معرفی کتاب کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ مترجم زینب قاضی

کتابخانه نیمه شب

کتابخانه نیمه شب

مت هیگ و 1 نفر دیگر
4.0
265 نفر |
85 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

48

خوانده‌ام

828

خواهم خواند

113

ناشر
آبیژ
شابک
9786229273340
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
_

توضیحات

کتاب کتابخانه نیمه شب، مترجم زینب قاضی.

لیست‌های مرتبط به کتابخانه نیمه شب

نمایش همه

یادداشت‌ها

        با اطمینان به سمت رویاهات قدم بردار و زندگی ای رو بساز که همیشه تصور می کردی
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

مهسا

مهسا

1403/4/27

          قبل از خوندن کتابخانه ی نیمه شب گاهی با خودم فکر میکردم ادما وقتی میمیرن کجا میرن؟
درست یا غلط به تناسخ اعتقاد دارم تقریبا
و این اعتقاد ترس از مرگ و پیر شدن رو کم کرده و برعکس با خودم فکر میکنم مرگ ممکنه رخداد جالبی باشه

کتابخانه ی نیمه شب داستان جهان موازیه 
تا حالا فکر کردین چقدر جالب میشد اگه میتونستیم زندگی های دیگه ای رو تجربه کنیم و به این درک برسیم که حسرت ها هیچ وقت توی هیچ زندگی پایانی ندارن 
یه جایی بین مرگ‌ و زندگی یه کتابخونه ی نیمه شبه که داستان واقعی زندگی هر ادمی توی اون نوشته شده
اگر شیفته ی دنیای موازی هستید 
اگر عاشق تجربه کردن گذشته ها و سرنوشت های دیگه هستین این کتاب رو خیلی بهتون پیشنهاد میکنم
_

هر زندگی‌ای که از زمانِ آمدن به کتابخانه امتحان کرده بود درواقع رؤیای شخصی دیگر بود. زندگی اولی که ازدواج کرده بود و میخانه داشت رؤیای دَن بود. سفر به استرالیا رؤیای ایزی بود و حسرت نورا دربارۀ نرفتن، بیشتر به صمیمی‌ترین دوستش مربوط می‌شد تا خودش. رؤیای قهرمان شنا شدن متعلق به پدرش بود،. بله، حقیقت داشت که در دوران کودکی به قطب شمال علاقه داشت و می‌خواست یخچال‌شناس شود، اما آن تصمیم هم تا حد زیادی از گفت‌وگوهایش با خود خانم الم در کتابخانۀ مدرسه شکل گرفته بود. هزارتو هم، خب، آن هم از همان اول رؤیای برادرش بود.

شاید هیچ زندگی بی‌نقصی برای او وجود نداشت، اما مطمئناً جایی زندگی‌ای پیدا می‌شد که ارزش تجربه کردن داشته باشد. نورا هم متوجه شد که اگر می‌خواهد آن زندگی را پیدا کند، باید دامنۀ جست‌وجویش را وسیع‌تر کند
        

2

"کتابخانه
        "کتابخانه نیمه شب" کتابی فوق‌العاده است که دلت رو به جایی می‌بره که شاید هیچ‌وقت بهش فکر نکرده باشی. داستان درباره دختری به نام نوراست که توی شب تاریکی به فکر خودکشی می‌افته و در این لحظه‌ی بحرانی، به یک کتابخونه عجیب و غریب می‌رسه. این کتابخونه‌ مثل هیچ کتابخونه‌ای نیست؛ هر کتاب توش، یک زندگی متفاوت رو نشون می‌ده که نورا می‌تونسته انتخاب کنه.
این کتاب واقعاً احساسات رو به جوش میاره، چون می‌تونی خودت رو در تمام انتخاب‌ها و فرصتی که از دست داده‌ای بگنجونی. هر بار که نورا یک کتاب جدید باز می‌کنه، با زندگی‌های متفاوتی روبه‌رو می‌شه؛ زندگی‌هایی که پر از عشق، شغف، موفقیت و حتی شکست‌ای هستند. اما نکته‌ی جالب اینه که هر بار که به زندگی جدیدی وارد می‌شه، متوجه می‌شه که هیچ‌کدوم از این زندگی‌ها کامل نیستند و هر کدوم چالش‌ها و دغدغه‌های خودشون رو دارند.
اما قابل ذکره که من از حدود ۵۰ درصد کتاب به بعد برام جذاب شد و تا قبلش یه کمی برام خسته کننده بود. دلیلی که باعث شد اینجوری بشم رو نمیدونم 🤷🏼‍♀️ اما از اونجا به بعد دیگه با شوق و ذوق میخوندم 🙂
هر چی باشه بازم ارزش خوندش رو داره. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

14

        به نام خداوند رنگین کمان
کتابی بین دو جهان زندگی و مرگ
این کتاب در مورد دختری به نام نورا هست که به افسردگی دچار هست از زندگی خسته شده و تصمیم میگیره که به زندگی خودش پایان بده.
این کتاب کتابیه که بستگی داره به چه چشمی بهش نگاه کنید. میتونه هم زمان به فردی امید بده و همچنین ممکنه که باعث افسردگی یا تشدید افسردگی فردی بشه.
این کتاب من رو امیدوار کرد و باعث شد من اهدافی برای زندگیم پیدا کنم. 
این کتاب کتاب مورد علاقه منه بطوری که اگر بار و بارها هم که بخونمش خسته نمیشم.
در کل من خوندن این کتاب رو بهتون پیشنهاد می کنم اما تا زمانی که از نشر معتبر و خوب بخونید نه از نشر های فیک که باعث تغییر دید شما بشه من خودم از نشر کوله پشتی خوندم‌.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

13

          علی‌رغم تصورم، کتاب جالبی بود و واااقعا لذت بردم.👌🏻
در واقع این کتاب،  این حقیقت رو  به تحریر درآورده که زندگی، جای حسرت خوردن و غم نداشته‌ها و فرصت‌های از دست رفته  نیست. ما می‌تونیم در زندگی،  بهترین نسخه از خودمون باشیم اگر ظرفیت‌های وجودی‌مون رو به خوبی بشناسیم و زاویه دیدمون رو به دنیا و آدماش عوض کنیم. 
یه نکته جذابی که این کتاب برای من داشت این بود که ممکنه نتیجه، همیشه اون طور که تصور می‌کنیم  نباشه. شاید فکر کنیم اگر فلان شغل رو داشتیم یا فلان شخص در زندگی مون بود، قطعا شادتر بودیم و خوشبخت و دائما حسرت اونها رو داشته باشیم. در حالی‌که اگر اون  شرایط محقق می‌شد نتیجه عکس می‌داد! در واقع همون مصلحت و حکمت خداست که در قرآن فرموده شاید چیزی رو برای خودمون خوشایند بدونیم در حالی‌که برای ما خوشایند نیست و شاید چیزی رو خوشایند خودمون ندونیم، در حالی‌که همون سبب خوشبختی و سعادت ماست‌. این کتاب هم  گویا تفسیر همین  امر هست. 
به قول ثورو: «آنچه به آن می‌نگری مهم نیست، آنچه می‌بینی مهم است.» 😉
        

6