یادداشت gharneshin

gharneshin

gharneshin

1404/7/7 - 21:54

        ((فهمیدم که چرا در زبان ما خوشبختی به شکل غریبی مترادف است با ((دارایی))؛ اگر دارایی‌ات را از دست بدهی، در چشم مردم ابله و رسوا می‌نمایی.))
داستان غمگین پیرزنی تنها و بیمار، که زندگی و حتی مرگ او حرف‌ها برای گفتن داشت. سولژنیتسین، با خلق داستان زندگی ماتریونا، دو نوع زندگی را به تصویر می‌کشد: یک، رهایی از نیاز‌های غیر ضروری و حرص دارایی را نخوردن، و کار بی‌وقفه و کمک بی‌حساب و کتاب به آدم‌ها. دو، چسبیدن به دارایی‌ها، و انجام هرکاری برای حفظ و بیشتر کردنشان‌، حتی زمان عزاداری. 
این کتاب، بازتابی زیبا از فلسفه‌ی نویسنده است. کار، کمک به هم‌نوع، و رهایی از دارایی و نیاز‌های غیر ضروری. او با به تصویر کشیدن زندگی ماتریونا، رفتار اطرافیان با او، و مرگش، به خوبی تقابل این دو شیوه‌ را نمایان می‌کند و در نهایت، شیوه‌ی درست را نشان می‌دهد. 
((زندگی به من آموخته بود معنایش را در غذا جستجو نکنم.))
قلمی بشدت روان، داستانی پر کشش، و فضاسازی‌ای بسیار جذاب، همه باعث شدند که داستان را یک نفس در یک نشست بخوانم. و بخش دوم ((خورده‌ریزها))، نوشته‌هایی داشت که تا همیشه به جان من نشستند، و از این به بعد در مکث‌های کوتاهِ روزمره، با برگشتن و دوباره خواندنشان، از آن‌ها لذت خواهم برد.
      
272

21

(0/1000)

نظرات

قبلاً خوندم ولی باید دوباره  بخونمش
1

1

gharneshin

gharneshin

1404/7/9 - 10:50

داستانی خیلی زیبا و جالب بود
امیدوارم ازش لذت ببرید 👌 

0