کاشکی میتونستم نسخه فیزیکی این جلد رو داشته باشم. خیلی گوگولی و نانازی بودن قلبم براشون اکلیلی شد. حتی بابی و تکیلا هم خاص بودن حتی خانواده میلی و تیلور  و اینکه تایلر و میلی با تمام زخم ها و صدمه هایی که خوردن انقدر قشنگ کنار همدیگه ن و سعی دارن همدیگه رو باد بگیرن خیلی قشنگ بود.
خیلی سوالا مونده از خانواده ی تایلر گذشته اس که مطمئنم جلد 2 بیشتر بهش پرداخته میشه.
لذت بردم از این داستان و گرافیک و نقاشی هم عالیییی بود و حالا باید صبر کنم تا جلد 2 منتشر بشه😭😂💅🏻😪
      

        کاراوال بعد از مدتها من رو به کتاب خوندن برگردوند!
نامه ی دعوت سفر به کاراوال وقتی برای من رسید که هیچ انتظارش رو نداشتم و حتی منتظرش هم نبودم و این اتفاق خوب به لطف صدای یه دوست اتفاق افتاد که بسیار ازش ممنونم. باعث شد برم سراغ خوندن کتابی که همیشه تصور می‌کردم یه داستان بچگونه باشه و خیلی دست کم گرفته بودمش و همیشه به چشم یه کتاب سطحی بهش نگاه میکردم تا اینکه دعوت نامه کاراوال سرزده رسید و من به این سفر هیجان انگیز و شگفت انگیز رفتم.
شخصیت پردازی بسیار مناسبی داشت. خیلی از کاراکتر ها رو دوست داشتم مخصوصاا جولیان و همینطور خیلی هم خوب باهاشون ارتباط گرفتم. ارتباط گرفتن نه اینکه منظورم صرفا حس همدردی با اونا باشه، نههه. اینکه دوست داشتم باهاشون همسفر و همراه بشم،ببینم بعدش چیکار میکنند یا حالا چه اتفاقی میوفته. 
همین کشش داستان و رغبت من برای همسفر شدن با اونها بود که اسلامپ 2 ساله من برای کتابای فانتزی رو شکست.
داستان فراز و نشیب های زیبا و به جایی داشت. من رو به دل ماجراجویی و شگفتی و به دل بازی های کاراوال برد. بسیار لذت برم و خوشحالم که فرصتش رو داشتم بخونمش 
      

        یه عاشقانه ی دلچسب و سرگرم کننده!
بعد از مدتها عاشقانه نخوندن این یکی چسبید واقعا. خب آغاز خوب و متفاوتی داشت. با یه Break up شروع شد و دلیل این جدایی و دیدار مجدد یهویی شون برام سوال بود.
رابطه های خیلی قشنگی دیدم توی این کتاب. رابطه های قشنگ عاشقانه و رابطه‌ های قشنگ دوستانه.
من وقتی کتاب رو شروع کردم حس کردم از وسط داستان به این دو نفر رسیدم و بین هر چپتر یه فلش بک داشت به نحوه آشنایی این کاپل و ماجراهاشون تا الان که داشتن و حس جالبی بود انگار که شخصیت اول داشت داستان شون رو برام تعریف می کرد.
خلاصه که رابطه هاشون، شخصیت ها، نحوه شروع و حتی پایان داستان که خیلی زیبا تموم شد یعنی صرفا یک Happy ending نبود و هر دو شخصیت خیلی بالا و پایین ها داشتن و این جنگیدن هاشون برای باهم بودنشون خیلی زیبا بود.
و راستییییییییی که چقدر شخصیت پسره امن بود، خوب بود، شیرین و دوست داشتنی و بغلی واایییی خیلی خیلی مرد و امن بود.
یه نکته جالب دیگه که شخصیت دختر داستان خب باتوجه به شرایطی که براشون پیش اومده بود خیلی جاها خودش اصلا پیش قدم می شد و می جنگید برای رابطه شون حتی تا پایان  و این جالب بود حقیقتا
کلا داستان عاشقانه جذابی بود و لذت بردم بعد از مدتها. 
      

        دیدین بعضی از مجموعه ها جلد به جلد بهتر میشن؟ مثلا جلد 2 بهتر از جلد 1 خودش رو نشون میده؟ خب برای این مجموعه که اینطور نبود
بعد از 50 صفحه جلد آخر که ضدحال شد برای من ریعکشن پسره اما پایان کتاب رو طوری بستن که برم سراغ جلد 2 و اینکارو هم کردم اما بازم اونطوری که باید من رو جذب نکرد مثل جلد 1 که کشش و عطش داشته باشه با اینکه سعی شده بود دنیاسازی گسترده تری بشه و حتی کاراکترهای دیگه ای وارد بشن. 
      

        من این کتاب رو شاید فقط خوندم که تموم بشه و این مجموعه به یه سروسامانی برسه. واقعا در سه گانه Serpent & Dove فقط جلد 1 بود که ارزشش رو داشت اما 2 جلد دیگه انتظارات من رو نتونستن برآورده کنند. 
      

        این کتاب همه چیزی که من میخواستم رو داشت  داستان وسوسه انگیز ،عشق ممنوعه و Enemy to lovers، جادو و ماجراجویی و همه چی خیلی خوب پیش رفت و من به سرعت خوندمش چون کشش زیادی داشت برام اما حدودا آخرش که 40_50 صفحه آخر بود وقتی با هم دعوا کردن و هویت دختره رو شد خیلییییی ناامید کننده بود یعنی اصلا اون چیزی نبود که من میخواستم و انتظار داشتم از ریعکشن پسره. برای همین بهش 4.5 دادم 🤧
      

        من عاشق این کتابم. پایان😂
رابطه ی معمولی و قابل درکی دارن شخصیت ها چه رابطه ی خانوادگی خواهرانه یا عاشقانه و دوستانه شون انگار از خود زندگی و روزمرگی ها اومده ارزشش رو داشت بخونم و دوسش دارم. 
      

        داستان روان و آرامی‌ بخشی داره. دایی ساتورو داشتن توی زندگی هم خیلی خوبه. خنده های ریز و بانمک گرفت ازم این کتاب و شبهایی بود که کمک کرد خواب به چشمام بیاد. هیچوقت فکر نمیکردم کتابایی که در مورد کتاب و کتابفروشی باشند برام جذاب باشند تا جای ممکن ازشون دوری کردم اما این  یکی به دلم نشست و تایم دلنشین و آرومی رو بهم داد. در کل ارزش خوندن داشت و خوشحالم که فرصتش رو داشتم بخونمش و امروز هم جلد 2 رو شروع کردم. 
      

        این کتاب اولین و تنها نسخه ی فیزیکی از کتاب های رمان ایرانیه که من دارم تو کتابخونه ام. داستانش خیلی پرکشش بود برام مخصوصا وقتی برای اولین بار تو اوج دوران نوجوونی خوندم و ارزشش رو داره که نوجوون ها مخصوصا بخوننش. 
      

        حتی بعد از دوسال که از خوندن این کتاب گذشته و الان که دارم این کتاب رو اضافه میکنم به لیستم زیاد چیزی ازش خاطرم نیست اما خاطرم هست که داستان کوتاه و نسبتا عمیقی داشت اما خب برای من  جذاب و گیرا نبود شاید تحت تاثیر قرار گرفتم اما دلم هم خیلی گرفت بعد خوندنش و زیاد این کتاب برای من نبود. قبل از این از بکمن کردم مشوش رو خونده بودم و انتظار داشتم یه چیزی به همون سبک باشه. 
      

        جلد دوم مجموعه خیلی برام قابل پیش بینی بود یعنی تمام خط داستانی رو من حدس میزدم و این برام خوشحال کننده بود چون اولین بار بود که حدسام درست از آب درمیومد! در کل سرگرم کننده بود و دیگه همه ی کسایی که این دو جلد رو خوندم در جریانن که میلی چقدر فضوله و آخر داستان هم یه جوری قسر درمیره! چون یکی رو داره به اسم انزوووو!!!
      

        من هیچ تصوری از اینکه این کتاب قراره در مورد چی باشه نداشتم و اولین کتابی بود که از مک فادن خوندم خیلی معمولی و در عین حال خاص بود. معمولی و خاص از این جهت که شخصیت سازی خوبی داشت و وقتی یکم در داستان پیش میریم خیلی راحت با شخصیت ها میشه آشنا شد و ارتباط گرفت انگار که آدمای واقعی ان . البته خداکنه هیچ وقت آدمایی مثل شوهر نینا و مادرش توی این دنیا وجود نداشته باشن! 
      

        ارزشش رو داشت که بخونمش
من خیلی سریع خوندم این کتاب رو و داستان جالبی داشت. سرگرمم کرد و خوانش خوبی بود. 
      

        من این کتاب رو 2_3 بار دراپ کردم و دفعه ی بعدی که اومدم سراغش با سرعت زیاد شروع کردم فقط به خوندن فقط میخواستم ببینم به کجا میرسه و اصلا چیه این کتاب که خریدم.
باید بگم در نهایت تعجب خودم داستان برام جذاب و پرکشش شد. من که اصلا علاقه ای به  اساطیر یونان نداشتم و نهایت آشناییم باهاشون به واسطه بازی گاد آف وار بود اینجا کم کم باهاشون همراه شدم در داستان و یهو دیدم نه داستان جالبیه و البته دشوار برای سیرسه. سیرسه خیلی سختی کشید و خیلی هم جون سخت بود البته که قرار هم نبود بمیره 😂اما خب خیلی ماجراها از سر گذروند.
نکته قوت این کتاب برای من fast pace بودن و به اندازه گفتن نویسنده بود. یعنی حتی من که هیچی از اساطیر و ماجراهاشون نمیدونستم تو همین سیصد و خورده ای صفحه خیلی خوب ارتباط گرفتم و همینطور با توجه به حجم کتاب خیلی گذر زمان قابل لمس بود اونم زمانهایی که همه 100 سال به بالا و اینا بود.
خلاصه که نویسنده ماهرانه هم داستان گویی و هم توصیف می‌کرد و باعث من خیلی خوب با کتاب ارتباط بگیرم.
چیزی که من با مواجه از این کتاب یادگرفتم این بود که فقط با 10 صفحه اول کتاب رو قضاوت نکنم حداقل سرعت خوانش رو بیشتر کنم شاید از صفحه 50 به بعد خوشم اومد واقعا 🤧😂
آخر کتاب فقط یکی به من بگه چی شد؟؟ بعد چند سال هنوز متوجه نشدم.. 😆
      

        این کتاب سرعت فوق العاده ای داشت و همین fast pace بودنش هم من رو جذب کرد! چند سال پیش خوندمش و اگر درست خاطرم باشه کل داستان توی 3 روز اتفاق میوفته و رازهایی که برملا میشه و تلاش شخصیت ها برای محافظت از همدیگه و خانوادوشون خیلی هیجان انگیز و دوست داشتنیه.
من از خوندن این کتاب لذت بردم و سرگرمم کرد و جزو اولین کتابا در ژانر هیجان و معما بود که من خوندم و امیدوارم بتونم دوباره بخونمش.