این سومین کتابیه که از خانم دولتی میخونم.
کتاب اول «شبِ چهلم» بود که با پرروییِ منحصربهفردم در اولین آشنایی از خودش هدیه گرفتم. :))
بعد از خوندن اون کتاب تا مدتها در کوچه و خیابون چشم میچرخوندم شاید امام زمان رو ببینم. کمی هم مراقب اعمال و گفتارم بودم که مانع ملاقات نباشه. تأثیر قشنگی نیست؟
انقدر کتاب اول رو دوست داشتم که از نمایشگاه کتاب پارسال با وضع مالی داغونم، پول قرض گرفتم و «سر بر دامن ماه» رو خریدم. قبلاً دربارۀ این کتاب و پایانبندی محکمش حرف زدم، در بخش نظرات همین کتاب میتونید بخونید.
«من برمیگردم» هم امسال از نمایشگاه خریدم. شروع خیلی خوبی داشت. نثرش به قوت کتاب «سر بر دامن ماه» نبود. گویا نویسنده در اوایل بیستسالگی این کتابو نوشته. میانۀ متن رو به زور، برای تموم کردن کتاب خوندم. پیش خودم میگفتم قرار نیست همۀ کتابهای یک نویسنده عالی باشن و فکر میکردم خانم دولتی میخواسته صفحههارو پر کنه و زودتر تحویل ناشر بده، ولی اینطور نبود. همۀ اجزای داستان و خردهروایتها در خدمت پایانبندیِ غافلگیرکنندهاش بود. بازهم کیف کردم.
من بانو زبیده رو اصلا نمیشناختم. ایشون بانوی اول دربار هارونالرشید بودند که بهصورت پنهانی به شیعیان امیرالمؤمنین خدمت میکردند. مسیر زندگی زبیدهخاتون بعد از شهادت امام کاظم علیهالسلام و یک شب همنشینی با پیرزنی به نام حبابه، تغییر میکنه و کتاب داستانِ اون شبِ غریبه...
اگر به خوندن داستانهایی با تمِ اسلامی علاقه دارید، من این سه کتاب رو پیشنهاد میکنم. ✋🏼