داستان از رفتن ویکنت ایتالیایی به جنگ با عثمانی ها آغاز می شود و با برگشتش به صورت یک انسان نیمه شده ادامه میابد. ویکنت در جنگ نصف شده. یک نیم شر و یک نیم خیر. شر ابتدا برمیگردد و باعث ایجاد رعب و وحشت در دهکده می شود. بعدتر خیر بازمی گردد و ابتدا با کارهای نیکش تحسین دهکده را برمی انگیزد. اما بعد مشخص می شود خیر مطلق هم به اندازه شر مطلق خطرناک است. در پایان دو نیمه در جنگ باهم زخمی می شوند و باز تبدیل به یک انسان واحد می شوند.
نکته جالب تاکید هر دو نیمه شر و خیر بر بهتر احساس کردن عواطف و حس هاست. این دو نیم شدن باعث شده تمرکز هر نیمه بیشتر شود و آنچه را که حس میکند خوب یا بد، دقیق حس کند.
نکته بعد درمان خیر توسط راهبان و درمان شر توسط پزشکان است.