یادداشت نعیمک
1403/9/24
واقعاً که این جاپون (ژاپن) عجیب الخلقه است. این که داستاننویسی درگیر مد روز نشود و خط سیر خودش را برود و داستانهایی که خودش دلش خواسته را بنویسد شقالقمر کرده است. «اتاق قرمز» شش داستان کوتاه هست که هر فضایی کلی آنها دلهرهآور است و همیشه ردپای مرگ در آنها هویدا است. فضای کلی آثار من را یاد آلنپو و شیوۀ تعلیق و ترسی میاندازد که او مینوشت. دلهرهای عجیب و غریب در فضایی غیرعادی که همه چیز شبیه زندگی واقعی است اما چیزی متفاوت است. شکلی از وهم و سورئالیسم و فانتزی که در نهایت لذت خواندنها داستانها دوچندان میکند. اگر آثار بزرگسال رولد دال را خوانده باشید، یکی دیگر از شگردهای این داستانها را میتوانید متوجه شوید یعنی پایانی بدیع و غیرمنتظره. البته چخوف هم چنین آثاری با پایان عجیب دارد اما تفاوت رولد دال با چخوف و شباهت او با «اتاق قرمز» در فضای عجیبی است که هر دو نویسنده خلق میکنند. رامپو بدون هیچ خللی روایتهایش را تعریف میکند و این که بتوان در کمترین تعداد کلمه داستانی بنویسی که بهیادماندنی باشد اصلاً کار سادهای نیست و البته اینکه یادت هم نرود هر کدام از داستانهای متفاوت از دیگری باشد. احتمالاً وقتی داستانها را بخوانید با خودتان فکر میکنید: «وای! عجب تخیلی!» یا «آخر چطور اینها به ذهنش رسیده؟!» و همین لذتبخشترین بخش خواندن داستانهای رامپو است. راستی رامپو اصلاً شبیه نویسندنگان مشهورتر ژاپن مثل ایشیگورو یا موراکامی نیست. (خیلی بهتر است!)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.