معرفی کتاب مسخ اثر فرانتس کافکا مترجم علی اصغر حداد

مسخ

مسخ

علی اصغر حداد و 1 نفر دیگر
3.7
14 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

53

خواهم خواند

16

ناشر
ماهی
شابک
۹۷۸۹۶۴۹۹۷۱۵۵1
تعداد صفحات
184
تاریخ انتشار
1394/10/12

توضیحات

        As Gregor Samsa awoke one morning from uneasy dreams he found himself transformed in his bed into a gigantic insect. He was laying on his hard, as it were armor-plated, back and when he lifted his head a little he could see his domelike brown belly divided into stiff arched segments on top of which the bed quilt could hardly keep in position and was about to slide off completely. His numerous legs, which were pitifully thin compared to the rest of his bulk, waved helplessly before his eyes.
      

لیست‌های مرتبط به مسخ

نمایش همه

یادداشت‌ها

sin_alef

sin_alef

1403/12/30

بالاخره عا
          بالاخره عادت کرد در تمام جهات، روی دیوار و سقف هم، گردش بکند.
مخصوصا گردش روی سقف را خیلی دوست داشت؛ که آویزان بشود. این چیز دیگری بود تا اینکه روی کف اتاق راه برود، چون نفسش آزادتر می‌شد، حرکت نوسانی خفیفی به خودش می‌داد و از حالت کرختی که آن بالا به "گره‌گوار" دست می‌داد برایش اتفاق می‌افتاد که با تعجب، سقف را ول بکند و روی زمین نقش ببندد. اما حالا که بهتر می‌توانست از وسایل بدن خود استفاده کند، موفق می‌شد که این سقوط را بی‌خطر بکند.
خواهرش به زودی متوجه تفریح جدید او شد؛ زیرا جابه‌جا در طی گذرگاه خود، روی دیوار، آثار چسبی که از او تراوش می‌کرد می‌گذشت و "گرت" به فکرش رسید که گردش‌های او را آسان‌تر بنماید و اثاثیه‌هایی که جلوی دست و پا را می‌گرفت را بیرون ببرد.
.
پ‌ن) "گره‌گوار" پسر جوانی‌ست که وظیفه تامین هزینه معاش خانواده‌اش را بر عهده دارد.
یک روز صبح وقتی پسر از خواب آشفته‌ایی بیدار می‌شود خود را شبیه #سوسکی در بستر می‌یابد و همه چیز دگرگون می‌شود...
جالبش اینجاست که گره‌گوار خیلی خونسرد و راحت با جسم جدیدش برخورد می‌کنه!!!! 🕷
ولی از اونجایی که حالا خونواده از نظر اقتصادی، درآمدی ندارن، هرکدوم از اعضا مجبور به پیدا کردن شغل می‌شن.
پ.ن۲: دوست نداشتم کتاب رو

#مسخ
#فرانتس_کافکا
#صادق_هدایت
        

1

sky

sky

1403/12/24

گرگور سامس
          گرگور سامسا فروشنده جوانی که یک روز صبح  بعد بیدار شدن متوجه میشود بدنش تغییر کرده به شکل یک حشره مهیب و بد ترکیب در آمده از آن پس زندگی گرگور به کلی تغییر می کند ....
مسخ شدن و تغییر هیبت دادن شاید چیزی باشه که خیلیامون اگه تخیل فعالی داشته باشیم 😅بهش فکر کردیم اینکه اگه بخوایم یه مدت با بدن یه موجود دیگ زندگی کنیم چجوری باید زندگی کنیم کارهای روزمره مون رو چجوری باید انجام بدیم (البته مسخ با تناسخ متفاوته مسخ شدن روح تحت تاثیر قرار نمیده فقط هیبت ظاهری رو متاثر میکنه)،کافکا این پدیده رو خیلی با جزئیات به تصویر میکشه ...
بیشتر که راجب این کتاب خوندم متوجه شدم کافکا یسری نماد توی محتوای کتاب قرار داده که هر کدومشون یه مفهومی رو انتقال میدن البته کافکا نویسنده ای نیست که از عمد برای نمادین شدن داستانش از کلمات یا جملات نمادین استفاده کنه ...
مسخ داستان کسانی است که طرد میشوند و به تنهایی پناه می برند اما افراد حتی وجود آنها را نمی توانند تحمل کنند ،این افراد تا زمانی که مثمر ثمر واقع میشوند دوست داشته خواهند شد اما زمانی که ناتوان شوند از دید دیگران به موجودی بی مصرف تبدیل میشوند و طرد خواهند شد ....
شنیده بودم صادق هدایت خیلی به این نویسنده و آثارش مخصوصا همین اثرش علاقه داشته جوری که آثار خودش رو تحت تاثیر کافکا مینویسه در واقع صادق هدایت رو کافکای ایرانی می نام اند،کتاب رو که بخونید متوجه میشید چقدر سبک هدایت شبیه کافکا هست ..


کلا بخوام راجب آثار کافکا و هدایت و اینجور نویسنده ها بگم خوندن آثار نویسنده های تو این سبک توی روحیه تاثیرگذاره اینکه یسری واقعبت ها اینجوری کوبیده بشه تو صورت آدم حس خوشایندی نمی ده و اگه روحیه تاثیر پذیری دارید زیاد از این نویسنده ها نخونید(عامیانشو بخوام بگم با پوست کلفت سراغ این کتابا برید😄 )
این که میگم واقعیت ها رو میکوبن تو صورتمون بی پرده بگم منظور اینه که ما آدما برای میزان نگه داشتن روحیه مون و زندگیمون لازم داریم خودمون رو گول بزنیم چون مواجه شدن با عین واقعیت همیشه دردناکه ....
(البته این نظر منه)🍀

        

44