میم‌ مهرابی

میم‌ مهرابی

بلاگر
@mim_mehrabi

50 دنبال شده

125 دنبال کننده

            ..🍁..
•مَـن به‌‌ تمـاشـــای دور‌‌دســـت‌ها خُرسَندم•
          
mim_mehrabi
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه
        همه‌چیز از روزی شروع شد که "الف.نون" معرفی‌‌اش کرد!. همین‌ که تصمیم گرفتم تهیه‌اش کنم، آقای فلانی گفت:« خوشم نیومد، طرف زیادی یه‌جوری‌شه! »
همون لحظه منصرف شدم اما بعد از چندسال بلاخره از قفسه‌ کتاب‌فروشی رفت بین کتاب‌هایم.
 اولین مواجهه من دسته‌بندی کتاب بود "هنر و عکاسی" و پاییز  امسال بود تونستم مطالعه‌اش کنم.

اگر از تصویرجلد و جزئیات‌اش صرف‌نظر کنیم، حجم ۱۰۲ صحفه‌ای و ۶فصل بودن‌اش می‌تواند خودنمایی بکند.
با یه‌نَمه فسفرسوزاندن هم می‌شود اسامی فصل‌ها را از انسانی‌ترین حالات روحی‌ و روانی دانست: لذت، طبیعی، سکوت، خیال، فراموشی، تَن‌ترسه!

 شیوه‌نگارش اثر را می‌شود برگرفته از زیست یک‌ عکاس دانست: مخاطب را با سوژه موردنظر درگیر و بعد مثل اینکه دکمه شاتر را فشار بدهد، حق مطلب را ادا می‌کند و بعد سراغ سوژه‌ی دیگر می‌رود و دوباره این چرخه‌ را ادامه می‌دهد.
به بیان بهتر: متن برمدار تکنیک‌ روایت‌های پراکنده و مرتبط می‌چرخد.
سطرها به‌صورت یک‌دست خوش‌خوان‌ شده اند. تعاریف و تلنگرات پرعمق و اثرگذار اند و این یعنی نویسنده کارش را درست انجام داده.
طبیعتاً نام دسته‌بندی کتاب می‌تواند غلط‌انداز باشد، اما روایت‌های نویسنده مثل معرفی‌نامۀ ریزنکات عکاسی می‌ماند. البته اگر اندازه‌ی سرسوزن عشق به این هنر داشته باشید، احساس‌های مشترکی را با " پیمان هوشمندزاده" خواهید داشت.

 در آخر:
خوشحالم که اولین جستار‌ایرانی که مطالعه کردم این کتاب پرعمق و باظرافت بود، جوری که می‌توانم خودم را از مریدان قلم "هوشمندزاده" بدانم!.
      

16

        سفر به دهۀ سی ایران و زدن عینک جهان‌بینی به زندگی و دغدغه‌های مردم آن زمانه، برای من و شما درحال حاضر کاری غیرممکن به نظر می‌آید. اما در دنیای ادبیات، سفر به زمان‌های دور و دراز غیرممکن نیست! کتاب مدیر مدرسه نوشته جلال آل‌احمد، روایتی از مصائب پشت میزنشینی‌ها و تخته‌گچی‌ها است. داستان از زبان معلمی در دوران پهلوی روایت می‌شود که از آموزگاری به تنگ آمده و به هوای راحتی شغلی و پول بیشتر، تصمیم می‌گیرد که مدیر یک مدرسه زهوار در رفته بشود.
.....
لطفا نفس نکشید: داستان مثل یک فیلم که روی دور تند پخش شده باشد، سریع و بدون اضافات و برهم‌زدن تمرکز خواننده روی موضوع اصلی نوشته شده است. هرچند که گاه‌گاهی از نفس می‌افتد و با ماجراهای کم‌اهمیت پر می‌شود، اما با نادیده گرفتن و چشم‌پوشی، می‌توان امیدوار به نبض قصه بود.
.....
آهای مردم من شبیه کسی نیستم: اول: جنس متفاوتی از نثر که به هیچ ‌یک از هم‌نسلانش شباهتی ندارد. زبان بریده بریده و پر از سر هم کردن لغات، شکستن قواعد دست‌و‌پاگیر نوشتاری از جمله نکاتی است کهمی‌توان به ویژگی خاص قلم او برمی‌گردد.

دوم: طنز خفیفی که همراه با نقد جامعه تلخی‌اش ته گلو را می‌زند. نوشته‌های آل احمد معمولا همیشه همراه با نقدهای زیرکانه‌ای است که با قصه آمیخته شده‌اند و مخاطب را در آخر به فکر فرو می‌برند. البته بعضی وقت‌ها از بالای منبر، پایین بیا نیست!
......
پا روی دمِ پهلوی: جلال آل‌احمد از آن نویسنده‌هایی است که داستان‌هایش را در جهت رساندن پیام‌ها و نقدها، هدفمند می‌کند. کتاب مدیر مدرسه تندوتیزترین نقدها را به همراه دارد. نقدهایی که توانست او را در بین نویسنده‌های معترض به ثبات بیشتری برساند. در قسمتی ازفصل اول کتاب می‌نویسند: «با شیر و خورشیدش که آن بالاسر سه‌پا ایستاده بود و زورکی تعادل خودش را حفظ می‌کرد و خورشید خانم روی کولش با ابروهای پیوسته و قمچیلی که به دست داشت.»
......
در آخر: کتاب مدیر مدرسه را دوبار خوانده‌ام. برای هر بار هم اعتقاد داشتم، پرچم‌دار تفاوت قلمی و فضای متفاوت در ادبیات داستانی ایران است! بارها در بین طنز نیشدار آل‌احمد لبخند زدم و یا باتجربه‌های خام مدیر مدرسه هم‌دردی کرده‌ام! این اثر می‌تواند گزینۀ مناسبی برای رفع دل‌زدگی‌ها از نثر‌ها و کتاب‌های تکراری باشد. کوتاهی و روایت بدون پیچیدگی، این امکان را می‌دهد که همراهتان باشد. چه توی خانه چای گرم دستتان باشد و چه دستگیرۀ اتوبوس، شما را غرق در خودش می‌کند و شاید بتواند احساس خوبی را از یک داستان جذاب و جاندار منتقل بکند.
.....
      

21

        هیچ‌نگران نباش! فقط‌ کافیه محکم دستِ"لوئیزلی" بگیری و همراهش باشی! نگران نباش، اون‌قدرها دور نمیشی! برمی‌گردی به‌خودت!
....
دوسال پیش: بعد از اینکه با چشم‌عقابی روی میزِ فلان کَسِ‌محبوبم دیدمش، رفتم و کتاب رو خریدم. مسیرهای هرروزه و دوسه‌کافه‌ی اطرافِ‌خانه از دستم نمی‌افتاد. هی‌برگرد دوباره بخون، اما بی‌خودی داشتم زور می‌زدم!
یک‌سال پیش بازهم نصفه تا جستار دوم و تکرارِ زور‌زدن و در‌آخر کنارگذاشتن کتاب!.
اما امسال می‌دونستم که وقتش رسیده. بعضی کتاب‌ها یا نویسنده‌ها را نمی‌شود رام کرد. باید خودشان چراغ‌سبز را نشان بدهند!
....
"لوئیزلی" شبیه هیچ‌جستارنویسی که تا الان از "اطراف" خوانده‌ام نبوده. 
زنی جسور در خلاقیت، پرسه‌زن و پیاده‌رو، از بین قبرستان‌ها گرفته تا هواپیما و آپارتمان‌نشینی و ونیزِمصنوعی و هویتی مکزیکی که مدام ازش حرف می‌زند.
سبک‌روایت "والریا" مثل صحبت‌کردن با دوستان در خیابان‌هاست: از این شاخه به آن‌شاخه اما همه‌شان را می‌شود از یک موضوع شمرد. همین‌قدر آزاد و رها... .
....
این مدت از هیچ‌چیزی جز هم‌سفری با"لوئیزلی"، پرسه‌زن قهارخیابان‌ها، خیالباف و ریزبین، خلاق و خاص، به این اندازه لذت نبرده بودم. از نظرم "والریا" خاص‌ترینِ جستارِ این مجموعه از نشراطراف بود. اگر متوجه نشدید، خب تنها راهکار عملی، همان مراحلِ سیر‌و‌سلوکی بنده‌اس!(انقدری شرابِ‌نابی هست که برای لب‌زدنش ارزش صبر را داشته باشد!)
نگران نباشید! تنها‌کار اعتماد است. قواعد و تئوری‌جات و ادویه‌جاتش را بگذارید کنار، هم‌قدم بادغدغه‌هاش بشید و گوشِ‌خوبی باشید، بعد از اینکه کلی رفتید این‌ور و آن‌ور برمی‌گردید. به خودتان و چیزهایی که فراموش کرده بودید!... .
      

32

        "برج سکوت" زندگی فضاهای‌ پردود و چرک‌مرده‌ی پایین‌شهری و دود‌ و افیون و ساقی‌های‌ هفت‌خط روزگارِ ماست!
...
قصه روایت‌ آدم‌های بقول‌خودمان گَنگستر، خلافی و تیزی‌کش و پای بساطی‌هاست! "حرمله" راوی اول‌شخصی است که ما را می‌برد به تجربه‌های کوچک و بزرگ زندگی‌اش. از کودکی گرفته تا پشت‌لب سبز شدن و بعد از آن بزرگسالی و کاره‌ای شدن، تا سقوط‌ها و سرخوردگی‌ها... .
موفقیتِ بزرگ منایی در خلق این درجه از رئال بودن، عریان‌ بودن، رکیک و کوبنده بودن انقدری بی‌حد هست که بعید می‌دونم کتابی روی دستش نوشته بشه!
ذهنِ‌خلاق نویسنده، برای ترسیم شخصیت‌های گوناگون با ویژگی‌های خاص، داستا‌ن‌های پرکشش و تعلیق‌های مدام، فرصت زندگی کردن و همراهی با دغدغه‌های آدم‌های قصه رو به‌ خواننده میده.
...
این اولین کتاب چند‌جلدی بود که برای خواندن انتخاب می‌کردم. اول نتونستم با کتاب راه بیام، بس که اهل "دو‌دوتا و چهارتا" کردن کتاب‌ها هستم. اما دیدم به امون‌خدا رها‌کردنش، بدتر ذهنم رو درگیر کرده. و شروع دوباره همانا... .
...
پ.ن: قطعا این کتاب‌خاص و متفاوت رو با صدای "حامد‌فعال" که به‌شکلی عجیبی غرقِ در قصه‌اس، به همه‌ی افراد پیشنهادش می‌کنم!

و بازهم"پ.ن": این یادداشت برای هر‌ سه‌جلد کتاب بوده.
      

25

        این کتاب، جوابی برای هزاران هزار جوابِ حل نشده، کج‌فهمی‌ها، دست‌های آلوده‌ی سیاست‌بازی‌ها، و پرداخت به موضوعی دامن‌گیرِ همه‌ است!
.
شهامت نویسنده در پرداخت به این موضوع ممنوعه(حتی در جهانِ‌غرب) فوق‌العاده با استفاده از منابع و تحقیقات متعدد و تجربیات چندین و چند‌نفر از بیماران و مبتلایان، قابلِ ستایش هست.
بر خلاف چیزی که تصور میشه، حرف‌ از کلیشه پردازی‌ها نیست و همینِ که درخشان و پاسخ‌گو برای هرکسی می‌تونه باشه.
از پرداختن خوب به ایفای نقش افراد خانواده گرفته تا با مباحث تربیتی احساس نمی‌شه که تناقضیه با ملیت‌ها و نگرش‌های گوناگون.
.
بی‌شک خوندنِ این اثر دید بشدت خوبی رو به من داد و متوجه مهم‌بودن این موضوع شدم و پیشنهاد می‌کنم، بدون هیچ‌ترسی از حرف‌های ندونسته آدم‌های نخونده و اطرافیان، در دست بگیرید و هرجایی که شده بخوانیدش. 
جالبه که متن عصا قورت داده نیست و برای همینه که به والدین و افراد دغدغه‌مند در حوزه تربیت و همچنین پدر و مادران آینده‌ی هم‌نسل خودم، بشدت پیشنهادش می‌کنم.
      

27

        همیشه دو جلدِ "سیاه‌مشق" و "تاسیان" با اون طراحی جلدخاص و کاغذهای کرافتی که انگار یک‌لیوان قهوه قجری رویشان ریخته‌باشی، توجهم رو جلب می‌کرد.
اینکه چجور شد قلاب ما کشیده شد به‌طرف زنده‌یاد سایه، الله‌اعلم! اما همین قدر می‌دونم که از کتابخونه برادرم که سال‌های اول دانشجویش خریده بود( اگر نشر کارنامه همتی کرد و تلاشی برای تجدید چاپ، شما هم بخرید!) امانت گرفتم و شروع کردم.
الان که فکر‌ می‌کنم متوجه جادوی نهفته توی برگ‌برگ "سیاه‌مشق" نشدم که چجور تونست بشه هم‌دمِ روزهای درازی از زندگیم!. انسی که قبلا با شعرهای ابتهاج توی موسیقی‌های امثال‌ شجریان‌ها و معتمدی‌ها و قربانی‌ها داشتم، بیشتر از قبل شد، یکجورایی شبیه به زندگی در اتمسفر خاصِ شعری. 
....
راستش دارم دست‌به‌سرتون می‌کنم، که چیزی گفته باشم. این لقمه‌ی چرب‌و‌نرمِ لامذهب رو می‌تابونم!. 
هرجا که پیداش کردید، پیش خودتون بذارید. اون‌قدرها دمِ‌دست که بشه هم‌نشینِ روزها و شب‌ها و ساعت‌هاتون.... .
      

17

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

پست‌ها

فعالیت‌ها

مجموعه آثار آنتوان پاولویچ چخوف: داستان های کوتاه 1
آنتون پاولویچ چخوف

یک نویسنده ای که تا چندی پیش و قبل از مطالعه مقدمه این‌کتاب برام نا آشنا بود...
پرکار
دست به قلم
خوش سلیقه
دارای ذهن فعال و پر از جولان
در مدت زمان کوتاه بیش از ۵۰۰ اثر از خود به یادگار گذاشته که می‌توان چنین ادعا کرد

"چخوف،شاهکار ادبیات روس است"
داستانهای کوتاه او با قلم زیبا و دلنشین همراه با صورت گری های ادبی 
بر کاغذ خوش رقصی کرده است.

در مورد محتوا باید گفت
تا نیمه های جلد اول 
موضوع حاکم بر کتاب #خیانت است 
و از حدود ۲۲۰ به بعد کمی مزه داستان ها تغییر می‌کند اما باز به همان سمت و سو برگشت می‌کند.
انگار چخوف از موضوع خیانت در جامعه اطراف خودش رنج می برده که این چنین با قلمفرسایی در باب موضوع خیانت در قالب داستان به یک منتقد جدی این موضوع تبدیل گشته است.
#شراب ، مهمانی های شبانه ، خیانت ، عدم پایستگی در زندگی افراد
ظلم قدرتمندان 
مردم زیر ستم 
و از این قبیل الفاظ و کلیشه ها 
رنگ و بوی داستان ها را کمی سیاسی نموده است.
حرف بسیار است
واقعا در باب این کتاب می‌توان دورهمی ها برگزار کرد و به نقد پرداخت.
برای من #طلبه هم فضای انتقاد جدی به محتوای داستان های چخوف بسیار باز و گسترده است.

اگر حوصله دارید حتما کتاب را بخوانید 
آروم و قرار را از من‌گرفت تا تموم شد.
چون در ایام‌تبلیغی #ماه_مبارک_رمضان هستم تنها یک جلد از مجموعه ده جلدی را با خودم همراه آوردم و گرنه قطعا مشغول خواندن جلد دوم می شدم.
          آنتون پاولویچ چخوف

یک نویسنده ای که تا چندی پیش و قبل از مطالعه مقدمه این‌کتاب برام نا آشنا بود...
پرکار
دست به قلم
خوش سلیقه
دارای ذهن فعال و پر از جولان
در مدت زمان کوتاه بیش از ۵۰۰ اثر از خود به یادگار گذاشته که می‌توان چنین ادعا کرد

"چخوف،شاهکار ادبیات روس است"
داستانهای کوتاه او با قلم زیبا و دلنشین همراه با صورت گری های ادبی 
بر کاغذ خوش رقصی کرده است.

در مورد محتوا باید گفت
تا نیمه های جلد اول 
موضوع حاکم بر کتاب #خیانت است 
و از حدود ۲۲۰ به بعد کمی مزه داستان ها تغییر می‌کند اما باز به همان سمت و سو برگشت می‌کند.
انگار چخوف از موضوع خیانت در جامعه اطراف خودش رنج می برده که این چنین با قلمفرسایی در باب موضوع خیانت در قالب داستان به یک منتقد جدی این موضوع تبدیل گشته است.
#شراب ، مهمانی های شبانه ، خیانت ، عدم پایستگی در زندگی افراد
ظلم قدرتمندان 
مردم زیر ستم 
و از این قبیل الفاظ و کلیشه ها 
رنگ و بوی داستان ها را کمی سیاسی نموده است.
حرف بسیار است
واقعا در باب این کتاب می‌توان دورهمی ها برگزار کرد و به نقد پرداخت.
برای من #طلبه هم فضای انتقاد جدی به محتوای داستان های چخوف بسیار باز و گسترده است.

اگر حوصله دارید حتما کتاب را بخوانید 
آروم و قرار را از من‌گرفت تا تموم شد.
چون در ایام‌تبلیغی #ماه_مبارک_رمضان هستم تنها یک جلد از مجموعه ده جلدی را با خودم همراه آوردم و گرنه قطعا مشغول خواندن جلد دوم می شدم.
        

8

لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن
          همه‌چیز از روزی شروع شد که "الف.نون" معرفی‌‌اش کرد!. همین‌ که تصمیم گرفتم تهیه‌اش کنم، آقای فلانی گفت:« خوشم نیومد، طرف زیادی یه‌جوری‌شه! »
همون لحظه منصرف شدم اما بعد از چندسال بلاخره از قفسه‌ کتاب‌فروشی رفت بین کتاب‌هایم.
 اولین مواجهه من دسته‌بندی کتاب بود "هنر و عکاسی" و پاییز  امسال بود تونستم مطالعه‌اش کنم.

اگر از تصویرجلد و جزئیات‌اش صرف‌نظر کنیم، حجم ۱۰۲ صحفه‌ای و ۶فصل بودن‌اش می‌تواند خودنمایی بکند.
با یه‌نَمه فسفرسوزاندن هم می‌شود اسامی فصل‌ها را از انسانی‌ترین حالات روحی‌ و روانی دانست: لذت، طبیعی، سکوت، خیال، فراموشی، تَن‌ترسه!

 شیوه‌نگارش اثر را می‌شود برگرفته از زیست یک‌ عکاس دانست: مخاطب را با سوژه موردنظر درگیر و بعد مثل اینکه دکمه شاتر را فشار بدهد، حق مطلب را ادا می‌کند و بعد سراغ سوژه‌ی دیگر می‌رود و دوباره این چرخه‌ را ادامه می‌دهد.
به بیان بهتر: متن برمدار تکنیک‌ روایت‌های پراکنده و مرتبط می‌چرخد.
سطرها به‌صورت یک‌دست خوش‌خوان‌ شده اند. تعاریف و تلنگرات پرعمق و اثرگذار اند و این یعنی نویسنده کارش را درست انجام داده.
طبیعتاً نام دسته‌بندی کتاب می‌تواند غلط‌انداز باشد، اما روایت‌های نویسنده مثل معرفی‌نامۀ ریزنکات عکاسی می‌ماند. البته اگر اندازه‌ی سرسوزن عشق به این هنر داشته باشید، احساس‌های مشترکی را با " پیمان هوشمندزاده" خواهید داشت.

 در آخر:
خوشحالم که اولین جستار‌ایرانی که مطالعه کردم این کتاب پرعمق و باظرافت بود، جوری که می‌توانم خودم را از مریدان قلم "هوشمندزاده" بدانم!.
        

16

لذتی که حرفش بود: شش تک نگاری درباره ی دیدن و زیستن
          همه‌چیز از روزی شروع شد که "الف.نون" معرفی‌‌اش کرد!. همین‌ که تصمیم گرفتم تهیه‌اش کنم، آقای فلانی گفت:« خوشم نیومد، طرف زیادی یه‌جوری‌شه! »
همون لحظه منصرف شدم اما بعد از چندسال بلاخره از قفسه‌ کتاب‌فروشی رفت بین کتاب‌هایم.
 اولین مواجهه من دسته‌بندی کتاب بود "هنر و عکاسی" و پاییز  امسال بود تونستم مطالعه‌اش کنم.

اگر از تصویرجلد و جزئیات‌اش صرف‌نظر کنیم، حجم ۱۰۲ صحفه‌ای و ۶فصل بودن‌اش می‌تواند خودنمایی بکند.
با یه‌نَمه فسفرسوزاندن هم می‌شود اسامی فصل‌ها را از انسانی‌ترین حالات روحی‌ و روانی دانست: لذت، طبیعی، سکوت، خیال، فراموشی، تَن‌ترسه!

 شیوه‌نگارش اثر را می‌شود برگرفته از زیست یک‌ عکاس دانست: مخاطب را با سوژه موردنظر درگیر و بعد مثل اینکه دکمه شاتر را فشار بدهد، حق مطلب را ادا می‌کند و بعد سراغ سوژه‌ی دیگر می‌رود و دوباره این چرخه‌ را ادامه می‌دهد.
به بیان بهتر: متن برمدار تکنیک‌ روایت‌های پراکنده و مرتبط می‌چرخد.
سطرها به‌صورت یک‌دست خوش‌خوان‌ شده اند. تعاریف و تلنگرات پرعمق و اثرگذار اند و این یعنی نویسنده کارش را درست انجام داده.
طبیعتاً نام دسته‌بندی کتاب می‌تواند غلط‌انداز باشد، اما روایت‌های نویسنده مثل معرفی‌نامۀ ریزنکات عکاسی می‌ماند. البته اگر اندازه‌ی سرسوزن عشق به این هنر داشته باشید، احساس‌های مشترکی را با " پیمان هوشمندزاده" خواهید داشت.

 در آخر:
خوشحالم که اولین جستار‌ایرانی که مطالعه کردم این کتاب پرعمق و باظرافت بود، جوری که می‌توانم خودم را از مریدان قلم "هوشمندزاده" بدانم!.
        

16

داستان من
          من صوتی این کتاب رو گوش دادم. به نام قصه زندگی من.
چرت مطلق!
هشدار! این کتاب هیچ ارزش ادبی‌ای نداره، اما از اونجایی که خوندن کتاب هیچوقت بد نیست، یه خوبیایی هم داشت.
مثلاً آشنا شدن با فضای کثیف هالیوود، اینکه هالیوود چه سیستم پول پرست و مردسالارانه ی کثیفیه یا اینکه یه زن حتی اگه یکی مثل مرلین مونرو باشه، هیچ وقت دوست نداره فقط از طریق بدنش دیده بشه.
کتاب، خاطرات خود مرلین مونرو هست، و با قلم خودش نوشته شده. زندگی این زن پر از ظلم‌ها و سو استفاده‌هایی است که زن در جامعه غربی باهاش روبرو میشه. از دوران یتیمی تا دبیرستان و بزرگسالی. و عقده‌های کودکی که در آینده خودش رو نشان داده.
مونرو در این کتاب میگه که چطور برای رسیدن به هدفش هر کاری کرده و تحت هیچ شرایط و فشاری از هدفش چشم پوشی نکرده. اما باز هم سوال اینه به چه قیمتی؟!
اگر اهل سینما به خصوص فیلم‌های هالیوودی باشید، نام مرلین مونرو را حتما شنیده‌اید یا به تماشای آثارش نشسته‌اید. این هنرپیشه آمریکایی در کتاب صوتی قصه زندگی من (My story) داستان زندگی خود را از کودکی تا دوران اوج شهرتش نوشت.
کتاب قصه زندگی من، دوازده سال پس از خودکشی مونرو در سال 1974 منتشر شد و مریلین در زندگی‌نامه و خاطرات خود، از دوران کودکی و یتیمی‌اش گفته و پس از آن نیز به دوران نوجوانی و ظهورش در صنعت مدلینگ و هالیوود اشاره می‌کنه و در ادامه از تجربه ازدواجش، عاشق شدنش، فضای پر زرق و برق و پرفشار هالیوود و... سخن می‌گه.
تاکنون پانصد جلد کتاب ریز و درشت درباره‌ی او نوشته شده و این کتاب در بخش پرشنونده‌ترین کتابهای اپلیکیشن طاقچه، خودنمایی میکنه.
یکی از ضعف‌های مهم این کتاب اینه که کتاب کاملی نیست و خیلی ناگهانی تموم میشه. ظاهراً کتاب اونقدر سانسور و حذفیات داره که
تقریبا نصف از کتاب اصلی توی این نسخه وجود نداره.
مرلین که به الکل و مواد مخدر اعتیاد داشت و از اختلال دوقطبی رنج می‌برد، در سال 1962 در اوج محبوبیت و شهرت درگذشت؛ علت مرگش را خودکشی و استفاده زیاد از داروی خواب‌آور اعلام کردند.
اگر به خاطرات و سرگذشت آدم‌های مشهور و هنرمند علاقه‌مند هستید، این کتاب به شما پیشنهاد می‌شه. اما خیلی توصیه نمیکنم. اگر قصد شنیدنش رو داشتید، مثل من سادگی نکنید و در ماشین با صدای بلند گوش ندید😉

بخشی از کتاب:
مسخره‌تر از همه اون‌هایی هستند که توی مهمونی‌ها شرکت می‌کنند و بلافاصله فرداش همه جا جار می‌زنند که آهای مردم ما این آدم مشهور رو در خانه فلانی یا بهمانی دیدیم. بیشتر مهمونی‌ها بر مدار ستاره‌ها می‌چرخه. توی هالیوود ستاره‌ها لزوما هنرپیشه‌ها یا تهیه کننده‌ها نیستند بلکه ممکنه کسی باشه که به تازگی به خاطر جرمی بازداشت شده باشه یا کسی که با زن شخص دیگه‌ای ارتباط داشته باشه و حالا گندش دراومده یا حتی کسی که کتک خورده. حالا اگه روزنامه‌ها و مطبوعات هم به قضیه شاخ و برگ بدن، اون وقت دیگه مردم با همچین آدمی تا وقتی که مورد توجه رسانه‌هاست، مثل شخصیت مهم اجتماعی برخورد می‌کنه.


#ری‌ویونویسی
        

23

حیوان قصه گو
          پروندۀ این کتاب را مختومه اعلام کن؛
تجربه‌نگاشتِ تاخیر و مطالعه.

0- سعی می‌کنم کوتاه بنویسم. پیش‌تر یک تجربۀ موفق داشته ام.

1- نویسنده در «حیوان قصه‌گو» یک هدف ساده دارد؛ می‌خواهد از ضروری بودن داستان/روایت بگوید. زندگی، لحظه به لحظه روایت است و ذات انسان را شاید بتوان با روایت‌گری تعریف کرد. منطقیون و فلاسفه، ناطق بودن یا عقلانیت را ذاتیِ انسان دانسته اند، عالمان علم تجربی و «دیرین‌انسان‌شناسان»، هوشمند بودن (homo sapiens) را. اما ذاتیِ انسان را شاید بتوان با داستان تعریف کرد (homo fictus). انسانیم چون روایتی از انسانیت خود داریم و این روایت را بدین علت داریم که انسانی هستیم که می‌توانیم خود را به روایت درآوریم؛ یعنی با روایتی خودساخته، انسان بودن خود را تعریف می‌کنیم.
غرق در داستانیم و از این واقعیت گریزی نداریم. نویسنده در این کتاب به شیواترین و جذاب‌ترین شکل ممکن، همین ادعا را بسطِ کوتاه! می‌دهد.

2-  متن خشک و خالی کم نخوانده ایم؛ متن‌هایی از ذهن‌هایی درخشان با مدعیاتی اساسی اما ملال‌آور. حرجی بر ملال‌نامه‌نویسان نیست؛ راه‌گریزی نداریم. گاهی مسائل چنان بغرنج است که صدای زبان هم در می‌آید؛ متن با کلمه به کلمۀ خود ملال را فریاد می‌زند تا فضاحت موقعیت را درک کنیم.
در «حیوان قصه‌گو» با هنر روایت‌گری از اهمیت روایت می‌خوانیم. نویسنده به فراخور از تجربۀ والدگری خود می‌گوید و اهمیت داستان برای فرزندانش، به وقتش از آثار استخوان‌دار ادبی کمک می‌گیرد، وقتی لازم است به سراغ برنامه‌های واقع‌نما (همون reality show) و سریال‌های عامه‌‌پسند می‌رود. به هرحال روایتِ کتاب آغشته به جهان‌های روایی مختلف است و هنرمندانه و روان در این مسیر از داستانِ داستان لذت می‌بریم.

وسط‌نوشت: در این متن روایت و داستان رو معادل استفاده کردم. محل ایراد است، ولی برای این مرور این دقت لازم نیست.

3- ترجمۀ اثر عالی است و آقای مخبر از پس کار بر آمده است (متن را مقابله نکرده ام. احتمالا می‌دهم در چندجایی یکسری کژتابی و واژه‌گزینی اشتباه رخ داده باشد؛ چون تطبیق ندادم، خیلی جدی نگیرید).

4- اگر جهانِ داستان‌ها برایتان شگفت‌آور است و گمان می‌کنید که می‌شود عمیق‌تر با جهانِ داستان‌ها، جهان واقعی را به روایت درآورید، زودتر به سراغ این کتاب بروید که مانند من دیر نشود. برای خودِ من چون اندکی با روایت‌شناسی دم‌خور شده ام، اندکی غیربدیع بود مفاد کتاب.


5- برای بعضی از کتاب‌ها باید سریع نوشت و پرونده‌یشان را بست. نه که کتاب‌های بدی باشند، احتمالا چنین ماهیتی دارند. شاید هم نحوۀ مواجۀ منِ نوعی با این  کتاب‌ها اینگونه است. برای مثال برای تنسی ویلیامز و ایبسن جرئت مرور نوشتن ندارم، برای «سفر نظریه‌ها» و «چه شد» باید مفصل و جدی بنویسم و برای «روایتِ» کورش صفوی باید با بازخوانی متن بنویسم. خلاصه چون مرور نوشتن شده است تجربۀ نوشتن برای من، صرفا گاهی باید انجامش داد، چون اینگونه نوشتن برایم ضروری است. اکنون با حافظۀ مکتوب، لحظه‌ای که در آن بوده ام را به روایت درآورده ام.

پی‌نوشت: در کتاب ادعاهای جالب زیادی رو می‌شه دید. ولی یکی از جالب‌ترین‌هایش در مورد حافظه بود. لزوما کارکرد حافظه برای ثبت هرآنچه اتفاق می‌افتد نیست، بلکه بیشتر راهی است برای اینکه ما جهان را آنگونه که می‌خواهیم و برایمان بهتر است روایت کنیم (نه اینکه لزوما دروغ ببندیم به جهان، بلکه بیشتر اینکه اندکی دوزِ تلخیِ حاقِ واقع را برای خودمان کم کنیم که زیست‌پذیر بشه این جهان و مافیها. مخصوصا مافیها!)


یه نکته که حتما باید قید بشه اینه که در متن یکسری ادعای عجیب هم هست. مثلا میاد نشون می‌ده که بچه‌ها به فراخور، نقش‌های جنسیتی خود را در بازی‌ها کسب می‌کنند (یعنی پسرا فلان‌جوری بازی می‌کنند و دخترا بیسار جور) و از همین نتیجه‌هایی می‌گیره؛ مثل اینکه پس انگار یه فرق‌هایی هست و نهایتا پسرا شیرن، مثل شمشیرن و این جور حرفا! حالا اینجا قطعا کلی بحث می‌شه کرد ولی کودکان از اول قدمِ زندگی این نقش‌های جنسیتی رو از طریق فرهنگ یاد می‌گیرن. خلاصه نمی‌شه با اشاره به این تجارب، خیلی روی این نقش‌های جنسیتی استرس گذاشت (یعنی بگی که، آهان ببین فلان بچه فلان کرد بعد بیسار!). البته اینکه نویسنده موضع خودش رو شفاف گفته خوبه، ولی خب، به نظرم خیلی سوگیرانه بود این بخش کتاب!
یه ایراد دیگر هم بحث تاثیر ادبیات بود. خیلی خام‌دستانه بود مواجه کتاب. اینکه از یه رمان و موسیقی واگنر برسی به هیتلر و جنگ‌جهانی و اینا خیلی تحلیل گل‌وگشاد و شاذی هست. 
        

44