معرفی کتاب اتاق قرمز اثر ادوگاوا رانپو مترجم محمود گودرزی

اتاق قرمز

اتاق قرمز

ادوگاوا رانپو و 1 نفر دیگر
3.7
128 نفر |
36 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

11

خوانده‌ام

245

خواهم خواند

87

ناشر
چترنگ
شابک
9786008066323
تعداد صفحات
128
تاریخ انتشار
1399/5/12

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        
این بازی می تواند در یک کلمه خلاصه شود، کلمه ای که به گمانم قادر است لرزه به اندام شما بیندازد، قتل. بله آقایان، قتل! من تا امروز صد مورد مرتکب شده ام، مرد، زن، بچه، آن هم فقط برای لذت فراموشی ملالم از این اعتراف نتیجه ای عجولانه نگیرید: من امشب نیامده ام که برابر شما توبه کنم، چون اصلا پشیمان نیستم. جنایت هایم ابدا به چشمم زشت نیستند...چطور این را برایتان  توضیح بدهم؟ این اواخر از این کار هم مثل چیزهای دیگر خسته شدم و ساده لوحانه دیدم که دیگر ریختن خون مردم برایم هیجانی ندارد. آن گاه علیه خودم شوریدم و صرفا به  این نیت که خودم را از بین ببرم، به تریاک پناه بردم. حالا که نتوانسته بودم حتی با ارتکاب قتل دلیلی برای زیستن پیدا کنم، آیا راه حل دیگری جز خودکشی برایم باقی می ماند؟ شما مقابل خود مردی، تریاکی می بینید که روزهای آخرش را سپری می کند. همین که سرنوشتم معلوم شد، احساس کردم لازم است، تا فرصت دارم، قصه اعمالم را برای دیگران بازگو کنم. آیا اعضای اتاق قرمز برای چنین اعترافی مناسب ترین شنونده ها نبودند؟

      

لیست‌های مرتبط به اتاق قرمز

نمایش همه

یادداشت‌ها

نعیمک

نعیمک

1403/9/24

          واقعاً که این جاپون (ژاپن) عجیب الخلقه است. این که داستان‌‌نویسی درگیر مد روز نشود و خط سیر خودش را برود و داستان‌هایی که خودش دلش خواسته را بنویسد شق‌القمر کرده است. «اتاق قرمز» شش داستان کوتاه هست که هر فضایی کلی آن‌ها دلهره‌آور است و همیشه ردپای مرگ در آن‌ها هویدا است. فضای کلی آثار من را یاد آلن‌پو و شیوۀ تعلیق و ترسی می‌اندازد که او می‌نوشت. دلهره‌ای عجیب و غریب در فضایی غیرعادی که همه چیز شبیه زندگی واقعی است اما چیزی متفاوت است. شکلی از وهم و سورئالیسم و فانتزی که در نهایت لذت خواندن‌ها داستان‌ها دوچندان می‌کند. اگر آثار بزرگسال رولد دال را خوانده باشید، یکی دیگر از شگردهای این داستان‌ها را می‌توانید متوجه شوید یعنی پایانی بدیع و غیرمنتظره. البته چخوف هم چنین آثاری با پایان عجیب دارد اما تفاوت رولد دال با چخوف و شباهت او با «اتاق قرمز» در فضای عجیبی است که هر دو نویسنده خلق می‌کنند. رامپو بدون هیچ خللی روایت‌هایش را تعریف می‌کند و این که بتوان در کمترین تعداد کلمه داستانی بنویسی که به‌یادماندنی باشد اصلاً کار ساده‌ای نیست و البته اینکه یادت هم نرود هر کدام از داستان‌های متفاوت از دیگری باشد. احتمالاً وقتی داستان‌ها را بخوانید با خودتان فکر می‌کنید: «وای! عجب تخیلی!» یا «آخر چطور این‌ها به ذهنش رسیده؟!» و همین لذت‌بخش‌ترین بخش خواندن داستان‌های رامپو است. راستی رامپو اصلاً شبیه نویسندنگان مشهورتر ژاپن مثل ایشی‌گورو یا موراکامی نیست. (خیلی بهتر است!)
        

0

صبا

صبا

1404/1/9

          اتاق قرمز شامل شش داستان کوتاه فوق‌العاده؛ 
اولین داستانی که در این کتاب می‌خوانید کرم ابریشم است. ماجرا آن‌قدر تلخ و با جزئیات بیان شده که تلخی داستان‌های بعدی دیگر به چشمم نیامد و نسبت به بقیه این داستان ساده‌تر بود. 
صندلی انسانی را خیلی دوست داشتم. با جزئیات، خلاقانه نوشته شده بود. در انتهای داستان چنان سورپرایز شدم که از جا پریدم.
دو زندگی پنهان، روند داستان تقریبا شیب ملایمی داشت و حد وسط هیجان بود.
اتاق قرمز، دومین داستانی که نظرمو جلب کرد. عالی بود، هر خط را که می‌خواندم مشتاق تر می‌شدم تا در نهایت سورپرایزی که در انتظارم بود من را شگفت‌زده کرد.
پرتگاه، داستانی بود با شیب ملایم و پایانش برایم قابل پیش‌بینی بود.
آخرین داستان دوقلوها بود، اعترافاتی که از ماجرای هابیل و قابیل الهام گرفته شده بود.

در کل قلم نویسنده بسیار خوب بود و ترجمه عالی. نویسنده در نگارش کتاب بسیار خلاق عمل کرده بود. 
روند داستان‌ها طوری نوشته شده‌اند که شما را برای خواندن ذره ذره مشتاق تر می‌کنند، جذابیت قلم نویسنده این‌جاست که تا وقتی به پاراگراف های انتهایی داستان‌ها نرسیده باشید نمی‌توانید حدث بزنید چه پایانی در انتظار شخصیت نشسته.
        

5

طمعِ نهایت
          طمعِ نهایتِ استفاده از اشتراک فیدیبو، مرا وادار کرد (و میکند) که تا میتوانم کتاب های خوبی که شامل اشتراک میشوند را بخوانم (ببلعم) و چه کسی بهتر از  آقای رانپو.

چرا میگویم چه کسی بهتر از این مرد؟ راستش را بخواهید چند سال پیش انیمه ای می‌دیدم به نام «سگ های ولگرد بانگو» (که هنوز حوصله ام نکشیده فصل آخرش را ببینم). توی این انیمه همه ی کاراکترها نام یک نویسنده را دارند. من که در پوست خود از ذوق نوجوانانه ام برای کشف این فکت بزرگ نمیگنجیدم، شروع کردم اسم همه ی کاراکترها را سرچ کنم خصوصا ژاپنی هایشان را اما جست و جوهایم برای خواندن کتاب هایشان به هر دلیلی بی نتیجه ماند.

تا اینکه بعدها به مدد و برکت همین فیدیبو بالاخره کتاب های یکی از این بزرگواران یعنی همین مرد را یافتم، و چون می‌دانستم رانپو جنایی‌_معمایی‌نویس معروف ژاپن بوده و من هم که تازه به این ژانر علاقه مند شده بودم؛ شروع کردم به خواندن...اما حقیقتا رانپوی نویسنده کجا و رانپوی انیمه کجا (پیشنهاد میکنم حتما یک سرچ بکنید تا با کاراکتر انیمه ای، حداقل قیافه اش، آشنا بشوید😂).

حواسم به جلد کتاب نبود که «اتاق قرمز» یک «مجموعه ی داستانی» است و به خاطر همین اشتباه بعد از داستان اول باورم نمیشد قصه همینجا تمام شده باشد. من در آن لحظه؟ یاد احساسم موقع دیدن اولین سکانس های شاترآیلند افتادم: یک گیجی ترسناک، یک ابهامِ ناخوشایند در همان اولین رخ‌نشان‌دادن‌ها گلویت را میچسبید و تو از همان ابتدا مثل یک پیشگوی ناشی می‌دانستی که چیز خوبی در انتظارت نیست اما اینکه نمی‌دانستی «آن چیز» چیست؛ بر وهم ماجرا می افزود.

درنهایت؛ داستان اول را چون همین حس گیجی و حیرت و ترس را برایم به ارمغان آورد؛ هم دوست داشتم هم باورم نمیشد...
از داستان دوم و ششم خوشم آمد، خلاقانه بودند...
از شیوه ی بیان داستان سه و چهار و پنج خوشم نیامد اما ایده های قتل داستان چهارم را خیلی پسندیدم...😂

به نظرم شروع خوبی برای خواندن آثار ادوگاوا رانپو بود. امیدوارم باز هم اشتراک فیدی‌پلاس پَرِ طمع‌م را بجنباند که بقیه ی کتاب های این جناب و البته آگاتا کریستی عزیز را بخوانم...

پ.ن: الان معذبم چرا اینقدر یادداشت طولانی شد، شرمنده🫠
        

33

kan@shi

kan@shi

1404/3/3

✍🏻معرفی ن
          ✍🏻معرفی نویسنده:
اِدوگاوا رانپو (Edogawa Ranpo) نویسنده‌ای استثنایی و بنیان‌گذار ادبیات جنایی و معمایی مدرن در ژاپن که نام واقعی‌اش «تارو هیرای» بود. او با الهام از نویسنده‌ی آمریکایی، «ادگار آلن پو» نه تنها نام هنری‌اش را از او برگرفت، بلکه با سبک نوشتاری و درون‌مایه‌هایی چون جنایت، روان‌شناسی، جنون، و پیچش‌های ذهنی، اثری عمیق و پایدار بر ادبیات ژاپن گذاشت.

معرفی کتاب: اتاق قرمز🔴📚
این مجموعه شامل شش داستان کوتاه مهیج است. اِدوگاوا رانپو در این مجموعه، با بهره‌گیری از عناصر روان‌شناختی، ترس و معما، داستان‌هایی خلق کرده است که خواننده را درگیر فضای تاریک و پیچیده‌ی ذهن انسان می‌کند. هر داستان با پرداختن به جنبه‌های مختلف روان انسان، از وسواس‌ها و ترس‌ها گرفته تا جنون و جنایت، تصویری هولناک و در عین حال جذاب از دنیای درونی شخصیت‌ها ارائه می‌دهد.

📖 معرفی داستان‌ها

کرم ابریشم: تصویری دردناک و روان‌پریشانه از وابستگی یک زن به شوهر قطع‌عضو خود. داستان با لحنی تلخ، مسئله‌ی قربانی بودن و مرز میان عشق و شکنجه را بررسی می‌کند.💔

صندلی انسانی: روایتی از مردی که درون یک صندلی مخفی شده و به زندگی افراد مختلف نگاه می‌کند، تا زمانی که یکی از قربانیانش متوجه حضور او می‌شود.👁️✉️

دو زندگی پنهان: ماجرای فردی با دو هویت متفاوت که زندگی‌اش درگیر رازها و دروغ‌های پیچیده می‌شود.🎭

اتاق قرمز: در این داستان، هفت مرد در اتاقی قرمز از اسرار گذشته‌ی زندگی خود می‌گویند، اما هیچ‌یک از آن‌ها نمی‌دانند بین آن‌ها یک قاتل وجود دارد؛ قاتلی که به هیچ‌یک از قاتلان داستانی‌ای که می‌شناسید، شباهتی ندارد.(روایتی از اعتراف‌های مردی مرموز در محفلی شبانه)🔴👥

پرتگاه: داستانی درباره‌ی فردی که در آستانه‌ی سقوط به پرتگاه روانی قرار دارد و با ترس‌ها و وسواس‌هایش دست و پنجه نرم می‌کند.

دوقلوها (اعترافات یک جانیِ محکوم به مرگ نزد کشیش): اعترافات یک محکوم به مرگ درباره‌ی جنایاتی که با همکاری برادر دوقلویش مرتکب شده است.🎭👥

داستان‌های ماندگار📚🌟
رانپو در طول عمر حرفه‌ای خود ده‌ها داستان کوتاه و رمان نوشت. برخی از آثار مشهور او عبارت‌اند از:

اتاق قرمز (The Red Room): داستانی کوتاه درباره مردی که در محفلی شبانه از خاطره‌ای تاریک و شخصی سخن می‌گوید...🔴

صندلی انسانی (The Human Chair): داستانی درباره‌ی مردی است که درون یک صندلی مخفی شده و به زندگی افراد مختلف نگاه می‌کند.👁️✉️

کِرم (The Caterpillar): روایتی تاریک از زندگی یک سرباز معلول و همسرش، که به بررسی روان‌شناسی انسان در مواجهه با ناتوانی می‌پردازد. ادوگاوا رانپو داستان "کاترپیلار" را در سال ۱۹۳۹ نوشت. این داستان در مورد یک جان باز جنگ است که به دلیل آسیب‌های شدید جسمی، به سختی می‌تواند زندگی کند و به عنوان یک "کاترپیلار" (مانند یک حشره) تلقی می‌شود.
 این داستان به دلیل محتوای آن و اینکه در ژاپن به عنوان نقض هنجارهای اجتماعی و جنگی تلقی می‌شد، توسط دولت ممنوع اعلام شد🎌🚫
 هم‌چنین فیلم درام ژاپنی کاترپیلار (Caterpillar) محصول ۲۰۱۰ به کارگردانی «کوجی واکاماتسو» برگرفته از این داستان کوتاه است که در جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم برلین به نمایش درآمد و نامزد دریافت خرس طلایی شد.🎥🏆

جزیره‌ی پانوراما (Panorama Island): داستانی سوررئال درباره مردی که جزیره‌ای خیالی را به واقعیت تبدیل می‌کند.

کارآگاه کوگورو آکه‌چی (Kogoro Akechi): شخصیتی مشابه شرلوک هلمز که در بسیاری از داستان‌های رانپو حضور دارد و به حل معماهای پیچیده می‌پردازد.

ویژگی‌های آثار:👤💡🧩
ژانر: جنایی، معمایی، روان‌شناختی، گاه سوررئالیستی
مضامین: انحرافات ذهنی، جنایت‌های پیچیده، دوگانگی شخصیت، وسواس، توهم، پنهان‌کاری

سبک: نثر ساده ولی دقیق، استفاده از جزئیات پرشمار، فضاهای بسته و تاریک، گاه با طنز سیاه✍🏻⚫📚

رانپو، برخلاف اغلب نویسندگان جنایی غربی که تمرکزشان بر منطق کارآگاه و حل معما بود، علاقه زیادی به روان‌شناسی جنایتکاران و قربانیان داشت. به‌نوعی، داستان‌های او بیشتر کاوش در ذهن جنایتکار است تا صرفاً یافتن قاتل.(👤؟🧐)

شخصیت‌های برجسته:🌟
مهم‌ترین شخصیت داستانی او، کارآگاه کوگورو آکه‌چی (Kogoro Akechi) است — اولین کارآگاه حرفه‌ای در ادبیات ژاپن. این شخصیت که الگوبرداری‌ای از شرلوک هولمز بود، در بسیاری از داستان‌ها و رمان‌های رانپو ظاهر می‌شود.🕵️‍♂️📚

🏛️ میراث و تأثیر فرهنگی- اقتباس‌ها🎬
مرکز یادبود اِدوگاوا رانپو: خانه‌ی سابق رانپو در توکیو به مرکز مطالعات فرهنگ عامه تبدیل شده و به‌عنوان منبعی ارزشمند برای پژوهشگران و علاقه‌مندان به ادبیات جنایی ژاپن عمل می‌کند.👥📚📜

جایزه‌ی ادوگاوا رانپو: یکی از معتبرترین جوایز ادبی ژاپن از سال ۱۹۵۵، به‌شمار می‌رود. این جایزه هرساله به بهترین رمان جنایی اهدا می‌شود.🎌🏆

انجمن نویسندگان معمایی ژاپن: رانپو در سال ۱۹۴۷ این انجمن را تأسیس کرد که همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهد و نقش مهمی در ترویج ادبیات معمایی در ژاپن دارد.👥🎌🧩📚

آثار رانپو الهام‌بخش بسیاری از هنرمندان و فیلم‌سازان بوده است و داستان‌های او بارها به فیلم، سریال، انیمه، و مانگا اقتباس شده‌اند. برخی از اقتباس‌های معروف از آثار او عبارتند از:

🎥فیلم (Rampo)(1994) فیلمی که بر اساس زندگی و آثار رانپو ساخته شده است.

🎥فیلم (Gemini)(1999) اقتباسی از یکی از داستان‌های رانپو به کارگردانی شینیا تسوکاموتو.🎬

🎌🌸انیمه‌ی (Trickster)(2016) بر اساس داستان‌های باشگاه کارآگاهان نوجوان رانپو.

مجموعه‌ی مانگا و انیمه‌ی Bungo Stray Dogs شخصیتی با نام (رانپو اِدوگاوا) در این مجموعه حضور دارد که توانایی حل معماهای پیچیده را دارد.📚🧩

مرگ و جاودانگی (🖤🕊️🌱)
ادوگاوا رانپو در ۲۸ ژوئیه ۱۹۶۵ در سن ۷۰ سالگی در توکیو بر اثر خونریزی مغزی چشم از جهان فروبست. امروزه او را نه‌تنها به‌عنوان نویسنده، بلکه به‌عنوان بنیان‌گذار نوع خاصی از ادبیات ژاپنی – تلفیقی از وحشت، جنایت، روان‌شناسی و زیبایی‌شناسی تاریک می‌شناسند.
رانپو، نویسنده‌ای فراتر از زمان خود بود. او نه‌تنها پایه‌گذار ادبیات جنایی در ژاپن است، بلکه توانست با نبوغ روان‌شناختی و قلم پرشورش، ادبیاتی بیافریند که هنوز هم تازه، تاثیرگذار و الهام‌بخش است.
او با داستان‌هایی تاریک و نفس‌گیر، پرده از زوایای پنهان روان انسان برداشت و نشان داد که جنایت، تنها در خیابان‌ها رخ نمی‌دهد؛ بلکه در (ژرفای ذهن انسان) نهفته است.
سپاس از مطالعه‌ی این مطلب :)💛🌻
امیدوارم براتون مفید واقع بوده باشه🌱💚📚
        

19