طبق برنامه باشگاه هامارتیا قرار است بعد از خواندن مردبالشی بازهم با مک دونا روزهای زیادی رو سپری کنیم،سه گانه مک دونا دربرنامه گذاشته شده است که ملکه زیبای لنین آغازگر این سه گانه ( تریلوژی )است . این تریلوژی با «غرب غم زده » و «جمجمه ای در کانه آرا» تکمیل می شود. این دو نمایشنامه ها هم قطعا غرق در خشونت خواهندبود.سه گانه ای که ارتباطی مکانی وزمانی باهم دارند و نه ارتباطی روایی .میزان خشونتی که در نمایشنامه ها موج میزند شخصیت نویسنده را برایم بسیار عجیب ومرموز کرده است.نمایشنامههای وی که اندوهناک وپرازصحنه های دلخراش هستند تقریبا همگی گستاخانه و پردهدرانه درحال به چالش کشیدنِ برخی ارزشهای کاملاً پذیرفتهشدهی جوامع بشری هستند ،مانند احترام بدون وچرای فرزند به والدین دراین نمایشنامه یا مهربانی وفداکاری والدین در حق فرزندان در مرد بالشی.
اولین اثری که از این سه گانه خواندیم ملکه زیبای لینین بود،نمایشنامهای تراژدی درقالب 9پرده که پیچش روایی سختی ندارد.فضای کتاب به تلخی کتاب قبلی مک دونا نبود ولی ردپای خشم .شکنجه وانزجاروعصیان.....در ان کاملا مشهود بود.
🟠دراین نمایشنامه دوکاراکتر اصلی مادر ودختری هستند .مادر پیرزنی ۷۰ساله خودخواه و ازکارافتاده که ترس از تنهایی لحظه ای او را رها نمی کند، رفتاری مستبدانه واستعمارگر با دخترش داردمگ پس از اطلاع از ایجاد علاقه و رابطه ی دوستی بین مورین و فرد مورد علاقه اش ( پاتو ) و به جهت هراس از آینده ی خود و جدایی مورین از وی ، با معدوم کردن نامه ی عاشقانه ی پاتو به مورین ، موجب ایجاد شکاف در رابطه ی آنها می شود . مورین در پی اطلاع از این موضوع ، دست به تصمیم فاجعه باری می زند
🟠مورین دختر چهل سالهای است که درگذشته به دلیل مشکلات اعصاب وروان در آسایشگاه بستری بوده است با عشق مواجه شده،عشق به مردی همسن وسال خودش بنام پاتوکه قصد مهاجرت دارد و میخواهد از ایرلندِ ساکن برود اما بدون او چه کسی از مادر مواظبت کند؟!خواهران دیگر ازقول این مسئولیت کاملا شانه خالی کرده اند.مورین هم خسته شده است نمیخواهد نقش دخترفداکاررا بازی کند وقصد رهایی ازقیدِ مواظبت از مادرش را دارد خودرابازنده میداند ودلیل باخت درزندکی را مادرخود میبیند اورامانع خوشبختی خود حساب میکند.از این رو دست به اعمال ازاردهندهای برای مادرش میزند آزار جسمی(با روغن درحال جوش) وازار روحی (با زخم زبان،خرید بسکوییتی که اودوست ندارد،برهنه راه رفتن درحضور مهمان درخانه,...)مورین هنوز هم علائم بیماریش همراه اوست واین از ازارهای جسمی به مادرش ویا روایتش از خداحافظی با پاتو که در ایستگاه قطار اتفاق افتاده کاملا نمایان است چراکه در آن منطقه اصلا ایستگاه قطاری وجود ندارد.(قسمت ناراحت کننده نمایشنامه برایم وقتی بود که مورین پی برد که اصلا پاتو رو ندیده ودیدارش برای خدافظی با پاتو در ایستگاه قطار وخیالی واهی بوده)
🟠نمایشنامه به صورت مکرر از مهاجرت افراد از ایرلند به خصوص به انگلیس یاد می کند که برای پیدا کردن شغل، ایرلند را رها کرده اند. تاثیر مهاجرت حتی دامن این خانواده را هم گرفته. پاتو، اولین مردی که پس از سال ها به مورین علاقه نشان داده، و به چشم او مورین ملکهٔ زیبای لنین است، برای کار به انگلیس می رود و در پایان نیز به آمریکا. همانطور که از زبان شخصیت های نمایشنامه می خوانیم همه درحال رفتن از ایرلند هستند. این تمایل به رفتن از نظر مورین در کار خلاصه می شود.مهمانی خداحافظی به مناسبت رفتن به انگلستان و آمریکا بیشترین چیزی که در لینِین اتفاق متداولیست. چرا که آدمها شاید به امید زندگی بهتر، کار و پول دائماً در حال مهاجرت هستند.