شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
فاطمه رجائی

فاطمه رجائی

16 ساعت پیش

        «اگر با مردم آن‌گونه که هستند رفتار کنیم آنها را بدتر می‌کنیم. اگر با مردم آن‌گونه که باید باشند رفتار کنیم به آنها کمک می‌کنیم همان چیزی شوند که ظرفیت و قابلیت رسیدن به آن را دارند.»〰️✨

این کتاب شامل ۸ فصل است که در هر فصل مسائلی مثل مواجهه با دانش‌آموزان انتقالی، فقر خانواده‌ها و ... را بررسی می‌کند.
طبیعتاً کتاب منطبق بر جامعه ایرانی و آموزش و پرورش ما نیست؛ ولی خواندنش خالی از لطف نیست و برخی مسائلی که بررسی می‌شود، کاربردی و جالب است.

📖 از آن‌جایی که کتاب را بصورت الکترونیکی خوانده‌ام، در ادامه نکاتی از هر فصل را یادداشت می‌کنم.
(کتاب قابل اسپویل نیست، می‌توانید این بخش را بخوانید.)
بخش‌های دارای 🌱 و ✨ نظر و خلاصه‌های خودم و بخش‌های «» از متن کتاب است.

〰️فصل ۱:
«چند روز اول هر سال تحصیلی به شناخت دانش‌آموزان‌مان در جایگاه عضوی از کلاس و تعیین انتظارات مشخص از سال تحصیلی پیش رو اختصاص داده می‌شود.»

«اگر ارسال نامه‌ای رسمی به خانه دانش‌آموزی باعث شود که آن خانواده احساس خوشایند و ارزشمند بودن کنند، پس من سفت و سخت طرفدار انجام این کار هستم.»
 
«برای دانش‌آموزان بسیار مفید و تاثیرگذار است که بدانند معلم آنها زمانی در موقعیت و شرایطی مشابه آنها قرار داشته.» 
🌱حتی گاهی از راه نقص‌هامون ارتباط برقرار می‌کنیم. و دانش‌آموزان باید بدونند که تنها کسانی نیستند که این مشکلاتُ تجربه می‌کنند. بیشتر شنونده باشیم و به جای دادن راهکارهای دقیق به اونها سرنخ بدیم.

«اگر قصد داریم واقعاً به حرف‌هایشان گوش کنیم، باید آنقدر احساس امنیت بکنند که بتوانند مشکل خود را بیان کنند.»

〰️فصل ۲:
🌱به فقر پرداخته می‌شود. 
یکی از ایده‌های کاربردی کتاب، «تهیه نوشت افزار گروهی» است.
این خرید می‌تواند با کمک اولیا صورت بگیرد. بعضی اولیا خیّر هزینه نوشت‌افزار چند دانش آموز دیگر را هم پرداخت می‌کنند.
همچنین وقتی که برای ۳۰ دانش آموز خرید می‌کنیم، می‌توانیم تخفیف هم بگیریم. علاوه بر این وسایلی که خریداری می‌شود ممکن است چند سال قابل استفاده باشند. 
«اگر یکی از دانش‌آموزان پاک‌کنِ ته همه مدادها را با دندان بکند، کل کلاس است که متأثر می‌شود.
در واقع داشتن لوازم گروهی باعث می‌شود بچه‌ها کمتر اسراف کنند و بیشتر مراقب وسایل باشند.»

〰️فصل ۳:
«فلسفه و دیدگاه مشارکت و همکاری را بپذیرید و خواهان تقسیم قدرت با خانواده‌ها باشید.»
🌱محتوای این فصل منطبق با جامعه ایرانی نیست.

〰️فصل ۴:
🌱به حمایت از دانش‌آموزان در غم و اندوه و فقدان عزیزان می‌پردازد.
 «سوگواری اقدامی مهم و ضروری است و برای پایان دادن به آن نباید عجله کرد. پیامد و واکنش‌های مربوط به مرگ یا فقدان عزیزان برای همه یکسان نیست.»

 «۵۰ تا ۶۰ درصد افراد سوگوار تا یک ماه پس از فقدان عزیزشان هیچ گونه علائمی دال بر غم و اندوه از خود نشان نمی‌دهند.»
  
«حقیقت را بگویید.
کودکان اغلب حرف‌های ما را با توجه به معنای واقعی کلمه درک می‌کنند و این باعث سردرگمی آنها می‌شود. 
حسن تعبیرهای خوب اما انتزاعی مانند «درگذشتن»، «ترک کردن» یا «به خواب طولانی رفتن» باعث سردرگمی و اضطراب در کودک می‌شود.»
  
«برای آنها الگوی دل شکستگی در عین سلامت روان باشید.»

〰️فصل ۵:
🌱به خطراتی که دانش‌آموزان را تهدید می‌کند، می‌پردازد و درمورد مسائلی مثل خشونت و سوءاستفاده صحبت می‌کند و نشانه‌های آن را بیان می‌کند. 
«چندین علامت هشدار دهنده دیگر هم وجود دارد که معلمان باید از آنها آگاه باشند. برخی از متداول‌ترین مواردی که شاهد آن‌ها بوده‌ام دسترسی ناگهانی و توجیه ناپذیر دانش‌آموز به پول یا هدایای گران قیمت، تغییر ناگهانی و چشمگیر در عملکرد تحصیلی یا دوری از همکلاسی‌ها یا خانواده‌ی خود است.»

〰️ فصل ۶:
🌱درمورد آموزش ارزش‌های واقعی و تربیت دانش‌آموزان اخلاق‌محور صحبت می‌کند. 
«اگر می‌خواهیم دانش‌آموزان بسیار بااخلاقی پرورش دهیم، نباید هدفمان تربیت دانش آموزان ایده آل، مطیع و پیرو قانون باشد.» 

«دانش آموزی که رشد اخلاقی خوبی دارد ممکن است فردی باشد که اقتدار مدرسه را زیر سوال ببرد، به ویژه وقتی مدرسه یا سیاست‌های آن منصفانه نباشد.»

〰️فصل ۷:
🌱درمورد انگیزه و مشخص بودن هدف دانش‌آموزان است.
 
✨📈تهیه نمودار از پیشرفت دانش‌آموزان و نمایش آن در کلاس، ایده خیلی خوبی است.
 
«برچسب زدن به برخی از دانش‌آموزان با عنوان «تیزهوش و بااستعداد» به این معنی است که سایر دانش آموزان چنین نیستند.»
🌱حتی بیان این ویژگی‌ها برای همان دانش‌آموز مورد نظر هم آسیب‌زا و *محدودکننده است.

〰️فصل ۸:
🌱ترغیب دانش‌آموزان به یادگیری بیشتر

یک مرداد ۱۴۰۴/ سیزدهمین یادداشت تابستان
      

51

کالیسیا؛

کالیسیا؛

16 ساعت پیش

        رمان گتسبی بزرگ از اسکات فیتس‌جرالد دومین رمان برجسته و برتر انگلیسی قرن بیستمه و واقعا هم حقش بوده که جزو بهترین‌ها باشه.
یه رمان کلاسیک و البته یه جورایی عاشقانست با این حال در صفحات پایانی مفهوم عشق کم‌رنگ‌تر و غم پررنگ‌تر می‌شه.
رمان از زبان یکی از شخصیت‌ها به اسم نیک کاره‌وی بیان می‌شه و در واقع راوی ایشونه و در حال شرخ دادن زندگی شخصیت‌های اصلیه و یه جورایی درک همه چیز رو برای آدم آسون‌تر می‌کنه چون کاره‌وی بدون اینکه نقش خیلی پر‌رنگی داشته باشه بخاطر ارتباط‌‌هایی که با شخصیت‌ها داره، تو زندگی شخصیت‌های اصلی در رفت و آمده و جوری که رمان و البته زندگی گتسبی رو شرح میده کاملا قابل فهمه.
در واقع اولاش ارتباط‌ها رو درک نمی‌کردم ولی بعد دیگه برام عادی شد*
البته چون یه رمان کلاسیکه ممکنه بعضیا ازش خوششون نیاد و ممکنه احساس کنن که روند کمی کند پیش میره اما در نهایت رمان‌های کلاسیک بخاطر توصیفات منحصر‌به‌فرد و کاملا قابل فهمشون اینطور به نظر میان و روند رمان به هیچ عنوان کند نیست:/
هر جمله دقیقا مثل یه تصویر تو ذهنم می‌درخشید و واقعا توصیفات کتاب خیلی کامل و خوب بودن؛
و اما با اینکه تقریبا توصیفات مفیدی در موقعیت‌های مختلف در‌مورد ظاهر و اخلاق شخصیت‌های اصلی شده بود و می‌شد به سادگی تصورشون کرد اما با این‌حال به نظرم در مورد گتسبی هیچ توصیف خیلی دقیقی وجود نداشت، مخصوصا از نظر ظاهری با این حال تو اولای رمان به نظر مرموز بود (که اگه خونده باشید متوجه می‌شید دقیقا منظورم چیه) مثلا اینکه تو مهمونی‌هاش با این‌حال که میزبان بود هیچ‌کس نمی‌شناختش؛ و بعد از مدتی هم مخصوصا تو آخرین صفحات رمان مشخص شد که برنامه‌ریز و البته آدم با فکری بوده که می‌خواسته خودش رو به یه جایی برسونه، کم و بیش هم در مورد شغلش اشاره‌های ریزی شده بود؛ و در کل وقتی که دوباره با دی‌زی ارتباطش رو برقرار کرده بود بیشتر در مورد این شخصیت متوجه شدیم اما در نهایت در مورد ظاهرش هیچ تصویری تو ذهنم ندارم. در واقع گتسبی یه آدم خود ساخته بود و به عبارت دیگه ساخته‌ی افکار افلاطونی خودش بود و می‌تونست به فرد خیلی بزرگی تبدیل بشه.
امیدوارم با توضیحات درمورد گتسبی خستتون نکرده باشم*
البته اگه دقت کرده باشید این رمان به غیر از ژانر عاشقانه و کلاسیک شامل یکوچولو چاشنی جنایت هم می‌شه (که ترجیح می‌دم بهش نگم جنایت چون همه چیز تصادفی اتفاق افتاد و به جاش مرگ و میر کلمه مناسب تریه تا جنایت) تو سه فصل پایانی شاهد دو تا مرگ ناگهانی چه به صورت تصادفی و چه غیر تصادفی بودیم.
در کل اگه به رمان کلاسیک علاقه‌مند هستید این یه مورد خوبه که بهتون پیشنهادش می‌کنم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

23

محمدعلی حامدی

محمدعلی حامدی

16 ساعت پیش

        مقایسه بین دو دیدگاه!!!
کامو و کافکا این باره میهمان این جستار هستن👋

شاید شده وسط یک کار تکراری و روتین تون یکهو از خودتون بپرسید یه دیقه وایسا... چرا دارم اینکار رو میکنم؟... اینجاست که تمامی شکست ها و بیهودگی های عالم روی سر شما خراب نه فرود می آیند!!!
کامو هم مثل خود ما این احساس رو تجربه کرده بود و برخلاف همه ما که سعی میکنیم بعدش دست به کاری برای فراموشی این حس بکنیم میزنیم... کامو گفت بزار باهاش رودرو بشم
(داخل پرانتز هروقت احساس کردید از چیزی می‌ترسید از انجامش واهمه دارید برید وسطش میبینید لذت بخش ترین کار بوده نقطه سر خط بریم بیرون پرانتز)
و بعد از رودرو شدنش کامو گفت بزار این نسخه شفا بخش رو مکتوب کنم اینجوری شد که اسطوره سیزیف متولد شد 
گفت زندگی ما همش پوچه تلاش هامون هم پوچه ولی باید ادامه بدیم حالا که این دوتا فکت رو فهمیدیم اینجا باید ادامه بدیم که زندگی در پس این ادامه دادن ها به اوج خودش میرسه!!
کافکا هم قبل از کامو به این نتیجه رسیده بود منتها از یک مدل دیگه مدلی شاداب تر و سرزنده تر
کافکا این نظر کامو رو سم میبینه میگه اون عمق زندگی و لذت عمیق رو از بین‌میبره 
بخاطر همین شخصیت های کافکا تا آخرین لحظه مبارزه میکنه با این ناامیدی و حس پوچی مبارزه میکنه 
تو مسخ می‌بینیم تا آخرین لحظه گرگور از نگاه کردن در آینه تفره میره چون هنوز باور داره و دست از این باورش برنمیداره 
اما اگر مورسو اینجا بود همون لحظه در آینه خودش رو میدید و می‌گفت کاریش نمیشه کرد حالا در دنیای دیگری قرار دارم 
خواهر وسائلم رو زودتر خارج کن نمی‌خواهم اثری از انسان بودنم رو ببینم یا ولش کن اهمیتی‌نداره کاری که شده نمی‌توان برایش حرص خورد و به حرکت های مدوام دور و بر اتاق می‌پرداخت ....

* دوستان متاسفانه با پایان یافتن داستان مسخ اشکی بر چشمانم جاری نشد و این رو تقصیر کامو بدانید او و مورسو و دکتر ریو اشکانم را  خشکاندن🫠

نظرم در مورد دیگر داستان های کوتاه کافکا که در این کتاب بودند؛

۱) در سرزمین محکومان 
شاید نزدیک ترین داستان به مسخ رو این قصه ارائه کرده سعی کرده کمی کوتاه عقیده خودش رو برای اون دسته که حوصله خوندن داستان ۷۰ صفحه ندارند در ۲۰ صفحه خلاصه کنه👍

۲) گزارشی به فرهنگستان 
خدای من عجب داستانی بنظرم یکی از بهترین داستان هایی ست که بدست فراموشی سپرده شده 
گزارش یک میمون از انسان شدن خودش از این فرایند خوی انسانی گرفتن به فرهنگستان برای تلاش زندگی در جامعه حیوانی انسان ها 
کافکا با این گزارش یک روایت غم انگیز از زندگی خودش ارائه کرده...

۳) هنرمند گرسنگی 
غم انگیز بسیار غم انگیز تر از مسخ و هر داستان دیگری ...
همین کلمات و این تک جمله کافی ست بر آنچه گذشت در هنرمند گرسنگی 

۴) لانه 
کافکا با لانه می خواهند به آن دسته از دوستان به اصطلاح منتقد بفهماند در به توصیف کشیدن و نویسنده بودن او شکی وجود ندارد 
بلکه سبک او ست که نا تمام بگذارد همه داستان ها رو 
چون داستان هایش از فرایند هایی ست که ماها طی کردیم تا به نقطه ای رسیدم که کتاب های کافکا را خریده ایم و حالا بعد از خواندن داستان خودمان ادامه اش را خودمون بنویسیم....

مسخ و دیگر هیچ 
محمدعلی حامدی 
      

21

        اگه بخوام فقط یک جمله تو توصیفش بگم میگم فوق العاده بود
واقعا فوق العاده بود
این کتاب از هر لحاظ با سلیقه من جور بود و اثر پررنگی روی ذهن من گذاشت طوری که فکر نکنم حالا حالاها جزئیاتش یادم بره
چرا این کتاب انقدر برای من خاص بود؟
اول از همه بگم این کتاب جلد اول یه مجموعه ده جلدی علمی-تخیلی نوشته یوشیکی تاناکاست که یه داستان سیاسی-جنگی عمیق و پیچیده رو به تصویر می‌کشه
داستان حدودا سال ۳۵۰۰ میلادی اتفاق میفته
ما تو این کتاب با تقابل دو تا مدل نظام حکومتی سر و کار داریم و در طول داستان خواننده بارها مجبور میشه فکر کنه و انتخاب کنه و حتی به عقاید خودش نگاهی بندازه و ببینه اگه تو اون دوران بود کجای داستان قرار میگرفت
موضوع سیاست و جنگ اونقدر پررنگه که قالب علمی-تخیلی خیلی به چشم نمیاد. نویسنده بجای صحنه های اکشن اغراق شده، روی استراتژی‌ها، تاکتیک ها و تصمیم‌ها و عملکردها تو میدون جنگ تمرکز کرده و بشدت مواظب بوده که از منطق خارج نشه
توصیف تاکتیک ها و استراتژی های جنگ به قدری هنرمندانه و دقیقه که انگار نویسنده سال های سال یه جایی تو آینده فرمانده نبردهای فضایی بوده و الان داره تجربه هاشو به ما منتقل می‌کنه
مضامین فلسفی و تاریخی هم پررنگن و نویسنده به دفعات زیاد از نقل قول ها و ارجاعات تاریخی استفاده کرده
نویسنده به جزئیات خیلی زیادی توجه کرده. جامعه، سیاست، اقتصاد، رسانه‌ها، رسم و رسومات، ارتش و حتی زندگی خصوصی افراد با جزئیات طراحی شدن (حتی تا اونجا پیش رفته که دو مدل تقویم درست کرده) ولی علی رغم این توجه اصلا اضافه گویی نکرده و خواننده دچار بی حوصلگی و ملال نمیشه. علاوه بر این روایت و جهان سازی انسجام لازم رو داره
شخصیت پردازی واقعا خوبه
تعداد شخصیت ها زیاده و شخصیت های خوب، بد، خاکستری، پلید، ترسو، احمق، منفعت طلب، فداکار و... تو داستان حضور دارن ولی چیز تکراری ای وجود نداره. روابط سطحی و عمیق هم جای مناسب خودشون هستن
از مهمترین تفاوت های این کتاب با اکثر رمان ها اینه که داستان بجای یه شخصیت اصلی، دو تا شخصیت اصلی داره که هر کدوم نماینده یه تفکر و نظام حکومتی‌ای هستن
من از هیچ کدوم از این دو شخصیت به طور کامل خوشم نیومد و طرفدار نظریه های هیچ کدوم نشدم هر چند یه بخش هایی از نظر هر دو نفر رو قبول داشتم
بیشتر دلم میخواست همون نظریه پرداز سومی باشم که میاد و نظریه نفر اول و دوم رو باطل می‌کنه و نظر خودشو که میانه نظر اون دو نفره رو میده😂
از کارهای دوست داشتنی نویسنده برای شخص من این بود که داستان با تاریخچه شروع کرد و توضیح داد که بشر در آینده چه مسیری طی کرده که به اون نقطه از داستان برسه 
تاریخچه تو کارهای علمی-تخیلی واقعا مهمه و نویسنده این اهمیت رو خیلی خوب درک میکرده
این جلد سال ۱۹۸۲ منتشر شده ولی توصیفات فناوری ها و ملزومات این مدلی طوریه که انگار نویسنده همین امسال نوشتتش هر چند به خوبی میشه تاثیرات جنگ جهانی دوم، جنگ سرد و اون دو تا بمب اتم لعنتی که آمریکا روی سر مردم ژاپن ریخت رو روی تفکرات نویسنده دید
توصیفات کتاب و محاوره‌ها رو هم می‌تونم از جمله نقاط قوت کتاب معرفی کنم
مجموعه این دلایل باعث شده که من عاشق این کتاب بشم و امیدوارم تا جلد دهم نویسنده به همین منوال جلو بره

با وجود همه این موارد اینطور که فهمیدم این مجموعه همه پسند نیست. روایت خشک و جدی، کمبود صحنه های طنز، عدم تمرکز روی روابط و صحنه های احساسی، عاطفی و عاشقانه و روند کند از دلایلیه که برای این مسئله گفته شده
برای همین لازمه بدونیم از یه کتاب چی میخوایم 
چیزهایی که من میخواستم رو کتاب داشت و من عاشقش شدم 
اگه شما هم مثل من دنبال سیاست، جنگ، توصیفات صحنه عالی و داستان عمیق هستین این کتاب برای شماست

پ.ن¹: اینکه روی روابط عاشقانه و احساسی تمرکز نکرده به این معنی نیست که از عشق و احساس خبری نیست اتفاقا روابط و احساسات عمیقی داره ولی نویسنده لطف کرده مخاطب رو در جریان مباحث خصوصی قرار نداده
دستش درد نکنه
پ.ن²: با اینکه نویسنده بنظرم واقعا هنرمند بوده ولی یه جای کار رو حسابی خراب کرده و اونم انتخاب اسم برای مجموعه اس
"افسانه قهرمانان کهکشانی" بنظرم واقعا اسم بچگانه‌ایه و خودم وقتی اولین بار باهاش مواجه شدم فکر کردم با یه داستان مناسب کودکان و نوجوانان طرفم در حالی که داستان مخصوص بزرگسالانه 
جالبه بدونین یوشیکی تاناکا نویسنده رمان "افسانه قهرمانی ارسلان" هم هست -انیمه بین ها ارسلان رو میشناسن- و از همین اسم معلومه نویسنده چقدر به دو تا کلمه افسانه و قهرمان علاقه داشته
خوشبختانه بزرگوار تو انتخاب اسم جلدها عملکرد بهتری داشته مثلا اسم همین جلد اول سپیده دم بود که دوسش داشتم
      

36

محمد

محمد

دیروز

        این کتاب راجب موفقیت در کار هاست که نویسنده اون رو برای موفقیت تو هنر تنظیم کرده ولی بنظرم برای همه کارهاست. این کتاب ده تا نکته رو که بنظر نویسنده برای هنرمند شدن لازمه رو عنوان کرده و راجب هر کدوم توضیحاتی رو میده و از نقل قول افراد مشهور تو زمینه های مختلف هم استفاده می‌کنه.
عنوان کتاب در واقع اولین و شاید بهترین توصیه از بین توصیه های نویسنده هست. این عنوان به قدری جذاب بود که من رو ترغیب کرد این کتاب رو انتخاب کنم در حالی که من از این مدل کتاب ها یعنی کتاب های روانشناسی موفقیت (روانشناسی زرد) چندان خوشم نمیاد؛ ولی حالا که این کتاب صوتی رو من گوش کردم دلم میخواد چندتا نکته رو راجب این کتاب باهاتون در میون بذارم:
اولیش نکات مثبت کتابه؛ همونطور که بالا تر گفتم عنوان کتاب که توصیه اول هم هست توصیه ای جالب و شنیدنی برای من بود اینکه چطور به این باور برسیم که هیچ شاهکار هنری عی بدیع و تازه نیست و شامل برداشت های متعدد هنرمند از شاهکار های هنرمندانی قبل خودشه..... که یعنی ما بجای اینکه دنبال این باشیم که ایده خاص خودمون رو پیدا کنیم بهتره که از ایده های هنرمندانی بزرگ استفاده کنیم اونا رو بهتر یا حداقل شخصی سازی کنیم.
دومین نکته مثبت این کتاب نقل قول هاشه که تو جاهایی که واقعا بهشون نیاز بوده اشاره کرده تا به مخاطب بگه که فقط منه نویسنده نیستم که به این مطلب معتقدم بلکه هنرمندان بزرگی هم این عقیده رو داشتن
راجب نکته های منفی کتاب بخوام بگم باید گفت که در جاهایی که بنظرم نیاز هم بود نویسنده توضیح کاملی راجب عناوینی که داره بکار میبره به مخاطب نمیده و من توقع داشتم که برخی عناوین رو بیشتر باز کنه که البته این ایراد چندان محسوس نیست و شاید افراد دیگه با من هم عقیده نباشن
ایراد دوم اینکه برخی از این عناوین ده گانه اصلا نیازی نبود که وارد کتاب بشن و بنظرم نویسنده واسه اینکه ده مورد عنوانش کامل بشه اینا رو اضافه کرده و رابجشون توضیح داده... مثلاً اینکه «جغرافیا دیگر محدودیت نیست» .... بنظر من این عنوان و توضیحاتی که راجبش داده می‌تونست کلا از کتاب حذف بشه و بجا راجب عنوان های دیگه صحبت بشه و مثال های واقعی براشون بیاره... اینکه جغرافیا دیگه مهم نیست چیزی نیست که من در راه هنرمند شدن بهش فک کنم و دغدغه روز و شبم باشه کسی که بخواد هنرمند بشه به این چیز ها فکر نمیکنه، این قبیل مسائل برای بچه های راهنمایی یا دبیرستانی شاید دغدغه حساب بشه اما برای انسان بالغ بیشتر یه شوخیه.
ایراد آخر هم راجب عنوان کتابه. این عنوان جوری انتخاب شده که من فکر کردم کلا قراره راجب این موضوع صحبت بشه و مثال هایی درباره ی این عنوان گفته بشه که کاربردی تره ولی بعد از خوندن کتاب متوجه شدم که این یکی از ده مورد عنوانی هست که در کتاب بهش پرداخته شده و این مثل این میمونه که اسم یه گروه از افراد رو از اسم نفر اول گروه برداریم که خب این اسم دقیقی برای اون گروه محسوب نمیشه و اسم باید نمایان گر همه ی اون گروه یا کتاب باشه نه فقط یکی از اعضای گروه؛ البته اینم بگم که بصورت ریزتر اسمی طولانی تر برای کتاب روی جلد هست و شاید این بیان من سخت گیری راجب کتاب باشه.
خیلی ممنون که مطالعه کردید.
      

20

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.