فاطمهالسادات شهروش
![](https://s3.ir-thr-at1.arvanstorage.com/top-readers-publishers/avatars/e41448bf-f1a6-494e-a93f-3303e6a95bc2.jpg)
فاطمهالسادات شهروش
بلاگر @shahravesh
130 دنبال شده
294 دنبال کننده
یک برنامهنویسنده کانال ایتا: faaash@
ketab_show?igshid=YmMyMTA2M2Y=
یادداشتها
نمایش همهباشگاهها
نمایش همهچالشها
لیستهای کتاب
نمایش همهبریدههای کتاب
نمایش همهپستها
فعالیتها
5 روز پیش
9
5 روز پیش
58
7 روز پیش
1
7 روز پیش
0
7 روز پیش
0
1403/4/21
3
فاطمهالسادات شهروش پسندید.
1401/2/28
8
فاطمهالسادات شهروش پسندید.
1400/11/13
زمین سوخته تا پنجاه صفحه مانده به آخر شبیه مستند نگاری است از شهر اهواز و محله کوچکی به اسم محله ننهباران و حال و احوال مردم آنجا در سه ماه اول آغاز جنگ ایران و عراق. از اواخر تابستان سال ۵۹ تا اواخر پاییز همان سال. رمان بسیار کند پیش میرود و به دلیل زبان روان و گویای محمود و بیان جزئیات و ریزهکاریهای زندگی در آن شرایط بحرانی مخاطب خودش را درون آن زندگی احساس میکند و به شدت با شخصیتهای رمان مثل مهدی پاپتی، رستم افندی، یوسف بیعار، احمد فری، امیرسلیمان، ناپلئون، میرزاعلی، ممد میکانیک، فاضل، ام مصدق، نرگس، گلابتون، خواهر و بچه و شور و پدر و مادرش و ننهباران و عادل احساس همدلی و نزدیکی میکند. پنجاه صفحه آخر رمان اما آن را از نوشتهای مستندنگارانه تبدیل میکند به رمانی درخشان وقتی راوی بهخاطر تماس تلفنی از محله میرود و دقیقا همان شب که او نیست موشکی خانههای محله را روی هم میآورد و او همراه مخاطب شاهد بیرون کشیده شدن جنازه آدمهایی است که انقدر خوب در صفحات پیشین رمان پرداخته و معرفی شدهاند که با دیدن جنازه هر کدام خواننده دلش داغ میشود و چشمهایش میجوشد. صحنه به زمین کوبین طفل خردسال توسط گلابتون دل مخاطب را میدرد و جمله آخر رمان آه از نهاد مخاطب بیرون میکشد. باید دست مریزاد گفت به احمد محمود که حقیقتا آبروی رماننویسی کشورمان است. یادش گرامی و روحش شاد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
8
1403/4/21
4
1403/4/21
0
1403/4/21
0
1403/4/21
2
1403/4/21
0
1403/4/12
2
1403/4/12
2
1403/4/12
2
1403/4/12
2
فاطمهالسادات شهروش پسندید.
1401/3/2
7
1403/3/5
خیلییی کند پیش میره
4
1403/2/25
2