یادداشت VI
1404/4/15
این کتاب به طور فوقالعاده ای تغییر رو روایت میکرد اینکه چطوری یه ادم بین اعضای خانوادش بسیار محبوب بوده و بعد وقتی که دیگه براشون سودی نداره، خوانواده آرزوی مرگش رو دارن کافکا به طرز عجیبی حس حال گره گوار رو توصیف کرده بود من کاملا این رو درک کردم که گره گوار میدید ولی نمیتونست کاری کنه و برای همین در عذاب بود یا اینکه میخواست حرف بزنه ولی نمیتونست، میخواست تشکر کنه ولی نمیتونست. اروم اروم رفتار خانواده تغییر میکنه و گره گوار همه ی اینارو میدید و حتی ای تغییر رفتار خانواده توی خورا گره گوار هم قابل مشاهده بود، اینکه خواهر گره گوار برای اون شیر میزاشت تا خوشخالش کنه ولی در اواخر داستان دیگه حتی براش مهم نبود که غذای برادرش پسمونده باشه یانه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.