مرگ فروشنده، نمایشنامهای غمانگیز که سیستم سرمایهداری را نقد میکند. در صحنهی صحبتهای ویلی با رئیس شرکت میلر نگاه سرمایهدار به کارگر به عنوان یک کالا که هر وقت از کار افتاد باید آن را دور ریخت و یا عوض کرد، را به خوبی به تصویر میکشد.
فروشندهای که بالای سی سال برای شرکت کار کرده اما از
کارافتادگی و کنار گذاشته شدنش باعث شوک و افسردگی در او میشود. ویلی خود را در آرزوی موفقیت فرزندانش و خرید زمینی به دور از شهری شولوغ که ساختمانهای دور تا دور آنها جلوی نور را نگرفته باشند غرق کرده است و واقعیت را فراموش میکند.
و در نهایت ویلی، بعد از سالها کار و رویا پردازی حقیقت را نمیپذیرد و خودش را فدای رویای موفقیت فرزندانش میکند.
چه غمانگیز بود صحنهی آخر و جملهی لیندا که میگفت: ما تازه آزاد شده بودیم.
میلر با این نمایشنامهی درخشان فقط سرمایهداری را نقد نکرد، بلکه فرار از واقعیت، تقابل آرزو با زندگی واقعی، و تبعات نپذیرفتن شکست را به تصویر کشید.
کاش روزی بتوانم اجرای این نمایشنامه را ببینم.