشتن افراد مسن در خانه سالمندان تبدیل به یک قبح شده درست. 
هیچکس دلش نمیاد و اصل کار منزجر کننده ست اما اگر مادری این شکلی باشه یا دختری این اخلاق و اختلالات رو داشته باشه، آیا باز هم باید به این سنت ها پایبند بود؟
مک دونا مانند هر هنرمند درجه یک دیگه ای به دنبال پاسخ دادن و راه حل ارائه کردن یا مانیفست صادر کردن در این اثر نیست. 
بلکه سوژه رو به ما نشون میده تا ما خودمون تصمیم بگیریم. اگر من بودم چیکار میکردم؟ آشنایی زدایی کردن از مسئله نگهداری از سالمندان در یک فضای دارک به خوبی خودش رو نشون میده.
این اثر ، اولین اثر از یک تریلوژی به قلم مارتین مک دوناست. 
ترجمه بسیار روون و خوبه. شخصیت پردازی تقریبا بی نقصه و دیالوگ نویسی در بالاترین سطح خودش قرار داره. 
نمایشنامه اینقد ریتم خوب و قصه جذابی داره که راحت میشه در یک نشست یک الی دو ساعته خوند و ازش لذت برد.
      

34

        راستش دوست نداشتم برای این کتاب یادداشت بنویسم. چون در تمام مدت خوندنش و همین حالا هم حس و حال خوبی ندارم.
خیلی وقته که بهخوان دیگه اون حس خوب گذشته رو به من نمیده. شاید اگر باشگاه هایی که دارم و دوستانی که چشم انتظار همخوانی آثار بزرگ ایران و جهان هستند و رشد و ارتقای کیفیت خوندن شون آرزوی منه ، نبود ، همین روزها از بهخوان برای همیشه خداحافظی میکردم .
الطاف همین دوستان بود که باعث شد این یادداشت رو بنویسم. 
وسط خوندن این کتاب ، یکی دو تا اتفاق بد افتاد که اصلا حس و حال نوشتن یادداشت و تمرکزم روی کتاب رو گرفت اما به هر بدبختی ای بود تونستم تمومش کنم. شاید این یادداشت تبدیل به بدترین یادداشت بهخوانی من بشه.

حدود ۶ سال پیش با مک دونا آشنا شدم و همه کارهاش رو خوندم. آدمی که ذهن مریضی داره و داستان هاش اینقدر عجیب و غریب و دارک و خونبارن که آدم گاهی حس میکنه نکنه نویسنده اینا رو تجربه کرده؟ 
نکته جالب دیگه اینه که مک دونا ، نمایشنامه هاش در یک جهانی رخ میده که به هم ربط دارن و انگار موازی در جریانه...
مثلا در ملکه زیبایی لی نین از زبان یکی از کاراکتر ها داستانی رو می‌شنویم که در حال رخ دادنه و اون داستان موضوع یکی دیگه از نمایشنامه های مک دوناست...
یا موضوع زمانی جالب تر میشه که در این نمایشنامه کاراکتر میچل درباره موضوعی حرف میزنه که ۷ سال بعد مک دونا اون داستان رو در نمایشنامه " یک ماجرای خیلی خیلی خیلی ساده " مطرح میکنه . 
نمایش پر از جنون و خونه... چیزی که تقریبا تبدیل به امضای مک دونا شده ... 
نویسنده ای دستگیر شده ، نه به خاطر نوشته هاش بلکه به خاطر نتایجی که این نوشته ها توسط خود نویسنده و برادر کند ذهنش به بار آورده...
داستان از همون ثانیه اول گره رو ایجاد میکنه و لحظه به لحظه شما رو مشتاق تر میکنه که بدونید قراره چی بشه و یا اصلا جه اتفاقی در حال رخ دادنه...
قدم به قدم شنا سوپرایز میشید و در عین حال ، سوال های بیشتری براتون مطرح میشه. 
نمایشنامه فوق العاده خوب و روون و جذاب نوشته شده و نمیشه راحت اون رو کنار گذاشت. 
پیچش داستانی ، ترجمه خوب، تعلیق و شوک های به موقع ، پایان جذاب و... باعث میشه که اگر بخوایم کمتر از ۵ ستاره بهش بدیم ، دستمون کمی بلرزه. 
به هرحال به لطف باشگاه هامارتیا ، اثر دوباره خوانی شد ... اما خاطره خوبی به شخصه برای من به جا نذاشت. 

احتمالا کمی در بهخوان کمرنگ تر بشم و فعالیتم محدود به ثبت گزارش پیشرفت ها و کتاب ها و لایک فعالیت های باشگاه ها بشه. 
اما در گروه ها در خدمت دوستان هم باشگاهی تا جایی که بتونم هستم ...

ببخشید اگر حق مطلب درباره کتاب خوب ادا نشد.

ارادت مند همه شما عزیزان 🌺🌺🌺💥🔥
      

34

        داریو فو و فرانکا رامه ، یک زن و شوهر تئاتری و کمدین ایتالیایی بودند که تئاترهای زیادی هم اجرا کردند که قدر مطلق اونها کمدی بوده.
این زوج پژوهشگر و هنرمند واقعا مایه مباهات تاریخ نمایش ایتالیا هستند که قطعا به این زودی ها روی دستشون کسی نمیاد. 
مخصوصا داریو فو که نمایشنامه های خوبی هم نوشته که مشهورترین اونها  مرگ تصادفی یک آنارشیسته ...

تقریبا همه هنرمندان و کمدین های ایتالیایی در ناخودآگاه خودشون تحت تاثیر کمدیا دلآرته ، سنت نمایشی ایتالیایی هستند که داریو فو هم از این قاعده مستثنی نیست. 
داریو فو یه تحقیق خیلی خوب و جامع درباره کمدی های قرون وسطی تحت عنوان " بوفونه میستِریکو " هم داره که متاسفانه به فارسی ترجمه نشده...

اما بریم سراغ این تک پرده ای ها که به تازگی توسط نشر قطره منتشر شده . 
مجموعه ۵ تک پرده ای که همه شون در قالب کمدی نوشته شده و اکثرا به وضعیت بد کارگران و استثمار اونها اشاره داره که البته گیر کمونیسم افراطی نمیفته.
نمایشنامه اول و آخر از همه بهتر و خنده دار تر بودند اما نمایش‌های دیگه شون خیلی جالب و جذاب نبودند‌ .
ترجمه هم ترجمه روون و خوشخوان و خوبیه.
پیشنهاد میکنم حتما خوندن کارهای داریو فو رو در برنامه مطالعاتی خودتون قرار بدید.
      

21

        بعضی کتاب ها ، بعضی قصه ها ،‌برای من یادآور بعضی خاطره ها بودند و هستند. 
برای همینه که کتاب هام رو خیلی دوست دارم و باهاشون زندگی میکنم. چون فقط کتاب خالی نیستند بلکه خیلی هاشون یادآور یک خاطره جالب و قدیمی ان.  دقیقا مثل یک دفتر خاطره ...
این خاطره ها هم معمولا مربوط میشن به شکل تهیه کردن اون کتاب یا خریدشون... 
گاهی هم این خاطره ها ممکنه خیلی خاطره خاصی نباشند...
یکی از این خاطرات درباره کتاب گتسبی بزرگه...

گتسبی بزرگ ...

فکر کنم سال ۸۹ بود ، عصر یک روز تابستونی گرم و خسته کننده که با یکی از دوستان قدیمی در حال قدم زدن بودیم. 
اون دوست که امروز کانادا زندگی میکنه و فرسنگ ها دوره از اینجا،  بهم گفت : محمد رضا ، کتاب گتسبی بزرگ رو خوندی؟

اون زمان خیلی در قید و بند کتاب ها و رمان های خارجی نبودم . بیشتر رمان تاریخی و ایرانی میخوندم.  برای همین بهش گفتم نه .
گفت پس بریم بخریم ... رفتیم و چند تا کتاب فروشی رو گشتیم اما کتاب رو پیدا نکردیم.
اون روز اون کتاب پیدا نشد اما اسم گتسبی بزرگ همیشه منو یاد اون عصر تابستونی مینداخت.

بعدها گتسبی بزرگ برام در قالب سینما معنا پیدا کرد. فیلم محصول ۲۰۱۳ با بازی دی کاپریو و توبی مگوایر..
فیلمی خوب و عاشقانه با پایانی... ( نمیگم اسپویل نشه ) ...

چند وقت پیش که قدرت خرید کتاب داشتم ، در یک کتابفروشی ، به این نمایشنامه برخوردم و چون عاشق کارهای اقتباسی از رمان ها هستم و همچنان هم گتسبی بزرگ برام یادآور اون خاطره بود ، کتاب رو خریدم.

برای این قصه ، سیر جالبی طی شده. مسیری که در ایران هیچوقت اتفاق نمیفته و متاسفانه ما اقتباس در مدیوم های مخالف از آثار بزرگ داستانی و سینمایی خودمون نداریم . برعکس خارجی ها که هر کتابی ، به احتمال زیاد تبدیل به فیلم یا تئاتر هم خواهد شد. 
ما در زمینه اقتباس خیلی خیلی ضعیفیم...

قصه ، ابتدا رمان بوده ، بعد تبدیل به اپرا شده بعد نمایشنامه و در نهایت هم فیلم ... در همه این مدیوم ها هم موفق بوده.

اقتباس نمایشی حاضر ، در سال ۲۰۰۶ از این رمان مشهور انجام شده و باید بگم که اقتباس جالبی هم از کار در اومده. گرچه ابتدای نمایشنامه کمی شلوغی زیاده و برای اجرا هم نیاز به تمهیدات زیادی داره اما در نهایت اون روح رمان حفظ شده و تونسته به خوبی در قالب نمایشنامه ترجمه و بازآفرینی بشه. 

اگر به این قصه علاقه دارید ، بد نیست این نمایشنامه رو بخونید اما قطعا با چیز جدیدی روبه رو نخواهید شد. 

رمان و فیلم گتسبی بزرگ ، به تنهایی کافیه و اگر دیدید و خوندید ، نیازی به خوندن این کار ندارید.
      

37

        من عاشق کتابم ، کتاب ها رو دوست دارم. از دیدنشون لذت میبرم ، از ورق زدنشون " حال " میکنم.  یکی از لذت های بزرگ زندگیم گردش بین کتاب ها و دست گرفتنشونه.  این عشق به کتاب از بچگی با من بوده و هست. 
شاید هیچ چیزی به اندازه کتاب و همراهی با کتاب به من لذت نمیده. 
یکی از آرزوهام داشتن یک کتاب فروشی بزرگه که بتونم با کتاب ها و افرادی که عاشق کتاب هان ارتباط داشته باشم. 
بشینم یه گوشه کتاب فروشی خودم ، قهوه بخورم و کتاب بخونم . هر از گاهی مشتری ای بیاد و باهم درباره کتاب هایی که خوندیم گپ بزنیم.
جلسات نقد کتاب داشته باشیم و...
آرزو بر جوانان عیب نیست مگه نه؟ 
همین عشق به کتاب ، باعث شده که ناخودآگاه جذب کتاب هایی بشم که درباره خود کتاب و کتاب فروشی یا کتاب خوندنه. تقریبا هر اثری که این تیتر رو داشته باشه رو با اشتیاق میخونم و لذت میبرم. 
کار در کتابفروشی بعد از کارگردانی و بازیگری قطعا سومین شغل محبوب من در جهانه و واقعا خوش به حال کسانی که کتابفروشی دارن و البته دغدغه مالی آنچنانی ای هم ندارن ، چون اگر قرار باشه از فروش کتاب، امرار معاش بکنیم کلاهت پسِ پس معرکه ست.

کتابفروشی موریساکی رو فقط به خاطر همین تیتر کتابفروشی انتخاب کردم بخونم. کتابی از ادبیات ژاپن ...

قبلا کتاب بسیار زیبای " خاطرات کتاب فروش " از جلال برجس رو خونده بودم که بسیار عالی و خوب بود که اون هم از ادبیات عرب بود. 
نسبت به اون کتاب ، کتاب فروشی موریساکی ، خیلی جذاب نیست. 
داستان خیلی ساده ست و چیز خاصی نداره برعکس کتاب " خاطرات کتاب فروش " که قصه واقعا جذاب بود. 

ایرادی که این کتاب از نظر من داره،  اتکای صد در صدی به ادبیات ژاپنه.  شما اگر ادبیات و نویسنده های ادبیات ژاپن رو نشناسید ، تقریبا ارتباط و حسی که نویسنده از کتاب ها و قصه هاشون تعریف میکنه رو دریافت نمی کنید. 
برعکس کتاب خاطرات کتاب فروش که ۷۰ درصد مثال هاش از هوگو و دوما و تالستوی و داستایفسکی بود و گریزی هم به ادبیات عرب که برای ما نا آشناست زده بود . 
در کل لذتی که دنبالش بودم رو توی این کتاب پیدا نکردم. حس کتابفروشی و عشق کتاب بهم دست نداد. خصوصا اینکه کاراکتر اصلی اصلا عاشق کتاب نیست . 
اگر اسم این کتاب میشد " بقالی موریساکی " احتمالا هیچ تغییری برایِ منِ ایرانی نداشت. 

این پنجمین کتابی بود کت از طریق فیدیبو خوندم ، گرچه حس کتاب کاغذی یک چیز دیگه ست اما با این وضعیت کتاب و قیمت هاش ، چاره ای نیست.

الان کتاب هم طوری شده که هرکی داره،  از قبل داره ...
      

22

        به نام خدا 

بلاخره این ماراتن طولانی تاریخ کامل ایران به پایان رسید. چهار جلدی شکیل و قاب داری که توسط دو تاریخدان و شاید بهتر بگم ادیب ایرانی یعنی حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی نوشته شده. 

ایران ، یکی از بزرگترین و کهن ترین تاریخ ها رو بین باقی کشورهای جهان داره. قدمتی که در حال حاضر به بیش از ۵۰ هزار سال هم برآورد شده. تاریخی که اگر کشورهای دیگه ای صاحبش بودند،  احتمالا دستمایه ساخت خیل عظیمی از آثار هنری می شد . 
ایران در ۵ برهه زمانی ، تاریخش دستخوش تغییر میشه و ورق میخوره 
ابتدا با اومدن آریایی ها ، سپس حمله مقدونی ها و اعراب و مغول ها و دست آخر هم حمله افغانها ...
به غیر از مهاجرت آریایی ها،  هر بار گروهی مهاجم به این کشور اومدن و سعی کردن آداب و فرهنگ و رسوم ایرانی رو از بین ببرند اما عجیب اینکه خود این مهاجمین در فرهنگ ایرانی ذوب شدند و خودشون تحت تاثیر قرار گرفتند. 

بریم سراغ کتاب :

کتاب خوب نوشته شده و برای کسانی که اصلا با تاریخ ایران آشنایی ندارند ، میتونه یک دیدگاه کلی از حکومت ها و پادشاهان ایرانی بده. 
کتاب خیلی مختصر نوشته شده و طبیعی هم هست. برای بیان ۲۵۰۰ سال تاریخ مدون ایرانی ، اگر بخوان تفصیل رو رعایت کنن به بیش از ۳۰ جلد کتاب نیاز هست که اگر نویسنده از عهده نگارش اون بربیاد ، خواننده رو اونقدری حوصله نیست که بخواد بخونه ‌، مخصوصا نسل امروز. 

جلد او رو حسن پیرنیا نوشته که تاریخ ۳ جلدی ایران باستانش کاملا مشهور و معروفه. 
این جلد ابتدا از جغرافیای ایران شروع میکنه و به مهاجرین آریایی میپردازه . بعد عیلامی ها و مادها رو به طور مختصر معرفی میکنه و میرسه به هخامنشیان . 
چقدر حیف که هنوز از کیانیان در تاریخ ایران که پادشاهان شمال شرقی ایران هستند ، اسمی برده نمیشه و اونها رو اکثرا افسانه میدونند درحالیکه امروز همه تاریخدانان به این نتیجه رسیدند که این سلسله وجود داشتند و ابدا با هخامنشیان یکی نیستند. میتونید در این باره به کتاب مفصل کیانیان نوشته آرتور کریستن سن مراجعه کنید. 
هخامنشیان با استیلای اسکندر به پایان می‌رسند. آدم حسرت میخوره که چرا دارای سوم اینقد منفعل بوده . در حالیکه بارها میتونسته جلوی اسکندر رو بگیره اما نشده و نتونسته... قسمت این بوده شاید...
بعد از مرگ اسکندر ، سلوکیان میان و بعد دولت عظیم اشکانی...
دولتی که ۳۰۰ سال با سلوکی ها جنگید و ۱۵۰ سال با روم و از این خاک دفاع کرد. طولانی ترین حاکمیت تاریخ ایران...
بعد از افول اشکانیان نوبت به ساسانیان رسید. حکومتی مقتدر که پنجه در پنجه روم انداخت و از عظمت ایران دفاع کرد. ای کاش این جنگ ها صرف بازسازی میشد و آبادانی ایجاد می‌کرد اما جنگهای وحشتناک خسرو انوشیروان و خسرو پرویز با روم باعث شدند که مسلمان ها از راه برسن و هر دو حکومت رو تقریبا نابود کنند.
این جلد با نابودی ساسانیان به پایان میرسه.

در جلد دوم که عباس اقبال آشتیانی نوشته ، از معرفی قبایل عرب شروع میشه و تاریخ اسلام مرور میشه. جنگ های صدر اسلام و بعد ماجرای سقیفه و خلافت و فتح ایران و برآمدن بنی امیه و بنی عباس ...
بعد از این می‌رسیم به حکومت های محلی بعد از اسلام ...
طاهریان ، آل بویه ، صفاریان ، غوریان ، غزنویان ، سامانیان ، سلجوقیان و خوارزمشاهیان .
سلاطینی که هیچوقت نتونستند ایران رو یکپارچه بکنند و به طور کامل از زیر سلطه خلفا خارج بشند.
دسیسه های خلیفه و طمع سرداران ایرانی باعث شد که این نیرو به جای اینکه صرف آبادی ایران بشه ، صرف کشت و کشتار بشه و آخرش به دست مغولان همه شون نابود بشن...

جلد سوم با قوم مغول شروع میشه.  مغول ها و چنگیز کی بودند و از کجا اومدند. 
حمله مغول شرح داده میشه و بعد جانشینان چنگیز . 
هلاکو میاد و ایلخانان مغول و بعد از ایلخانان حکومت های جانشین مغول ها ، جلایریان ، آل چوپان ، اتابکان ، آل مظفر ، سربداران و...
این حکومت ها هم هر تکه ای از ایران رو برای خودشون برداشتند تا امیر تیمور گورکانی اومد 
با فتح ایران ، سلسله تیموریان و جانشینان اون در ایران پا گرفتند. بعد از فوت تیمور ، بازماندگانش نتونستند اون حکومت رو حفظ کنند...
قراقویونلو ها و آق قویونلو ها سعی کردند ایران رو دوباره یکپارچه کنند...
تا اینکه شاه اسماعیل و صفویه اومدند و ایران رو بعد از ساسانیان دوباره جونی تازه دادند ... بعد از ۹۰۰ سال ایران دوباره یکپارچه شد. 
سلاطین اولیه صفویه تونستند به خوبی در ایران حکومت کنند و کشور عظیمی بسازند که در کنار عثمانی مقتدر از این کشور دفاع کنند. اما جنگ های ایران و عثمانی و صلحی که در زمان شاه صفی بسته شد به این جنگها خاتمه داد و ایران و عثمانی صلح کردند. این صلح ، سلاطین صفوی رو تن پرور بار آورد تا اینکه آخرین پادشاه این سلسله با دست خودش تاج رو تقدیم محمود افغان کرد. 
بلاخره نادر صاحبقران ظهور کرد و ایران رو به عظمت دوره ساسانی رسوند. 
نادر اگر در داخل هم کمی به فکر کشورداری میفتاد شاید مسیر تاریخ ایران عوض میشد اما نادر به فکر کوتاهی دست خارجی ها از ایران بود.
با مرگ نادر ، دوره کریمخان رسید و مملکت روی آرامش دید.
اما بعد از کریمخان ، بازماندگانش به هم افتادند و مملکت رو دو دستی تقدیم خواجه قاجار کردند...

جلد آخر هم مربوط با قاجار و پهلوی و انقلاب اسلامیه که اینقد خوندیم و دیدیم و شنیدیم که چیز جدیدی نداره...

در کل ، اگر به تاریخ ایران علاقه دارید این کتاب شروع خوبیه. اما اگر دستی در تاریخ دارید...کتاب چیز جدیدی نداره براتون...

ویکی‌پدیای ایست در قالب کتاب...
      

40

        به لطف باشگاه 🎭 هامارتیا 🎭 بعد از ۷ سال ، این اثر بازخوانی شد. 
سخته صحبت کردن درباره یک اثری که در ادبیات نمایشی تبدیل به " کالت " شده و یکی از بهترین آثار نویسندشه. 

ترجیح میدم ابتدا از ترجمه جلال آل احمد بگم. واقعا باید بگم یکی از بدترین ترجمه هایی بود که خوندم. سخت خوان و پیچیده ترجمه کرده بود و متاسفانه من هم همین ترجمه رو داشتم ولی امیدوارم بچه های باشگاه با ترجمه دیگه ای خونده باشن این اثر زیبا رو. 
با اینکه ترجمه های جلال ، برعکس آثارش ، ترجمه های بدی هستند باز از ترجمه کسانی مثل جمالزاده خیلی بهترن. حد اقل وسط خسیسِ مولیر ، آیات قرآن نمیاره. یا مثل مرحوم منصوری که در قبل از طوفان از زبان هانری چهارم پادشاه فرانسه نوشته بود " العیاذ بالله ".

اما خود اثر...

یونسکو ، قطعا یکی از بهترین ابزورد نویسان تاریخ ادبیات نمایشی جهانه و این اثر یکی از بهترین آثارش. کرگدن ما بین مسخ کافکا و طاعون آلبرکامو در نوسانه . 
کلا ابزورد نویسان ، علاقه خاصی به اپیدمی ها و مسخ شدگی دارند و انگار این وضعیت ها رو نمونه بارزی از وضعیت پوچ و ابزورد میدونن. 
به یاد بیارید نمایشنامه زیبای " بازی های کشتار همگانی " از همین قلم ، که توصیه میکنم اگر نخوندید ، حتما بخونید... مخصوصا بعد از تجربه ای که از دوره کرونا داشتیم.

در یک شهری ، همه مردم در حال تبدیل شدن به کرگدن هستند. کرگدن شدگی مثل یک اپیدمی در حال همه گیر شدنه.
پرده اول ، به خوبی چه در سطح تکنیک چه در سطح فرم ، این پوچ بودن رو برای ما ملموس میکنه. از اون دیالوگ های بی معنا و منطق پوچ گرفته تا به قول سینمایی ها تدوین های موازی ای که میکنه.
کاراکتر اصلی اینجا همون برانژه معروف باقی آثار یونسکوئه.  
میشه کرگدن شدگی رو اشاعه یک تفکر ، مثل کمونیسم ، یا فاشیسم یا صدها ایسم دیگه در نظر گرفت. 
یا میشه خیلی چیزهای دیگه دید... اما این از خودبیگانگی تا کجا قراره بشر رو بکشونه ؟

دوست ندارم یادداشتم طولانی بشه، تا همینجا کافیه... 

کرگدن بخونیم اما مراقب باشیم که کرگدن نشیم.
      

19

        نمایش چیست؟ جناب مارتین اسلین،  در این کتاب میخواد جواب این سوال خطیر رو بده.
نکات درباره این کتاب اینقدر زیاده که ترجیح میدم خیلی زیاده گویی نکنم تا حوصله دوستانی که میخوان بخونن سر نره.

نمایش چیست؟ چرا باید نمایشنامه بخونیم؟ فرق نمایشنامه با رمان چیه؟ 

اول از همه باید گفت که امروز نمایش ( به طور عام ، شامل تئاتر ، سینما ، تلوزیون و نمایش های رادیویی ) شاید بزرگترین صنعت سرگرمی سازی جهان باشه. همه فیلم و سریال میبینن و کسانی که کمی فرهیخته تر باشن ، طبیعتا تئاتر رو هم جزئی از سبد کالای فرهنگی شون قرار میدن.
تئاتر از دل آیین ها در اومده و تا امروز هم ماندگار بوده و امروزه جایگاهی رفیعی رو به خودش اختصاص داده. 
حالا چرا باید نمایشنامه خوند یا به دیدن تئاتر رفت؟ حالا که رمان هست و رمان نویس های قدری هم هستند که کارهای قوی ای نوشتن ، بازم باید نمایشنامه بخونیم؟ اصلا نمایشنامه مگه برای اجرا نوشته نشده ؟ پس چرا باید خوند؟ مگه نباید دید؟ فرق نمایشنامه با فیلمنامه چیه؟ 

من به تمام این سوال ها اگر بخوام جواب بدم باید یه کتاب جدا بنویسم. اما با یک مثال مختصر که در این کتاب هم به خوبی باز میکنه سعی میکنم جواب کوتاهی بدم...

فرض کنید شما در حال خوندن یک رمان هستید . در اون رمان فردی به فرد دیگه ای میرسه و میگه صبح به خیر ، میتونم وقت شما رو بگیرم؟ 
احتمالا رمان نویس ، اینجا قصد و غرض شخصی که در حال گفتن صبح به خیر هست رو به شما میگه و شما کاملا میدونید که قصد و هدف شخصی که در حال صبح به خیر گفتنه چیه...
اما برای کسی که بهش صبح به خیر گفته شده ، هدف اون شخص مشخص نیست. 
خواننده نمایشنامه چون نویسنده توضیحی در این باب نمیده . کاملا با شخص دوم که بهش صبح به خیر گفته شده دچار همزاد پنداری میشه و این صبح به خیر شنیدن رو تجربه میکنه ...
این تجربه کردنه ، فرق اساسی ای بین نمایش و رمانه. 
شما در دیدن یا خوندن یک اثر نمایشی ، با کاراکترها تجربه مشترکی خواهید داشت که این تجربه در رمان به دست نمیاد.
نمایشنامه تا زمانی که به روی صحنه نیاد ، کاملا یک اثر ادبی محضه و حتی اگر به صحنه هم بیاد ، به هیچ عنوان نمیشه گفت که همین نمایشنامه در حال اجراست ، بلکه تئاتری در حال اجرا شدنه که نقش کارگردان و بینش کارگردان در اون پر رنگ تره.
اما در مورد فیلمنامه این قضیه مصداق پیدا نمیکنه ، به این علت که فیلمنامه بیش از حد وابسته به دوربینه و یک اثر ادبی یا یک داستان صرف نیست که بشه به طور جدا مثل نمایشنامه اون رو خوند.

مارتین اسلین رو با مقاله تئاتر ابزورد که به بررسی آثار ابزورد نویسان،  مخصوصا کامو و بکت و آداموف و یونسکو و... میپردازه میشناسن. یک مدیر تئاتری و یه کارگردان مطرح تئاتر.
در این کتاب مارتین اسلین سعی داره هنرهای نمایشی رو بیشتر برای مخاطب باز کنه . اینکه نمایش چیه و چرا امروز همچنان مردم به دیدن نمایش میرن و یک عده در حال تئاتر ساختن و تئاتر کار کردنند.
ابتدا به طور مختصر نمایش رو تعریف میکنه اما نه به شکل سنتی . بلکه ایرادهایی هم به تعاریف سنتی تئاتر هم میگیره.
در مراحل بعدی کتاب به معرفی سبک های هنری میپردازه و بعد سراغ ژانر ها میره و در نهایت رابطه تئاتر با اجتماع و سایر هنرها رو هم بررسی میکنه.
کتاب ، کتاب خوبیه اما مشکل اصلی من با کتاب و دلیل اینکه باعث شد ۲ ستاره کمتر به کتاب بدم اینه که مارتین اسلین به نمایش به عنوان یک وسیله برای ابراز مفاهیم و انتقال پیام نگاه میکنه که خب این اصلا درست نیست.
همونطوری که بارها گفتم،  کار هنر انتقال پیام آگاهانه نیست و تئاتر و سینما و هر هنر دیگه ای هیچ وظیفه ای جز سرگرم کردن ندارد و هیچ وسیله ای برای فرستادن هیچ پیام و صدور هیچ مانیفستی نیستند.

هنر رو باید فقط به چشم هنر و برای هنر نگاه کرد و بس...
      

33

باشگاه‌ها

نمایش همه

🎭 هامارتیا 🎭

183 عضو

جمجمه ای در کانه مارا

دورۀ فعال

📚 فرزند سرنوشت 📚

173 عضو

دختر سروان: با شناختنامه کامل

دورۀ فعال

قند پارسی

255 عضو

داستان رستم و سهراب

دورۀ فعال

لیست‌های کتاب

نمایش همه
ندبه [نمایشنامه]تصویر دوریان گریداستان فلسفه

کتابهای مطالعه شده در سال ۱۴۰۱

63 کتاب

خب به رسم هر سال ، پایان سال لیستی از کتاب هایی که در این سال خوندم رو میذارم تا اگر کسی خواست بتونه استفاده کنه... سال قبل هم اینکار رو کردم و خیلی مورد استقبال قرار گرفت... امسال بیشتر به بازخوانی آثاری گذشت که در گذشته و دوران نوجوونی خونده بودم و چیزی ازشون به یاد نداشتم و یا احتیاج بود که دوباره بخونم و با دید امروز بهشون نگاه کنم...فکر می‌کنم در سال جدید هم همین رویه رو ادامه بدم... این هم لیست آثار مطالعه شده توسط من در سال ۱۴۰۱ ۱- کمدی الهی - برزخ - دانته ۲- ابرها - آریستوفان- نمایشنامه ۳- کمدی الهی - بهشت - دانته ۴- فرزندان هراکلس- اوریپید - نمایشنامه ۵- رویا - الکساندر دوما - رمان ۶- پاییز سرد - ایوان بونین - داستان کوتاه ۷- پرستار - ایوان بونین - داستان کوتاه ۸- شوالیه دارمانتال- الکساندر دوما - رمان ۹- نفوس مرده - بولگاکوف- نمایشنامه ۱۰ - قفقاز - ایوان بونین - داستان کوتاه ۱۱- دختر نائب السلطنه- الکساندر دوما - رمان ۱۲- سه خواهر - آنتون چخوف - نمایشنامه ۱۳- رودین - تورگنیف - رمان - بازخوانی ۱۴- ایوانف - چخوف - نمایشنامه - بازخوانی ۱۵- جادوگر - توماس میدلتون - نمایشنامه - بازخوانی ۱۶- تراژدیهای کوچک - پوشکین - نمایشنامه - بازخوانی ۱۷ - دایی وانیا - چخوف - نمایشنامه - بازخوانی ۱۸ - دادگاه ویژه - واینوویچ - نمایشنامه- بازخوانی ۱۹ - کالیگولا - آلبرکامو - نمایشنامه ۲۰ - باغ آلبالو - چخوف - نمایشنامه - بازخوانی ۲۱ - شاه اوبو - آلفرد ژاری- نمایشنامه - بازخوانی ۲۲ - یک ماه در دهکده - تورگنیف - نمایشنامه - بازخوانی ۲۳ - روسیه - ایوان بونین - داستان کوتاه ۲۴ - دربند - ایوان بونین - داستان کوتاه ۲۵ - ازدواج اجباری - مولیر - نمایشنامه ۲۶ - دوئل - چخوف - داستان کوتاه ۲۷- هفته مقدس - چخوف - داستان کوتاه ۲۸ - دانشجو - چخوف - داستان کوتاه ۲۹ - خواننده اپرا - چخوف - داستان کوتاه ۳۰ - ضربه - چخوف - داستان کوتاه ۳۱ - ویلون روتشیلد - چخوف - د. کوتاه ۳۲ - پلیس - مروژک - نمایشنامه ۳۳ - محاکمه ژان دارک در روان - برشت - نمایشنامه ۳۴ - پی یر و ژان - گی دو موپاسان- رمان ۳۵ - فیلوکتتس- سوفوکل- نمایشنامه ۳۶ - زنان تراخیس- سوفوکل- نمایشنامه ۳۷ - الکترا - سوفوکل - نمایشنامه ۳۸ - آژاکس - سوفوکل - نمایشنامه ۳۹ - گابریل لامبر- الکساندر دوما - رمان ۴۰ - آداب کتاب خواری - احسان رضایی ۴۱ - بازرس - گوگول - نمایشنامه ۴۲ - ته خیار و ۲۸ داستان کوتاه دیگر - هوشنگ مرادی کرمانی ۴۳ - کوری عصاکش کوری دیگر - هوفمان- نمایشنامه ۴۴- هیپولیت- اوریپید - نمایشنامه ۴۵ - هلن - اوریپید - نمایشنامه ۴۶- آلسست - اوریپید - نمایشنامه ۴۷ - ایون - اوریپید - نمایشنامه ۴۸ - یک زندگی - گی دوموپاسان - رمان ۴۹ - انتقام دیونوسوس - سوفوکل پیامبر - محمدرضایی راد - تئوری ۵۰ - آلیورتویست- چارلز دیکنز- رمان ۵۱- نگهبان مقبره- کافکا - د. کوتاه ۵۲ - جستاری در تراژدی یونان - کیوان میر محمدی ۵۳- زورو - جانستن مک کالی - رمان ۵۴- کاهنه های باکوس یا باکخانت ها - اوریپید - نمایشنامه ۵۵- زندگی در لندن - چارلز دیکنز - دست نوشته ۵۶ - چمدان - بزرگ علوی - مجموعه داستان کوتاه ۵۷- مهاجران - مروژک - مجموعه ۴ نمایشنامه کوتاه ۵۸ - سفرهای گالیور - جاناتان سوئیفت- رمان ۵۹ - وحشی - چخوف - نمایشنامه ۶۰ - جزیره گنج - استیونسن- رمان ۶۱ - آشنایی با داستایفسکی - پل استرن - بیوگرافی ۶۲- معمای عنکبوت نقره ای - رابرت آرتور ۶۳- مسافرخانه سرخ - بالزاک - د. کوتاه ۶۴- ادبیات و سنت های کلاسیک روم و یونان - ۲ جلدی - گیلبرت ۶۵ - مجموعه داستان های کوتاه پوشکین ۶۶- حکایت بانوی آزرده - جاناتان سوئیفت - مجموعه داستان کوتاه ۶۷- مانفرد - لرد بایرون - منظومه ۶۸ - الهه انتقام - آگاتا کریستی - رمان ۶۹ - دکتر جکیل و مستر هاید - استیونسن- رمان ۷۰ - دیزی میلر - هنری جیمز - رمان ۷۱ - بوطیقای ارسطو - بازخوانی ۷۲ - جعبه مقوایی - مجموعه داستان های شرلوک هلمز - آرتور کانن دویل ۷۳ - استاد سن پترزبورگ - کوتسی- رمان ۷۴- زائر افسون شده - لسکوف - رمان - بازخوانی ۷۵ - طاعون سرخ - جک لندن - رمان ۷۶ -تربیت اصولی - کورت ونه گات - داستان کوتاه ۷۷- چیستی هنر - هنفلینگ- تئوری ۷۸- نمایشنامه های یونان - آیرا مارک میلن - تئوری ۷۹ - گوژپشت نتردام - ویکتور هوگو - رمان - بازخوانی ۸۰ -کورها - موریس مترلینگ- نمایشنامه ۸۱ - گفتگو با نجف دریابندری ۸۲ - قهوه خانه - کارلو گولدونی - نمایشنامه - بازخوانی ۸۳ - دلاوران زابل ، رستم و اسفندیار - بهرام داهیم - رمان - بازخوانی ۸۴ - باغ وحش شیشه ای - تنسی ویلیامز - نمایشنامه - بازخوانی ۸۵ - تئاتر- میرزا ملکم خان ناظم الدوله - نمایشنامه ۸۶ - زندگینامه تحلیلی فردوسی - شهبازی- بیوگرافی ۸۷ - خونبهای اسفندیار - فواد فاروقی - رمان - بازخوانی ۸۸ - شطرنج باز - اشتفن زوایگ - د. کوتاه ۸۹ - مزرعه ی حیوانات- جورج اورل - رمان ۹۰ - دو خویشاوند شریف - شکسپیر - نمایشنامه - بازخوانی ۹۱- شاهنامه ی ابومنصوری - محمد دهقانی ۹۲ - امپراتور جونز - اونیل - نمایشنامه - بازخوانی ۹۳ - دریای عشق - الکساندر دوما- رمان ۹۴ - دون کارلوس -شیلر- نمایشنامه - بازخوانی ۹۵ - سیاوش - عباس قاسمی - رمان - بازخوانی ۹۶ - ملکه آن - میشل زواگو - رمان - بازخوانی ۹۷ - ابلوموف - مارسل کوولیه- نمایشنامه - بازخوانی ۹۸ - رازی در میان نیست - پیتر بروک - تئوری ۹۹ - حماسه های ایرانی از اوستا تا شاهنامه - مهرداد بهار ۱۰۰- بیابان - چخوف - داستان کوتاه ۱۰۱- هراس - پیر کورنی- نمایشنامه - بازخوانی ۱۰۲- پانته آ - فواد فاروقی - رمان ۱۰۳- مرد کوچک - گالزوورثی- ۴ نمایشنامه - بازخوانی ۱۰۴- تائیس- منوچهر مطیعی - مجموعه د. کوتاه ۱۰۵- در برابر استبداد - تیموتی اسنایدر

75

حسین کرد شبستری داستان های خاطره انگیز حسین کرد شبستریامیر ارسلان نامدارملک بهمن

داستان های عامیانه فارسی

30 کتاب

در فرهنگ ایرانی ، یک سری داستان داریم که نسل به نسل و سینه به سینه نقل شدن که حاوی فرهنگ ایرانی و اجدادی ما هستند. خیلی از این داستان ها اینقد شیرین و جذابند که کمتر کسی پیدا میشه که اگر پای این قصه ها بشینه ، بتونه راحت از خیرشون بگذره و نیمه کاره رها کنه. خیلی از این قصه ها که اکثرا هم طولانی هستند ، توی ضرب المثل های عامیانه ما هم وارد شدند. مثلا قصه حسین کرد شبستری که از شدت طولانی بودن تبدیل به یه ضرب المثل شده و به کسی که یک مبحثی رو با طول و تفصیل مطرح میکنه میگن " در حال گفتن قصه حسین کرد شبستری یه ". یا مثلا داستان امیر ارسلان نامدار که اینقد شیرین بوده که میگفتن نباید تا ته خوند چون سردرگمی میاره. و وقتی ریشه یابی کنی متوجه میشی که چون در قدیم زیر کرسی در شبهای طولانی زمستان دور هم جمع میشدن و قصه امیر ارسلان رو میخوندن ، موقع پایانش سردرگم میشدن و از شب‌های بعدی نمیدونستن که چیکار کنن. این قصه ها پر از هیجان و جوانمردی و پهلوانی و توکل به خدا و ائمه و جنگ با دیوها و عفریت ها و جادوگرانه. قصه هایی که شاید اگر صنعت فیلم و سریال درستی داشتیم شاید پا به پای آثار فیکشن خارجی مثل بازی تاج و تخت و ارباب حلقه ها میومد. این لیست حاوی چند تا از این داستان های زیبای ایرانی یه که پیشنهاد میکنم حتما به سراغشون برید تا متوجه بشید که چه گنجینه عظیمی داریم که کمتر بهشون توجه شده.

55

فعالیت‌ها

مثل همیشه عالی و درجه یک... ممنون از اینکه همراه هستید و وقت میذارید 🔥🥰🌺😍😍
          💎ایلیاد اثر هومر
💥سرود هشتم:گسستگی نبرد(چکیده)

زئوس در جلسه ای شروع به صحبت برای خدایان میکند که دیگر هیچ کدامتان حق یاری رساندن به دولشکر را ندارید،اتنا لب به سخن میگشاید که ترواییان نابود میشوند،زئوس به او اطمینان میدهد اتفاقی خواهد افتاد که تو دلشاد میشوی،زئوس سوار بر ارابه‌اش به نقطه ای بلند  بنام کوه ایدا‌ میروددر آنجا کل سرزمین تروا و کشتی های آخاییان را میبیند تمام دروازه های شهر گشوده میشوند ودرمیان فریاد وفغان نبردی سخت اتفاق میوفتد که  تا سپیده صبح طول میکشد.زئوس بر لشکر آخاییان آذرخشی میفرستد وترسی در دل آنها می‌افکند،دیومد ،اولیس اژاکس همه وهمه وارد نبرد شده اند رنج های ترواییان فرا میرسد،هرا از پوزئیدون  درخواست کمک میکند برای آخاییان اما او پاسخ می دهد ما نمی توانیم درمقابل زئوس ایستادگی کنیم
آگاممنون از جنگاوری یارانش شاد ومسرور است،توسر برادر آژاکس به دست هکتور کشته میشود،زئوس پیکی به سوی اتنا وهرا می فرستد که دست از حمایت ویاری آرگوسیان بردارید،هرا وآتنا به انجمن خدایان می روند 
هرابه زئوس اطمینان میدهد دست ازحمایت بردارند.هکتور برای سپاه خود خطابه ای طولانی میخواند وبه انها اموزشهای لازم وتاکتیکهای جنگی لازم را گوشزد میکند.انها تمام صحبتهایش را تایبد میکنند وباامیدی تازه آمادهٔ نبردی تازه برای فردا میشوند
        
ایلیاد

14

          💎ایلیاد اثر هومر
💥سرود هشتم:گسستگی نبرد(چکیده)

زئوس در جلسه ای شروع به صحبت برای خدایان میکند که دیگر هیچ کدامتان حق یاری رساندن به دولشکر را ندارید،اتنا لب به سخن میگشاید که ترواییان نابود میشوند،زئوس به او اطمینان میدهد اتفاقی خواهد افتاد که تو دلشاد میشوی،زئوس سوار بر ارابه‌اش به نقطه ای بلند  بنام کوه ایدا‌ میروددر آنجا کل سرزمین تروا و کشتی های آخاییان را میبیند تمام دروازه های شهر گشوده میشوند ودرمیان فریاد وفغان نبردی سخت اتفاق میوفتد که  تا سپیده صبح طول میکشد.زئوس بر لشکر آخاییان آذرخشی میفرستد وترسی در دل آنها می‌افکند،دیومد ،اولیس اژاکس همه وهمه وارد نبرد شده اند رنج های ترواییان فرا میرسد،هرا از پوزئیدون  درخواست کمک میکند برای آخاییان اما او پاسخ می دهد ما نمی توانیم درمقابل زئوس ایستادگی کنیم
آگاممنون از جنگاوری یارانش شاد ومسرور است،توسر برادر آژاکس به دست هکتور کشته میشود،زئوس پیکی به سوی اتنا وهرا می فرستد که دست از حمایت ویاری آرگوسیان بردارید،هرا وآتنا به انجمن خدایان می روند 
هرابه زئوس اطمینان میدهد دست ازحمایت بردارند.هکتور برای سپاه خود خطابه ای طولانی میخواند وبه انها اموزشهای لازم وتاکتیکهای جنگی لازم را گوشزد میکند.انها تمام صحبتهایش را تایبد میکنند وباامیدی تازه آمادهٔ نبردی تازه برای فردا میشوند
        
ایلیاد

14

ایلیاد
          نبرد تروا  یا نبرد خدایان؟ 

به لطف باشگاه راوی ، بلاخره این اثر رو خوندم و کاری که قبلا نیمه تمام گذاشته بودم رو تموم کردم .
صحبت از ایلیاد سخته ... اینقد این اثر بزرگ و قدیمی و جذابه که بعد از گذشت نزدیک به ۳ هزار سال همچنان پابرجا مونده . 
خیلی از محققین گفتند که فرهنگ غربی ، از ایلیاد و ادیسه برگرفته شده. 
اسکندر مقدونی شبها با این کتاب سر می کرده. 
این کتاب بارها به انواع مختلف مورد اقتباس در مدیوم های مختلف قرار گرفته. 
در کل ایلیاد و ادیسه تاثیر انکار نشدنی ای بر فرهنگ غربی تا به امروز گذاشتند و سال‌های سال باقی موندند و باقی خواهند ماند. 

ایلیاد رو باید از چند منظر مورد بررسی قرار داد :

🔥 نبرد تروا :

داستان ایلیاد از سال نهمِ کلیشه ای ترین جنگ تاریخ جهان یعنی جنگ تروا آغاز میشه.  جنگی که بر سر یک زن شکل گرفت. اون مسابقه معروف خدایان و داوری پاریس شاهزاده تروایی و بعد دزدیدن هلن و باقی ماجرا .
به شخصه فکر میکردم داستان اسب تروا و سقوط تروا در این کتاب روایت بشه اما این داستان در این کتاب نبود. یکی از خوبی های خوندن آثار بزرگ همینه که متوجه میشی دقیقا داخل کتاب ها از چی صحبت شده و از چی نقلی به میان نیامده.
داستان به شکل جذابی با قهر آشیل با آگاممنون شروع میشه . باز هم سر یک دختر و تقسیم غنائم . آشیل پای خدایان رو به این جنگ باز میکنه و نبرد تروا تبدیل به نبرد خدایان میشه و این جنگ تا کشته شدن هکتور ، یل تروایی ادامه پیدا میکنه . داستان به شدت جذابه اما اواسط کار کمی خسته کننده میشه. نبردها زیاد میشه و کمی حوصله سر بر.
اما این خاصیت یک اثر حماسیه که جنگ و زور آزمایی و رجز خوانی و فتح و شکست در اون روایت بشه.
ما نمیدونیم جنگ تروا واقعا اتفاق افتاده یا خیر. شاید چیزی بوده اما این هنر هومر بوده که از یک جنگ ساده چنین داستان عظیم و حماسی ای رو خلق کرده.

🔥 ایلیاد :

ایلیاد یک کتاب قدیمیه که هومر نوشته. تاثیرش تا به امروز قابل انکار نیست. یکی از آثار حماسی بزرگ تاریخه. مشخص نیست هومر کیه . اصلا یک نفره یا چند نفر. اما بلاخره این کتاب منسوب به هومره.  ایلیاد به همراه هومر بارها مورد اقتباس قرار گرفتند و گسترده شدند. از انه اید و تلماک گرفته تا تراژدی های یونان و روم و بعدا قرون وسطی و رنسانس . 
ایلیاد با اینکه اثر بزرگیه اما به هیچ عنوان قابل قیاس با شاهکاری مثل شاهنامه فردوسی نیست. شاهنامه اثری خیلی بزرگ تر و جون دارتریه.  دیالوگ ها و رجز خوانی ها و حتی شخصیت پردازی فردوسی خیلی خیلی بهتر و استخوان دار تر از ایلیاده.  
فی المثل در سرود دوم یا سوم ایلیاد ، پریام شاه تروا ، بر بالای کنگره کاخ از هلن درباره فرماندهان آخاییان میپرسه و هلن یکی یکی اونها رو معرفی میکنه. جالب اینجاست که پریام بعد از ۹ سال هنوز این افراد رو نمیشناسه. 
همچین سوتی هایی در شاهنامه وجود نداره. 
به هرحال قسمت اعظم صدا کردن و ماندگاری اثری مثل ایلیاد در تاریخ به خاطر تبلیغات دنیای غربه. فرض کنید غرب اثری مثل شاهنامه داشت... چه کارها که براش نمی کردند.

🔥 ترجمه :

قبلا این اثر رو با ترجمه سعید نفیسی خونده بودم. ترجمه ای سخت خوان با توضیحات زیاد که حوصله آدم رو سر می برد. توضیحاتی مثل شناسنامه تک تک افراد حاضر در جنگ با جغرافیای محل زندگی اون ها که اصلا لزومی به دونستن شون نیست و تاثیری بر روی هیچ چیزی نمیذاره و در یاد هم نمیمونه و فقط باعث وقفه در خوانش اثر میشه. 
 ترجمه میر جلال الدین کزازی با نگاهی به شاهنامه و فارسی سلیس اون اثر سترگ ،واقعا بی نظیره. اثری مثل ایلیاد وقتی مزین به زبان شیرین پارسی میشه نتیجه ش میشه این نسخه ای که واقعا نثر زیبایی داره و به ایلیاد زیبایی ای دو چندان داده.
خوبی ای که این ترجمه داره اینه که علاوه بر انتقال حس و روح اثر اصلی ، دایره واژگان شما رو هم گسترش میده . 
توصیه می کنم حتما این اثر زیبا رو با ترجمه میر جلال الدین کزازی بخونید.

سخن آخر :

ایلیاد رو باید خوند . جه بخواهیم و چه نخواهیم ، ایلیاد یکی از آثار بزرگ و قابل تامل در تاریخ ادبیات غرب و حتی جهانه. اما قطعا آثاری بزرگتر از این اثر در ادبیات جهان پیدا میشه که به خاطر همین تبلیغات غربی ها در زیر سایه ایلیاد و ادیسه قرار گرفتند.

ایلیاد بزرگترین اثر حماسی جهان نیست اما در میان بزرگان جایگاه رفیعی داره. 
        

27