معرفی کتاب کالیگولا اثر آلبر کامو مترجم ابوالحسن نجفی

کالیگولا

کالیگولا

آلبر کامو و 1 نفر دیگر
4.0
218 نفر |
44 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

408

خواهم خواند

140

شابک
9789644485787
تعداد صفحات
144
تاریخ انتشار
1399/6/1

توضیحات

        دور و بر من هرچه هست دروغ است و من می خواهم که مردم با راستی زندگی کنند. وسیله اش را هم دارم تا آنها را وادارم که با راستی زندگی کنند، چون می دانم که آنها چه ندارند. آنها معرفت ندارند. معلمی می خواهند که بداند چه می گوید... در سرتاسر امپراتوری روم تنها کسی که آزاد است منم. بروید و به روم اعلام کنید که عاقبت به موهبت آزادی رسیده است و با این آزادی آزمون بزرگی آغاز می شود.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به کالیگولا

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

محاکات

محاکات

1402/9/24

تعداد صفحه

10 صفحه در روز

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به کالیگولا

نمایش همه

پست‌های مرتبط به کالیگولا

یادداشت‌ها

          ذهن من یه ویژگی مریض گونه(از نظر خودم)داره که بین خیلی از کتاب هایی که میخونم،فیلم و سریال هایی که می‌بینم و حتی اتفاقاتی که دنیای ورزش و علی‌الخصوص فوتبال میفته ارتباط برقرار میکنه.چی بگم،مغز منم اینحوریه دیگه🤷🏻‍♂️😅
حدودا سال ۲۰۰۵،تیم اینترمیلان ایتالیا یک مهاجم برزیلی عالی داشت به اسم آدریانو.آدریانو آمار فوق العاده‌ای داشت.هر موقعیت گل رو به راحتی گل میکرد تا اینکه تلفن زنگ خورد...
پشت تلفن خبر مرگ پدرش رو شنید و به کل نابود شد و هیچوقت به سایه گذشته خودش هم نرسید،حتی وارد باندهای قاچاقچی مواد مخدر برزیل هم وارد شد.
حالا چه ربطی به کالیگولا داشت؟
داستان از جایی شروع میشه که کالیگولا،قیصر روم،خواهر خودش رو که در واقع معشوقه خودش هم هست از دست میده و کالیگولا به نکته‌ای میرسه که:مرگ هم وجود داره،پس چرا زندگی کنم؟ و ((همه مردم می‌میرند ولی خوشبخت نیستند.))
در واقع به یک پوچی میرسه و تنها خواسته اش اینکه که به قدرت ناممکن برسه در حدی که مرگ و زندگی مردمان سرزمینش هم دست اون باشه.محتوای این کتاب خیلی وابسته به کتاب اسطوره سیزیف هم هست.

در افسانه سیزیف، کامو دو واکنش متداول نسبت به ابسوردیسم را رد می‌کند. واکنش اول که «خودکشی فیزیکی» نام دارد، به نوعی اطاعت محض از پوچی است. انسانی که معنایی در زندگی نمی‌بیند، بهتر است به زندگی خود پایان دهد. کامو همچنین چیزی که خودش از آن به عنوان «خودکشی فلسفی» نام می‌برد را هم رد می‌کند. این رویکرد بر این باور است که به منظور این که به نتیجه‌گیری پوچ گرایانه نرسیم، بهتر است کلا در مورد این مسائل تفکر نکنیم.
آلبر کامو، درباره کالیگولا می‌نویسد:

کالیگولا مردی است که شور زندگی او را تا جنون تخریب پیش می‌راند. مردی که از بس به اندیشه خود وفادار است وفاداری به انسان را از یاد می‌برد. کالیگولا همه ارزش‌ها را مردود می‌شمارد. اما اگر حقیقت او در انکار خدایان است، خطای او در انکار انسان است. این را ندانسته است که چون همه چیز را نابود کند ناچار در آخر خود را نابود خواهد کرد. این سرگذشت انسانی‌ترین و فجیع‌ترین اشتباهات است.

خلاصه که بخونیدش.✌🏻✌🏻

بخشی از کتاب:📚از دست دادن زندگی چیزی نیست و هر وقت که لازم باشد من این شهامت را خواهم داشت. اما از دست رفتن معنای زندگی و نابود شدن انگیزه هستی، این است آنچه تحمل‌کردنی نیست. نمی‌شود بی‌انگیزه زندگی کرد.
        

16

          ضیافت آشتی‌کنان من با کامو به صرف ماکارون و شاتو دیکم.
عجب نمایشنامه‌ای بود!!!
کالیگولا قیصر روم است و هرچند در ابتدای فرمانروایی‌اش انسانی عادل و هوشمند بود، به تدریج قدرت شخصیتش را تغییر می‌دهد و زندگی‌ عادی او را ارضا نمی‌کند تا این‌که هوس دست یافتن به ناممکن‌‌ها می‌کند.

کالیگولا نمایشنامه‌ای در عین قوی و کامل بودن، کوتاه است که نه بر اساس افسانه‌ها بلکه بر اساس رخدادهای حقیقی نگارش شده و از نظر من کامو برای نگارشش چیزی کم نذاشته و ضمنا نباید از ترجمه‌ی خوب آقای نجفی هم بگذرم که بار دگر پس از خانواده‌ تیبو باید او را ستایش کنم.

نقل‌قول نامه
"این مردن است که وحشتناک است، نه خودِ مرگ"

"من دیوانه نیستم و حتی هیچ‌وقت این‌قدر عاقل نبوده‌ام. منتها، یک‌دفعه حس کردم که احتیاج به ناممکن دارم. دنیا به این صورت که هست مرا ارضا نمی‌کند."

"مضحک است. وقتی که من کسی را نمی‌کشم خودم را تنها حس می کنم. زنده‌ها برای پر کردن دنیا و بیرون راندن ملال کافی نیستند. همین که شما همگی اینجا جمع می‌شوید من چنان خلائی حس می‌کنم که نمی‌شود به آن نگاه کرد. فقط میان مرده‌ها احساس آسودگی می‌کنم."

کارنامه
اگر امکانش وجود داشت به جای پنج، شش ستاره برایش منظور می‌کردم، عالی بود و خواندنش را به همه‌ی دوستان کتاب‌خوانم پیشنهاد می‌کنم.

دانلود نامه
فایل پی‌دی‌اف کتاب با ترجمه‌ی آقای ابولحسن نجفی به زبان فارسی را درکانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آن را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/463

دوم آذرماه یک‌هزار و چهارصد و یک
        

8

"من زنده‌ا
          "من زنده‌ام، من می‌کشم. من قدرت سرسام‌آور خدای نابودکننده را به کار می‌برم که قدرت خدای آفریننده، در مقابل آن، تقلید مسخره‌ای بیشتر نیست. این است خوشبخت بودن. خوشبختی همین است، همین رهایی طاقت‌فرسا، همین تحقیر نسبت به هرچه که هست، همین خون و نفرت دور و برم، همین تنهایی بی‌نظیر مردی که سرتاسر زندگیش را در پیش چشم دارد، همین شادی بی‌حد و حصر قاتلی که کیفر نمی‌بیند، همین منطق قهاری که زندگی مردم را خرد می‌کند، که تو را خرد می‌کند، کائسونیا، تا عاقبت، آن تنهایی جاوید را که آرزو دارم کامل کنم. "

نمایش‌نامه کالیگولا، بر اساس سرگذشت سومین امپراطور روم است که جزو وحشتناک‌ترین پادشاهان تاریخ از آن یاد می‌شود. بر اساس منابع تاریخی، کالیگولا، با خواهران خود بی‌پرده رابطه‌جنسی داشت و سر پدران را مقابل پسران می‌برید.
شروع داستان، که از نظر تاریخی تقریبا دقیق است، با برگشتن کالیگولا به کاخ، بعد از اینکه به دلیل مرگ خواهرش ناپدید شده بود آغاز می‌شود. او که حالا، دچار نوعی جنون شده، حرف از به دست آوردن ماه می‌زند، تا شاید آزادی‌اش را به دست بیاورد؛ مگر در عقیده او آزادی همان ممکن کردن ناممکن‌ها نبود؟
در پرده دوم، کالیگولا دیگر تبدیل به یک مستبد کور ذهن شده است که عبایی از هیچ‌کاری ندارد؛ و البته نیاز به هیچ دلیلی برای ارتکاب جنایت! 
جالب‌ترین شخصیت از نظر من، کرئاست؛ شخصی که می‌خواهد تنها زندگی کند و خوشبخت باشد و این مسئله، انگیزه‌ای حتی بیشتر نسبت به بزرگ‌زادگان تحقیر شده و یا اسکیپون که پدرش دست کالیگولا کشته شده به او می‌دهد تا کالیگولا را از سر راه بردارد. 
کالیگولا بعد از مرگ دروسیلا می‌فهمد "آدم‌ها می‌میرند ولی خوشبخت نیستند" او شاید خوشبختی خود را در آزاد بودن می‌دید، آزادی‌ای که در پایان، پس از آن‌همه جنایت، فهمید نه آنرا به دست آورده و نه توانسته حتی قدمی به سمت ماه بردارد.

"من باید به آن ها یک هدیه شاهانه بدهم، هدیه برابری همه انسان ها. و وقتی همه در یک سطح قرار بگیرند، هنگامی که نا ممکن به زمین بیاید و ماه در دستان من قرار گیرد، شاید بعد از آن من به موجودی بهتر تبدیل شوم و جهان تازه شود، پس از آن است که دیگر آدم ها نخواهند مرد و شاد خواهند بود."
        

19

سامان

سامان

1403/9/30

          خود کامو می‌گه : کالیگولا یک تئاتر فلسفوی نیست بلکه یک تئاتر ایده است چون بر مبنای یک ایده نوشته شده است. ایده ای که تو نمایشنامه بود پوچی و نحوه مواجهه کالیگولا با پوچی بود. کالیگولا در مواجهه با پوچی دچار تسلیم نشد، منفعل نشد و راه عصیان و طغیان رو برگزید و مهم اینجاست که به سعادت و خوشبختی در پی این شیوه مواجهه نرسید. شاید چون اشتباهش اینجا بود که کالیگولا نه دنیا و جهان که به نفی انسان‌های دیگر پرداخت. چرا میگم به خوشبختی نرسید؟ چون به هیچکدوم از خواسته هاش نرسید.او قصد تغییر داشت و میخواست به انسانها بفهمونه که دنیا پوچه. اما شیوه‌ای که انتخاب کرد خونریزی بی حد و حصر بود. فکر میکنم کامو میخواست بگه اینکه کالیگولا به علت مرگ خواهرش به پوچی رسید کاملا درسته ولی نسخه تجویزی که برای بقیه اعمال کرد و در سایه‌ی آزادی بی حدی که داشت اجرا کرد اشتباه بود و در نهایت هم در همین اشتباه خودش غرق شد. به نظر من اینکه این نمایشنامه بر مبنای واقعیت بوده یا اینکه چقدر واقعی بوده و چقدر حاصل ذهن نویسنده مهم نیست و اساسا نباید درگیر این مساله شد..

کتابهایی که وقتی خوندنشون تموم میشه، تازه برام شروع میشند بسیار ارزشمند هستند. از دیشب خیلی دارم بهش فکر میکنم، فعلا به اینا رسیدم، شاید همه برداشت‌هام اشتباه باشه،نمیدونم.ولی همین معلق بودن و ندونستن و به فکر فرو رفتن رو خیلی دوست دارم. کامو خوانی رو خیلی خوب شروع کردم و فکر کنم یک مسیر پر پیچ و خم جذاب رو باید طی کنم.
        

5

          ستیز با پوچی.
کالیگولا پادشاه روم پس از مرگ خواهرش( معشوقه اش) از کاخ خود می‌گریزد و پس از مدتی برمیگردد اما با تفکراتی تازه...
این کتاب که با خوبی هرچه تمام تر عقیده آلبرکامو رو نمایان می کند ( بزودی در یک پست کامل توضیحش خواهم داد) جزو بهترین آثار کامو و حتی جزو بهترین نمایشنامه های تاریخ نیز هست که با مخاطب کاری می‌کند که هر لحظه آرزو کند کاش در آن دوران می‌زیست که بتواند ببینده این تئاتر باشد.
اگر از مرگ کامو و تئوری های مربوط به چگونگی مرگش اطلاع داشته باشید می‌دونید که خیلی از شواهد نشون می دهند کامو به دست حکومت شوروی به علت انتقاد های شدیدش از این حکومت به قتل رسیده.
 روند حکومت پادشاه روم در این کتاب اشاره کاملی به شوروی و حکومت کمونیست اش دارد و آلبرکامو در به تصویر کشیدن این نوع حکومت کاملا موفق عمل کرده.
در این نمایشنامه حتی مردم هم از قلم تیز و انتقادی کامو در امان نیستند چون این مرد فرانسوی به خوبی افکار پلید انسان را از بدن بی جانش بیرون می کشد تا صرفا نشان دهد برای بسیاری از مردم پول از جان مهم تر است مگر اینکه جان خودشان یا عزیزشان در میان باشد.
یکی دیگر از قدرتنمایی های کامو در این اثر قدرت استدلال های او نیز است ، اینکه چگونه کار های حاکمی به ظاهر دیوانه با استدلال های اون رنگ عقل به خود می گیرد و منطقی حتی گاهی درست به نظر می رسند.
به طور حتم خوندن این شاهکار رو به همه پیشنهاد میکنم.
        

34

          .
کالیگولا (نمایشنامه)
نوشته آلبر کامو 

داستان این کتاب بر سر کایوس ملقب به کالیگولا میچرخد.
یک امپراطور رمی در سال (38) پس از میلاد در رم.
وقایع کتاب استناد تاریخی دارد. اما محوریت موضوع برداشت خود کامو از اتفاق هاست.
کالیگولا امپراطوری قدرتمند و خوب بود که در ابتدای حکومتش به نیکی ریاست کرد. تا این که خواهرش که معشوقه او نیز بود میمیرد.
او با دو انگشت به جسد خواهر دست میزند. سپس به فکر فرو رفته و سه روز ناپدید میشود. زمانی که بازمیگردد میگوید میخواهد به امر محالی دست یابد زیرا که زندگی جز این که ابدی باشد یا هدف در آن باشد، بی معنی است. امر محال همان معنای زندگیست.
او با مرگ مواجه میشود. نه مرگ و سوگواری...
بلکه با پوچ بودن هستی انسان و درک نکردن قوانین هستی این جهان.
زمانی که به پوچی میرسد تصمیم میگیرد پوچی را به دیگران نیز نشان بدهد.
به تمامی مردم نشان میدهد ثروت و مقام و زندگی و هنر و ادبیات و باور های مذهبی و غیر بی اهمیت هستند. و مرگ است که انها را بی اهمیت میکند.
با کشتن و ترویج خشونت و نیستی قصد نشان دادن آن را دارد. اما او مستبد نیست زیرا قصدش پیروی از میل شخصی نیست.یا افتخار کسب کردن.
او پوچگراست.
و ابزارش تحقیر است. استدلال های او زیبا و درست است.اما در عمل منجر به نیستی و مضحکه ای عمیق میشود. استدلال های مخالفین او نیز زیباست. و درست.
"مشکل اینجاس که منطق او را نمیتوان رد کرد. پس باید آن را کوبید."(صفحه51)
.
در این کتاب که شباهت های عمیقی با رساله فلسفی عصیانگر خود کامو داشت، نشان میدهد عصیان بر ضد پوچی جهان خودش پوچ است. برای آزادی نمیتوان از راه پوچی پیش رفت. بلکه باید پذیرفت جهان نامفهوم است و راهی جز این پذیرش نیست.
کالیگولا عصیان میکند. دست به نفی هر ارزش و انسانیتی میزند. اما در نهایت خودش در آن میمیرد.
.
خواندن این نمایشنامه را پیشنهاد میکنم.

.
چون من میل دارم زندگی کنم و خوشبخت باشم.میدانم اگر پوچی را تا پایان نتایج منطقی اش پیش ببریم نه میتوانیم خوشبخت بشویم و نه زندگی بکنیم.من مثل همه مردم هستم.برای این که احساس آزادی بکنم گاهی مرگ کسانی را میخواهم که دوستشان دارم و به زنانی طمع میکنم که قوانین خانواده یا دوستی میل به آنها را بر من ممنوع کرده است.ان گاه برای این که منطقی باشم ناچار یا باید بکشم یا زنا بکنم." (صفحه 105 کرئا)
        

2

          ضیافت آشتی‌کنان من با کامو به صرف ماکارون و شاتو دیکم.
عجب نمایشنامه‌ای بود!!!
کالیگولا قیصر روم است و هرچند در ابتدای فرمانروایی‌اش انسانی عادل و هوشمند بود، به تدریج قدرت شخصیتش را تغییر می‌دهد و زندگی‌ عادی او را ارضا نمی‌کند تا این‌که هوس دست یافتن به ناممکن‌‌ها می‌کند.

کالیگولا نمایشنامه‌ای در عین قوی و کامل بودن، کوتاه است که نه بر اساس افسانه‌ها بلکه بر اساس رخدادهای حقیقی نگارش شده و از نظر من کامو برای نگارشش چیزی کم نذاشته و ضمنا نباید از ترجمه‌ی خوب آقای نجفی هم بگذرم که بار دگر پس از خانواده‌ تیبو باید او را ستایش کنم.

نقل‌قول نامه
"این مردن است که وحشتناک است، نه خودِ مرگ"

"من دیوانه نیستم و حتی هیچ‌وقت این‌قدر عاقل نبوده‌ام. منتها، یک‌دفعه حس کردم که احتیاج به ناممکن دارم. دنیا به این صورت که هست مرا ارضا نمی‌کند."

"مضحک است. وقتی که من کسی را نمی‌کشم خودم را تنها حس می کنم. زنده‌ها برای پر کردن دنیا و بیرون راندن ملال کافی نیستند. همین که شما همگی اینجا جمع می‌شوید من چنان خلائی حس می‌کنم که نمی‌شود به آن نگاه کرد. فقط میان مرده‌ها احساس آسودگی می‌کنم."

کارنامه
اگر امکانش وجود داشت به جای پنج، شش ستاره برایش منظور می‌کردم، عالی بود و خواندنش را به همه‌ی دوستان کتاب‌خوانم پیشنهاد می‌کنم.

دانلود نامه
فایل پی‌دی‌اف کتاب با ترجمه‌ی آقای ابولحسن نجفی به زبان فارسی را درکانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آن را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/463

دوم آذرماه یک‌هزار و چهارصد و یک
        

9