فاطمه شاهواری

@fatemeh_shahvari

62 دنبال شده

120 دنبال کننده

                      ادبیات‌خوانِ خسته.
                    
fatemeh_shahvari

یادداشت‌ها

نمایش همه
                کتابی که من در دست دارم، چاپ سی‌ام است. نمی‌دونم الان چاپ چندم اومده. آیا اینکه شماره چاپ یک کتاب بالا باشد دلیل خوب بودن آن است؟ خیر قطعا. اما خب بخونم ببینم چیه که این همه ازش می‌گن! 

اولای کتاب نتونستم زیاد باهاش ارتباط برقرار کنم. چون به نظرم لحنش مصنوعی بود و  به دل نمی‌نشست!  انتخاب برخی کلمات، باعث می‌شد لحن کتاب یه جورایی لوس و مصنوعی بشه! الکی ادبی بشه یه جاهایی و... (خیلی وقت بود کتاب ایرانی نخونده بودم اینم بی‌تاثیر نیست.) 


اما فهمیدم این کتاب فارغ از ارزش ادبی‌اش، دلیل محبوبیت و ارزشش به خاطر "صادقانه" بودن آقای باباخانی هست.
کم چیزی نیست 30سال معتاد باشی و ریز به ریز خاطراتت از برداشتن پول دختر کوچیکت تا گرفتار مأمور‌ها شدن و... رو کاملا صادقانه بنویسی!

ایشون آبروی خودشون رو در این کتاب نذر کردن، برای اینکه شاید برای چند نفر نور هدایتی باشه:)

اضافه کنم خیلی کتاب خوش‌خوانی بود، می‌شه در یک روز هم خوند. 

همین. دم شما گرم آقای باباخانی. حتما می‌رم و از نزدیک هم می‌بینمشون، احتمالا خیلی انسان با اخلاصی هستند. 
        

51 نفر پسندیدند.

                
از اینترنت یه خلاصه ای در آوردم ازش که اینجا می‌ذارم و خودتون ببینید چقدر جذابه:
داستان بخشنده ستارگان در زمان فشارهای اقتصادی امریکا و در ایالت کنتاکی می‌گذرد. این داستان روایت گروهی از زنان جوان است. زنانی که متفاوت فکر می‌کنند و در تلاشند تا در یک اقدام دسته‌جمعی این تفاوت فکری را به نمایش بگذارند. آن‌ها می‌خواهند برای آدم‌هایی که هرگز کتابی نداشته‌اند، کتابی برای خواندن بدهند. چراکه مطمئنند این کار آن‌ها، دانش و بینشی تازه برایشان به همراه می‌آورد و کمک می‌کند تا جامعه با قدرت و امیدواری گام بردارد. آن‌ها به کتاب‌داری در کنتاکی ملحق می‌شوند و تیمشان شروع به کار می‌کند. در این میان ماجراهایی برای هرکدام اتفاق می‌افتد و در کنارش، عشق نیز در دلشان جوانه می‌زند.

این کتاب جزو دسته books about books قرار می‌گیره یا همون کتاب‌های کتابی؟! :)

این کتاب رو 4یا5 سال پیش خوندم.
خیلی خوب بود و هنوز تصاویرش جلوی چشمامه. حتی اینکه از کجا خریدمش. :)
نمیدونم چرا انقدر مهجور مونده بنده خدا. چون جوجو مویز نوشته و ملت به جوجو مویز گارد دارن؟نشر آموت بودنش؟ ندانم...
ولی این که این گروه از زن‌ها می‌خوان مقاومت کنن، اونم از راه کتاب خیلی جذاب بود برام. اون تلاش‌هاشون، انجمن باحالشون و... 
و حیفه دیده نشه، بهش فرصت بدید. 

 
        

26 نفر پسندیدند.

7 نفر نظر دادند.

باشگاه‌ها

باشگاهی برای نوجوانان

45 عضو

فرمول نجات پی

دوره فعال

باشگاه کتابخوانی "هزارتو"

49 عضو

نیلوفر و مرداب: هنر دگرگون کردن رنج ها

دوره فعال

آفتاب‌گردان 🌻

33 عضو

قاف: بازخوانی زندگی آخرین پیامبر از سه متن کهن فارسی

دوره فعال

لیست کتاب

پست‌ها

فعالیت‌ها

32 نفر پسندیدند.

1 نفر نظر داد.
            «نه می‌بخشیم، نه فراموش می‌کنیم.»
جمله نقلیه از مونیکا ارتل، دختر بزرگ خانوادهٔ ارتل. کتاب در مورد یه خانواده‌ست که پدرشون فیلمبردار چن‌تا مستند خیلی مهم و معروف در مورد نازیای زوال‌ناپذیره. نویسنده معتقده که کتاب مستند نیست ولی مترجم در مورد تطابق بخش عظیمی ازش با واقعیت صحبت کرده. خانوادهه بعد شکست آلمان تو ج‌ج۲ به بولیوی مهاجرت می‌کنن. سه تا دختر دارن: مونیکا، هایدی و تریکسی. هانس ارتل (پدر خانواده) اول داستان تصمیم می‌گیره برای ساختن یه مستند بره شهر باستانی اینکاها رو ببینه. و در ادامه این روحیهٔ ماجراجو و ناسازگارو فقط توی مونیکا می‌بینیم. دختری که با آرمانای چه‌گوارا همراه می‌شه.
کتاب غمناکیه و من فصل راینهاردو بیشتر از همه‌ش پسندیدم. در کل هیجان جاری تو زندگیشونو دوس داشتم. لکن قلم نویسنده  رو دوس نداشتم؛ دید نویسنده رو این‌طور دریافت می‌کردم که چریکا رو آرزومند یا حتی احمق می‌دونه. و به‌نظرم پردازش بیان احساسات کرکترا سطحیه. ترجمه هم روانه.
(من قبل خوندن اسم پدر و دختر بزرگه رو سرچ کردم و یه مصاحبه هم از مترجم -آقای ناصرنصیر- در مورد روند انتخاب كتاب و برگردوندنش از اسپانیایی خوندم. حین خوندن‌م در مورد اینکاها و ماچوپیچو. و ماچوپیچو ۱۰/۱۰=)))
          

22 نفر پسندیدند.

10 نفر پسندیدند.

چه جالب، چند جلد دیگه‌اش رو دارم، هنوز قصد خوندنش رو هم ندارم. حالا بعدا می‌خونم و نظرم رو می‌گم. نظرات منفی زیاد شنیدم درباره اینا.

6 نفر پسندیدند.

6 نفر نظر دادند.

23 نفر پسندیدند.

26 نفر پسندیدند.