بهارفلاح🌺⭐

بهارفلاح🌺⭐

کتابدار بلاگر
@baharfallah76
عضویت

دی 1402

376 دنبال شده

1,033 دنبال کننده

                حواست به حالِ بهار هست؟
نه باران می‌خواهد نه موسیقی و شعر،دلش فقط مهربانی می‌خواهد.

یه مهندسِ عشقِ کتاب اینجاست.

☕📚🎭🍨



              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        🟢📖داستان این تراژدی نوشته اوریپید ،دوران بعد از سقوط تروا و سرنوشت تلخ آندروماک همسر مرحوم هکتوره،متن نمایش با محوریت آسیب دیدگان جنگه، کسانیه که بعد از جنگ به اسیری برده میشن، سال‌ها از جنگ تراوا گذشته مثل تمام جنگ‌های دنیا که زنان و کودکان به اسیری برده می‌شن این اصل و قانون نانوشته هم اینجا پابرجا مونده همچنین داستان جدال میان دو زن که الان هووی یکدیگر هستن همون نبرد کهنی که همیشه بوده وهست دراینجا روایت میشه 
♻️ اوریپید دوره‌ای پس از هیاهوی جنگ⚔️ و سرنوشت تلخ همسر آندروماک که کنیز یا برده نئوپتولموس (پسر آشیل) شده ومشکلات پیرامونش می‌پردازه شخصیت‌های نمایشنامه برای کسانی که از جنگ تروا و ایلیاد وتراژدی خوندن آشنا هستن،نمایشنامه نسبتاً پر شخصیته 
♂️آندروماک که نمایشنامه هم بنامش هست البته میشه نمایشنامه رو از لحاظ شخصیت به دوبخش تقسیم کرد اولش آندروماک وتصمیملتش دومیش هرمیون وافکارش وتصمیماتش وسرنوشت اون
♻️بخش اول تمرکز روی آندروماکه، بیوه‌ی هکتور و اسیر نئوپتولموس(پسر آشیل) شروع نمایش مونولوگ از آندروماکه رنج‌های سخت وبی‌پایان خودش رو بازگو میکنه،اون زنی نجیب‌زاده از تبار تروا بوده که بعداز کشته‌شدن شوهرش به دست آشیل و سقوط سرزمینش، به اسارت یونانیان دراومده(چیزی که من قبلاً خونده بودیم ودیده بودیم آندروماک به همراه انه‌اید وبقیه فرار کرده بود ) و الان رنجی صدمراتب بدتر که همسر پسرِقاتلِ شوهرش شده 💔اصل تراژدی، تقابل بین اون و هرمیونه، همسر رسمی نئوپتولموس و دخترمنلائوس وبا اصلیت اسپارتی (قطعاً همسر قانونی وپذیرفته شده هرمیونه و فقط صاخب فرزند نمیشه)هرمیون  از حضور آندروماک توی خونه‌ی شوهرش در عذابه و خشم و حسادت‌اش رو با تهدید آشکارا بیان میکنه. 
♂️در این میان، دخالت پدر هرمیون منلائوس، به پیچیدگی ماجرا افزوده میشه، منلائوس با سیاست‌ورزی‌ آغشته به بی‌رحمی، در پی حذف آندروماک و فرزندشه. این تصمیم فقط رو شخصیت منفور ونچسب منلائوس میشینه از قساوت پیروزمندان در جنگ نشات می‌گیره، 
همش منتظر بودم نئومتولموس به موقع میرسه یانه؟! ولی پدربزرگش نئوپتولموس زحمتش رو میکشه در نهایت،با مداخله‌ی او، وبزدلی منلائوس ماجرا ختم به‌خیر میشه! و درادامه وارد بخش دوم که بیشتر مربوط به هرمیون هست میشیم هرمیون که پایان نمایشنامه‌ی اورستس نوشته اوریپید به دستور آپولون  با اورستس ازدواج کرد اینجا همسر قانونی نئوپتولموسه وترس از لو رفتن جلوی همسرش باعث میشه تصمیم به فرار از خونه شوهرش با پسر خاله ویا پسرعموی خودش اورستس بگیره(دقیقا پامیذاره جاپای مادرش) اورستس هم همون کاری که پدرش پشت دروازه‌های تروا با آشیل کرد ،خودش با پسر آشیل کرد(دزدین برده تروایی) درادامه خبر مرگ فجیع نئوپتولموس در معبد دلفی (به‌دست اورستس)، بر تراژدی رنگی دیگه می‌زنه وکاملا" غیرقابل پیش‌بینی بودش
♻️منلائوس هم شخصیت دیگه نمایشه،حس می‌کنم اوریپید هم از منلائوس خوشش نمی یومد هم دراورستس هم اینجا اون‌رو بزدل و ترسو وفرصت طلب نشون داده که فقط تهدید میکنه ولی در عمل چیزی نداره
اما پلاس شخصیتی با رفتار درست که از زیباترین قسمتهای نمایشنامه دیالوگهای پلئاس خطاب به منلائوس بود اینجا توی این نمایشنامه شخصیت دیگه نمایشنامه همسرایان هستن که سخنان همسرایان سراسر نکوهش چندهمسری هستش وپندهای ازدواج که مارو یاد ضرب‌المثل اول مادر ببین بعددخترروببر میندازه

 ✅زبان نمایش، ساده اما بسبار نافذه و پراز گفت‌وگوهای تیز، و مونولوگ‌هایی پرشوره که از دل رنج‌های اسیران جنگی میاد. آندروماک با صلابت، ستم‌هایی که با بی عدالتی براون تحمیل شدن رو تحمل می‌کنه و از مرگ فجیع همسرش ولگد کوب شدن شخصیتش بااین ازدواج ننگین حرف میزنه از اینکه تنها امید به زندگی رو پسرش رو می‌دونه
✅نمایشنامه نه تنها به مسائل خانوادگی و حسادت‌های زنانه می‌پردازه بلکه به نقش خدایان تو سرنوشت و  زندگی انسان‌ها هم توجه داره  وما دیگه اوریپید رو‌می شناسیم که پایان نمایش یکی از خدایان یا الهاگان وارد میشه ومشکلات رو حل میکنه با وجود اینکه ساختار کلاسیک داره این نمایشنامه اما دغدغه انسانی و اجتماعی مخاطب امروزه هم هست
✅زندگی نامه اوریپید رو که می‌خونیم یکی از جذابترین قسمتهاش  اینکه اولین فردی بوده در یونان که کتابخونه شخصی داشته😊📚
      

56

        ⚪📖این کتاب نوشته‌ی خانم جون‌آ پرایس ،استاد فلسفه ونویسنده آمریکایی🇺🇸دومین کتاب  از مجموعه‌ی ۳جلدی فهم فلسفه تحت عنوان«فلسفه در قرون وسطا و دوران تجدد»هستش که در ۵ فصل به بررسی و معرفی فیلسوفان قرون وسطا،فلسفه مدرن در دوره رنسانس،تجربه باوران بریتانیایی، فلسفه نقادانه ایده‌ئالیسم و ماتریالیسم می‌پردازه
🗯️شروع کتاب با صحبت از مسیحیته، مسیحیت از دل یهودیت بیرون اومده بنیانگذار اون عیسی مسیح آموزه‌های خود رو بر ایمان یهودی که در این فرهنگ چشم به جهان گشوده بوده پایه گذاشت در زمان اون بسیاری از یهودیان بر این گمان بودن که مسیحا رهبری سیاسی و نظامی و مذهبی و به درد و رنج اونها پایان میده اما مسیح فرمود که من رهبر نظامی یا سیاسی نیستم در عوض از رستگاری و بخشایش خدا برای همه حرف میزد و از بخشش گناهان اون‌ها به برکت نامش سخن می‌گفت چنین صحبت‌هایی یهودیانی که اعتقاد هیچکس جز خدا نمی‌تونه گناهان رو ببخشه متوحش کرد به گفته مسیحیان عیسی همچنین خدایی رو پدر می‌نامید که مفهومی بیگانه برای یهودیا بوده حضرت عیسی میگفت  دشمنان خود رو دوست بدارید و به کسانی که از شما نفرت دارن احسان کنید هر کس شما رو لعن کرد براش برکت بطلبید سخنان عیسی علیه السلام گسستی واضح از اندیشه یهودیان و فیلسوفان یونانی مآب مثل کلبی‌ها اپیکوری‌ها یا رواقی‌ها که همه به دنبال سعادت می‌گشتن بود اما نه از طریق عشق به خدا چون نه به خدای شخصی اعتقاد داشتن نه به رستگاری شخصی 
🗯️مسیحیان اولیه ایمان رو بسیار مهمتر از عقل می دونستن، به همین دلیل فلسفه مورد سوءظن اون‌ها قرار داشت با هرچه بیشتر گرویدن آدم‌های تحصیل کرده به مسیحیت نیاز به فهم رابطه میان فیلسوفان مسیحی و عهد جدید بیشتر شد با این حال مجادله بر سر ایمان و عقل در سرتاسر قرون وسطا ادامه داشت،و درادامه تأثیر فیلسوفان مسلمان ویهودی مثل این‌سینا وابن‌میمون رو مطرح میکنه
🗯️در واقع در جهان🌍قرون وسطا فلسفه و الهیات بر روی شناخت خدا از راه ایمان یا عقل یا هر دو با نظر به رستگاری انسان متمرکز بود فیلسوفان و عالمان الهیات در طول صدها سال علم رو نادیده گرفته بودن چون می‌خواستن خدا رو کانون توجه قرار بدن اما به تدریج علاقه فیلسوفان و دانشمندان به جهان طبیعی جلب شد اون‌ها در پی این بودن که خودشون رو از آموزه‌های قطعی کلیسا ⛪ رها کنن
 🗯️عصر فلسفه تجدد( یعنی دوران کشفیات فلسفی و علمی و شیوه‌ای کاملاً جدید در نگاه کردن به امور) در حال آغاز بود در اواخر قرن 14 آغاز رنسانس بود رنسانس واژه‌ای فرانسوی به نام نوزایی یا تولدی دوباره دورانی بسیار غنی از نظر پیشرفت فرهنگی و شیوه جدید نگرش به طبیعت انسان نسانس در سرتاسر قرن17 نیز دوام داشت نوزایی در طرز فکر بود طرز فکری که انسان رو موجودی شریف و ارزشمند می‌دید و نه موجودی فقط گناهکار مفهوم نوزایی در فرهنگ و هنر روزگار باستان هم تجلی پیدا کرده بود شخص آرمانی در این دوره انسان رنسانس بود انسانی سرآمد به صورت عام در زندگی،هنر ادبیات و علوم
🗯️به طور کلی نخستین قرن‌های اندیشه فلسفی مدرن سرشار از ماجراجویی‌های جسورانه ذهن بوده 
در این زمان فیلسوفان آزاد بودند تا نظام‌های حقیقت را بر اساس اصول شفاف و عقلانی تدوین کنن، عقل گرایی که شیوه اندیشمندانه نوینی در فلسفه مدرن بود بر مشاهدات علمی و ریاضیات تاکید می‌کرد با این حال برخی فیلسوفان از تاملات عاری از دقت عقلگرایان ناخشنود بودن، تا اینکه کم کم نقطه عطف دیگه‌ای در فلسفه پدید اومد این فیلسوفان به «تجربه باوران بریتانیایی» معروف هستن، توانایی ذهن رو برای شناخت خدا، جهان یا طبیعت بشر زیر سوال بردن تجربه باوران مثل شک اندیشان یونان باستان پرسششون این بود⁉️ آیا شناخت خدا به عنوان امری یقینی اصلاً امکان‌پذیر هست یا نه؟
🗯️از زمان افلاطون به بعد عقلگرایان بر این گمان بودن که شناخت راستین فطرت، عقله و اگه ما از عقل درست استفاده کنیم می‌تونیم به معنای هستی انسان و جهان پی ببریم
عقلگرایان پیشرو در قرن 17عبارت بودند از «دکارت فرانسوی ،اسپینوزای هلندی لایب نیتس آلمانی»
3تجربه باور پیشرو در فلسفه مدرن همه بریتانیایی بودند: «جان لاک انگلیسی جورج بارکلی ایرلندی و دیود هیوم اسکاتلندی». همه این سه تجربه باور بریتانیایی با عقلگرایان مخالف بودند ان‌ها اعتقاد داشتن که ذهن هیچ دانش فطری نداره و تنها راه ما برای درک جهان تجربیات حسیه کانت پیش از خوندن آثار تجربه باورانه بریتانیایی از سمت و سویی که در فلسفه به اون می‌رفت خرسند بود تا اینکه ادعا کرد هیوم مرا از خواب‌های جزمی بیدار کرده اون گفت ذهن نقشی فعال در شناخت جهان داره و با جهان سازگار نمی‌شه کانت همچنین با عقل گرایان قاره‌ای می‌گفتن با عقل صرف می‌تونیم خدا اختیار و نامیرایی رو بشناسیم موافق نبود
🗯️اوج کارش در قابلیتش برای ترمیم شکاف میان عقل گرایی و تجربه باوری بوده از اونجا که کانت دست به نقادی توانایی ذهن زد فلسفه اون به فلسفه نقادانه معروفه مثل فلسفه افلاطون و ارسطو فلسفه کانت هم یکی از مهم‌ترین نقاط عطف در تاریخ اندیشه‌ی غربیه
کانت دریافت که عقل ما منحصر و محدود به شناخت جهانه اما چون ما توانایی اندیشیدن در مورد جهان ماوراطبیعه و مفاهیمی چون خدا فناپذیری و آزادی رو داریم باید بر این اساس دست به عمل بزنیم 
🗯️این کشفیات کانت رو در ردیف فیلسوفان بزرگ جهان قرار داد هرچند افرادی مثل هگل نتایج کانت رو زیر سوال بردن. هگل آدمی فروتن نبود او ادعا می‌کرد که زیر و بم فلسفه و تاریخ را می‌فهمه در تقابل با کانت بر این گمان بود که اگر ما بتوانیم در مورد خدا فکر کنیم می‌تونیم خدا را بشناسیم. هگل مثل اسپینوزا خدا و جهان رو جدای ناپذیر می‌دونست اما تصورات متفاوتی درباره نحوه کارکرد خدا داشت اندیشه فلسفه هگل عمدتاً روشیه برای فهم روند تاریخ او درباره حقایق جاودانی و لاتغیر سخنی نگفت چون می‌دید که همه چیز پیوسته در حال تغییره معتقد بود که تاریخ مثل یه رودخانه جاریه و همچنین اندیشه‌های انسان اون‌ها به شرایط گوناگون تغییر می‌کنند عقل پیوسته در حال حرکته و شناخت انسان هم پیوسته در حال پیشرفته
در ادامه سراغ ماتریالیست(ماده گرایان) میره ماده گرایی بنام مارکس ادعا می‌کنه که دانش ما محدود به داده‌های مادی،
🗯️موج‌ بعدی اندیشه در دوران پسامدرن ومعاصر فلسفه قرار می‌گیره،که اولین اونها سودباوران بودن،اونها ایدئالیسمِ هگل وماتریالیسمِ مارکس رو مردود می دونستن،وحق رو به تحربه‌باوران بریتانیایی میدادن،سودباوران در پی روش‌های تجربه‌باوری به ویژه در زمینه‌ی نظام اخلاقی بودن.«اصل بزرگ‌ترین سعادت» پایه‌ی فلسفه‌ی سودباوریه.نزدیک شدن انقلاب صنعتی زمینه رو برای این دسته از اندیشمندان جدید آماده کرد.
✔️مجموعه کتاب به نظرم خیلی مناسبه و در کمترین حجم ممکن، بهترین اطلاعات رو در اختیار قرار می‌ده،ولی خب خیلی خلاصه‌است دیگه،بعضی جاها خواننده نیاز به توضیح بیشتر داره ولی دریغ شده
      

53

        «زیبایی خوش‌بختی می‌آفریند یا فاجعه؟»
⚫📖کتاب شامل ۴تا نمایشنامه است که علاوه بر نمایشنامه‌ی «هلن»، نمایشنامه‌های «هیپولیت»، «آلسست» و «ایون» رو هم می‌خونیم.همه نمایشنامه‌ها به اسم شخصیت اصلی هستن.
🎬نمایشنامه‌ی اول روایت اوریپید از هلن‌ زیبا رو هستش،این که هلن هرگز توسط پاریس پسر پریام ربوده نشده و زئوس، دختر خودش رو فراری داده و به مصربرده(درسته که هلن دختره لدا وتینداروس هستش ولی در اسطوره ها گفته شده زئوس، روزی خودش رو تبدیل به قویی با بال و پر سفید 🦢 کرده واما ناگهان عقابی 🦅 بهش حمله کرده و زئوس از سر ترس به آغوش زنی به نام لدا پناه برده. لدا از سر خیرخواهی به زئوس امان داده؛‌ اما تمام این ماجرا حیله‌ی زئوس برای به دست آوردن لدا بوده حاصل هم‌آمیزی زئوس و لدا دختری زیباروی به نام هلن میشه) .این نمایشنامه از دوران حضور هلن در سرزمینی دور از زادگاهش،بنام مصر🇪🇬 هستش هفت سال از جنگ تروآ⚔️ گذشته و هلن چشم‌به‌راه همسرخودشه«منلائوس»نشسته، روایت اوریپید میگه که هلن واقعی کسی نبود که به پاریس داده شده بوده بلکه این توطئه‌ی هرا، ملکه‌ی آسمان‌ها، بوده که موجودی غیرواقعی از جنس هوا ساخت که به هلن شباهت داره (هلن بادکنکی،هلن چینی!)درواقع هلن هیچ‌وقت قدم به تروآ نذاشته و تمام اون جنگ و ویرانی برای هیچ انجام شده(به بهترین شکل پوچی جنگ رو تصویر کرده،که حتی اگر هلن واقعی بود بازم عبث وبیهوده بوده این جنگ)،حالا منلائوس بعداز سالها وبه سختی وخیلی اتفاقی به مصر میرسه،اونجا متوجه همه ماجرا میشه وبا نقشه‌ای که با هلن میکشن قصدفرار باهمدیگه دارن(اینجا بااین نقشه کشی خواننده ایفی‌ژنی درمیان توری‌های براش تداعی میشه)

🎬دومین نمایشنامه‌ی این کتاب روایت عشق ممنوعه ❌فدر به هیپولیت هستش. فدر، همسر پادشاه آتن، «تزه» است که توسط آفرودیت طلسم شده و عاشق هیپولیت میشه، باوجود اینکه هیپولیت پسر نامشروع همسر خودشه. ظاهراً دو نسخه‌ی تاریخی از نمایش هیپولیت وجود داره که یکی از اونها قدیمی‌تره و ناقص به دست ما رسیده. در نسخه‌ی اول نمایش، فدرا قادر نیست در برابر طلسم آفرودیت مقاومت کنه و به فساد کشیده می‌شه. گفته شده که ممکنه پس از اجرای نمایش و عصبانیت مخاطبان یونانی از نمایش بی‌شرمانه‌ی شخصیت زن داستان، اوریپید روایت رو تغییر داده و نمایش دوم رو نوشته(که ماهم خوندیم) که در اون فدر به امیال خود تن نمی‌ده و تا جایی که می‌تونه در برابر وسوسه‌ی آفرودیت مقاومت می‌کنه.(خدایان وسوسه میکردن وآدمهارو به دام مینداختن بعدش همونا محازات میکردن و می‌بخشیدن!)

🎬سومین نمایش« آلسست»، روایت عشق شاهزاده‌ای یونانی به همسرش، آدمت، پادشاه فره . آپولو، خدای هنر، زمانی مهمان آدمت می‌شه و پس از خداحافظی برای قدردانی از مهمان‌نوازی آدمت، به او وعده‌ی عمر طولانی و زندگی پس از زمان موعود مرگش رو می‌ده. آپولون، بقیه خدایان رو قانع می‌کنه که این وعده رو عملی کنن اما در عوض اونا شرطی پیش پای آدمت میذارن: اون باید کسی رو معرفی کنه که به جای خودش قربانی بشه. زمان مرگ آدمت فرا می‌رسه و او جانشینی برای خود پیدا نکرده تا اینکه همسرش آلسست پا پیش می‌گذاره و اعلام می‌کنه حاضره براش بمیره اما زندگی بدون عشق همسرش رو تجربه نکنه.حتی پدرومادرش که پیر هستن حاضر به این‌کار نمیشن(خودش چطور راضی شده همسرش به جاش تو جوونی خودخواسته بمیره!)بعد از این هراکلس (هرکول)که مهمان اونهاهست و پیش میاد ،برای نجات جان آلسست تلاش می‌کنه

🎬چهارمین به نمایشنامه‌ی «ایون» اختصاص داده شده  که روایت خادم  یتیمیه که در معبد آپولون 🕍 خدمت می‌کنه و به طور اتفاقی از گذشته‌ی خودش مطلع شده و متوجه حقایق تلخی درباره‌ی هویت خودش میشه. ایون متوجه میشه که مادرش کرئوز، همسر پادشاه یونانه و پدرش آپولونه، و او در واقع حاصل ازدواج نامشروع آپولو و مادرشه. در این روایت، با داستان کرئوز و رنجی که از آزارهای آپولون تجربه کرده و تلاش این دو برای غلبه بر قدرت و استبداد این خدای قدرتمند آشنا میشیم.

✔️📝به یاد ندارم تا حالا اثرهنری خونده باشم که تااین حد به اندازه هلن به روایت اوریپید، «ضدجنگ» باشه،بزرگترین جنگ تاریخ باستان رو به سخره گرفته،چقدر زیبا پوچ بودن اون همه کشت وکشتار رو نشون داده
✔️📝هرچی جلوتر داریم میریم خدایان یونانی برام منفورتر میشن،برای رسیدن به هدف خودشون با انسانها چه رفتارها که نکردن،مدام دنبال به رخ کشیدن خودشون بودن،خانم فدر بنده خدا نشسته با همسرش زندگیشو میکنه عشق ممنوعه‌ای میندازن تو ذهنش!(بیشتر کار شیطانی هستش یا الهی که)چطور برای همچین خدایانی ارزش قائل بودن که حتی براشون قربانی پیشکش میکردن!
اوریپید چیزی که روایت میکنه انگار خیلی هم خدایان رو قبول نداشته، زیرپوستی انتقاد می‌کرده ازشون ،شاید یکی از دلایل محبوب نبودن درزمان حیاتش همین بوده نه فقط ساختارشکنی‌هاش
      

83

        🟡📖دان ناردو مورخ و نویسنده‌ی آمریکایی 🇺🇸 که قبلاً کتاب تئاتر یونان وروم  رو ازش خونده بودم وقصد دارم کتابهای دیگه‌اش در مجموعه تاریخ جهان نشر ققنوس روهم بخونم نویسنده‌ی این کتابه، در ابتدای کتاب  جدولی از شخصیت‌های اسطوره‌های یونان و روم و روابطشان آورده که خوبه در حین خوندن کتاب بهش مراجعه کنیم. 
🔶کتاب اسطوره‌های یونان و روم با تعریف بدیهیات شروع می‌شه. این‌که اسطوره چیه؟! چطور به وجود اومدن و چطور داستان‌های اساطیری از دوران کهن به دست ما رسیدن داستان پیدایش جهان از دیدگاه هر ملت و تمدنی متفاوته.
🎗️ فصل اول کتاب خدایانی روتوصیف می‌کنه که بر سر فرمانروایی با یکدیگر می‌جنگنن. کرونوس پدرش اورانوس رو به بند می‌کشه و زئوس، پسر کرونوس، نبردی طولانی رو علیه پدر شروع میکنه. پس از پیروزی زئوس، اون و یارانش زمین رو بین خودشون تقسیم می‌کنن. تقابل میان زئوس و پرومتئوس یکی دیگه موضوعات فصل اول کتابه که سرنوشت انسان‌ها رو برای همیشه تغییر میده
داستان نبردهای مشهور تروا در منظومه‌ی معروف هومر با نام ایلیاد هم اومده. داستان نبرد تروا در آثار نویسندگانی مثل آیسخولوس، اوریپید، آپولودوروس و ویرژیل هم به تصویر کشیده شده.
🔱دان ناردو در فصل دوم کتاب اسطوره‌های یونان و روم، داستان این نبرد رو با جزئیات تعریف می‌کنه. هومر در کتاب ادیسه داستان سرگشتگی‌های جنگجویی به نام ادیسه رو در دوره‌ی پس از جنگ تروا روایت می‌کنه. ویرژیل نیز در منظومه‌ی انه‌اید، به یکی از قهرمانان روم باستان به نام انه می‌پردازه ( مهاجری از شهر تروا بوده) داستان انه و ادیسه در فصل سوم کتاب  اومده
🎗️به دید نویسنده دان ناردو «اووید»، شاعر رومی، داستان‌های عاشقانه‌ی اسطوره‌های یونان و روم رو مدون کرده ،داستان‌هایی که او در آثارش آورده، روایت پیروزی عشق بر همه‌ی موانع موجوده. منبع دان ناردو برای روایت داستان‌های عاشقانه در فصل چهارم کتاب ، کتاب «متامورفوزس» اثر اووید و «الاغ زرین» از آپولیوس هستش. بدون شک داستان‌های عاشقانه‌ی👩‍❤️‍💋‍👨 این اساطیر منابع الهام نویسندگان و شاعران اروپایی به شمار میان. 
🔱در فصل پنجم، یکی از درونمایه‌های رایج در داستان‌های اساطیری، یعنی خشم خدایان موضوع بحث قرار می‌گیره. دان ناردو عقیده داره دو مورد از بدترین جنایت‌های آدمیان نسبت‌به خدایان رو تانتالوس و نیوبه مرتکب شدن. روایت کشته شدن آگاممنون و داستان ادیپ شهریار هم در این فصل برامون تعریف میکنه.

💡به غیر مطالب مربوط به دونویسنده رومی بیشتر مباحث کتاب رو قبلاً جاهای دیگه خونده بودم،اسطوره‌های یونان و روم برای اغلب ماها از اول سخت به نظر میرسن و به خاطر سپردن روابط میان اونها دشوار به نظر میرسه ولی به مرور خوندنشون نه تنها آسونتر میشه حتی بنظرم شیرین ودلچسب میشه دیگه واردشون میشی بیرون اومدنت دست خودت نیست، افرادی که اطلاعات کمی درباره‌ی اسطوره‌های یونان باستان وروم دارن و علاقه‌مند به شروع مطالعه در این زمینه هستن، این کتاب بسیار مناسبه،نمیشه اول رفت سراغ کتاب تئوگونی،این کتاب خیلی راحت‌تر رون‌تره برای شروع
      

53

        🟤📖کتاب «تاریخ یونان باستان در پنجاه زندگینامه» نوشته دیوید استاتارد نویسنده‌اسکاتلندی 🏴󠁧󠁢󠁳󠁣󠁴󠁿 از زاویه دید جدیدی به تاریخ یونان باستان نگاه میکنه. این کتاب به جای روایت‌های خشک و کلیشه‌ای، از طریق زندگی پنجاه شخصیت برجسته، تاریخ این دوره رو بازگو می‌کنه، این روش نوین وجالب ومنحصر به فردیه که نه‌تنها منِ خواننده رو با شخصیت‌های تأثیرگذار یونان باستان آشنا می‌کنه، هم تصویری زنده از جامعه،اخلاق ورفتار مردمان اون زمان و فرهنگ و تحولات یونان باستان ارائه میده،این روش مثل این بود که داری زندگی نامه شخصیتهای مشهور یونان باستان رو میخونی و جذابیت تاریخ  رو‌برای خواننده دوچندادن میکنه
زندگی نامه‌ها طیف وسیعی از شخصیت‌هارو پوشش میده افرادی شامل،فرمانروایان،که دریونان بهشون استراتگوس میگفتن سیاستمداران، فیلسوفان، نویسندگان، هنرمندان و.... که تنوعی از جنبه‌های مختلف تاریخ یونان رو نشون میدن.

🪶دیوید استاتارد زندگی و حیات کسانی رو که دنیای یونان رو تغییر دادن در روایتی پیوسته به هم می‌بافه،پایان هرکدوم به شخصیت بعدی ربط داره ،از اولین فرمانروایان که بهشون جبار می‌گفتن (عصر جباران) پیسیستراتوس و پولوکراتس، تا بلواهای دموکراسی در دوران کلئیستنس و ظهور مقدونیه در دوران فیلیپ دوم و اسکندر کبیر و سرانجام انحطاط دنیای یونانی با ظاهر شدن روم و....همه وهمه رو می خونیم.
🪵کتاب طرح کلی تاریخ ۶۰۰ ساله یونان رو ارائه میده  تاریخ در ۵۰ زندگینامه ۹ فصل اصلی داره عناوین اون‌ها به ترتیب:
خدایان و پهلوانان، عصر جباران، یونان در مخاطره، عصر پریکسل، جنگ عالمگیر، طوفان، عصر سلسله‌ها، در سایه روم،و آینه سرگذشت‌ها
🐾در فصل دوم این اثر در زندگی‌نامه نه شخصیت یونانی بیان و گردآوری شده به نامهای پیسیستراتوس (جبار آتن) شروع میشه میگه که آتن کلاً به قبایل ثروتمند تعلق داشته،پولوکراتس (جبار ساموس)، سافو خانمی غزل سرا، فیثاغورس عارف وریاضی دان،میلوی کشتی‌گیر،هیپیاس جبار آتن،کلئیستنس اصلاح‌گر دموکرات،هیستیایوس جیار میلتوس،میلتیادس جبار وسردار 
🐾فصل بعدی یونان درمخاطره شامل مشاهیری مثل کیمون سردار وسیایتمدار، تیمستوکلس سیاستمدار وسردار لئونیداس شاه اسپارت گلون جبار سیراکوز هیرون جبار سیراکوز  پیندار شاعر غنایی آیسخولوس تراژدی نویس
🐾در فصل چهارم به عصر پریکلس اختصاص داره زندگینامه هفت شخصیت مهم یونانی به ترتیب از نظر خواننده میگذره با زندگی نامه پریکلس سیاستمدار وسردار شروع میشه هرودوت مورخ سوفوکلوس تراژدی نوی وسیاستمدار امپدوکلس فیلسوف وعارف پروتاگوراس فیلسوف،فیدیاس پیکرتراش وآسپاسیای روشن فکر تمام میشه
🐾فصل پنجم جنگ عامگیر زندگی آلکیمبیادس سیاستمدار وسردار کلئون سردار توسبدید مورخ وسردار آریستوفان کمدی نویس،ائوریپیدس تراژدی نویس زئوکسیس هنرمند،گورگیاس فیلسوف وخطیب سقراط فیلسوف افرادی هستند که فصل پنجم کتاب یعنی جنگ عالمگیر به آنها اختصاص دارد.
🐾فصل شش شخصیت‌های گزنفون مورخ نوآورادبی وسردار، لوساندر سردار اسپارتی اپامینونداس سردار تبسی  لوسیاس خطیب وخطابه نویس دموستنس خطیب وسیاستمدار ، افلاطون و ارسطو  چهره‌های مهم تاریخ یونان باستان هستند که در ششمین فصل این کتاب مورد بررسی قرار گرفته‌اند.
🐾در عصر سلسله‌ها هم زندگی این انسان‌ها آورده شده است اسکندر مقدونی پادشاه و فاتح بطلمیوس اول سردار سرسلسله دمتریوس فالرومی حاکم آتن وادیب مناندر نمایشنامه نویس کمدی آپلس هنرمند  و اپیکور فیلسوف
🐾وبعد فصل سایه روم هم مخاطب کتاب زندگی این افراد رو می‌خونه پرس اپیروسی(شاه وسردار) ارشمیدوس ریاضی‌دان ومخترع آتالوس اول شاه وسردار فیلوپویمن سیاستمدار وسردار پولوبیوس سیاستمدار ومورخ 
🐾فصل نهم  آینه سرگذشت‌ها شامل ۵ بخش نقشه‌ها واژه‌نامه‌ها گاهشمار نامداران و اساتید برای مطالعه بیشتر و نمایه میشه
✔️معنی که جبار به ما میده اون زمان منظور نبوده وبه معنی فرمانده بوده وهرفرمانده نظامی رو هم استراتگوس میگفتن ،خطیب هم کار وکیل‌های الان رو میکردن درواقع 
✔️کتاب رو به علاقه‌مندان تاریخ یونان باستان توصیه می‌کنم فقط مقداری اسامی زیاد وسخت اذیت میکنن
      

79

        🟣📖تراژدی اورستس نوشته اوریپید تراژدی نویس یونانیه🇬🇷 اوریپیدی که  
ارسطو اون رو تراژیک‌ترین نمایشنامه‌نویس می‌دونه وخیلی از کارشناسان اون رو‌نخستین شاعر دموکراسی لقب دادن. ائوریپیدس هنرمندی سنت‌شکن بود چرا که باوجود اینکه  هسته‌ی اصلی اسطوره رو‌حفظ می‌کرده اما در روایت داستان و پردازش شخصیت‌ها راه خودش‌رو میرفته.
♀️این نمایشنامه پس از وقایع نمایشنامه‌های الکترا اثر اوریپید ویا «الاهگان انتقام»اثر آیسخولوس اتفاق میوفته.
 اوریپید در نسخه خود، تفاوتهای اساسی با روایت‌ها و رویکردهای آیسخولوس و سوفوکلس رو نشون میده. در حالی که اونها عدالت رو در چارچوب‌های قهرمانی و نظام حقوقی می‌دیدن، اوریپید داستان رو به فضایی غیرقهرمانی میبره
اینجا منلائوس ترسووبزدله، گروه‌های مردمی باری به هرجهت هستن خدایان بی انصاف وغیرقابل اعتمادن.اینجا شاهد گروگان گیری هستیم شاهد ورود آپولون با ماشین مکانیکی
✝️توی نمایشنامه الهگان انتقام از آیسخولوس وقتی که اورستس انتقام خون پدرش رو می‌گیره همسرایان به شکرانه سرود سر می‌دهن و پیروزی عدالت رو جشن می‌گیرن ولی بعد توی نمایشنامه بعدیش در اثر نفرین کلوتمنسترا فیوری ها( الاهگان انتقام) نیروهای انتقام جوی جهان زیرین در پی اورستس هستن اونجا عاقبت اورستس در دادگاه آتن محاکمه میشه آتنا در این دادگاه حضور داره و وقتی تعداد موافقان و مخالفان هیئت منصفه برابر میشن اون رای به تبرئه شدن اورستس میده به این ترتیب بالاخره جریان خونریزی و انتقام در خاندان آترئوس به پایان می‌رسه و جاری شدن عدالت نیز نه از طریق انتقامگیری‌های شخصی و خانوادگی بلکه از طریق دادگاه و به یاری آتنا صورت می‌گیرد
♀️واما اوریپید روایت خود رو از تریولوژی اورستیا در قالب  نمایشنامه اورستس ارائه میده دستور آپولون برای قتل کلوتمنسترا ون رو به انتقامی الهی تبدیل می‌کنه چرا که اورستس این رو حق طبیعی خودش می‌دونه از اونجا که اوریپید سرنوشت انسان رو بیشتر نتیجه تصمیمات خودش می‌دونه تا خدایان در نمایشنامه خود انتقال اقدامات اورستس رو بیشتر انتقام جلوه میده تا عدالت
✝️طبق توصیه خدای آپولون، اورستس مادرش کلوتمنسترا رو به قتل رسونده تا انتقام مرگ پدرش آگاممنون رو بگیره. علی‌رغم پیش‌گویی اولیه آپولو، اورستس خود رو در عذاب وخشم  فیوری‌ها (الاهگان انتقام) به خاطر گناه خونی که ریخته ،گناه مادرکشی‌ می‌بینه. تنها کسی که می تونه اورستس رو از جنونش کمی آرام کنه خواهرش الکتراست. تینداروس (پدرهلن وکلوتمنسترا)از اسپارت اومده تا به چشم خودش ببینه که اورستس به کیفر کشتن مادرش مجازات میشه
♀️پدر کلوتمنسترا وجو حاکم در آرگوس میخوان اورستس رو به خاطر قتل مادرش مجازات کنن بین همه‌ی اهالی مباحثه شکل میگیره حتی راضی به نفی بلد اون وخواهرش نمیشن وفقط مرگ اونارو خواستارن. تنها امید اورستس برای نجات جانش عموش منلائوسه که پس از گذراندن ده سال در تروا و چندین سال دیگه  با هلن برگشته
✝️با اومدن تینداروس به خونخواهی وبزدلی منلائوس اورستس و الکترا بیشتر در برابر احتمال محکومیت قرار میگیرن در نتیجه اورستس با نقشه الکترا وکمک دوستش پیلادس(خواستگار الکترا) با تهدید به قتل هلن یا دخترش (هرمیون) به دنبال تضمینی برای نجات خودشون هستن، که منلائوس رو در موقعیت دشواری قرار میدن
در نهایت، آپولو به صورت خدای ماشینی(اصلاحی که دریونان در مورد ورود خدایان درتراژدی به کار می‌رفته) ظاهر می‌شه هلن رو نجات می‌ده،وبه آسمانها میبره!خون‌ریزی رو متوقف می‌کنه، اورستس روبه تبعید محکوم وازدواج با دختر منلائوس(چنددیفه پیش خنجر گذاشته لود بیخ گلوش)منلائوس هم سریع میگه چشم دخترم میدم بهش! الکترا روهم به ازدواج با پیلادس ملزم می‌کنه....پایانش مثل سریالهای صداوسیما همه چیز به خیروخوشی وعروسی تمام شد.
✔️اینکه اوریپید به شخصیت پردازی نوآورانه وپیچیده معروفه وبراش خیلی اهمیت داشته از اینکه اسم خیلی از تراژدی‌هاش رو از بین شخصیت‌های اصلی انتخاب میکنه شاید نشون دهنده اهمیت شخصیت وشخصیت پردازی براش بوده
✔️ترجمه کتاب هم ترجمه خوب وروونی بود نشر بیدگل به نظرم بهترین انتخابه برای خوندن نمایشنامه وبعد نشر قطره، این اثر اوریپید رو هم دوس داشتم وتوصیه میشه به خوندن
      

65

        ⚪📖این کتاب نوشته خانم جون‌آ پرایس ،استاد فلسفه ونویسنده آمریکایی🇺🇸 اولین جلد از3جلد کتاب مجموعه فهم فلسفه است، تحت عنوان فهم فلسفه اندیشه در روزگار باستان و دوره یونانی مآبی هستش.
کتاب برای کسی که مثل خودم دانش فلسفی کمی داره مفیده 
🗯️کتاب از اولین فیلسوفان در دنیای غرب شروع میکنه که اسمشون فیلسوفان پیشا- سقراطیه به عبارتی فیلسوفانی که قبل از سقراط زندگی می‌کردن آشنایی با افکار این اندیشمندان پیشرو ما رو در جریان نخستین پرسش‌ها و نخستین جواب‌ها درباره طبیعت جهان و خود ما که در اون زندگی می‌کنیم قرار میده این فیلسوفان ۶۰۰ سال قبل از میلاد سوالاتی از این دست می‌پرسیدند⁉️ «جهان از چه چیزی ساخته شده؟!»«جهان چطور به وجود اومده؟! «اون‌ها می‌خواستن بدونن چه چیزی همه چیز رو منسجم نگه می‌داره! به نحوی که زمین و هر چیزی که در اونه متلاشی نمی‌شه!
🔷در سال‌های ۶۰۰ سال قبل از میلاد مردم پاسخ همه پرسش‌های خود رو درباره زندگی و جهانی که در اون زندگی می‌کنن در اسطوره‌های گوناگون مذهبی که سینه به سینه منتقل شده بود پیدا می‌کردن اغلب از خدایان و یا موجودات فوق بشری برای توضیح این مسائل کمک گرفتن از نظر یونانیان خدایان و موجودات فوق بشری اختیار و سرنوشت طبیعت و بشر رو داشتن
🗯️مثلاً ما امروزه پیش بینی وضع هوا 🌦 رو امری بدیهی می‌دونیم. می‌دونیم چه چیزی باعث بارش باران، بروز سیل و وزش باد می‌شه اما یونانیان باستان بر این اعتقاد بودن که خدایان عامل این رخدادهای طبیعی هستن و خدایان هستن که در مورد به ثمر نشستن یا خشک شدن محصولات از کم آبی، سلامتی، بیماری عزیزان تصمیم می‌گیرن
🗯️حدود ۷۰۰ سال قبل از میلاد،(قبل از اولین فیلسوفان‌پیشاسقراطی)🗽 هومر شاعر معروف یونانی سراینده ایلیاد و ادیسه خیلی از اسطوره‌ها رو در اشعار خود ثبت کرد، کوه المپ 🗻رو طوری توصیف کرد که خدایانی مثل زئوس آپولون آتنا و دیونوس در اونجا بسیار مشابه انسان‌ها زندگی می‌کردن این خدایان فوق بشری که به خدایان هومری هم معروفن می‌خورن و می‌نوشن و به سرگرمی‌های مختلف مشغولن،انتقام میگیرن،عاشق میشن و...
اون‌ها که درست مثل انسان‌های فانی خودخواه، فریبکار بودن رشوه هم می‌گرفتن از اونجا که خدایان قدرتمند بودن و زمان خشم کینه توز بودن یونانی‌ها از این خدایان خیلی می‌ترسیدن یونانی‌ها بر این اعتقاد بودن که خدایان مردم رو به خاطر حرص و آز غرور و اعمال غیر اخلاقی کیفر میدن وچون قدرتشون از بشر بیشتر بوده و خواستار اطاعت انسان‌ها بودن  
🗯️بدین ترتیب هدف اولین فیلسوفان یافتن توضیحاتی طبیعی یا علمی به جای توضیحاتی ماورا طبیعی یا الهی برای جهان و فرایندهای آن بود اولین فیلسوفان غربی حدود ۶۰۰ سال قبل میلاد مسیح در میلتوس شهری یونانی ایونی‌ها در آن سوی دریای اژه زندگی می‌کردن «فیلسوفان ملطی» به فیلسوفان طبیعی معروف بودن چون هدفشون به دست آوردن توضیحات طبیعی به جای توضیحات ماورا الطبیعی برای جهان و روال امور اون بودن اون‌ها به «مادگرایان» نیز معروف بودند و پرسش‌های از این دست داشتند ⁉️جهان از چه چیز ساخته شده ؟!چگونه میشه میشه توضیح داد همه چیز در طبیعت همیشه تغییر می‌کنه اون‌ها دنبال منشأ درستی می‌گشتند که همه چیز از اونجا اومده و همه چیز به اونجا برمی‌گرده ملطی‌ها دنبال فهمیدن قوانین طبیعت بودن این فیلسوفان پیشاسقراطی کشف کردن که تغییر تنها وقتی امکان پذیره که منشا یا جوهری پایدار وجود داشته باشه که باعث میشه دنیا به هستی خود ادامه بده بدون جوهر پایدار هر تغییری به کلی جایگزین تغییر دیگه می‌شه و هیچ چیز انسجام خودش رو حفظ نمی‌کنه

🗯️اما سوفیست‌ها  به تلاش‌های فیلسوفان پیشاسقراطی برای یافتن جوهری عالمگیر مشکوک بودن اون‌ها هر نوع قابلیت انسان رو برای دونستن حقیقت درباره چیزهایی مثل جوهر پایندگی و تغییر و زیر سوال بردند اون‌ها برای اثبات موضع خویش نشون دادند وثابت میکردن تا چه اندازه‌ای آرای هر یک از فیلسوفان پیشا سقراطی با هم در تضاده
 زمانی سقراط شاگرد سوفیست‌ها بود اما با شکاکیت اونها مخالف بود سقراط اعتقاد داشت که نفس بشر ظرفیت شناخت عناصر ابدی همچون حقیقت زیبایی و خوبی رو داره و اون رو مهمترین هدف زندگی می‌دونست 
🗯️افلاطون وقتی که سقراط ۴۲ سال بود در آتن یونان به دنیا اومد اون سقراط رو معلم خودش می‌دونست و برای نشون دادن تحسین خود سقراط رو شخصیت اصلی محاورات خود در کتاب‌هایش قرار داد درسته که افلاطون برای پی‌ریزی فلسفه اولیه خود آموزه‌های سقراط الگو قرار داده اندیشه فلسفی شخصی او متفکران رو در اطراف دنیا بیشتر از ۲۰۰۰ سال تحت تاثیر قرار داد 
بنا به عقیده افلاطون جسم در پایان عمر می‌میره ولی نفس نمی‌میره نفس نامیراست.
 🗯️ارسطو نیز در سال ۶۸۴ قبل میلاد در ساحل تراکیای یونان به دنیا  تاثیر اون در جهان غرب چنان عمیق بود که صدها سال پس از مرگش وقتی می‌خوان اسمشو ببرن فقط به کلمه فیلسوف قناعت می‌کردن، ارسطو وقتی ۱۷ سالش بود به آکادمی افلاطون رفت و با استعدادترین شاگرد او بود در حالی که افلاطون برای یافتن واقعیت بر دنیای بی‌زمان و بی‌مکان صورت‌ها تمرکز کرده بود ولی چهار دست و پا در دنیای طبیعی گیاهان و حیوانات و انسان‌ها تحقیق میکرد اون دانشمند و منطق‌دان بود و دوست داشت طبیعت و نقش ما رو در طبیعت مورد مطالعه قرار بده
🗯️ پس از مرگ ارسطو در سال ۳۲۲ قبل از میلاد عصر جدید در اندیشه فلسفی آغاز شد دوره یونانی مآبی یا هلنیستی ۵ افکار فلسفی به افکار در دنیای هلنی شکل دادند کلبی‌ها اپیکوری‌ها رواقیان شک‌اندیشان نوافلاطونیان
این گروه‌های مختلف فیلسوفان معتقد بودن تنها با شناخت طبیعت امور می‌تونیم پاسخ‌های رضایت بخش برای پرسش‌های اخلاقی پیدا کنیم همچنین اعتقاد داشتن که اخلاق و رفتار ما بسته به نوع جهانی که در اون زندگی می‌کنیم هستش

✔️🗽فیلسوفان پیشا-‌سقراطیان به ترتیب:طالس، آناکسیماندروس و آناکسیمنس و فیثاغورس هراکلیتوس پارامنیدس زنون امپدوکلس آناکساگوراس و اتمیان بودن
سوفیست‌ها:پروتاگوراس، گورگیاس،تراسوماخوس
این سوفیست‌ها بر این اعتقاد بودن که حتی اگر حقیقت غایی وجود داشته باشه ذهن بشر قادر به شناخت او نیست در نظر اون‌ها معرفت محدود به موقعیتیه که در دسترس قرار داره

✔️📝ترجمه روون کتاب موثرترین عامل در قابل‌فهم‌تر شدن متن کتابه،ارائه کلیات فلسفه باستان بدون پیچیدگی تخصصی وفقط تمرکز  روی مفاهیم محوری و کلیدی ، بدون ورود به بحث‌های تخصصی دشوار
خواننده‌ای که دنبال تجزیه و تحلیل دقیق، تفسیر فلسفی یا استناد به متون اصلی فلسفه هستش، کتاب براش ناکافیه
      

80

        🔵📖کتاب نوشته‌ی دان ناردو مورخ ونویسنده آمریکایی 🇺🇸از «مجموعه‌ی تاریخ جهان» نشر ققنوس منتشر شده مجموعه‌ای مختصرو مفید در رابطه با تاریخ. نویسنده‌ روند تاریخی پیدایش تئاتر رو،با نثری روون وساده برای مخاطبش بازگو‌ میکنه.

🔷هنر تئاتر قدمتي ديرينه داره،در مقدمه نوشته شده يونانيان🇬🇷 كه مردماني بسيار خلاق بودن اين هنر مردمي رو در سده ششم پيش از ميلاد ابداع كردن. در آغاز سده ششم پيش از ميلاد، روميان كه مردماني اهل عمل بودن، نمايشنامه‌ها، شخصيت‌ها و صحنه‌پردازي‌هاي يونان روبا نيازهاي خود سازگار كردن.
📘 كتاب منبع بسيار خوبي براي شروع و شناخت تئاتره به خصوص اينكه هنر تئاتر از يونان برخاسته و ما براي شناخت تئاتر بايد در ابتدا تئاتر يونان و روم رو بشناسيم.وخداروشکر از واژه‌هاي سخت و تخصصي استفاده نشده.  نثر ساده‌اي داره اما اطلاعات جامعي رو در خصوص شروع تئاتر در سده شش قبل ميلاد به خواننده میده.
🔷نمایشنامه‌نویسان و تهیه‌کنندگان یونان و روم باستان تقریباً همه عرف و آیین و تمرین‌های مربوط به نمایش رو پایه‌ریزی کردن که تا امروز نیز از اونها پیروی میشه. همه‌ی مفاهیم مربوط به هنر تئاتر، مثل تراژدی، کمدی، دلقک‌بازی، قطعه‌های موزیکال و نیز مفاهیم بازیگری، کارگردانی، لباس‌های ویژه بازیگری، صحنه‌پردازی، صحنه‌های متحرک و حتی جوایز بازیگری و بلیت تئاتر ریشه در یونان دارن.
🔷🎭در يونان باستان ما با دو گونه تئاتري مشخص به نام «كمدي» و «تراژدي» مواجه هستيم. طبق اونچه ارسطو در كتاب فن شعرش گفته ريشه هر دو اينها در ديتيرامبهاست،اون‌تئاتر رو تقليد امور و رويدادهاي طبيعي و زندگي در پيش چشم تماشاگران مي‌دونه. همچنین درکتاب فن شعر اول به علل پيدايش تئاتر مي‌پردازه و دو عامل غريزه تقليد و لذت رو مهم‌ترين علت به وجود اومدن تئاتر مي‌دونه و معتقده غريزه تقليد از كودكي در وجود آدمي هست و آدم‌ها از وقتي بچه هستن اطوار و رفتار بزرگان رو تقليد مي‌كنن و دومين علت رو لذت بردن از اين تقليد مي‌دونه. همچنين ارسطو نخستين فيلسوفي بود كه اصول تئاتر رو در كتاب فن شعرش تثبيت كرده.
🔷تئاتر یونان🎭 ریشه در آيين‌هاي ديونوسوسي داره. اجراي اين آيين‌ها يا همان ديتيرامبها(سرود بز) كه متشكل از داستان‌هايي اساطيري، رقص و اشعاري غنايي در مدح ديونوسوس بودن درقرن هشتم قبل ميلاد رواج داشتن. اما اينكه دقيقا چطور ديتيرامبها به تراژدي تبديل شدن و اين تحولات چقدر طول كشيد دقیق مشخص نيست. اونچه واضحه اينه كه اين آيين‌ها كم‌كم به صورت جشنواره🏆 دراومدن و اين جشنواره‌ها شخصی نابغه داشت به نام «تسپيس». او از دل اين آيين‌ها نمايشنامه و نمايش رو به وجود آورد،اون هم با اضافه كردن عناصري مثل گروه همسرايان و حضور يك بازيگر در مقابل گروه همسرايان(خودش اولین بازیگر تاریخ نمایش شناخته میشه). خود تسپيس  نقش رو بر عهده داشت و با گروه همسرايان ديالوگ برقرار مي‌كرد. همچنين او با اضافه كردن ماسك يا صورتك به صورت اشخاص نمايش و تغيير لباس براي نشان دادن كاراكترهاي گوناگون در صحنه، تحولات بزرگي رو در رسيدن به تئاتر ايجاد كرد و درواقع تئاتر از دل اين آيين‌ها به وجود اومده
🔷اما غير از آيين‌هاي ديونوسوسي يك منبع و منشا ديگر براي تئاتر در نظر گرفته میشه بنام حماسه. يونانيان پيش از اينكه صاحب تئاتر باشن به خوندن حماسه‌هاي اساطيري مي‌پرداختن. كتاب‌هاي «ايلياد» و «اديسه» نوشته «هومر» مهم‌ترين حماسه يونانه واحتمالاً در قرن نه قبل از ميلاد نوشته شدن. اين حماسه‌ها و نقالي‌ها رو هم يكي از منابع و سرچشمه‌هاي به وجود اومدن تئاتر مي‌دونن. در كل میشه گفت تسپيس كسي بود كه حماسه‌ها و آيين‌هاي ديونوسوسي رو تركيب كرد و از اون تئاتر رو به وجود آورد.

🔷🎩كمدي هم از دل آيين‌هاي ديونوسوسي به وجود اومد. يكسري رسوم سطح پايين‌تر و مستهجني در اين مراسم وجود داشته كه از تلفيق اونها با نمايش‌هاي ساتیري و مقلد بازي‌هاي دوريايي كمدي شكل گرفتن. يكي از تفاوت‌هاي كمدي و تراژدي كاراكترهاي اونهاست. تراژدي بيان احوالات، اتفاقات و سرنوشت خدايان و آدم‌هاي فرادسته. تراژدي داستان خدايان و قهرمان‌هاي اساطيري رو ميگه كه با سرنوشت‌‌خودشون مي‌جنگن. در كل تراژدي تقليد اطوار و احوالات بزرگ و مهميه كه از اوج به پایین فرود ميان. اما كمدي تقليد اطوار و كردار زشت و اتفاقات روزمره‌ايه كه موجب ريشخند و استهزا مي‌شه كمدي يك نوع زشتي رو بيان مي‌كنه كه برانگيزنده درد نيست اما موجب خنده میشه
🔷در دوره هلني و شكست يونان توسط اسپارت‌ها مردم يونان دچار سرخوردگي از وضعيت موجود بودن. از بين رفتن دموكراسي از يك سو و وضعيت نابسامان اقتصادي يونان از سوي ديگه باعث شد تئاتر به سمت موضوعات عامه‌پسند بره. اما پس از ظهور مسيحيت و از قرن پنجم ميلادي تئاتر ممنوع شد کلاً. 
🔷چون در تئاتر مسائلي مطرح مي‌شد كه با مذهب متناقض بود. در قرون وسطي تئاتر هم مثل مجسمه‌سازي يا نقاشي ممنوع شده وتاریخ تئاتر شاهد يك دوره سكون و خاموشي بوده. تئاتر صرفا محدود شد به اجراي نمايش‌هاي مذهبي در كليسا و گروه‌هاي دوره‌گردي كه به صورت غيرقانوني يا سيار به اجراي نمايش مي‌پرداختن. اما پس از رنسانس مثل هنرهايي چون نقاشي، مجسمه‌سازي و معماري در آثار نمايشنامه‌نويساني چون مولير يا شكسپير ما دوباره شاهد رجعت و الهام گرفتن از آثار كلاسيك يونان باستان هستيم.

✔️کتاب رو خیلی دوس داشتم.خصوصاً قسمتهای معرفی تراژدی نویسها وکمدی نویس‌هارو،باوجود اینکه خیلی از مطالبش رو در کتابهای دیگه خونده بودم،فقط کاش مقداری بیشتر به جزئیات می‌پرداخت وتصاویر بیشتری داشت.
      

70

        🔴📖کتاب  در 3جلد نوشته دانته آلیگیری نویسنده‌ی ایتالیایی تبار🇮🇹 یه سفرمعنوی رو به صورت اول شخص اززبان خودش برای خواننده روایت میکنه،سفری که ۲۴ساعت طول کشیده به راهنمایی ویرژیل 
این کتاب یک شاهکاره ادبیه کاش زبان ایتالیایی بلد بودیم اون رو به نظم وزبان اصلی می‌خوندیم یکی از نکات جالب که توی مقدمه‌ی خیلی خوب آقای شفا به اون اشاره کرده تقدس عدد سه برای نویسنده است کل کمدی الهی به سه کتاب تقسیم شده  که هر کدام ۳۳ فصل دارن واینکه فصل‌ها رو به واحدهای ۳ سطری تقسیم کرده‌. احتمالاً منشأ این علاقه به عدد ۳ به مفهوم الهیاتی تثلیث مسیحی اشاره داره.(دانته مسیحی به شدت متعصبی بوده)
واما شروع و خلاصه کتاب دوزخ  اولین جلداز کمدی الهی:
اول این رو بگم که دوزخ رو به صورت مخروطی برعکس که ۹طبقه داره (ما مسلمانان میگیم ۷طبقه)طبقه آخر به مرکز رمین می‌رسه اینکه از نظر ما دوزخ فقط آتش عذابه اونجا در روایت دانته اینطور نیست عذابهای مختلفی داره هرطبقه مثلاً طبقاتی هستن که عذاب افراد گنه‌کار تا گردن توی زمین پراز یخ‌مدفون شدنه!
🔶ابتدای سرود اول دانته در جنگل گم میشه وبعد از یک شب شگفت انگیز‌، در بالای تپه‌ای بیدار میشه بعد در اونجا با سه حیوون خطرناک مواجه می‌شه (شیر‌، پلنگ و گرگ )خیلی  می‌ترسه و شروع به دویدن می‌کنه.درجنگل تاریک گم میشه واما در راه ورژیل‌ رو پیدا می‌کنه که قول می‌ده نجاتش بده اما قبلش مجبورن از جهنم‌، برزخ و بهشت بگذرن.
دانته و ورژیل‌ جلوی درهای جهنم میرسن و دانته تابلویی رو مشاهده می‌کنه که روی اون نوشته شده بود: ” کسانی که وارد می‌شوند از امید دست بکشند”💔.  اونها هنوز وارد نشدن ، اما فریادهای وحشتناک‌، نفرین و گریه رو میشنون
🔷جمعیت زیادی از روح‌ها رو میبینن که وحشت زده بر روی رودخانه میرن. اونها نماد کسانی بودن‌که تنبل بودن و فقط در زندگی به خودشون فکر می‌کردن حالا اونها مجبور به دویدن شدن 
دانته و ورژیل‌ بعدش به رودخانه آکرون رسیدن، جایی که ارواح  بخت ‌برگشته منتظر بودن توسط شارون‌، کشتی ران‌، به طرف دیگه منتقل بشن. با دیدن دانته که زنده بود‌، شارون‌ نمی‌پذریه که اون روهم  به طرف دیگه ببره. ورژیل‌ اون رو به آرامش دعوت میکنه ومیگه که ورود دانته به خواست خداست. زمین شروع به لرزیدن میکنه و دانته غش میکنه. اما در طرف دیگر‌، در اولین حلقه جهنم‌، بیدارمیشه
🔶حلقه اول که وسیع‌ترین حلقه دوزخ هم هست. کسانی بودن که قبل از مسیح زندگی می‌کردن و تعمید داده نشده بودن!اونها رنج نمی‌کشیدن اما می‌خواستن به رحمت خدا برسن. دانته در حلقه اول با هومر‌، اووید‌، هوراس‌، سزار‌، سقراط‌، ارسطو و...ملاقات میکنه.
🔷در حلقه دوم اونها مینوس رو دیدن، نیمی‌انسان و نیمی‌جانور. اون نگهبانی بوده که به اعترافات همگان گوش میده و اونهارو به حلقه خودشون می‌فرسته. دانته به حلقه دوم میره عاشقان گناهکار رو ملاقات میکنه
همه ارواح این قسمت از جهنم با بادی بی پایانی عذاب می‌کشیدن.(عشق های ممنوعه ونامشروع) دانته کلئوپاترا‌، پاریس و دیگر عاشقان اسطوره ای رو میبینه، همچنین با پائولو و فرانچسکا ملاقات میکنه که توسط برادرش پائولوس کشته شدند(توضیح تمام اسامی در پاورقی های جامع وکامل هستن) و داستانشان رو گوش میده. دانته به حدی تحت تأثیراون داستان قرارمیگیره که دوباره از حال میره
🔶وقتی از خواب بیدار میشه، در ورودی حلقه سوم جهنمه، جایی که گناهکاران یک عمر رو در گل و لجن می‌گذرونن. پرخورها و مشروب خورها اینجا بودن و سربروس‌، سگی سه سر از اونها نگهبانی و از هم جدا می‌کردشون
🔷حلقه چهارم قبلاً توسط افلاطون محافظت می‌شده(ویرژیل قبلا یکبار دیگه اومده این مسیر رو وبه دانته میگه) وحالا توسط یک جانور محافظت میشه بیشترین تعداد گناهکاران اینجا بودن. خسیس‌ها در یک طرف و در طرف دیگه  ولخرج‌ها بودن(دوگروه متضاد ولی دریک جای جهنم). اونها هر روز سنگی رو به سمت مرکز جهنم هل میدن وبعد با هم برخورد می‌کردن دعوا می‌کردن و از همون راه برمی‌گشتن
🔶در حلقه پنجم رودخانه ی استیکس وجود داره و در عمقش تنبل‌ها خفه میشن و افراد عصبانی در گل و لای در حال نبرد بودن.
وقتی به حلقه ششم می‌رسند، نگهبانان نمی‌خواهن دانته را راه بدن(متوجه اینکه نمرده میشن)، حتی وقتی ورژیل وضعیت رو توضیح میده . درنهایت فرشته ای ظاهر میشه و در رو برای اونها باز میکنه وقتی که  اونها وارد میشن، تعداد زیادی گورهای باز رو‌دیدن که جایگاه بدعت گذارانی بودن که به جاودانگی روح اعتقاد نداشتن.
در حالی که بوی وحشتناکی رو تنفس میکنن، شاعران به حلقه هفتم رفتن. مینوتور در ورودی مونده و حلقه از سه قسمت ساخته شده . در اولین قسمت افرادی بودند که علیه اطرافیان خود خشونت کرده بودن؛ اونها در رودخانه خون جوشان فلگسان عذاب می‌دیدن.
 🔷در قسمت بعدی افرادی بودند که خودکشی کردن و به درختانی دارای احساسات انسانی و درختچه‌ها تبدیل شده بودن.اونها توسط‌ هارپی (هر یک از موجودات کثیف و حریص که سر و بدن زن و بال و پاهای پرندگان را داشتن) عذاب می‌کشیدن. شاعران به قسمت سوم میرن و افرادی رو دیدن که خلاف قوانین خدا و طبیعت کاری انجام دادن. اونها از باران دانه‌های برف سوزان عذاب میکشن.
🔶حلقه هشتم به ده خندق تقسیم میشه دراولین لونها واسطه‌های کار بد و اغوا کنندگان رو با شلاق عذاب میدن. در گودال دوم‌، چاپلوسانی بودن که در مدفوع انسان غوطه ور بودن. در گودال سوم سیمونیست‌ها (خرید و فروش مناصب و مشاغل مذهبی) بودن که در حالی که روی سوراخ‌ها از بالا به پایین  آویزاان بودند و پاهایشان در آتش بود. چهارمین گودال برای پیشگوها و فالگیرها ساخته شده بود که سرشان به عقب برگشته بود. پنجمین گودال شامل گناهکاران اختلاسگر ه که توسط شیاطین کشته می‌شدن. در ششمی منافقین لباس سربی بر تن داشتن. در هفتمی دزدانی رو میبینن که دستاشون قطع شده بود. دانته در گودال هشتم، مشاوران شیطانی رو میبینه که بین شعله‌های آتش حرکت می‌کردن. در نهمی، شیاطین به افرادی صدمه می‌زدند که باعث نزاع بین افراد هم خون و مذهب می‌شدن. در دهمی افراد متقلبی بودن که از بیماری‌های وحشتناکی رنج می‌بردن.
🔷 سرانجام به آخرین حلقه جهنم میرسن . بزرگترین گناهکاران اونجا هستن اونها خائنینن گناهکارانی که به کشور یا خانواده خود خیانت کردن در رودخانه یخ زده کوسیتوس گیر کرده بودن. در پایین اونها لوسیفر رو دیدن که سه چهره داشت: قرمز‌، زرد و مشکی. سه دهان او در حال جویدن سه تا از بزرگترین خیانتکاران  یهودا‌، بروتوس و کاسیوس بودن.
پایینترین قسمت مخصوص شیطان که سر یهودا در دهنش هست.
✍️🪄چند نکته درمورد کتاب بگم شایدبرای بعضی از دوستان خسته کننده باشه یا بعضی قسمتهاش گنگ باشه(برای خودم به شخصه بسیار جذاب بود با وجود همه‌ی تعصبی که نویسنده در روایت کردن داشت با حوصله تمام سرودها ومقدمه و پاورقی ها وارجاعات رو مطالعه کردم)  ارجاعات زیادی به سیاست‌ِ اون زمان،کتابهای مقدس، ادبیات کلاسیک و الهیات قرون وسطایی وجود داره.،و همچنین توی این کتاب نمادگرایی های زیادی صورت گرفته واینکه بهتره از قبل شناختی از میتولوژی یونان داشته باشیم وهمچنین مطالعه‌ی کتاب انه‌اید ویرژیل قبل از خوندن کمدی‌الهی توصیه میشه.مطالعه کامل مقدمه ومرور زندگی‌نامه دانته هم توصیه میشه
✔️امتیاز کامل ندادن هم به خاطر تعصبات وپیش داوری بیش از حد نویسنده است
✔️تصویر نقاشی نقشه جهنم اثر بوتیچلی یکی از نود و دو طرح موجوده که در اصل در نسخه خطی مصور کمدی الهی دانته به سفارش لورنزو دی پیرفرانسسکو د مدیچی گنجانده شده
      

86

        🔵📖کارن آرمسترانگ نویسنده و پژوهشگر انگلیسی 🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿که تاکنون دوازده کتاب درباره دین‌شناسی تطبیقی تألیف کرده‌،مدتی راهبه‌ای کاتولیک بوده و چندین برنامه تلویزیونی نیز درباره پولس رسول و تاریخ کلیسا تهیه کرده‌ این کتاب رو هم تالیف کرده
📘🔷کتاب با زبانی ساده و قابل فهم، مفاهیم پیچیده اسطوره‌شناسی رو برای همه مخاطبان خاص و عام توضیح میده وخوبی که داره کتاب طیف گسترده‌ای از اسطوره‌ها از فرهنگ‌های مختلف رو پوشش داده،همچنین نویسنده نشون میده که چطور اسطوره‌ها هنوزم تو زندگی ما حضور دارن و بر باورها و رفتارهای ما تأثیر می‌ذارن
کتاب حاضر همونطور که از اسمش مشخصه دربار‌ه‌ی تاریخ اسطوره‌شناسیه .به خاطر همین کل کتاب به چگونگی به وجود آمدن،  عقاید مردم درباره‌ی اسطوره، سرانجام اون اسطوره و روند دنبال شدن اون اسطوره در جوامع دیگه صحبت میشه .نویسنده در این کتاب تحول اسطوره‌ها رو بر اساس دوره‌ تاریخی شرح داده دوره‌بندی‌ که از دوران کهن‌سنگی و اسطوره‌های شکارگران شروع و به عصر حاضر می‌رسه
💠با خوندن این کتاب تصویری کلی از تغییر و تحول اساطیر در طول زمان به دست میاریم و زمینه‌های این تغییرات رو هم تا حدودی درک می کنیم 
🖇️7بخش کتاب:
1-اسطوره چیست؟
 2-دوران کهن‌سنگی: اسطوره‌شناسی شکارگران (حدود 20000 تا 8000 ق م) 
3-دوران نوسنگی: اسطوره‌شناسی کشاورزان (حدود 8000 تا 4000 ق م)
4-تمدن‌های اولیه (4000 تا 800 ق م)
 5-عصر محوری (حدود 800 تا 200 ق م)
6-دوران پسامحوری (حدود 200 ق م تا حدود 1500 میلادی )
7-تحول بزرگ غرب (حدود 1500 تا 2000 میلادی)
💠بخش اول کتاب با اسطوره چیست شروع میشه ،در مورد خاستگاه اسطوره برای ما صحبت می‌کنه از اینکه همون دوره هم انسان موجودی در جستجوی معنا بوده .تخیل انسان قوه‌ایه که دین و اسطوره رو به وجود آورده اسطوره شناسی اصلاً ادعای اینکه داستان‌هاش واقعیت عینی هستن رو نداره نویسنده اسطوره رو یک راهنما می‌دونه چیزی که راه و چاه رو به ما نشون میده چطور زندگی رو غنی‌تر کنیم اسطوره حقیقت داره چون موثره نه اینکه اطلاعات واقعی در اختیار ما قرار بده( فرق واقعیت با حقیقت)
💠در دنیای پیشامدرن اسطوره چیزی اجتناب ناپذیر بوده نه فقط به مردم کمک می‌کرده زندگی رو برای خود معنادار کنن بلکه پهنه‌های ذهن بشر رو آشکار می‌کرده که دسترسی ناپذیر می‌موندن( نبرد با هیولاها عبور از هزارتوها داستان جنگ خدایان و.....)
اسطوره با اساسی‌ترین ترس‌ها و آرزوهای انسان مرتبطه 
اسطوره مثل یک بازی دنیای پر از غم و اندوه ما رو تعالی می‌بخشه و با طرح پرسش《 چه می‌شد اگر ؟》به انسان کمک می‌کنه که نگاهی تازه به زندگی داشته باشه
💠بخش دوم از دوران کهن سنگی شروع میشه مردمان این دوره مثل نئاندرتال‌ها نمی‌تونستن اسطوره‌هاشون رو مکتوب کنند این مردمان هنوز به کشاورزی 👩‍🌾دست پیدا نکرده بودن جامعه‌ی این دوران اجتماعات شکارگر بودند و هنوز به انقلاب کشاورزی نرسیده بودند یکی از مشخصه‌های اسطوره‌شناسی کهن سنگی حرمت گذاری به حیوانات بود شکار برای مردمان آن زمان امری مقدس بوده (به طور مثال به خاک سپردن اسکلت☠ حیواناتی که شکار می‌کردن یا آیین‌های خاص قبل از شکار) 
اون‌ها انواع اسلحه 🏹🪓🗡️رو ابداع کردن و یاد گرفتن چطور با هم به صورت تیمی کار کنن یعنی انسان اندیشه‌ورز به شیوه‌ای از اندیشه منطقی عملی و علمی پرداخت که به اون امکان می‌داد با موفقیت در جهان دست به عمل بزنه« لوگوس» 
اما میتوس (اسطوره)به کهن الگوی مقدس یا بهشت گمشده چشم داره( لوگوس چشم به آینده داره ولی میتوس به دنبال کهن الگوست) در این بخش از اسطوره هرکول به عنوان بازماندگان دوران شکارگری در کهن سنگی یاد می‌کنه و با ذکر اسطوره هایی دیگه از سرزمینهای مختلف ادامه میده

💠بعد وارد دوران نوسنگی میشه شکار دیگه منبع غذایی اصلی نبود و انسان به کشاورزی که محصول لوگوس بود روی میاره البته کشاورزی برای اون‌ها یک امر دنیوی محض نبوده مثل مردمان دوران کهن سنگی که شکار رو فعالیتی مقدس میدونستن مثلاً نخستین بذرها به عنوان نذورات دور ریخته می‌شدند اولین میوه‌ها چیده نمی‌شدن( خاک رو مونث می‌دونستن و دونه رو نطفه ملکوت)
دیمیتر الهه کشاورزی اسطوره‌ای که به این دوران نوسنگی برمی‌گرده در ادامه الهه کشاورزی و زمین و در سرزمین‌های مختلف بیان می‌کنند دانه باید بمیرد و به خاک سپرده شود تا غله تولید شود.( در این دوران نوسنگی اسطوره نوآئین‌ها به مردم کمک می‌کردند با میرا بودن خودشون کنار بیان)
💠در بخش بعدی با عنوان تمدن های اولیه هست تغییری ایجاد میشه ساختن شهرها شروع میشه اون هم در بین النهرین زندگی شهری اسطوره شناسی رو تغییر میده که فصلی بسیار جذابه
بخش بعدی به عصر محوری می‌رسه این دوره سرآغاز دین به مفهومی که می‌شناسیم هستش این دوره که دین وارد میشه چینی‌ها و هندی‌ها و یهودی‌ها رو بیشتر شامل می‌شه

-بیشتر مباحث کتاب به بررسی تاریخی بر انقلاب‌های فکری معنوی و اجتماعی تاکید می‌کنه که بشر رو وادار کردن در اسطوره شناسی تجدید نظر کنن پس از دوران پسامحوری تا ۱۰۰۰ سال هیچ تغییر قابل توجهی اتفاق نمی‌افته

✔️کتاب خیلی خوبیه،مطلوب من بود واقعاً مختصر ومفید

هر۷بخش‌رو خلاصه شو نوشتم متأسفانه توی یادداشت جا نمیشه،درکل توصیه میشه به علاقه‌مندان به اسطوره شناسی
      

82

        🟣📖کتاب رو خیلی اتفاقی از روی کامنتی 🤳که آقای خطیب برای آقای هاشمی گذاشته بودن  انتخاب کردم.وسط کمدی الهی خوندن این نمایشنامه طنز عالی بود ا(چون میدونیم کتاب خوب معرفی می‌کنن ماهم طاقت نمیاریم 😊)البته اصلاً با نویسنده کتاب آشنایی نداشتم.
 اولین چیزی که توی ذهن من خواننده میاد اسم کتابه یه جورایی همراه میشیم با شخصیت‌ها تا بفهمیم متران‌پاژ یعنی چی؟
نویسنده از زبانی ساده و روان در این نمایشنامه استفاده کرده که متن وفضای نمایشنامه  حس صمیمتی با مخاطب پیدا میکنه.نویسنده با استفاده از طنز و کنایه، تونسته مسائلی که دغدغه اونارو داره رو به شکلی جذاب و قابل فهم بیان کنه
📖کتاب با مقدمه‌ی کوتاهی از زندگی نویسنده و گفتار مترجم شروع می‌شه.پیشگفتار مترجم  مقداری در مورد جو حاکم روسیه صحبت کرده در مورد افراطی‌گری‌های اون زمان و در مورد قوانین خاصی‌ که فضای حاکم اون زمان گذاشته
💠توی مقدمه از زندگی جالب نویسنده گفته شده اینکه الکساندر وامیپلوف نویسنده روسی 🇷🇺 در صدمین سالمرگ بزرگترین شاعر «الکساندر پوشکین» به دنیا اومده به خاطر همین اسم اون رو الکساندر گذاشتن اون در خانواده‌ای که فرهنگی بودن به دنیا اومده ولی  مادرش باردار بوده پدرش از خونه دور  بوده نامه‌ای به همسرش می‌نویسه و میگه می‌ترسم که پسرمون نویسنده بشه! چرا چون همش خواب نویسنده‌ها رو میبینم! الکساندر ما عمر کوتاهی داشته ولی در همین عمر کوتاه نمایشنامه‌های خوبی نوشته در سن ۳۵ سالگی متاسفانه غرق شده پدرش می‌ترسیده که اون نویسنده بشه چون در دهه ۳۰روسیه که او به دنیا اومده دورانی بوده که نویسندگان و روشنفکران در روسیه ناعادلانه به حبس و اعدام محکوم میشدن ویا تبعید می‌شدن و جالبه که خواب پدرش تعبیر می‌شه یه جورایی از هرچی که بترسی سرت میاد! وپسرش نویسنده شده

🎭داستان این نمایش تک پرده ای، در هتلی اتفاق میوفته. پاتاپف، یکی از مسافران هتل برای گوش کردن مسابقه فوتبال از رادیو میره به اتاق دختر جوانی بنام ویکتوریا اتاق کناریشبدون مقدمه میگه رادیو شما سالمه؟وارد میشه وبا هیحان به گزارش گزارشگر فوتبال گوش میکنه.اما کالوشین، مدیر هتل وارد اتاق میشه و این اقدام رو مخالف مقررات می‌دونه وازاون میخواد اونجارو ترک کنه وبعد از درگیری با پاتاپف، با تحقیر اون رو از اتاق دختر بیرون می‌کنه
داستان از همین‌جا شروع میشه که مدیر هتل وارد میشه ودرمورد اونا دچار سوءتفاهم میشه،واونو با بی احترامی بیرون میکنه ولی بعد با پرس وجو متوجه میشه پاتاپف یک متران‌پاژه. کالوشین نمی دونه مترانپاژ یعنی چه؟ (منم نمی دونستم)و اما حدس می زنه متران پاژ یک شغل مهم در کشور و پاتایف یک شخصیت مهم کشوریه و احتمالاً به خاطر این رفتار ناشایست، اون رو مجازات میکنه و حتی از کار اخراج میشه.....
🔹درگیری ذهنی 🧠کالوشین درباره «مترانپاژ» تبدیل به موقعیت اصلی نمایش میشه و به مرور سایر کارکترها رو وما مخاطبان رو هم درگیر می‌کنه.
نمایشنامه کوتاه وطنز جالبی  داره ،در کل در مورد اینه که حماقت می‌تونه هر کسی رو از راه به در کنه و نابودش کنه اما باز با این حال بعضیا هستن که از حماقتشون آگاه نیستن و بعضیا آگاهانه احمقن.
📝✂بریده‌ای قابل تأمل از کتاب:
من اونقدر از بالا دستی‌ها می‌ترسیدم که وقتی خودم رئیس شدم، شاید باور نکنی اما خودم از خودم می‌ترسیدم!

✔️آقای خطیب لطفاً بیشتر کتاب معرفی کنید.باتشکر.
@mrkh
      

63

        ⚫📖کتاب حاضر، شامل دو نمایشنامه با عنوان‌ «ایفی‌ژنی در اولیس» و «ایفی‌ژنی در میان توری‌ها» نوشته اوریپید سنت‌شکن هستش «ایفی ژیناهای» «اوریپید» دو شاهکار وتراژدی دوست داشتنی هستن که با تراژدی‌هایی که تاحالا خوندیم کمی متفاوتن، اینجا قهرمان پایان تراژیکی درانتظارش نیست ادبیات ساده اوریپید به دور از زبان پرطمطراق وسنگین ادبیات کلاسیکه،البته این نمایشنامه اوریپید از قوانین ارسطویی(وحدت زمان ،وحدت مکان و وحدت موضوع) پیروی کرده ،اما در کل تراژدي‎هاي اوريپيد با آیسخولوس وسوفوکل فاصله دارن همینجا در هر دو ايفي‎ژني اونقدر خوف تراژيك ما رو احاطه نمیکنه،البته هردو تراژدی پراز تعلیق و شوروهیجان هستن برای خواننده .جالبه اوریپید اول ایفی‌ژنی درمیان توری‌ها رو نوشته بعد از ده سال ایفی‌ژنی در اولیس رو نوشته درصورتی که درمورد تقدم وقایع باید برعکس میبود.

◾آگاممنون، پادشاه یونان، قصد داره با لشکری به جنگ تروا ⚔️حرکت کنه. اما به دلیل خشم آرتیمیس، الهه شکار، بادها نمی‌وزن (به روایتی در گذشته آگاممنون گوزن محبوب آرتیمیس رو شکار کرده واو ازش کینه گرفته وبا توجه به منطق عجیب خدایان که فرزند بارگناه پدر رو به دوش میکشه!با قربانی کردن ایفی‌ژنی قصد انتقام داره) کشتی‌ها قادر به حرکت نیستن.کالکاس (پیشگو) میگه  که تنها راه فرونشاندن خشم آرتیمیس، قربانی کردن دخترش ایفی ژنیاست. آگاممنون با اکراه این تصمیم را می‌پذیره و ایفی ژنیا رو به بهانه ازدواج با آشیل به اولیس فرا می‌خونه.
در اولیس، ایفی ژنیا با مادرش کلوتایمنسترا و برادرش اورستس به محل قربانی میاد. ایفی ژنیا درابتدا با آشیل و مادرش همراه میشه تا از این قربانی کردن جلوگیری کنن.  اما در نهایت دچار تحول شخصیت میشه با شجاعت و فداکاری به استقبال مرگ میره،وباعث تحیر آشیل میشه

◾در تريلوژي اورستیا اثر آيسخولوس که خوندیم قصه برمبنای این بود که ايفي‎ژنيا قرباني شده یعنی انگار اگر ایفی ژنی قربانی نشده بوداون وقایع اتفاق نمی‌افتاد وکلوتمنسترا  از آگاممنون انتقام نمی‌گرفت که باقی وقایع مثل انتقام خون پدر توسط اورستس اتفاق بیوفته...اما اینجا در هر دو نمايشنامه‎هاي اوريپيد كه گرد اسطوره قرباني شدن ايفي‎ژني چرخ مي‎خورن، ايفي‎ژني توسط آرتميس ربوده و به توري برده میشه به عنوان کاهن معبد برگزیده میشه ومأمور پاشیدن آب مقدس روی یونانی های محکوم‌به قربانی شدن میشه
سوال برامون پیش میاد بااین وجود چقدر ميشه به بازشناختي كه اوريپيد از ايفي‎ژني  داده اعتماد کنیم؟اوریپید به صلاح‌دید خودش ویا اینکه براي رضایت مخاطبان و خودش تغييراتی داده،هرچند اسطوره‌ها قدرتمند بر سر جاي خود هستن... اینکه ما سوال برامون پیش میاد یعنی واقعاً ایفی‌ژنی قربانی شده یا نه؟از جذابیت تراژدی کم نمیکنه.....هم روایت آیسخولوس زیباست، هم اوریپید وچقدر خوبه هر نویسنده با زاویه دید خودش برامون تصویر سازی میکنه..

◾🎭واما نمایشنامه دوم‌ایفی‌ژنی در توری‌ها (کریمه فعلی)در این سرزمین،چندین سال از واقعه اولیس گذشته،ایفی‌ژنی به عنوان کاهنه معبد آرتمیس مشغول به کار شده و وظیفه داره بیگانگان رو‌ قربانی کنه،از طرفی اورستس پس از قتل مادرش با وجود تبرئه شدن توسط آتنا ولی باز همه جا فیوری‌ها  یا همون الاهگان انتقام(🕳️این روزا  کتاب «دوزخ »از سه جلدی کمدی الهی دانته رو دارم میخونم  اونجا فیوری ها رو که سه تن هستن رو توی دوزخ با عذاب برامون توصیف میکنه ) به دنبالش هستن ومدام درحال گریختن از اوناست فیوری‌ها مثل عذاب وجدانی مدام اونو دچار اضطراب وجنون میکنن،آپولو به اورستس گفته که اگر به سرزمین توری ها بری واز معبد تمثال آرتمیس رو برای من بیاری از این حالت نجات پیدا میکنی(آپولو برادر آرتمیس)  اورستس، به همراه دوستش، پلادس(همسر الکترا)به این سرزمین میره،ایفی‌ژنی با کمک نشانه‌ها، هویت برادرش رو می‌شناسه و با نقشه‌ای، هر سه نفر موفق به فرار از سرزمین توری‌ها می‌شن و در نهایت، ایفی‌ژنی، اورستس، و پلادس به یونان باز می‌گردن. برعکس باقی تراژدی ها به خوشی تمام میشه!

✔️اینجا آشیل اوریپید خیلی از آشیل هومر برای منِ مخاطب جذابتره،اونجا آشیل برای دوستش ۱۲پسرجوان رو قربانی کرد ولی اینجا برای جلوگیری از قربانی شدن ایفی‌ژنی تلاش میکنه این جنگجوی مغرور از حق دفاع میکنه حتی وقتی لشکریان بهش سنگ میندازن بازم ادامه میده،شخصیت جذاب نمایشنامه بود برام
✔️مقدمه کتاب کاربردی بود خصوصاً اگر به لو رفتن قصه حساس نباشیم ترجمه کتاب هم ترجمه خوب و روون بود

      

63

        «چنین گفت رستم به اسفندیار
که کردار ماند ز ما یادگار
کنون داد ده باش و بشنو سخن
ازین نامبردار مرد کهن»
🔴📖دراین کتاب شاهرخ مسکوب با زبانی روان وپرکشش ماجرای کشمکش دو قهرمان بزرگ ایران، رستم و اسفندیار، رو روایت میکنه، کتاب دوبخشه بخش اولش تفسیر و تأویل مسکوب از داستان رودررویی و نبرد رستم و اسفندیاره بیشتر،در این بخش کوشیده به نمادشناسی هر یک از شخصیت‌های داستان ازجمله گشتاسپ، کتایون، پشوتن، اسفندیار، بهمن، رستم، زال و سیمرغ بپردازه و با بازخوانی حالات و روحیات هر یک از این شخصیت‌ها، به‌ویژه دو قهرمان اصلی داستان یعنی رستم و اسفندیار، به خواننده در فهم داستان کمک کنه. خوانش و قطعاً تفسیر مسکوب در کنار  تفاسیری دیگه که از این داستان شده، خوانشی قابل تأمل و خوندنیه
بخش دوم هم ذکر ابیات نبرد رستم واسفندیار در شاهنامه هستش
🔷حضرت فردوسی دربین جمع آوری تاریخ اساطیری ایران،درکتاب پربار شاهنامه به این داستان مهیج نیز می‌پردازه و مفصل درباره اون صحبت میکنه
مسکوب در مقدمه‌ی کتاب خود میگه: «امروز نیز، ما به فراخور زندگی روزگارمان از رستم و اسفندیار چیزی می فهمیم. درد مشترک ما با آنان چیست؟ آیا می توانیم با کتایون و پشوتن همدل و همراز باشیم؟ و بیزار از گشتاسب؟ آیا سیمرغی روزی به یاری ما درماندگان خواهد شتافت؟ و آیا روزگار بد پرداز هنوز در کمین جان نیکان است؟».
🔶به طور کلی، کتاب «مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار» یک اثر پژوهشی واقعاً ارزشمنده که با نگاهی عمیق و تحلیلی، به بررسی یکی از مهم‌ترین داستان‌های شاهنامه می‌پردازه و خواننده رو به تأمل در مفاهیم عمیق انسانی دعوت میکنه
🔷خلاصه قصه‌ی رستم واسفندیار: داستان رستم و اسفندیار، روایت‌گر نبرد میان اسفندیار، پهلوان کیانی و رستم، پهلوان نامدار ایرانی است. اسفندیار که به دستور پدرش گشتاسپ برای سرکوب رستم به زابلستان رفته، در ظاهر برای گسترش دین و آیین زرتشت و در باطن برای رسیدن به قدرت . اسفندیار که به واسطه رویین‌تنی (به جز چشم) شکست‌ناپذیر شده، در این نبرد با رستم روبه‌رو می‌شه و پس از یک نبرد طولانی، سرانجام به کمک سیمرغ رستم با تیر زدن به چشم‌اسفندیار، کشته میشه.
🔹قصه ازقبل از جایی شروع شد که گشتاسب بعد از کامیابی، وعده پیشین خودش در سپردن تاج و تخت به اسفندیار  رو از یاد می‌بره. اسفندیار از پدر می‌خواد، خلف وعده نکنه اما گشتاسب که به پادشاهی خود دل بسته ، به چاره‌جویی به جاماسب متوسل میشه.
جاماسب طالع اسفندیار رو نگاه میکنه و مرگ زودهنگام اسفندیار رو در زابل و به‌دست رستم زال پیشگویی می‌کنه و میگه ، حتی پادشاهی ایران به اسفندیار سپرده بشه، باز هم اون رو از این سرنوشت، نجات نمیده. این آگاهی، گشتاسب را به بیراهه می‌کشونه و از اسفندیار می‌خواد، رستم رو دست‌بسته به درگاه او بیاره تا تخت شاهی رو به اسفندیار واگذار کنه. اسفندیار از جانفشانی‌های رستم برای پدرش میشه ،ولی از اونجا که نرود میخ آهنی در سنگ پاسخی جز پافشاری پدر در اجرای فرمان نمیگیره. اسفندیار قلباً میدونه که گشتاسب از این فرمان، مرگ او و حفظ پادشاهی خودش رو  می‌خواد. کتایون با یادآوری بخشی از دلاوری‌های رستم، نبرد با رستم پهلوان رو دذ آیین دادگری ناپسند میدونه و فرزند رو به زاری از رفتن به سیستان برحذر می‌داره. اما اسفندیار، سخنان مادر را نادیده می‌گیره و شبگیر با سپاهی به‌سوی زابلستان حرکت می‌کنه و در دو راهی زابل و دژگنبدان، شتر از رفتن به‌سوی زابل امتناع میکنه و اسفندیار این رو به فال بد می‌گیره. به دستور اسفندیار، شتر رو سر می‌برن!، تا شومی این ‌کار به خودش برگرده. کاروان پس از سپردن راه در ساحل هیرمند خیمه می‌زنه.
🔹اسفندیار پیکی  به نزد رستم میفرسته(بهمن) تا از او بخواد به فرمان گشتاسب گوش بده وتسلیم بشه. بهمن که از فراز کوهی به نظاره ایستاده ، با دیدن هیکل تهمتن از چیرگی او بر اسفندیار وحشت زده میشه و سنگی سترگ به سوی رستم میندازه، تا با کشتن رستم، رنج اسفندیار روکم کنه. اما رستم بی ‌آنکه از جای بجنبد با پاشنة پا سنگ را دور می‌کنه
بهمن پیام پدر رو میرسونه، رستم به‌سوی هیرمند می‌تازه. 
تلاشها برای آشتی کشانیدن اسفندیار بیهوده است.
🔹سرانجام،جنگ تن به تن شروع میشه و نبرد دو پهلوان به درازا می‌کشه. چیره شدن بر اسفندیار رویین‌تن، غیرممکن به‌نظر می‌رسه. رخش و رستم هر دو به تیر اسفندیار زخم‌های بسیار بر می‌دارن و تیرهای رستم بر اسفندیار کارگر نمی‌افتد. رخش توان را از دست می­ده. رستم پیاده میشه تا رخش به خانه برگرده خود نیز درحالی‌که از زخم‌هایش خون می‌چکید، در بالای کوه پناه می‌گیره و زال درمانده تنها راه چاره  و درمان رستم و رخش کمک از سیمرغ می‌دونه. زال با آتش زدن پر سیمرغ، اون رو به یاری میطلبه. سیمرغ با منقارهای خود تیرها را از تن رستم و رخش بیرون می‌کشه و با مالیدن پرهای خود به زخم‌ها،هر ‌دو رو درمان می‌کنه. سیمرغ  اون رو آگاه میکنه‌ که کشندۀ اسفندیار در هر دو دنیا رنج خواهد کشید. با این همه رستم رو به کنار دریا می‌بره. درخت گزی رو بهش نشون میده و می‌گوید، تیری دو شاخه از چوب این بساز. به زر آب بپرور و در کارزار، چشم‌اسفندیار را نشانه بگیر، بدون‌که دست سرنوشت، خودش این تیر رو در چشمان اسفندیار مینشونه
🔹سحرگاه، رستم پیش از اسفندیار آمادۀ نبرد می­شه. اسفندیار در شگفت از زنده ماندن او، به پشوتن می‌گه، زال به نیروی جادو، رستم و رخش رو به زندگی برگردونده اما رستم قبل از آن، هماورد را به دادار زردشت و دین بهی سوگند می‌ده که دست از ستیزه‌جویی برداره و به میهمانی سرافرازش کنه و وعده پیشکش کردن هدایای بسیار، خود هم‌عنان با او به نزد گشتاسب  میره و فرمان پادشاه رو اگرچه کشتن و بندکردن باشه، قبول میکنه. اما سخنان رستم در اسفندیار مغرور کارساز نمیشه ناگزیر رستم نیز تیر را در کمان میذاره، ورهامیکنه تیر در چشم اسفندیار می‌نشینه و اون رو به خاک می‌زنه. اما اسفندیار در دم مرگ، گشتاسب، پدرش رو قاتل خود می‌دونه. بهمن رو به رستم می‌سپاره تا به دست او پرورش پیدا کنه

✔️اینجا زاویه دید به اسطوره ها خیلی تازگی داره از زوایایی مورد بررسی قرار میگیرن که کمتر بهشون پرداخته شده، قلم شاهرخ مسکوب رو خیلی دوس داشتم،انشالله درآینده کتابای بیشتری ازش رو بخونم
✔️نقاشی اثر استاد قوللر آغاسی برگرفته از نبرد رستم واسفندیار(نقاشی قهوه‌خانه‌ای)
      

87

        «خانم مده‌آ به خاطر یه دستمال قیصریه رو به آتیش نمیکشن!»
🔴📖مده‌آ، نوشته اوریپید، یکی از قوی‌ترین  تراژدی‌های یونانه که به طرز استادانه‌ای انگیزه‌های انتقام‌جویانه رو به تصویر میکشه. این نمایشنامه‌‌ی کلاسیک داستان تراژیک زنی است که با دستان هنرمند اوریپید خلق شده زنی که با قلبی آکنده از کینه و بی رحمی عزیزان ودشمنان ،تروخشک، گناهکار وبی‌گناه  رو به نیستی میکشونه،برای انتقام دست به خودزنی میزنه واز عشق مادری خود میگذره وحتی برای کشتن فرزندانش به خودش دلداری میده که بعد تمام عمر اشک میریزم براشون

📌منِ تماشاگر درابتدا همراه همسرایان میشم و دلم برا مده آ میسوزه وحق رو به اون میدم ولی در پایان مثل همسرایان اونرو نکوهش میکنم،تمامی افراد نمایشنامه شخصیتهایی پست هستن اما ما مخاطبان این نمایشنامه سه دسته میشیم یا در اواخر تراژدی شوکه میشیم از دیدن این همه قساوت و محوِ فُرم داستان شده ، همدردی رو فراموش کرده و تمام افراد رو به دور از راستی و درستی می‌دونیم یا بر جیسون به عنوان مردی ستم دیده و رنج دیده از سویِ زنِ شرور خویش اشک میریزیم(هرچند خیلی نامرده) و یا مبهوت رفتارستیزه جویانه و قهرمانانه مده‌آ میشیم واونو به خاطر اراده راسخش تحسین میکنیم(البته تعداد کمی).

📌 مده‌آ نمونه بارز افرادیه که فقط وفقط هدف براشون مهمه وسیله مهم نیست شما بگو کشتن فرزند!فقط میخواد به هدف ضربه زدن به همسرخائنش برسه حتی همسر رو ازآیین خاکسپاری ودفن بچه هاش هم محروم میکنه
اوریپید همچنین در مده‌آ نشون میده که قوی تر از عشق عاشق، نفرت عاشقه، چطور احساسات،خشم افسارگسیخته می‌تونه باعث انجام اعمال احمقانه و غیرمنطقی افراد بشه

❌❌خطر لو رفتن قصه برای افراد حساس
📝خلاصه قصه: برای درک بیشتر تراژدی بهتره اول قهرمان (یاضدقهرمان)جسور وانتقام جوی این نمایشنامه  روبشناسیم
مده‌آ شخصیت اصلی نمایشنامه که نام نمایشنامه هم ازاون وام گرفته شده زنی از سرزمین کولخیس و دختر اتئیاست پادشاه کولخیس.اوبه شاهزاده‌ای رانده شده از تاج و تخت به نام جیسون که برای به‌دست آوردن پشم زرین (نماد قدرت و رسیدن به پادشاهی که در اختیار پدر مده‌آ است) به سرزمین اونها سفر کرده، دل میبنده و اونرو بواسطه‌ی دانش جادوگریش از گزند اژدها (نگهبان پشم زرین) نجات میده.مده‌آ که در این راه به وطن و پدر خود خیانت کرده‌ و برادر کوچکترش را هم تکه‌تکه کرده‌ با جیسون به سرزمینی دیگه میره،با جیسون ازدواج می‌کنه و از او دو فرزند به‌دنیا میاره.
اما وقتی آتش عشق جیسون فروکش کرد (جیسون توی خلوت خودش یا ظاهراً به این نتیجه رسیده  که این برای محافظت از مده آ و پسرانش ضروریه وصلت با یکی از اعضای خانواده شاه  چون مده‌آ یک  بربره وبهتره با دختر پادشاهی  که یونانیه ازدواج کنه واز اونا بچه داشته باشه واونا با بچه های مده آ همخون بشن).  مده آ رو رها می‌کنه تا با ، دختر «کرئون» پادشاه کورنت ازدواج کنه. از طرفی کرئون که از مده‌آ میترسه می‌خواد او و فرزندانش رو تبعید کنه اما مده آ با زیرکی به او التماس می‌کنه و برای ترک کورنت فرصت می‌خواد. مده آ از شدت رشک و خشم، به انتقام لباسی را با تاج به عنوان هدیه عروسی برای نوعروس می‌فرسته که آغشته به زهره و زمانیکه اونروبرتن می‌کنه، دختر وپدرس سوخته میشن ومیمیرن.مده‌آ به این هم راضی نیست و دو فرزندی رو که از جیسون داره به طرز فجیعی به قتل می‌رسونه و سوار بر ارابه‌ای که دو اژدهای بالدار اونرو میکشن بر فراز آسمان‌ها پروازکرده و فرار میکنه
🎭ابتدای نمایشنامه با همدردی دایه با مده‌ا شروع میشه همدردی با مده‌آ زنی که شوهرش به او خیانت کرده زنی به ما معرفی میشه که به خاطر شوهرش به پدر و خانواده فامیل و تمام سرزمین پدری پشت کرده  زنی که به خاطر رسیدن به هدفش دست به هر کاری می‌زنه اما در سرزمین جدید با خیانت همسرش روبرو میشه و حالا شده «مده‌آی از اونجا رونده و از اینجا مونده!»
در معرفی‌نامه‌ای که از اوریپید ارائه میشه اونرو سنت شکن معرفی میکنن و واقعاً هم سنت شکن مده‌آ سنت عشق مادرانه،لطافت زنانه رو می‌شکنه ومثل یه مرد جنگجو عمل میکنه

📌مده‌آ روزی برای عشقش به جیسون همه‌ گذشته‌ی خودش وخانوادش رو فدا کرده و پس از خیانت جیسون همه‌ی آینده خودش با فرزندانش رونابود کرد درواقع قصه‌ی مده‌آ مردابیه که همه توش غرق شدن چه شوهر مده‌آ با رنجی که قراره بکشه چه فرزندانشون که بی گناه کشته شدن دراین تراژدی قهرمانی نمی‌بینیم  اینجا قهرمان فقط اوریپیده که بی نظیروجانانه عصیان زنی حیله گر رو به تصویر میکشه زنی که حتی با کشتن هوو وپدر اون هم آروم نمیگیره وشروع به خودزنی میکنه با فرزندکشی تیرخلاص رو به شوهر خائن میزنه وبا گفتن جمله‌ی «و  اما درد خوشایند است آن گاه که تو نمیتوانی بخندی»نهایت نفرت خودش رو به جیسون نشون میده
📌شخصیت منفور ابتدا جیسون هستش که خیانت در حق همسر رو غیرانسانی نمی دونه! و حتی ادعا می‌کنه که این عمل رو در جهت سعادت خانواده‌ خویش انجام داده، جیسون به‌هیچ‌وجه به احساسات مده‌آ توجه نمی‌کنه و در هیچ لحظه‌ای کار خود را ناپسند نمی‌بینه و حتی از این‌که مده‌آ به این اندازه خشمگین و اندوه‌ناکه شگفت‌زده است!

🌸⭐به مدد هامارتیای عزیز  برای دومین بار  نمایشنامه رو خوندم وبازهم خیلی برام جذاب بود،به نکات جدیدی رسیدم توی بازخوانی وبه همه دوستانی که مثل من شیفته تراژدی های یونان هستند شدیداً توصیه میشه به خوندن 
      

88

        🔴📖کتاب الکترا نوشته سوفوکل نمایشنامه‌نویس سرشناس یونانی 🇬🇷 که در قرن پنجم پیش از میلاد و در عصر پریکلس(عصر طلایی یونان) می‌زیسته .این کتاب شامل چهار نمایشنامه است : فیلوکتتس،زنان تراخیس(داستان هراکلس و دیانیرا)، الکترا ، و آژاکس.
💠هرچند هرچی از سوفوکل بگیم تکرار مکرراته وهمه دوستان عاشق تراژدی واقف هستن به تمامش ولی نمیشه ازش نگفت بعداز خوندن شرح زندگی وشرایط وآثار آقای سوفوکل بهشون باید گفت:《آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری》
🔱سوفوکل یا سوفوکلوس یکی از بزرگ‌ترین نمایشنامه‌نویسان دنیاست که مشهوره ازش در ۹۰سال عمرش، 113 نمایشنامه نوشته که همه‌ی اونها به جز 7 اثر،‌ امروزه از بین رفته است (افسوس وصدافسوس)درباره‌ی او افسانه‌های زیادی ساختن؛ اما مسلماً چیزی که امروزه به‌عنوان ادبیات دراماتیک می‌شناسیم، ابتکار سوفوکل بوده چراکه قبل از اون درام‌های اولیه‌ی یونان فقط دو شخصیت داشتن و گروهی به نام همسرایان، اشعاری غنایی و حماسی در نمایش می‌خوندن. سوفوکل اولین هنرمندی بود که نمایشنامه‌هایی با سه شخصیت نوشت و اعمال و حرکات بازیگران رو در آثار خود تبیین کرد. علاوه بر این، پیش از او، دیگر نمایشنامه‌نویسان تنها به سرنوشت و خواست خدایان در پیشبرد داستان اعتقاد داشتن؛ اما سوفوکل اولین کسی بود که اراده  و انتخاب شخصیتهارو وارد روایت نمایشنامه‌هایش کرده این هنرمند یونانی رو بیشتر با کتاب افسانه‌های تبای و سه نمایشنامه‌ی اون با نام‌های ادیپ شهریاراودیپ در کولونوس و آنتیگونه می‌شناسیم . اما ارزش ادبی این ۴ نمایشنامه کمتر از اونا نیست. این چهار تراژدی در کتاب الکترا جمع شده‌اند.
📍🎭فیلوکتتس: هراکلس، پسر زئوس، پیش از مرگ خود تیر و کمانش رو به فیلوکتتس داده و این‌چنین عزت و احترامی بی‌اندازه به او بخشیده و فیلوکتتس به همراه دیگر یونانیان رهسپار جگ تروا شده  اما نیش یک مار، پای اون رو آن‌چنان متورم و متعفن کرده که اودیسئوس رضایت دادند که او به‌جای شرکت در جنگ،در جزیره‌ای دورافتاده به نام لِمنوس جا بمونه سوفوکل نمایشنامه‌ی فیلوکتتس رو از  جایی آغاز می‌کنه که ده سال از این  اتفاق گذشته وقهرمان یونانی توی جزیره تک وتنها افتاده و از طرفی یونانیان هلنوس،‌ پیشگوی بزرگ تروا، رو دستگیر می‌کنن وپیشگو به اونا میگه  که یونان برای بردن جنگ تروا، به فیلوکتتس و کمان هراکلس نیاز داره اودیسئوس همراه با نئوپتولموس(پسر آشیل) به لمنوس بازمی‌گردن تا فیلوکتتس رو به جنگ بازگردونن. اما اونا میدونن چنین کاری به‌هیچ‌وجه آسان نیست؛چون فیلوکتتس از اودیسئوس و دیگر یونانیان بابت تبعیدش کینه‌ای عمیق به دل داره،اودیسئوس نقشه میکشه که پسر آشیل با فیلوکتتس طرح دوستی بریزه تا کمان قدرتمندش رو  که برای پیروزی به اون نیاز دارن ازش بگیرن ولی پسر آشیل با اینکه می‌ دونه بدون کمان نمی‌تونن پیروز بشن و فیلوکتتس اگر اصل موضوع را بدونه محاله که کمانش رو بده اما باز هم دلش نمی‌خواد با نیرنگ به مقصودش برسه این کشمکش درونی پسر آشیل بسیار زیبا دراومده
شخصیت محبوبم در این نمایشنامه پسرآشیل(اسمش خیلی سخته) بود با وجدان بیدارش بهترین مسیر رو برای پیشبرد نمایشنامه انتخاب کرد 
برای یادآوری هم عرض کنم که در ایلیاد فیلوکتتس باهمین تیروکمان پاریس پسر پریام رو میکشه
📍🎭دومین نمایشنامه‌ی کتاب الکترا با نام «زنان تراخیس» داستان دیانیرا، همسر هراکلسه.اسم نمایشنامه به گروه همسرایان تعلق داره. در ابتدای نمایشنامه گفته میشه که چگونه هراکلس اولین خواستگار دیانیرا، رودخانه‌ی آخلوس، را شکست داد و با او ازدواج کرد. هراکلس مانند دیگر قهرمانان همیشه درگیر نبردهای متعدده و به خانواده‌اش توجه زیادی نداره دیانیرا آخرین بار، پانزده ماه پیش هراکلس رو دیده و دیگه از او خبری نداره.پس پسرشون، هیلوس رو میفرسته تا خبری از هراکلس بگیره. در همین اثنا پیکی به سرزمین تراخیس، موطن دیانیرا، میاد و به او خبر میده که همسرش به‌زودی به اونجا برمیگرده.دیانیرا که دیگه نمی‌خواد در فراق هراکلس به سر ببره و لی متوجه رقیب عشق میشه ونااگاهانه دست به کاری میزنه که زندگیش رو در معرض خطری جدی قرار می‌ده و.......
نمایشنامه پرتعلیق وجذابی بود.
📍🎭سومین نمایشنامه‌ی کتاب، به الکترا و تصمیم او برای انتقام قتل پدرش اختصاص داره، علاوه بر سوفوکل،نمایشنامه‌نویسان دیگه‌ای چون اوریپید و آیسخولوس از این داستان برای خلق آثار خود بهره گرفتن.وقتی که آگاممنون از جنگ تروا برمیگرده، همسرش کلوتمنسترا که در غیاب شوهرش با پسرعموی آگاممنون، ایگیستوس،‌رابطه‌ی عاشقانه برقرارکرده ، اونرو می‌کشه. کلوتمنسترا ادعا می‌کنه که آگاممنون مستحق مرگ بوده؛ چون دخترشون ایفی‌ژینی، رو پیش از جنگ به دستور خدایان قربانی کرده. الکترا، دختر بزرگ آگاممنون،‌ برادر خرسالش، اورستس، رو پس از مرگ پدر به یکی از دوستان خانوادگی می‌سپاره و این‌چنین اون رو از مرگ نجات میده. وقتی اورستس به سن بلوغ می‌رسه، آپولون به او فرمان میده که با همکاری خواهرش، انتقام خون پدرش رو از مادرومعشوقه او بگیرن.شروع نمایش از جایی‌که اورستس به همراه دوستش، پیلادس، نقشه‌ای می‌کشن. از مربی‌شان می‌خواهن که به کلوتمنسترا و الکترا بگو که اورستس در یک مسابقه‌ی ارابه‌سواری جان سپرده و دو مرد به‌زودی برای برگزاری سوگواری میان وخاکسترش رو میارن. دو مردی که درواقع اورستس و پیلادس هستن درادامه......
📍🎭چهارمین نمایشنامه آژاکس،سوفوکل در این نمایشنامه،همونطور که از اسمش پیداست زندگی آژاکس را روایت می‌کنه.وقتی آشیل در نبرد تروا کشته شد،‌ همه از خودشون سؤال می‌کردن که چه کسی افتخار دریافت زره او را خواهد داشت. آژاکس گمان می‌کرده که او به‌عنوان بزرگ‌ترین جنگجوی یونانی، بیش از همگان شایستگی داره؛ اما آگاممنون و منلائوس، این زره را به اودیسئوس اعطا میکنن آژاکس از این تصمیم سخت پریشان می‌شه قصد کشتن اودیسئوس، منلائوس و آگاممنون رو می‌کنه. اما با ورود آتنا به داستان، سرگذشت چهارمین قهرمان کتاب الکترا تغییر می‌کنه و..
شخصیت محبوبم توی این نمایشنامه تسئور برادر آژاکس بود دیالوگهای زیبا وپرطمطراق این نمایشنامه رو ازآن خود کرده بود وشخصیتش خیلی خوب از آب دراومده بود
✔️آقای محمد سعیدی نمایشنامه‌های سوفوکل را از روی ترجمه‌ی انگلیسی به زبان فارسی برگردونده ایشون سعی کردن در سراسر کتاب الکترا، لحن فاخر نمایشنامه‌ها حفظ بشه  ولی موردی که به‌نظرم میرسه اینکه این نمایشنامه‌ها در یونان بودن پس برای توضیح نام خدایان واساطیر باید از نام یونانی اونها استفاده بشه نه رومی
      

113

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.