مریم محسنی‌زاده

مریم محسنی‌زاده

بلاگر
@maryanimator
عضویت

اسفند 1402

67 دنبال شده

252 دنبال کننده

        "با کتاب زنــــده‌ام.
با کتاب نفــس می‌کشم."
🎨💻🎬 موشــــــن دیزاینر
فارغ‌التحصیلِ انیمیشنِ هنرهای زیبا
      

یادداشت‌ها

نمایش همه
        در مقدمه آمده که سفرنامهٔ حاج سیاح به اروپا بهترین و پُرمحتواترین سفرنامه‌ای است که طی دو قرن اخیر توسط یک ایرانی نوشته شده!
جالب هست که در زمان قاجار، عموماً سفرنامه‌ها یا توسط خارجیانی که به ایران می‌آمدند یا توسط ایرانیانی که به فرنگستان سفر می‌کردند، نوشته می‌شد. ایرانی‌ها هم خودشان دو دسته می‌شدند؛ یا مأمورانی که از جانب سلاطین به قصد مأموریت می‌رفتند یا ثروتمندان و هوسرانانی که ثروتشان را به باد می‌دادند.
اما محمدعلی سیاح، جزو هیچکدام از این گروه‌ها نبود؛ او با سری پرشور و دستی خالی راه سفر را در پیش گرفت و در مسير جهانگردی، با فقر و گرسنگی مبارزه کرد.
حاج سیاح در ۲۳ سالگی، یعنی سال ۱۸۵۹ م.، عازم سفر می‌شود. او نخستین ایرانی است که رسماً تابعیت ایالات متحدهٔ آمریکا را پذیرفته. محمدعلی سیاح حدود صد سال عمر کرده که قریب به بیست سال از آن را خارج ایران بوده. او در سال ۱۸۷۷ م. به ایران بازمی‌گردد و به واسطهٔ ارتباطش با اسدآبادی،‌ از کُنشگران سیاسی می‌شود و به زندان می‌افتد؛ عکس روی جلد او را در غل‌وزنجیر نشان می‌دهد. 
او در سفرهایش یادداشت‌روزانه برمی‌داشته؛ یادداشت‌هایی با نثری سخت‌خوان و کلاسیک که به زمان قاجار برمی‌گردد. برخی از واژگان که در کتاب به کار رفته، معادل امروزی متفاوتی دارد؛ مثلاً به جای خداحافظ: آدمی، به جای پارک: باغچه، به جای یادداشت‌های روزانه: روزنامه به کار رفته.
جالب است که حاج سیاح، به قصد رفعِ جهالت سفر را آغاز می‌کند و کنجکاو می‌شود تا از زبان‌های مختلف سردربیاورد. نتیجهٔ این جستجوگری و اشتیاق، یادگیری چند زبان مختلف (ازجمله ایتالیایی،‌ فرانسوی، ترکی، عثمانی و ...) می‌شود. 
او که وضعیت مالی خوبی نداشته، وقتی قصد و نیّتش را از سیاحت با پرسشگران و مردمان سایر بلاد در میان می‌گذارد، سلاطین و مردم تحت‌تأثیر همّت و نیّتش به وجد آمده و هزینه و توشهٔ راهش را فراهم می‌سازند. به همین نحو حاج سیاح دستی‌دستی تقریباً کل اروپا را می‌گردد.
او به دقت به توصیف شهرها می‌پردازد. اما بخش‌هایی از سفرنامه حالت گزارشی پیدا می‌کند. حاج سیاه فقط اطلاعاتی از اماکن دیدنی، تعداد نفوس، کتابخانه، پارک، کارخانه‌ها، خصوصیات شهر و مردمانش می‌دهد؛ اطلاعاتی خسته‌کننده و حوصله‌سربر که از نقاط ضعف به حساب می‌آید. عدم اشاره به سال‌ها، مشاهیر و حکمرانان هر سرزمین، از دیگر ضعف‌های کتاب است.  
اوایل کتاب حالت داستان‌وار دارد؛ دیالوگ‌های جالبی بین سیاح و مردم ردوبدل می‌شود که تأمل‌برانگیز است و حکایت از روحیهٔ درویش‌مسلک و هوشمندیِ حاج سیاح دارد.
حاج سیاح با دیدن پیشرفت و ترقّی سایر کشورهای اروپایی، از عقب‌ماندگی ایران و ضعف ساختارهای رفاهی و آموزشی گِله می‌کند.
متأسفانه کتاب ناتمام باقی مانده و خبری از سیاحت‌های آمریکا و ژاپن نیست!
به نظر می‌آید "سفرنامه حاج سیاح" برای نوشتن رمانی در زمانه قاجار و آن جغرافیا، منبع خوبی باشد. ازطرفی نثر کتاب، برای مطالعه یا کپی‌برداری از زبان قاجار نمونهٔ خوبی به حساب می‌آید.
      

0

        "سمفونی پاستورال" رمان دوست‌داشتنی، درام، عاشقانه و مذهبی از آندره ژید است که به تعارض عشق و ایمان می‌پردازد.
در بخشی از کتاب آمده؛ پاستورال معمولاً به قطعه‌ای موسیقی می‌گویند که با طبیعت روستا و زندگی شبان‌ها ارتباط داشته باشد و سمفونی پاستورال اپوس ۲۸ از آثار بتهوون است. 
داستان در قالب خاطره‌نگاری و از زبان کشیش نقل می‌شود. نثر شاعرانه، شخصیت‌پردازی و اتمسفرِ خوبی دارد. گرچه امروزه خواندن چنین داستانی تازگی ندارد، اما رمان نسبت به زمانه‌اش حرف برای گفتن دارد. به‌علاوه، استفاده از عبارات انجیل و مفاهیم مسیحیت، به داستان تِمی مذهبی داده و بر غِنای آن افزوده است. 
سیروس ذکاء دربارهٔ نویسنده می‌گوید:« ژید در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد و آدم بسیار کنجکاوی بود و بسیار علاقه‌ به آثار داستایفسکی، که یک مسیحی متعصب بود، داشت. ژید در یادداشت‌هایش اذعان داشته که من مسیحیتِ داستایفسکی را می‌پسندم چون با پاپ دشمنی داشت و دستگاه عجیب و غریب مذهبیِ آنان را قبول نداشت و معتقد بود مسیحیت دینی بسیار ساده و صمیمی است. جنبهٔ مذهب در ژید در ابتدا بسیار قوی بود اما در نهایت دست از مذهبی‌بودن برداشت و علمی‌تر به زندگی فکر کرد. ... "سمفونی پاستورال" تا حدودی وضع زندگی آندره ژید را منعکس کرده و با داستان و رمانتیسم توأم شده.»
پ.ن: گُل جالبی توی داستان وجود دارد به نام "فراموشم نکن" که اولین‌بار بود اسمش را می‌شنیدم.

🔺ممکن است ادامهٔ یادداشت داستان را لو دهد:
کشیش، دختر یتیمِ نابینایی را به سرپرستی قبول می‌کند و آموزش او را عهده‌دار می‌شود اما ازقضا دلباخته‌اش می‌شود. تضاد بین وظیفهٔ کشیش که شخصیتی دینی و معنوی است و احساسات و عشق مادی، باعث ایجاد تنش و کشمکش درونی می‌شود و مسئلهٔ گناه را مطرح می‌سازد. ازطرفی پسرِ کشیش هم دلباختهٔ دختر شده و عشقی مثلثی می‌سازد که داستان را دراماتیک‌تر می‌کند.
در جایی از رمان پیرامون اینکه چرا کشیش تمام وقتش را صرف آموزش گرترود کرده، چنین تعبیری آمده:" چرا باید چوپانی که ۱۰۰ تا گوسفند دارد ۹۹ تا گوسفند را به حال خود بگذارد و به جستجوی یک گوسفند گمشده برود؟"
گرترود که در پی کشف حقیقت و آگاهی است،‌ گاه جملات تأمل‌براگیز زیبایی می‌زند:" آن‌ها که چشم دارند، نمی‌دانند چه چیزهای زیبایی را می‌بینند و چقدر خوشبختند." یا "من چیزی را نمی‌بینم، اما خوشبختم که همه چیز را می‌شنوم." یا "هیچ‌وقت به من دروغ نگویید. انصاف نیست که به یک دختر نابینا دروغ بگویند."

📽 فیلم فرانسوی (1946) La Symphonie Pastorale از ژان دولانوا، در ژانر درام و با اقتباس از کتاب ساخته شد.‌ علیرغم ساختار کلاسیک‌ و ریتم کُند داستان، فیلم با مهارت ساخته شده و داستانگویی و حرکت‌دوربین‌های خوبی دارد. این فیلم برندهٔ جشنوارهٔ فیلم کَن در سال ۱۹۴۶ م. شده است.
پ.ن: جالب هست که پیرزن‌های فرانسوی اکثراً حجاب دارند. 
 
      

6

        کتاب "بابالنگ‌دراز" در قالب نامه‌‌نگاری نوشته شده و فقط بخش ابتدایی فرم متفاوتی دارد.
شاعرانگیِ جودی، شخصیت رویایی و زبان صمیمی‌اش چه در کتاب و چه در انیمیشن، همیشه دوست‌داشتنی و جذاب است.
کتاب تِم رمانتیک و نسبتاً طنزی دارد و سرشار از احساسات دلنشین جودی است.
ابتدای کتاب بیوگرافی مختصری از جین وبستر آمده. خیلی جالب است که مارک تواین از دوستان خانوادگی وبستر بوده.
وبستر علاوه‌بر نوشتن به فعالیت اجتماعی و کمک‌رسانی به ضعفا، مشغول بوده و پایان‌نامه‌اش را دربارهٔ فقر در ایتالیا می‌نویسد.
او کار نوشتن را از روزنامهٔ محلی و نشریهٔ دانشگاهی شروع می‌کند. ایدهٔ نوشتن "بابالنگ‌دراز" از دورهٔ تحصیلِ جین شکل می‌گیرد و "دشمن عزیز" هم از آثار معروف اوست. جین وبستر در اثر تب زایمان از دنیا می‌رود.
🎙نسخهٔ صوتی کتاب، با صدای لطیف و الهام‌بخشِ زهره شکوفنده و محمد ولیان شنیدنی است. شنیدن صدای دوبلور جودی، همیشه حسی از طراوتِ بهار و سبکی قاصدکی که به دست نسیم سپرده شده دارد.
📽 فیلم موزیکال و کمدی Daddy Long Legs (1955) از ژان نگولسکو، اقتباس کلاسیکی از فیلم است با صحنه‌های خوش‌رنگ و لعاب؛ به‌طوری‌که تماشاگر را وسوسه می‌کند از صحنه‌هایش طراحی و دیجیتال‌پینت کند. (صحنهٔ باز کردن چمدان‌ها خیلی بامزه است)
به‌علاوه، شروع و پایان فیلم هم در یک فضا اتفاق می‌افتد که جالب است.
      

24

        کتاب "مزایای منزوی بودن" نسخهٔ مدرنی از "ناتور دشت"ِ سلینجر است.
کتاب به شیوهٔ نامه‌نگاری نوشته شده و چارلی، شخصیت اصلی رمان، نوجوانی منزوی و درون‌گرا است که با مشکلات این دوره دسته‌وپنجه نرم می‌کند.
راوی با زبانی رک و بی‌ هیچ حدومرزی، به نقل چالش‌های نوجوانی می‌پردازد و از احساسات، تروما و افکارش می‌گوید.
این کتاب مثل "ناتور دشت" به موضوعات بلوغ،‌ هویت‌یابی و دوستی مربوط می‌شود  و تِم عاشقانه‌ای دارد.‌ 
نویسنده در مصاحبه‌ای اشاره می‌کند که داستان را براساس تجربه‌زیسته‌اش نوشته و قصد داشته با این اثر، به مخاطبان بگوید هر چقدر هم که شرایط ناامیدکننده به نظر برسد، همیشه نوری در انتهای تونل وجود خواهد داشت!
علیرغم اینکه شخصیت اصلی کتاب یک نوجوان هست، اما به خاطر بستر فرهنگیِ متفاوت، مناسب نوجوان نیست. 
📽 فیلم درام و رمانتیک The Perks of Being a Wallflower (2012) هم با اقتباس از کتاب ساخته شده که استیون چباسکی کارگردانی آن را به عهده دارد.
      

7

        رمان "ناتور دشت" از زبان پسری ۱۶ ساله، با ترجمهٔ محاوره نوشته شده و شروع گیرایی دارد. در نگاه اول، خواننده از لحن ناپاک و بی‌پردهٔ شخصیت هولدن کالفیلد کمی جا می‌خورد؛ اما با پیش‌روی کتاب، مهارت نویسنده در شخصیت‌پردازی، ایجاد لحن و توجه به جزئیات رفتاریِ نوجوانی آمریکایی بیشتر به چشم می‌آید؛ به‌طوریکه فرم در خدمت محتوا و شخصیت‌پردازی قرار می‌گیرد.
نویسنده به‌خوبی دغدغه‌ها، گفتار و افکار نوجوانِ آمریکاییِ طردشده و بیزار از مدرسه را به تصویر کشیده و کششِ خواندن ایجاد کرده. این ریزنگری در بازنماییِ موقعیت‌ها و رفتارهایی که می‌تواند یک نوجوان بی‌قرار را به حد اعلای عصبانیت برساند، دیده می‌شود.
شخصیت اصلی از مدرسه اخراج شده و با کشمکش‌های درونی و بحران هویتیِ بلوغ روبه‌رو است. او دچار سرخوردگی و نادیده‌انگاری است و از کمبودها، ناکامی‌ها و بلاتکلیفی رنج می‌برد. هولدن به خاطر بلوغ و از دست دادن برادرش سرگردان و افسرده هست.
سلینجر با رمان "ناتور دشت" نقدی اجتماعی به سیستم‌آموزشی آمریکا و عدم درک و حمایت‌ از نوجوانان دارد.
کتاب، شخصیت‌های متعددی دارد و راوی با برون‌ریزی‌هایش مدام از یک موضوع به موضوع دیگر می‌پرد که ممکن است مثل واژگان رکیک، به مذاق خواننده خوش نیاید. 
از بخش‌های دوست‌داشتنی کتاب، رابطهٔ هولدن و خواهرش فیبی است؛ خواهری که با امید دادن به هولدن، درک جدیدی از هویت به او می‌دهد.
داستان با نمادی از ناتورِ دشت بودن هولدن تمام می‌شود؛ وقتی که هولدن رسالتش را پیدا می‌کند و می‌گوید:"من ناتورِ دشت هستم" به‌نوعی تصمیم می‌گیرد با ترک نکردنِ خانه و‌ ماندن در کنار خواهرش، ناتور دشتِ (محافظ) کودکان (و به خصوص فیبی) باشد و نگذارد آن‌ها به لبهٔ پرتگاه زندگی نزدیک شوند!
درانتها، با اینکه شخصیت اصلی کتاب یک نوجوان هست اما به خاطر واژگان و موقعیت‌های نامناسب اصلاً مناسب نوجوان نیست.
      

6

        "تورتیا فلت" نام ناحیه‌ای در مونتری شمالِ کالیفرنیا است. ساکنان قدیمی مونتری به پیزانو معروف هستند و از نژادهای مختلف اسپانیایی، مکزیکی، هندی و اروپایی تشکیل شده‌اند. 
شخصیت‌های این رمان مثل عموم پیزانوها در خانه‌های چوبی زندگی می‌کنند و با تجارت سر‌وکاری ندارند. شخصیت‌هایی فقیر، فرودست و ساده‌ که گاه اصول اخلاقی جامعه را زیر پا می‌گذارند. افرادی سرخوش، رفیق‌باز و بی‌بندوبار که دَم را غنیمت می‌شمارند. آن‌ها سطح اجتماعی، مالی و فرهنگی پایینی دارند و به بود‌ونبود مادیات و رفاه اهمیتی نمی‌دهند. 
داستان دربارهٔ جمع رفقای کلّه‌شقی است که از روی وفاداری، به خاطر دوستشان دست به هر کار دیوانه‌واری می‌زنند و از هیچ کمکی دریغ نمی‌کنند. آن‌ها با دله‌دزدی خورد‌وخوراک و بساطِ عیش‌‌ونوش‌شان را مهیا می‌کنند.
در این میان شخصیت اصلی، دانی، وارث دو خانه‌ از پدربزرگش می‌شود؛ ثروت بادآورده را به باد می‌دهد و دستی‌دستی خودش را به ورطهٔ هلاکت می‌کشاند.
رمان به‌صورت اپیزودیک و ماجراهای به‌هم‌پیوسته نقل می‌شود و اغلب چالش جدی ندارد.
متن مصاحبه با جان اشتاین‌بک و متن سخنرانی‌اش در مراسم اعطای جایزهٔ نوبل در اول و آخر کتاب آمده است‌.
اشتاین‌بک این کتاب را در سال ۱۹۳۵ م. نوشت. 
📽 در سال ۱۹۴۲ م. فیلم Tortilla Flat به کارگردانی ویکتور فلمینگ با اقتباس از کتاب ساخته شد. فیلم پایان‌بندی، ژانر و ریتم متفاوتی نسبت به کتاب دارد.
      

17

        جان اشتاین‌بک کتاب "اسب سرخ" را با الهام از دوران کودکی‌اش نوشته است؛ روزهایی از تابستان که در مراتع و پرورشگاه‌های اسب کالیفرنیا سپری می‌شد.
این کتاب در چهار بخش نوشته شده و به دوران رشد، استقلال و بلوغ شخصیتِ جودی اشاره دارد. پسر نوجوانی که بیشتر اوقاتش را با اسب‌ها و در مزرعه می‌گذراند. 
بخش‌های ابتدایی کتاب به توصیفات طولانی، معرفی شخصیت‌ها و مکان مربوط می‌شود. کشمکش‌ها دیر و با دور تند اتفاق می‌افتند که خواننده را خسته می‌کند. 
وقفه‌های زمانی، کمبود تنش‌ها و چالش‌ها و توصیفات بیش‌ازحد باعث شده تا داستان از ریتم بیفتد.
ازطرفی کل داستان به ماجرای اسب مربوط نمی‌شود و به بلوغ جودی، رابطه‌اش با پدربزرگ‌ و دیدار پیر فرزانه هم می‌پردازد که همه در راستای رشد شخصیت هستند.  
📽 فیلم آمریکایی The Red Pony (1949) از لوئیس مایلستون، اقتباس منسجمی از رمان است که توسط جان اشتاین‌بک تنظیم شده. او در نسخهٔ تصویری زوائد را حذف کرده و فیلم پایان متفاوتی دارد.
از مزایای ترجمهٔ مهدی افشار، مقدمهٔ مفصل پیرامون نحوهٔ زیست و آثار جان اشتاین‌بک است.
در مقدمه کتاب آمده، اشتاین‌بک به داستان‌های کوتاه همینگوی و آثار فاکنر علاقه‌مند بود. هنگام دریافت نوبل ادبیات، با انتقادات زیادی روبه‌رو شد که او را شایستهٔ جایزه نمی‌دانستند.
      

5

        "مروارید" داستان نمادینی است از فقر، بی‌عدالتی و حرص و طمع که با الهام از افسانه‌ای مکزیکی نوشته شده است. مردی با پیدا کردن یک مروارید، یک شبه زندگی‌اش از این رو به آن رو می‌شود و اتفاقات غیرمنتظره‌ای را از سر می‌گذراند.
داستان درعین‌حال که مضمونی تکراری و فُرمی حکایت‌گونه و ثمثیلی دارد، اما جذاب، تأمل‌برانگیز،‌ تأثیرگذار و پرکشش است.
داستان پرکشمکش هست و توصیف زیاد دارد. شیوهٔ روایت به‌گونه‌ای است که مخاطب داستان را مثل فیلم سینمایی و انیمیشن توی ذهن می‌بیند. 
در صحنه‌ای، مرد (کینو) از دکتر کمک می‌خواهد،‌ اما دکتر به علت فقر دست‌رد به سینه‌اش می‌زند. مرد در نمایی نمادین با مشت به در خانه می‌کوبد و مشت زخمی به‌عنوان نشانه‌ای بعداً استفاده می‌شود. مثلاً با دیدن دوبارهٔ دکتر، زخمِ دست تیر می‌کشد.
اعتقاد به خرافات و تقدیر از ویژگی‌های آثار اشتاین‌بک است و در این کتاب هم دیده می‌شود.
داستان "مروارید" بر محوریت شیئی پیش می‌رود که تعادل زندگی شخصیت اصلی را برهم می‌زند. شیئی که با پیش‌روی داستان، نمادی از خیر و شر می‌شود و تراژدی قابل پیش‌بینی‌ای را رقم می‌زند. مروارید نه‌تنها سیر داستان که سیر تحول شخصیت‌ها را هم مشخص می‌کند. 
📽 فیلم The Pearl (۱۹۴۷) یکی از اقتباس‌های "مروارید" و به کارگردانی امیلیو فرناندزِ مکزیکی است. با اینکه فیلم قدیمی است،‌ اما rate نسبتاً خوبی دارد.
      

19

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نشده است.

چالش‌ها

این کاربر هنوز به چالشی نپیوسته است.

لیست‌ها

نمایش همه
قیام حسین (ع)فتح خونهفت شهر عشق: نگاهی نو به حماسه عاشورا

کاروان کتاب حسینی (مناسب محرم و صفر🏴)

28 کتاب

﴿عالم همه در طواف عشق است و دایره‌دار این طواف حســـین﴾ در این لیست مجموعه کتاب‌های مناسب ایام‌ محرم‌ و صفر آورده شده. برای راحتی در انتخاب، کتاب‌ها با توجه به موضوع یا نوع نگارش دسته‌بندی شده‌اند. ◾️(۱) نگرش تاریخی و روایت عاشورا: قیام حسین (ع)، فتح خون، هفت شهر عشق، در اوج غربت. ◾️(۲) تحلیل عاشورا: سلام بر خورشید، عاشورا. ◾️(۳) سخنرانی: حسین وارث آدم، سفر شهادت. ◾️(۴) شخصیت‌های عاشورا: کربلا به روایت دیگر، خادم ارباب کیست؟، پدر عشق پسر. ◾️(۵) مقتل: لهوف علی قتل الطفوف. ◾️(۶) روایت، داستان و رمان: کآشوب، رهیده، پنجره‌های تشنه. ◾️(۷) فیلمنامه و نمایشنامه: روز واقعه، هفتادوسومین نفر. ◾️(۸) اقتباس: موهای تو خانهٔ ماهی‌هاست. ◾️(۹) شعر و مرثیه: منظومه ظهر روز دهم، با کاروان نیزه‌، آغاز روشنایی آیینه، تحریرهای رود. ◾️ (۱۰) زنان عاشورایی: زینب فریاد فرمند. ◾️(۱۱) روضه و زیارت: ادب حضور: آداب و مراقبات عزاداری سیدالشهداء. ◾️ (۱۲) اربعین: قدم‌ عاشقی. ◾️(۱۳) کودک و نوجوان: خیمهٔ ماهتابی، چرا؟چرا؟چرا؟، داستان آن عزیز خدا. پ.ن: این لیست براساس کتاب‌هایی که خواندم تنظیم شده و به مرور بر آن افزوده می‌شود. کاش بهخوان این قابلیت را داشت که در قسمت ضمیمه کردن کتاب‌ها، می‌توانستیم دسته‌بندی داشته باشیم.

8

پست‌ها

این کاربر هنوز پستی منتشر نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.