محمدعلی حامدی

تاریخ عضویت:

تیر 1404

محمدعلی حامدی

@smah72

3 دنبال شده

3 دنبال کننده

                فقط رمان هایی رو که خوندم میزارم...

چه دنیایی بودن رمان ها باید کشف تان بکنم
              

یادداشت‌ها

        جستار شماره سوم؛
این جستار رو تو سه بخش مینویسم براتون:

۱) حاصل چن دقیقه تفکر من درمورد قرن ۲۰ 👋
۲) نظرم درمورد انسان پس از اینکه اورول محبت کرد و انسان رو برایم تعریف کرد 🫰
۳) ۱۹۸۴ بهم گفت اورول چجور آدمیه 😌

۱) بخش اول؛ "عجب قرنیه، قرن بیستم!"
 بعد از دوره که دین حاکم بر جامعه بود ( کلیسا در اروپا و خلافت در غرب آسیا) یک دوره گذار و مابین دو دوره شکل گرفت که به دوره روشنگری معروفه ، عصری برای زدودن همه مکاتب و تمدن ها برای اینکه یه بار بشر بیاد خودش برای خودش تصمیم بگیره خودش به کمک عقل و تجربه خودش یک راه و روش و مکتب انتخاب کنه 
ماحصل این انتخاب جدید و پر ریسک قرن بیستم رو رقم زد جایی که بشر دست به اختراع هر مکتبی میزد که راهی باشد و جلوی خدا بندازد که ببین من میتونم برای خودم تصمیم بگیرم و برای خودم باشم بدون کمک تو!!!
نتیجه چه شد؟ شاهد ۲ جنگ جهانی، چند ده انقلاب بزرگ ، ظهور مکاتب نابود کننده ای مثل نازیسم و توتالیتاریسم و کمونیست و هزاران ایسم دیگر 
این انتخاب تبدیل به یک باتلاقی شد که بشر روز به روز در آن فرو می‌رفت راه حل را یک چیز دید برگشت و استفاده از توشه پیشینیان 
اما در همین حال یک ایسم خارق العاده ظهور کرد"لیبرالیسم" شد پرچم دار بشریت آن زمان برای خارج شدن از باتلاق 
اما یک اتفاق غیر منتظره ای رخ داد "انقلاب ۱۹۷۹ یا ۵۷" ایران که کمی شوکه کننده بود 
کلاسی رو تو ذهنتون بیارید که شاگرد اول در حل یک سوال گیر کرده یکهو یه شاگرد دیگر سوال رو راحت تر و  سریع تر حل میکنه 
همینقدر روی اعصاب و روی مخ برای شاگرد اول بود!!!
باید وارسی بشه این قرن ۲۰اُم که یک مخزن الاسراریه برا بشر 
پس "عجب قرنیه، قرن بیستم"

۲) بخش دوم ؛ "انسان"
عامه حیوان ناطقش می‌خوانند و اهل فن یک موجود ممکن!!!
براستی نمی‌توان انسان را حیوان خواند زیرا حیوانات یک قاعده و قانون نانوشته دارد امکان خیانت به مادرشون یعنی طبیعت مساوی نابودی خودشون و پاک شدن خودشون از صحنه تاریخ و دیگری حیوانات خطوط قرمز دارند و هرگز نزدیک آن نمی شوند
اما انسان چی؟ برایش مهم است چه بلایی سر مادر طبیعت بیایید؟ یا به خطوط قرمز انسانیت نزدیک نمیشود؟
فعکک نکنم!!!!
پس براستی حیوان نیست ، دیگر این کلمه و تعریف را به کار نبرید!!!

۳) بخش سوم؛ "اورول را بدبین کردن"
این موجود ممکن که انسان نام دارد به راحتی با واژگان بازی می‌کند و معنا هایی برایش خلق می‌کند که تا قبل اصلا کاربردی نداشته 
به اسم آزادی و عدالت و یافتن هدف و ارزش زیستن در قرن آزمون و خطا(قرن بیستم) دست به حرکت های آزادی خواهانه ای زد و جوانی انگلیسی با قلب پاک گوش جان به این نغمه آزادی سپرد اما پس سالها مبارزه و روایت این مبارزه آخر سر چه شد؟
انتشار قلعه حیوانات و ۱۹۸۴ اوج بدبینی به نتیجه قرن ۲۰ در افکار اورول بود 
تصویر کرده بود که بشر با همین منوال پیش برود تفکر و منطق و انسانیت خود را خواهد باخت و دست مایه بازیگردانان دنیا شدند که در پی حفظ قدرت خود هستند!!!

اما خب الان مگر چیز دیگری شده؟ اورول که راست گفته الان هم در آن دیستوپیا هستیم
خیر عزیزانم!!! هنوز تفکر انتقادی زنده است و خواستار زنده ماندنش هستند 
هنوز قوه استدلال و منطق زنده است 
هنوز انسانیت زنده است 
چشم بشر کور می شود اما بصیرت اون هرگز از بین نمی‌رود 

آگاهی چشم بصیرت بشر ست که به همراه بال پرواز تفکر به ماجراجویی خود با قدرت بیشتر ادامه می‌دهد!!!

محمدعلی حامدی
 
      

18

        آفت این روزهای ما آگاهی ست!!!
این روزا تو اکسپلور و یوتیوب انواع و اقسام ریلز ها و چنل ها و پیج هایی تبلیغ کتاب خوانی و تولید محتوا و ارائه محتوا می‌کنند و این دغدغه را فریاد می‌زند که درد امروز ما آگاهی ست
درسته نیاز شناسی به طوری درست شناسایی شده اما به چه صورتی این نیاز برطرف شده؟ باتوجه به سابقه خراب موجود که قواهای دیگر را  به بدترین شکل دیگر برطرف سازی شده 
دوتا علت عمده داره 
۱) ما انسان هستیم اسب نیستم (دیالوگ) 
نظام و سیستمی که در آن بدنیا آمدیم و در آن بزرگ شدیم و احتمالا وقتی بمیریم هم موجود است به ما انسان ها به مثابه یک اسب شرط بندی نگاه می‌کنند ، ما یک کالا هستیم برای اونها نه کمتر و نه بیشتر ، پله ای هستیم برای ترقی جایگاه اونا 
۲) آگاهی را به مثابه یک اطلاعات عمومی می‌دانیم و همین باعث شده اقیانوس های چند سانتی از اطلاعات در ذهن ما شکل بگیرد نه آنقدر عمیق که ما را به تفکر وا دارد و نه آنقدر کاربردی که به مهارت تبدیل شود 
اما راهکار چیست؟
کتاب نخونیم ؟ چون صرفا بنگاه های انتشاراتی رو گرم نگه میداریم .... هرگز!!! 
یک راهکار بیشتر ندارد... و آن تفکر است این قدرت بزرگ این قوه مهم را از زندگی ما حذف شده و این روزگار ماشینی و صنعتی بر حذف شدگی آن پافشاری بیشتری می‌کند 

فریادی بی صدا از سمت سنوبال 
ارادت مند شما محمدعلی حامدی 
      

2

        وقتی بیگانه رو خوندم واقعا تعجب کردم چرا اینقدر کامو ناشیانه این اثر معروفش را به اتمام رسانده بود 
شخصيتي که در طول بیگانه برای مورسو  ساخته شده بود هرگز امکان نداشت چنین ری اکشنی رو نسبت به حرف های پدر روحانی به عنوان آخرین حرف هایش بیان کند 
باخودم‌گفتم انگاری که کامو هم از دست مورسو حرصش در آمده و در لباس مورسو با زبان اون باتوجه به خواسته مخاطب تمام عقده ها را به بیرون می‌ریزد 
ولی ولی ولی سیزیف به قطع اسطوره ای ست که اون بن مایه فکری پشت بیگانه را بیرون کشید و آشکار کرد حالا می‌توانم از مورسو انتهای بیگانه دفاع کنم!!!!
اما بعد درمورد "اسطوره سیزیف"؛
این جستار فلسفه تفکر و طرز دید  کامو رو از دیگر اگزیستانسیالیسم های دگر جدا کرد و آنها را متهم به خودکشی فلسفی که حوری خودباختگی فلسفی ست متهم کرد 
که زندگی از بن پوچ است و این تراژدی نتیجه واکنش میان انسان و جهان پیرامون اوست 
اما نباید پوچی را از یاد برده یا توجهی به آن نکرد هرگز!!
باید با پوچی روبه رو شد و آن را پذیرفت 
اما این پذیرفتن به معنای تسلیم شدن و دست از تلاش کشیدن برای یافتن معنای زندگی نیست .
این واقعا یک تناقضی ست فلسفی که کامو برای پوشاندن آن  این جمله مهم را به کار می‌گیرد؛ " ... سؤال اینکه کیستم و چیستم آنقدر پیچیده است که جهان ما از پاسخ دادن به آن ناتوان می باشد..."

جستاری دربرابر پنداشت خوشبختی سیزیف 
محمدعلی حامدی
      

30

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.