یادداشت زهرا مجد
1403/8/30
3.5
20
برای منی که معمولا به خواندن داستان کوتاه علاقه ندارم، کتاب چشم سگ یکی از بهترین کتاب های داستان کوتاهی بود که تا حالا خوانده ام. تلخی داستانها، دغدغههای نویسنده و سبک نوشتاریاش را به شدت دوست داشتم. اما چند نقد کوتاه: ۱. به نظرم در بعضی داستانها کدهای کافی برای رمزگشایی از معنای داستان داده نمیشد (در عوض، در داستان اثر فوری پرنده کدها حتی اضافی بود. از جایی به بعد، معنا روشن شده بود و باز نویسنده سعی میکرد آن را روشنتر کند) ۲. برخی از داستانها حول اتفاقی پیش میرفت که اساسا آن اتفاق به نظرم غیرمنطقی میآمد. مثلا داستانی که دختر را بهخاطر خوابآلودگی و نشنیدن صداها به بازداشتگاه بردند و یک روز کامل برای انجام ازمایشها معطل کردند، یا داستانی که مرد با آمدن پرنده به اتاقش سعی نکرد همان لحظه اول اتاق را ترک کند و حتی در فرصت آب خوردن پرنده اول دنبال تلفن میگشت) ۳. کارکرد حضور بعضی شخصیتها در داستانها برای من نامشخص بود. مثلا کارکرد حضور نیره در داستان سی کیلومتر. ۴. برخی ویژگیهای زنان ایرانی حاضر در داستانها برای من تا اندازهای غیرقابل لمس بود! اینکه لاله نگاره را به خانهاش راه داده بود و در برابر همسرش تحسینش میکرد و میگفت شبیه الهههای یونان است و یا نینا که شماره نفیسه را روی یخچال زده بود و زیر آن نوشته بود نفس! به نظرم در واقعیت زنان ایرانی دید منفیتری نسبت به راه دادن یک زن دیگر به زندگیشان دارند! ۵. در داستانها، روابط خارج از ازدواج و... در میان زنان و مردان افغان پررنگ بود. تردید دارم که این زنان و مردان، نماینده جامعه افغانستان به حساب میآیند یا نماینده قشری خاص از افغانهای روشنفکر که دنیای نویسنده به آن نزدیکتر بوده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.