یادداشت هانا خوشقدم

چشم سگ: مجموعه داستان
        بسم‌الله 

"مِثل سگ دروغ گفتن" یک ضرب المَثَل رایج در ایران است. معنی آن هم این نیست که سگ‌ها دروغ می‌گویند! در این مَثَل، سماجت یک انسان که مداوم سعی بر دروغ گویی و رسیدن به هدفش از این طریق را دارد، به سماجت و پافشاری فوق العاده سگ برای رسیدن به مقصودش تشبیه شده؛ آن حرص قوی. آن غریزه تصرف که در چشمان حیوان پیداست‌.

این کتاب ترسناک است. نه بخاطر فضای ایرانی-افغانی‌اش که تماماً کج و تعمدا معوج ترسیم می‌شود؛ از اینهمه عریانی نویسنده در پس داستانش آدم وحشتش می‌گیرد.

در داستان گالیله، ضیای قاچاقچی همان عالیه عطایی نیست که مار پیتون کتاب‌هایش را چمدان به چمدان در ایران می‌پروراند؟

 نیاز و نفرتی همزمان از امنیت در کشوری دیگر، کارکترها را به پسخانه‌های تاریک روحشان می‌کشد. نیاز و نفرت، مثل ارواح سرگردان بدون گور، در بین سطور داستان می‌چرخند و ترس و جعل و رنج و کینه را در چشم‌های نگاره و‌ خسرو می‌زایند.

در شب سمرقند عقده هدف نمی‌شود، عقیده نمی‌شود اما داستان و کتاب می‌شود! مرزها که فقط برای جاسوس‌ها محل ارتزاق نیستند.

بین تمام کارکترها، عطایی به آن مرغ دریایی عاصی از همه بیشتر شبیه است. یک عصیان اعتراض آمیز به دیگران، منتها از بی‌هویتی و بلاتکلیفی خود. 

چشم سگ‌ْ برخلاف تصور عامه، نزدیک‌بین است . سگ‌ها تنها دو طیف رنگی زرد و آبی را تشخیص می‌دهند. آن‌ها کورسرخی دارند. 
      
19

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.