یوتاب

یوتاب

@yotab

49 دنبال شده

165 دنبال کننده

            کسی که می خواهد کلمه باشد تا مردم به یادش باشند!
          
https://t.me/Yotab_chanel
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه

باشگاه‌ها

ملکهٔ جنایت 👸🏼🔪

136 عضو

نوشابه با سیانور

دورۀ فعال

لیست‌های کتاب

نمایش همه
دنیای قشنگ نو۱۹۸۴مزرعه ی حیوانات

دنیای دیستوپیا

20 کتاب

همیشه اینطور بوده که دنیای دیستوپیا رو با علمی تخیلی اشتباه میگیرن و الان من این لیست رو ساختم که اشتباه نگریم. دنیای دیستوپیا ؟! دنیای پاد آرمان شهری میشه دیستوپیا ذکر منبع :مطلب زیر از مجله طاقچه کپی برداری شده {همه ما چیزهایی از «مدینه فاضله»، «آرمان‌شهر»، «یوتوپیا» و… شنیده‌ایم و تقریبا می‌دانیم که این کلمات در توصیف دنیایی کامل و ایده‌آل به کار می‌رود. جایی که زندگی در حد کامل رفاه و آسایش و امنیت در جریان است و رضایت در دل‌ها و چشم‌ها جاری است؛ اما آیا تابه‌حال در مورد «دیستوپیا» چیزی شنیده‌اید؟ دیستوپیا که در مقابل یوتوپیا تعریف‌شده همان «پادآرمان‌شهر»، «تباه شهر»، «مدینه فاسده»، «مدینه ضاله» و «ویران‌شهر» تعریف‌شده است. دیستوپیا هم یک جامعه‌ای خیالی است با ویژگی‌های منفی. جایی که زندگی در آن آرزوی هیچ‌کس نیست. این مفهوم چه در ادبیات و چه در صنعت سینما و تصویر دستمایه داستان‌های تخیلی بسیاری شده است؛ و البته که برخی از این آثار به اقتباس از یکدیگر بوده‌اند. چنین آثاری معمولا ماحصل تلاش و تفکر نویسندگانی هستند که آنها را «آینده‌گرا» می‌نامند. آنهایی که دنیایی را در قرن‌های پیش رو تصویر می‌کنند و هرکدام با توجه به گرایش و علایق خود آن دنیا را تحت تاثیر امری خاص می‌بینند و بر اساس همین نوع نگرش آن زندگیِ در آینده را برای خوانندگان اثر خود شرح می‌دهند. اگرچه بسیاری از این نویسندگان تاثیر تکنولوژی و چیرگی آن بر انسان و یا پیشرفت علم پزشکی و غلبه تغییر ژن را بر آدمی، موضوع محوری داستان‌های خود قرار داده‌اند اما درنهایت به مباحثی چون اخلاق، انسانیت، احساس و… رسیده و مشکلات به وجود آمده را تحت تاثیر کم‌رنگ شدن این ویژگی‌ها می‌دانند و قهرمان داستانشان در پی دست یافتن به همین موضوعات به مقابله با آن جامعه بی‌تفکر و فرورفته در منجلابِ از خود بی‌خودشدگی، برمی‌خیزد.} ‌در ادامه خودم اضافه کنم کتابهای زیر جزو این ژانره و کتاب We ترجمه ی نشر بیدگل و کتاب بخشنده نشر چشمه همچنین فارنهایت ۴۵۱ ترجمه ی نشر میلکان رو پیشنهاد میکنم... یه نکته ی دیگه مزرعه حیوانات و مغازه ی خودکشی شاید کاملاً توی این ژانر قرار نگیره ولی اگه دقت کنید شاید شما هم جزو این ژانر بدونید

30

فعالیت‌ها

یوتاب پسندید.
جناح چهارم
به نظرم نویسنده عناصر جذاب کتاب های فانتزی رو بریدن و به هم چسباندن تا یک کتاب فانتزی جدید و جالب خلق کنن ( مثلا کلاس های درسی و شرکت در اونها مثل مجموعه هری پاتر ، داستان دختر ضعیف و اژدهایان و بی بند و باری جنسی مثل بازی تاج و تخت و...) . قطعا که اینطوری هم کار کنی بازم عیب و ایراد های کارت پیداس کتابشون کاملا از لحاظ ادبی پوچ بود و ارزشی نداشت . همچنین نویسنده برای چسبوندن این تیکه ها هم نتونست تمیز کار کنه و یه سری جاها توصیفات با کارهای شخصیت ها جور در نمی اومد...
برای مثال :
شخصیت اصلی دختری است لجباز و یک دنده که می‌خواهد به همه ثابت کند ضعیف نیست و بسیار هم باهوش است و چند سال برای رفتن به آکادمی مورد علاقه اش سخت تمرین کرده 
حالا مادر او میگوید که باید به آکادمی که من تصمیم میگیرم بروی ( که درصد شانش زنده ماندن برای افراد قوی کم است چه برسد به تو ) ... شخصیت اصلی هم دریغ از زره ای بحث و جدل قبول می‌کند و غر زنان می‌رود و اندکی هم تلاش نمی‌کند تا فرصت هایی که دیگران برای برگشت و فرار او فراهم میکنن رو قبول کنه یا انجام بده .
شخصیت اصلی خیلی ضعیف است و به طرز معجزه آسایی کاملا زنده می ماند در آکادمی که هدفش کشتن ضعیف هاست🥰
. جدا از اینها این کتاب قرار است یک رومنس بین دو دشمن باشد که خب مورد علاقه منه اما دشمنی احساس نکردم بینشون و از لحظه اول که شخصیت دختر دشمنش رو میبینه با ضعف رفتن در افکارش و ... که چندش ترین بخش داستانه شروع میشه و تا آخر هم که اوضاع بینشون یه جورایی قاراشمیش میشه بازم در دل ... آه بزارین نگم دیگه....
.
باید بگم این کتاب رو نخونین ؟ همش بده ؟ 
نه 
این کتاب از جزئیات زیادی پرهیز کرده و سعی کرده بیشترین اتفاقات رو جا بده ... کمدی چاشنی نوشته ها شده و رومنس اون هم بسیار نوجوانانه اس پس میشه گفت این کتاب کلا برای نوجوانان و کسانی که تازه وارد هستن به عرصه کتابخوانی یک کتاب جالب است و ممکنه توجهشون رو برای خواندن کتاب های دیگه جلب کنه. 
شخصیت های اژدهایان خیلی جالبن... در کتاب زبان اصلی رابطه ۲ شخصیت اصلی کاملا با جزئیات و باز تعریف شده .
وایب کتاب یه مقداری شبیه رمان های دهه ۷۰.۸۰ هست با تفاوت فانتزی بودنش.
من هم از این کتاب استفاده کردم برای در رفتن از ریدینگ اسلامپ که ایده خوبی بود هرچند ترجمه اش رو با زبان اصلی که یکم زیادی برام ناخوشایند بود ترجیح دادم .
از اون دسته کتاب هاست که کتابخوان به جمع هامون اضافه میکنه پس با تمام ضعف هاش من به عنوان یک کتاب می پذیریم اش . نقد هارو نوشتم تا اگر سلیقه شما نبود سمت کتاب نرین و الکی هزینه یا وقتتون رو براش نزارین .اگر سلیقه شماست هم بفرمایین :))
پ.ن: عکس نداشتم از این کتاب عکس خودمو گذاشتم🧝‍♀️🤦‍♀️
          به نظرم نویسنده عناصر جذاب کتاب های فانتزی رو بریدن و به هم چسباندن تا یک کتاب فانتزی جدید و جالب خلق کنن ( مثلا کلاس های درسی و شرکت در اونها مثل مجموعه هری پاتر ، داستان دختر ضعیف و اژدهایان و بی بند و باری جنسی مثل بازی تاج و تخت و...) . قطعا که اینطوری هم کار کنی بازم عیب و ایراد های کارت پیداس کتابشون کاملا از لحاظ ادبی پوچ بود و ارزشی نداشت . همچنین نویسنده برای چسبوندن این تیکه ها هم نتونست تمیز کار کنه و یه سری جاها توصیفات با کارهای شخصیت ها جور در نمی اومد...
برای مثال :
شخصیت اصلی دختری است لجباز و یک دنده که می‌خواهد به همه ثابت کند ضعیف نیست و بسیار هم باهوش است و چند سال برای رفتن به آکادمی مورد علاقه اش سخت تمرین کرده 
حالا مادر او میگوید که باید به آکادمی که من تصمیم میگیرم بروی ( که درصد شانش زنده ماندن برای افراد قوی کم است چه برسد به تو ) ... شخصیت اصلی هم دریغ از زره ای بحث و جدل قبول می‌کند و غر زنان می‌رود و اندکی هم تلاش نمی‌کند تا فرصت هایی که دیگران برای برگشت و فرار او فراهم میکنن رو قبول کنه یا انجام بده .
شخصیت اصلی خیلی ضعیف است و به طرز معجزه آسایی کاملا زنده می ماند در آکادمی که هدفش کشتن ضعیف هاست🥰
. جدا از اینها این کتاب قرار است یک رومنس بین دو دشمن باشد که خب مورد علاقه منه اما دشمنی احساس نکردم بینشون و از لحظه اول که شخصیت دختر دشمنش رو میبینه با ضعف رفتن در افکارش و ... که چندش ترین بخش داستانه شروع میشه و تا آخر هم که اوضاع بینشون یه جورایی قاراشمیش میشه بازم در دل ... آه بزارین نگم دیگه....
.
باید بگم این کتاب رو نخونین ؟ همش بده ؟ 
نه 
این کتاب از جزئیات زیادی پرهیز کرده و سعی کرده بیشترین اتفاقات رو جا بده ... کمدی چاشنی نوشته ها شده و رومنس اون هم بسیار نوجوانانه اس پس میشه گفت این کتاب کلا برای نوجوانان و کسانی که تازه وارد هستن به عرصه کتابخوانی یک کتاب جالب است و ممکنه توجهشون رو برای خواندن کتاب های دیگه جلب کنه. 
شخصیت های اژدهایان خیلی جالبن... در کتاب زبان اصلی رابطه ۲ شخصیت اصلی کاملا با جزئیات و باز تعریف شده .
وایب کتاب یه مقداری شبیه رمان های دهه ۷۰.۸۰ هست با تفاوت فانتزی بودنش.
من هم از این کتاب استفاده کردم برای در رفتن از ریدینگ اسلامپ که ایده خوبی بود هرچند ترجمه اش رو با زبان اصلی که یکم زیادی برام ناخوشایند بود ترجیح دادم .
از اون دسته کتاب هاست که کتابخوان به جمع هامون اضافه میکنه پس با تمام ضعف هاش من به عنوان یک کتاب می پذیریم اش . نقد هارو نوشتم تا اگر سلیقه شما نبود سمت کتاب نرین و الکی هزینه یا وقتتون رو براش نزارین .اگر سلیقه شماست هم بفرمایین :))
پ.ن: عکس نداشتم از این کتاب عکس خودمو گذاشتم🧝‍♀️🤦‍♀️
        

10

وای دقیقا اصلاً ریختم💀 @parvaneabi

16

یوتاب پسندید.
تصمیم گرفتم خودم باشم

3

نظرم رو توی کامنت میگم: وقتی گرگ و میش رو توی رده نهم دیدم یعنی چی یعنی ده کتاب برتر واقعا ؟ خودم شخصاً یه فن دو آتیشه برای این فیلم هستم اما واقعیت اینه اصلاً توقع نداشتم کتابش جزو ده کتاب برتر فانتزی قرن بیست و یکم باشه😐😂 درمورد شش کلاغ اصلاً من فانتزی خون به حساب نمی یام ولی حداقل مه زاد باید بالاتر قرار بگیره از جایگاه پرسی جکسون عزیزم خوشحال و مسرور شدم 💐🌸💕

16

1 کپی بود از فیلم "Psycho" حالا می تونن بعضیا اسمش رو میتونن بذارن الهام ۲ کتاب شخصیت پردازی بشدت ضعیفی داشت چون یکی از شخصیت ها دو قطبی بود اما اصلاً درست نشون نداده شده و تقریباً بیشتر شبیه جامعه ستیز بود ۳ خیلی ساده همون ۱۰۰ صفحه ی اول حدس زدم قاتل و شرور داستان رو و بعد هیچ غافلگیری هیجان انگیزی نداشت

10

یوتاب پسندید.

16

16

یوتاب پسندید.
Twisted Love (Twisted, #1)

25

یوتاب پسندید.
کلیدر (دوره ۵جلدی)
          هرگز فکر نمی‌کردم کتابی در ده جلد اینطوری بتونه قلبم رو لمس کنه و برای همیشه یکی از بهترین کتابهایی بشه که تا حالا خوانده‌ام و در آینده خواهم خواند.
درون‌مایه‌ی کلیدر در یک جمله طغیان بر علیه ظلم و فقره و ستاره‌ی کتاب گلمحمد کلمیشی. داستان کتاب با مارال شروع میشه و توضیح اینکه چرا با خانواده‌ی پدری ارتباطی نداره و حالا که پدرش زندانه، مجبوره به دامان خانواده‌ی پدری پناه ببره، به دامان عمه‌ش، بلقیس. از اینجاست که خانواده‌ی کلمیشی وارد داستان میشن. خانواده دوران سختی رو میگذرونه، آسمان خست به خرج داده و کشت دیم محصولی نداشته، چراگاه‌ها خشک‌اند و گله‌ها در معرض مریضی و مرگ. در همین حوالی گل‌محمد دومین پسر بلقیس وارد ماجرایی با خان چارگوشلی میشه و نادعلی چارگوشلی هم وارد این داستان جذاب میشه. در ادامه با ماجراهایی گل‌محمد و برادران و خان‌عمو مجبور میشن قیام کنند و به نوعی به یاغی تبدیل میشن. یاغی‌هایی که با خوانین و ارباب‌ها ناسازگارند. توضیح بیشتر راجع به داستان احتمالاً موجب لو رفتن و اسپویل میشه پس همینجا داستان کتاب رو رها میکنم. نقطه‌ی مثبت کتاب نثر روان و شعرگونه‌ی کتاب به علاوه‌ی توصیفات فوق‌العاده جذاب از حالات و انسانها و طبیعته. بسیاری از دیالوگ‌های کتاب حرف داره و مشخصه که پشتش فکر زیادی بوده. صحنه‌های احساسی کتاب خیلی دلنشین نوشته شده و گاها توانایی در آوردن اشک رو داره. شخصیت پردازی کتاب به نظر من خیلی خوبه و کاملاً میشه با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کرد، بعضی وقتا دوستشون داشت، از دستشون عصبانی شد و حرص خورد و شاید حتی متنفر شد. من در خودم نمی‌بینم که نکته‌ی منفی راجع به این کتاب بگم، واقعاً لذت بردم از خوندن این کتاب، واقعاً. یکی دوتا پاراگراف از کتاب برای یادگاری می‌نویسم اینجا

شیرو، چون سایه‌ی خود، خاموش بود. و مثل نفس خود آرام بود. و مثل خود تنها بود، تنهایی و بیابان. سایه‌ی بلند و کشیده‌ی شیرو، پیشاپیش او بر خاک می‌خزید و می‌رفت. خود، نشست کرده در خموشی پیرامون، به دنبال سایه‌اش قدم برمی‌داشت. سنگی بر کف رود، نیمی فرونشسته در زمین و نیمی به زیر روندگی بی‌قرار آب. سنگ آرام و آب بی آرام. شیرو بر ته زندگانی نشست کرده بود و آنچه بر او می‌گذشت، موج موج چند نواخت و صد آهنگ بود. بار سنگین و گذار تکانش نمی‌داد، از جا برنمی‌جنباندش، اما، راست اینکه، او را می‌سایاند.


بابام، غریب است. آدم غریب هم هر روز یک‌بار، و هر سال یک‌بار، دلش می‌گیرد. غروب و عید.


ملت را نباید متکی به هیجان و جنجال بار آورد. اساس فکر مردم باید تغییر کند. تا چنین کاری انجام نشود، مردم ماده‌ی خام هستند که برای مدتی، به هر شکلی می‌شود درشان آورد. مثل خمیرند. هر کسی، هر دستی، هر قدرتی می‌تواند شکل دلخواه خودش را از آنها بسازد. اما برای اینکه مردم بتوانند خودشان، خود را به هر شکلی که می‌خواهند بسازند، باید خودشان صاحب فکر بشوند. فکری که منافع همه‌ی مردم را بتواند جوابگو باشد. در غیر این صورت، امروز به حرف‌های آقای فرهود گوش می‌دهند و هورا می‌کشند، فردا به حرف‌های یک نفر دیگر. و این زبان نرم، به هر راهی می‌تواند بچرخد. عیب این جور حرف زدن‌ها، همان‌ست که حسنش شمرده می‌شود. مردم جوری بار آمده‌اند که خیال می‌کنند همین فردا حکومت را به دست می‌گیرند. گیوه‌دوزی دیدم که می‌گفت تا آخر امسال خانه‌ی فلان تاجر مال من می‌شود. تخت‌کشی را دیدم که دندان‌هایش را برای درشکه و قالیچه‌های آقای بهمان تیز کرده بود. آیا ما مردم را کودک فرض کرده‌ایم که باید با نان شیرینی فریبش داد؟ چرا نباید حقیقت را به مردم گفت؟ چرا نباید چشم و گوش آنها را برای نظاره‌ی خون و شنیدن ضجه آماده کرد؟ چون میدان خالی است، ما هم باید برقصیم؟ آن هم با حرف و حرف و حرف؟ پسان فردا که آن تخت‌کش و گیوه‌دوز صدای گلوله را بشنوند و خون داغ امثال خودشان را روی سنگ‌فرش ببینند، آیا حق ندارند که دست و پای خودشان را گم کنند؟ آیا حق ندارند بگویند که ما برای کشته شدن آماده نشده بودیم؟ آیا باز هم به امید خانه‌ی فلان تاجر و درشکه‌ی فلان ارباب در سنگر می‌مانند؟ نه! چون خانه و درشکه هرچقدر بیرزند، هم قیمت خون نیستند
        

29

یوتاب پسندید.

145