یادداشت 🎭 محمد رضا خطیب 🎬

حوصله سربر
        حوصله سربر ، مصنوعی و فاقد ارزش !

برگشتم با یک یادداشت دیگه که سعی می کنم کوتاه بنویسم تا ایرادات یکی از بدترین نمایشنامه های تاریخ رو به طور مختصر بگم ‌. تقریبا عمده ایراداتی که این متن داره ، همون ایرادات بقیه آثارشه و چیز جدیدی نداره. اما به طور مختصر بریم ببینیم چرا این اثر بده :

ژان پل سارتر یک اثر فلسفی و جدلی نوشته که در بستر قرون وسطی و جنگ‌های مذهبی آلمان روایت میشه. مفاهیمی که سعی شده در اثر گفته بشه ، شاید خارج از وادی هنر و در خود مدیوم فلسفه با ارزش و غنی باشه ولی زورچپان کردن اون در یک اثر هنری هم به فلسفه آسیب میزنه و هم به هنر . اثری که اینطوری تولید میشه نه فلسفه ست و نه هنر و طبیعتا طرفداران و اهالی هر دو شاخه رو عصبی میکنه. اثر پر از ایراده که آدم نمیدونه از کجا شروع کنه اما به صورت مختصر در ادامه به ایرادات این نمایشنامه نگاهی می کنیم :

طبق معمول ، نمایشنامه به جای روایت داستانی روون و دراماتیک، تبدیل به میدان مباحثه فلسفی شده . گفتگوها اغلب به مونولوگ‌های بلند و نظریه‌پردازانه تبدیل شدن که ریتم نمایش رو کند میکنه. دیالوگ‌ها بیش از حد مصنوعی و پر از بار فلسفی‌اند و به ندرت حس طبیعی بودن یا پویایی صحنه رو القا می‌کنن.
همین خودش باعث خستگیه ، حد اقل کاش کمی شوخ طبعی به اثر اضافه میشد تا یه کم تماشاگر رو نگه می داشت اما فقدان شوخ‌طبعی، زندگی روزمره یا جزئیات انسانی باعث شده گفت‌وگوها بی‌روح و سنگین جلوه کنن. 

از شخصیت پردازی هم هرچی بگم کم گفتم. اصلا وجود نداره. شخصیت ها همه حامل ایده های اگزیستانسیالیستی سارترن.  نه انسانن، نه باورپذیرن نه ذره ای می تونیم باهاشون همراه بشیم و باورشون کنیم. هیچ جوره حس ما رو تحریک نمیکنن... ندیدیم از این آدم ها اطراف مون و نخواهیم دید. 
مقایسه کنید با شخصیت های پیچیده و انسانی و درست و درمون چخوف تا متوجه بشید که جناب سارتر حتی نیمه انسان هم نتونسته خلق کنه. 

به طور مثال شخصیت اصلی ، گوتن‌ اشتاین، بیشتر شبیه یک ایده متحرکه تا یک انسان با کشمکش‌ های طبیعی و انسانی. این به اصطلاح شخصیت،  بین خیر و شر نوسان میکنه اما این نوسان بیشتر زاییده ایدئولوژیه تا روان‌شناسی شخصیت ... شخصیت که چی بگم... ایشون ایدئولوژیه که دست و پا در آورده. نه گرسنه ش میشه نه تشنه ش میشه نه عاشق میشه نه به دنیا اومده و نه از دنیا میره و اون هم یک دلیل داره : انسان نیست.
بقیه شخصیت ها مثل کشیش و السا و هاینریش هم که نمادن. شخصیت نیستن... هر کدوم نماد فلان چیزن... حس های انسانی ، کشمش های انسانی و... برای اینا شوخیه کلا.

ایده های فلسفی سارتر مثل آزادی و اختیار و مسئولیت چنان در خلق اثر و بر اثر چیره شده که دیگه ما درام نمی‌بینیم. ما فقط داریم خطابه اخلاقی گوش میدیم. نه داستانی هست نه اوجی نه فرودی نه پایان دراماتیکی...هیچی... منبر و خطابه...همین. در نتیجه نه کشش ایجاد میکنه نه باورپذیره و نه کشمکش دراماتیک داره. 

مهم ترین ایراد متن،  طولانی بودنشه که در اجرا نزدیک به ۳ ساعت طول میکشه. با توجه به ایراداتی که بالا گفتم اگر کسی بخواد این نمایش رو روی صحنه ببینه احتمالا در طول اجرا آرزوی مرگ میکنه چون نه تنها کشمکش های داستان بیشتر درونی و فلسفی ان بلکه از لحاظ درام فاقد فراز و فرود و انرژی لازم هستند که باور پذیری و تحمل داستان رو خیلی پایین میاره.

گوتن‌ اشتاین  شخصیت اصلی از یک اشراف‌ زاده شرور به اذن خدا تبدیل به فردی خیرخواه و انسانی آزادی‌ طلب میشه. چرا؟ از کجا؟ چطوری؟ کِی؟ ما چرا نمی بینیم؟  این تغییر بیشتر ذهنی و کلامیه تا دراماتیک ... ما باید این تحول رو ببینیم و باور کنیم. با چهار تا دیالوگ که نمیشه شخصیت رو متحول کرد !! جناب سارتر حتی در این اندازه هم شخصیت پردازی بلد نیست. 
به جای این که این تحول رو ما روی صحنه ببینیم ، با دیالوگ و سخنرانی به ما اعلام میشه که ایشون متحول شده.
کاش جهان همینقد آبکی و مسخره بود جناب سارتر !

 و در آخر ریتم...ریتم...ریتم... چیزی که اینجا به شدت کنده. بدون هیچ تغییری با یک ریتم کند تا انتها میره و اعصاب مخاطب رو به بازی میگیره.

در نهایت شیطان و خدا ، نه هنره نه فلسفه بلکه آش شله قلم کاریه که ۳ ساعت قراره با روح و روان مخاطب بازی کنه پس توصیه اکید دارم که هیچوقت سراغ خوندن این کتاب نرید.
      
261

25

(0/1000)

نظرات

این نمایشنامه وکالیگولا از اولین نمایشنامه هایی بودن که خوندم ،یادمه اون موقع خوشم اومد ،با تفاسیر شما دلم میخواد الان بخونم ببینم چه حسی بهشون دارم😊
1

1

خواهش می کنم ، توصیه می کنم نخونید و کتاب دیگه ای بخونید ولی بازم انتخاب با خودتونه 🌸 

1

حقیقتاً من رو نسبت به  آثار هنری‌ِسارتر و کامو به شدت بدبین کردید!😅
همینجوری خودم زیاد خوش‌بین نبودم اما حالا نمی‌دونم چطور باید تحملشون کنم.
چون برا من طوری هستن که خودم رو لازم می‌دونم بخونمشون هرقدر هم که افراد مطمئنی بدشون رو بگن🤔
6

2

من همون اول جمله ای که گفتید رو مشکل دارم باهاش... کدوم آثار هنری؟ 😁 به نظر من وقت تون رو تلف این چیزا نکنید و کتاب های دیگه ای بخونید... 

2

بالاخره اگر منصف باشیم
این دو نفر حداقل از جهت تاریخ ادبیاتی اهمیت دارن و برای شخصی مثل من که خودش رو علاقه‌مند به ادبیات داستانی می‌دونه و می‌خواد تخصصی بخونه باید آثار اون‌ها رو هم دنبال کنه
@Mrkh 

2

هیچ اهمیتی ندارن...در فلسفه اره ولی در هنر نه تنها اهمیت ندارن بلکه کثافت خالص هم هستن...
انصاف هم نمیدونم چیه...اثر رو میبینم من 😁
@Behrooz1383 

2