(( اگر موسیقی روایت کند، به چه درد میخورد؟ موسیقی از چیزی که قابلوصف نیست، حرف میزند؛ چیزی که هیچوقت هیچجایی گفته نشده. ))
راز شوپن، داستان زندگی در لحظات با هنر. کودکی ۹ ساله پس از شنیدن قطعهای از شوپن شیفتهی موسیقی، شوپن و آن احساس عجیبِ موقع شنیدن میشود. او سالها تلاش میکند تا طوری پیانو بزند که دوباره آن حس را تجربه کند و به ((راز شوپن)) پی ببرد، تا استاد جدیدش همهچیز را تغییر میدهد.
اشمیت با استفاده از موسیقی، زندگی را به تصویر میکشد. او در این کتاب راز چگونه دیدن، چگونه شنیدن، چگونه فکر کردن، چگونه عاشق شدن و عشق ورزیدن، و چگونه خلق کردن را میگوید. این کتاب دریچهای نو به زندگی را باز میکند، و ما را به عمق احساساتمان میبرد و خلق کردن را در سادهترین لحظات زندگی به ما یاد میدهد. اشمیت ما را دعوت میکند به رها شدن، حس کردن، و نواختن فارغ از الگو و خلق کردن میکند.
بعد از خواندن این کتاب، دیگر هرگز ساده از کنار جزئیترین لحظات و اتفاقات نمیگذرید. نگاه کردن جای دیدن، و گوش دادن جای شنیدن را میگیرد. مادام پیلینسکا به ما میآموزد که در تکتک لحظات، ملایم زندگی کنیم؛ مانند چیدن گل آنقدر آرام و ملایم که قطرهی آب از روی آن تکان نخورد.