چشم سگ: مجموعه داستان

چشم سگ: مجموعه داستان

چشم سگ: مجموعه داستان

عالیه عطایی و 1 نفر دیگر
3.5
25 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

35

خواهم خواند

16

لیست‌های مرتبط به چشم سگ: مجموعه داستان

یادداشت‌های مرتبط به چشم سگ: مجموعه داستان

            کتاب «چشم سگ» نوشته عالیه عطایی، مجموعه‌ای از هفت داستان کوتاه است که هر داستان  در حدود ۲۰ صفحه نوشته شده است. هر هفت داستان را تا حد خوبی دوست داشتم و بعضی‌ها را بیشتر. همه داستانها تصویری و قصه‌گو هستند و به مسائل درونی آدم‌ها، کشمکش آن‌ها با آدمهای اطراف و تلاش برای ایجاد رابطه‌ای پایدار می‌پردازند. اگرچه برخی داستان‌ها مستقیما به زیست مهاجران افغان در ایران و برخی صرفا در حد اشاره‌ای در یک شخصیت فرعی پرداخته‌اند اما نویسنده مطلقا تلاش نکرده تا از موقعیتش در شناخت از مسائل مهاجران افغان و توجه عمومی به مسائلی از این دست برای جذب مخاطب بیشتر سوء استفاده کند؛ داستانش را نوشته و  داستان‌ها به نظرم خوشخوان و قصه‌گو هستند و دغدغه‌های فرهنگی اجتماعی نویسنده به هیچ عنوان خودش را بر کتاب تحمیل نکرده و در اغلب داستان‌ها به نرمی و صرفا به عنوان یک واقعیت جانبی همچون هر واقعیت دیگری در داستان جایی یافته‌اند. نویسنده در اغلب داستان‌ها روایت سوم‌شخص درونی (با ذهن‌گویی اندک) را برگزیده‌ که به تصویری‌تر شدن داستان کمک کرده است و دو داستان هم اول شخص روایت شده‌اند.
فضای طبقه متوسط ایرانی، افغان‌هایی که توانسته‌اند شرایط زندگی خوبی برای خودشان در ایران فراهم کنند، و کمشکش‌ها و درگیری‌های ارتباطی آدم‌ها بر کتاب سیطره دارند اما انصافا حتی داستان‌هایی که صرفا به یک رابطه زناشویی شکست‌خورده ساده هم می‌پردازند با یک اتفاق تکان‌دهنده قصه‌دار شده‌اند؛ شیوه‌ای که عطایی مثلا در داستان «اثر فوری پروانه» تسلطش را به آن به خوبی نشان می‌دهد.  فضا و ماجرای داستان «شب سمرقند» احتمالا بیشتر به یادم بماند اما «فیل بلخی» (و طنز و خلاقیت ملایم و به‌اندازه‌اش)، «شبیه گالیله» و «اثر فوری پروانه» را بیشتر از باقی داستان‌ها دوست داشتم.
          

16

            اولین وظیفه داستان قصه گویی است. عطایی در اکثر داستان های چشم سگ ما را به شگفتی وا می دارد. برایمان قصه می گوید و ما منتظریم تا پایان قصه را بشنویم. تعلیق، صحنه پردازی عالی، استفاده از نمادها عالی است. زبان شیرین و افزودن ترکیبهای افغانی داستان را برایمان دلنشین تر می کند و ما را وا می دارد که بعضی جمله ها را دو یا سه بار بخوانیم. 
داستان گالیله یکی از بهترین داستان های کتاب می باشد. شروع بسیار خوب، استفاده درست و به جا از نمادها، به ویژه نماد مار، تعلیق بسیار بالا و همراهی با شخصیت اصلی. 
عطایی در همان جملات اول هر داستان مشخص می کند که ما با یک جغرافیا و یک انسان از یک اقلیم دیگر روبرو هستیم. هر جوری هست همان ابتدا به ما می رساند که ما با یک شخصیت افغان مواجه هستیم. بعد شروع می کند تفاوت ها را می گوید. دنیای یک فرد افغانی را، چیزهایی که هرگز به چشم من ایرانی نیامده است را بازگو می کند. تنهایی، غربت، حس نادیده انگاشتن، حس تحقیر و بی وطنی را با تک تک جمله های کتاب لمس می کنیم و به هیچ عنوان شعارگونه نشده است. 
جمله ها ساده، صحیح  و روان نوشته شده اند. استفاده از ترکیبهای فعلی خوب بدون اینکه به ساختار جمله آسیب بزند.  دایره واژگان وسیع است و ما با فعل ها و ترکیبهای جدید آشنا می شویم و لذت داستان خوانی مان افزایش می یابد.
•	همان بالای شهر می جوید و یک دست کت و شلوار مرتب می خرد.
•	عقل کرد عقاب ها و شاهین ها را همان بیرجند رد کرد
•	توصیف های بسیار خوب و عینی
•	رئیس شادان گفته بود مهمان ها از رده بالاهای تهران اند—رده بالای تهران یعنی رده بالای ایران.
•	شب بی نصیب
•	مار پا ندارد و خزیدنش او را یاد مادر علیلش دم مرگ می اندازد.


پل های داستانی خیلی خوب بکار رفته است. خیلی روان و لغزنده از این فضا سر می خوریم در فضای بعد. هیچ جا احساس گنگی نمی کنیم و همراه راوی پیش می رویم. 
-	ضیا نگران بود ومدام سرش را برمی گرداند ببیند مار دنبالش می آید یا نه. از دنباله رو داشتن خوشش می آمد. یاد زنش شبنم افتاد که در بازار کابل دنبال ساعت عروسی با احتیاط پشت سرش راه می رفت. 
شخصیت ها به مرور و هدف مند اضافه می شوند. هیچ شخصیت اضافه ای نداریم که کارکرد داستانی نداشته باشند. مثلا شخصیت ستایش در داستان ، یاد دختر او را زنده کرد و در آخر به بهانه تولد او ، حس تحقیر و تصمیم نهایی شخصیت رخ داد. 
پسخانه هم داستان جذابی بود. دوباره با یک تعلیق خوب روبرو هستیم. شک و تردید در کل داستان طنین انداخته است و خواننده تا چایان داستان نمی تواند پایان قصه را حدس بزند. شخصیت ها و فعل هایشان باورپذیر هستند.نویسنده از هر فرصتی برای نشان دادن تفاوت های ایرانی و افغانی استفاده کرده است. در داستان پسخانه حتی جنگ هایشان را با هم مقایسه می کند و چقدر در این داستان با همین واگویه ها توانسته فضاسازی افغانستان را خوب دربیاورد. از هر موقعیتی سود جسته تا نشان دهد که ایرانی ها خیلی جاها افغانها را نادیده گرفته اند و تحقیرشان کرده اند.
          

0

            مجموعه 7 داستان کوتاه از عالیه عطایی نویسنده خوب ایرانی - افغانستانی. عالیه عطایی را از اینستاگرام شناختم. به شدت دغدغه مهاجرین و مهاجرت  مخصوصا افغانستانی ها را دارد و مطالب بسیار خوبی در این باره می نویسد. مطالبی که در داستان هایش هم نمود دارند. نکته جالب توجه برای خودم این بود که این کتاب خودش یک مهاجر است! بستر هر داستان یک شهری است و حتی در یک داستان ممکن است به چند شهر سری بزنیم. شهرهایی از کشورهای مختلف. بلخ، سمرقند، بیرجند، هرات، کابل، تهران، استانبول و ...
در داستان ها بیشتر با مشکلات و درگیری های افغانستانی های مهاجر مواجه هستیم. از سختی های زندگی، تفاوت ها فرهنگی با دیگر مردم، رفت و آمد ها، نگاه ها، و گاه احساسات منفی درونی نسبت به ملیت!
در کل کتاب زیبا، پر از حرف و نکته و ارزشمندی است.
A collection of 7 short stories by Alieh Ataei, a good Iranian-Afghan writer.
I know Alieh Ataei from Instagram. she is very concerned about immigrants and immigration, especially Afghans, and she writes very well about it. Content that is also reflected in his stories.
The interesting thing for me was that this book itself is an immigrant! The bedrock of any story is a city, and even in one story we may look at several cities. Cities from different countries. Balkh, Samarkand, Birjand, Harat, Kabul, Tehran, Istanbul and ...
In the stories, we are more confronted with the problems and conflicts of Afghan refugees. From the hardships of life, cultural differences with other people, travel, people opinion, and sometimes negative inner feelings towards nationality!
The whole book is beautiful, full of words and tips and valuable.
          

1