کتابخانه نیمه شب

کتابخانه نیمه شب

کتابخانه نیمه شب

3.9
169 نفر |
62 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

45

خوانده‌ام

542

خواهم خواند

71

شابک
9786004624610
تعداد صفحات
351
تاریخ انتشار
1399/8/12

توضیحات

متاسفانه توضیحاتی برای این کتاب یافت نشد.

لیست‌های مرتبط به کتابخانه نیمه شب

نمایش همه

یادداشت ها

اول از همه
          اول از همه بگویم که بنظرم کتاب های ترند شده و معروف را باید با احتیاط فراوان خواند. کتاب خانه نیمه شب هم از این قاعده مستثنی نبوده و نیست. 
۱. ابتدای داستان با شروع آرام ولی نام گذاری پر تعلیقش ذهن شما را به چالش میکشد " برای نورا چه اتفاقی خواهد افتاد؟" 
۲. در ادامه شما شخصیتی را دارید که بخوبی حالات و روحیاتش توصیف شده. اینجا مخاطب بخصوص اگر نوجوان باشد باید در دام و تله همزاد پنداری با شرایط نورا نیفتد.
۳. داستان با پیش رفتن لحظه به لحظه از لحاظ داستانی جذاب تر شده و کشش بیشتری احساس میشود.
۴. نمادهایی در طول داستان دیده میشود که مشخص است مطالعه شده اند ولی اینکه این مطالعات با شرایط روحی مخاطب (بخصوص نوجوان که روحیه شکننده ای دارند) مناسب اند یا تایید نشده است. 
برای مثال زندگی های موازی. یا برزخی که به صورتی خاص در این کتاب توصیف شده. 
یا همجنس گرایی یکی از شخصیت های داستان، خیلی ساده انگاری شده، که این برای نوجوان امروزه پوئن منفی است.
نظریه های کوانتوم و تعریف از برزخ و زندگی در این کتاب به شیوه ای تصویر داده شده که ممکن است برای نوجوانی با روحیات خاص باورپذیر جلوه کند ، حال آنکه متناسب با واقعیات دینی ما تایید نشده است. 
 سخن آخر اینکه :
اگر این کتابِ مهندسی شده با تحلیل درست خوانده شود میتواند نکات داستانی زیاد و جذابی را به دنبال داشته باشد. 
اما اگر به نکات خاص اش توجه نشود میتواند آثار منفی هم داشته باشد. 
        

1

حدود نیم س
          حدود نیم ساعت پیش  خوندن این کتاب رو به پایان رسوندم. درحالی که یک لبخند عمیق به لب داشتم... نه صرفا بخاطر اینکه خیلی از کتاب راضی بوده باشم، اتفاقا برعکس، بخاطر اینکه با وجود ناراضی بودنم از شروع کتاب، پایان  جذابی برای من داشت.
نمیدونم تا به حال شده کتابی رو بخونین و احساس کنین چقدر خوندن این کتاب توی شرایط کنونی‌تون لارم بود؟ به‌نظرم کتابخانه‌ی نیمه شب میتونه از اون کتابها باشه... مخصوصا برای نوجوونایی مثل خودم که خیلی اوقات سردرگمن بین انتخاب هاشون و دائم بفکر اینکه کاش تصمیم بهتری می‌گرفتم و یا اگر فلان تصمیم رو گرفته بودم الان جایگاه بهتری داشتم!
مضمون کلی کتاب نسبتا خوب بود. هدفدار نوشته شده بود و مخاطب از ابتدا متوجه این میشه. اما مضمون های جزئی مثل عادی نشون دادن  همجنسبازی به کرات و زیادی بودن. استفاده زیاد از الکل و توصیف لذتی خوش از اون، اصلا جالب نبود، و یه جاهایی باعث می‌شد بگم: باز دوباره!
نویسنده در تصویر سازی جهان های متفاوت از سطح بالایی برخوردار بود و حس‌وحال متفاوت هر جهان رو خیلی خوب به من منتقل کرد.
ابتدای کتاب خیلی حوصله سر بر بود. اول بخاطر اینکه این کتاب ترجمه شده‌ست، و بعد هم بخاطر یکنواختی داستان و تکرار یک موقعیت: زندگی در زندگی های گوناگون و برگشت دوباره به کتابخانه...  و من میتونم‌بگم یک سوم اخر کتابه که به این کتاب ارزش خوندن میده، البته اگر یه سری دیالوگ های خوب  دو سوم اول رو نادیده بگیریم.
بطور کلی کتاب، کتاب خوب و ترجمه، ترجمه‌ی خوبی بود. اما هیچوقت نمیتونم بگم این بهترین کتابیه که خوندم...
شاید در ژانر خودش و از لحاظ مضمونی از بهترین ها باشه اما اونقدر که تعریفش رو شنیده بودم، عالی نبود و این سطح از تعریف و تمجیدی که بین مردم هست، از نظر من اغراق آمیزه...!
به هرحال اگر نیاز به خوندن کتابی دارید که به شما ارزش زندگی کردن و زنده بودن رو یاد آور بشه، این کتاب کتاب مناسبیه.
        

2

"کتابخانه
          "کتابخانه نیمه شب" اثر "مت هیگ سال ۲۰۲۰" ترجمه "محمدصالح نورانی زاده"
من چاپ صد و بیست و سوم کتاب رو خوندم! شنیده بودم که استقبال خوبی ازش شده ولی تا وقتی خودم نخوندمش دلیلش رو نمیدونستم. انصافا رمان جالب و پر کششی بود در عین اینکه آدم رو به فکر هم فرو میبرد.
داستان درباره دختری حدود ۳۵ ساله انگلیسی به نام نورا هست که مشکل افسردگی هم داره و از بختش طی چند ساعت اتفاقات بدی پشت سر هم براش رخ میده و تصمیم به خودکشی با مصرف قرص میگیره. در بین مرگ و زندگی، وارد یک جهان برزخی مثل کتابخانه ای بی انتها میشه که هرکدوم از کتابها میتونن قصه ای متفاوت از زندگیش رو روایت کنن که با انجام یک انتخاب متفاوت در برهه ای از زندگیش ایجاد میشده. این اتفاق خیلی جذابه به نظر من. همه ما احتمالا حسرت کارهای انجام نشده ای رو در زندگیمون داریم ولی کسی فرصتی نداره تا دوباره بخواد برگرده و ببینه اگر اون یکی انتخاب رو میکرد الان چه وضعی پیدا میکرد، ولی تو این کتاب نورا این فرصت رو پیدا میکنه تا بی نهایت انتخاب و فرصت دوباره زندگی کردن طبق اون جریان رو داشته باشه! و درنهایت بفهمه بهترین انتخابش چی میتونه باشه.
اینجا تکه هایی از متن کتاب رو میارم:
هر زندگی میلیون ها تصمیم رو شامل میشه، بعضی از این تصمیم ها بزرگ هستن و بعضی کوچیک. اما هربار که تصمیمی گرفته میشه، نتیجه تغییر میکنه. تغییری جبران ناپذیر که به نوبه خودش موجب تغییرات دیگه ای میشه...
نورا میگه، مشکل اینجاست که اصلا زندگی رو درک نمی کنم. جواب میاد، لازم نیست درکش کنی. فقط باید اون رو زندگی کنی. 
"ثورو" فیلسوف انگلیسی میگه: آنچه که نگاهش می کنی اهمیتی ندارد، آنچه که می بینی مهم است. و یا "سارتر" میگه، زندگی در ورای نومیدی آغاز می شود.
حسرت خوردن و تا ابد در حسرت غرق شدن آسان است. مشکل اصلی حسرت زندگی هایی نیست که تجربه شان نکرده ایم. مشکل اصلی خود حسرت است که باعث می شود درخود چروکیده و پژمرده شویم و حس کنیم بزرگ ترین دشمن خودمان و دیگران هستیم. ما نمیدانیم اگر زندگی مان را به شکل دیگری پیش برده بودیم، وضعیت بهتر می شد یا بدتر. زندگی های متفاوت هم وجود دارند، اما زندگی ما هم در جریان است و همین جریان زندگی است که باید رویش تمرکز کنیم. 

خلاصه اینکه مهمترین سرمایه ای که الان داریم، زنده بودنه. هرکاری میخوای بکنی از همین حالا شروع کن و قصه زندگیت رو بساز، حسرت گذشته رو نخور. 

یه چیز جالب هم به چشمم اومد، این کتاب دست من ۱۲۳ بار چاپ شده و در صفحه اول انتشارات کوله پشتی ضمانت ویرایش و کیفیت چاپ رو کرده! ولی غیر از کیفیت پایین چاپ در بعضی صفحات و دوییدگی رنگ ، یک اشکال تایپی وجود داره که باورم نمیشه بعد از اینهمه چاپ هنوز اصلاح نشده! در صفحه ۱۸۴ بجای کلمه "گرمایشی" نوشته شده "گرایشی"! به صفحه اینستاگرامشون هم پیام دادم. 

۳۵۱ صفحه
#کتابخانه_نیمه_شب #مت_هیگ #کتاب_کوله پشتی


        

39