آوسنه بابا سبحانآوسنه بابا سبحانمحمود دولت آبادی4.210 نفر |4 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن1خواندهام13خواهم خواند6توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب آوسنه بابا سبحان، نویسنده محمود دولت آبادی.لیستهای مرتبط به آوسنه بابا سبحانMahsa bgbnکتابهای ۱٤۰۲50 کتاب319میم مهرابیبهترینِ داستانیِ ایران21 کتابفرض کنید که "چاقسلامتی" کردیم! اما بعد: انگشت گذاشتن روی کتابهای داستانی ایرانی، برای من سختکاریه. بهدلیل اینکه زود فرصت زندگی، تنفس در فضایقصه، درکِدغدغههای مردمشون رو پیدا میکنم. البت که شده برای شادی روح نویسنده هم بهبهچهچهای میگم که: « اِی بر پدر مخالفت لعنت که چقدر خوب نوشتی!» وخلاصه ممکن بیشتر هم بشه و با کتاب: بخندم، احساساتی بشم عاقبتشه جلوم کوهِدستمال، استرس و هیجان بکشم، زندگی کنم، ارتباط بگیرم و دست آخر که تمام شد، کتاب رو محکم ببندم و خیره بشم بهجایی و "هوم" از تهدلی بگم! معیار انتخاب من همینهاست: بهترینهایی که باهاشون عمیق ارتباط گرفتم! بس که لامذهب همهچیزش خوب بوده!(هرچند که هنوز دارم برای خوندن و این لیست شاید بروز شه.) بسمالله:665هانی عرب حسن آبادی۱۴۰۲17 کتابتو این لیست کتاب هایی که در سال ۱۴۰۲ خوندم و میخونم رو قرار میدم.08هانی عرب حسن آبادیمحمود دولت آبادی11 کتابمحمود دولت آبادی نویسنده ایست که داستان را نقاشی میکند اما -به نظر من- گاهی به قدری وقتش را صرف تصویرسازی میکند که داستان از دست میرود و خسته کننده میشود. داستان های وی عمدتا تلخاند و به مشکلات اجتماعی میپردازند اما گاهی این مشکلات به قدری نادرند که خواننده تنها پر غصه میشود بدون این که ذهنش درگیر مسئله شده باشد و شاید فقط از خودش بپرسد چرا باید همچین مسئله ای مطرح میشد. به نظر میرسد که دولت آبادی را میتوان در آثارش دید .... دوراهی های شخصیتی که گریبان گیر خودش بودند و شاید هستند ....04یادداشتهای مرتبط به آوسنه بابا سبحانهانی عرب حسن آبادی1402/02/06 بسیار غمانگیز .... چقدر از دست مادر شوکت حرص خوردم .... چقد از عادله متنفر شدم ..... و چقدر با مسیب همذات پنداری کردم .... و بیچاره بابا سبحان..... همینقدر راجع به خوبی این داستان بگم که به قدری شخصیت ها زنده و توصیفات زیبا هستن که انگار داری فیلم تماشا میکنی 04رعنا حشمتی1401/12/14 اولین چیزی بود که از دولتآبادی میخوندم. و هی تعجب و ذوق میکردم. از اینکه اینطوری با لهجه حرف میزدن همه و میفهمیدم. و عجب این که بقیهای که خراسانی بلد نیستن چطوری میفهمن راحت که چی داره میگه؟ :)) و داستان تلخ و تلخ. قلبم گرفت. 22Mahsa bgbn1402/07/24 ۲۲-۲۴مهر ۱۴۰۲ / کتاب بیست و هشتم. بهقدری به پایانهای ناتمام و جزئیاتِ رهاشدهی نوشتههای دولتآبادی عزیز، عادت کردم که از حجم زیاد و زائد داستان بعد از اون- اتفاق- به تنگ اومدم. [لازم میدیدم بیل مسیب، فرق سر عادله پایین بیاد] 013میم مهرابی1401/07/19 شاید این حرف کمی بزرگنمایی بهنظر بیاد، اما باید اعتراف کنم در تمام مدتی که"آوسنه بابا سبحان" میخواندم، به این میرسیدم که این قصه یکتابلو کوچکِ هنری دراماتیک هست! ... مهارت دولتآبادی در خلق خردهروایتهای قوی، تصویرسازی و توصیفات و حفظ تیپ شخصیتی و رقم زدن قصههای تودرتو و درگیرکننده من رو مجاب به بیشترخوندن از قصه کرد تا نهایت به خودم امدم و پایان صفحات روبهرو شدم... 014