بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

چرا ادبیات؟

چرا ادبیات؟

چرا ادبیات؟

3.8
26 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

40

خواهم خواند

31

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به چرا ادبیات؟

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به چرا ادبیات؟

یادداشت‌های مرتبط به چرا ادبیات؟

            کتاب « چرا ادبیات؟ » مجموعه ای از دومقاله، یک سخنرانی و یک مصاحبه است.

در فصل اول که همنام با عنوان کتاب است، نویسنده «ماریو بارگاس یوسا» سعی در بیان اهمیت و محوریت ادبیات و خواندن و نوشتن دارد. سپس با تأسف بر جامعه‌ای که خود را از لذت خواندن محروم می‌کند، بیان می‌کند که جامعه بدون ادبیات محکوم به توحش معنوی و از دست دادن آزادی است.
او با سعی در اثبات اینکه ادبیات یکی از اساسی‌ترین و ضروری‌ترین فعالیتهای ذهن است نهایتاً با بیان دلایلی لزوم و اهمیت جایگاه ادبیات در زندگی ملت‌ها را بیان می‌کند. که البته به نظرم همین مقاله اول با عنوان چاپ شده روی کتاب تطبیق بیشتری دارد.

در فصل دوم باعنوان « فرهنگ آزادی»، نویسنده سعی در اقناء مخاطب مبنی براینکه جهانی شدن که خود معلول مدرنیزاسیون است، تنها راه رسیدن به آزادی فردی است. هویت جمعی را یک افسانه ایدیولوژیکی و شالوده ناسیونالیسم ابراز می‌کند.
و با این جمله ادعای خود را تأیید و تکمیل می‌کند که : « تلاش برای تحمیل هویت فرهنگی بر مردم همانا محبوس کردن و محروم کردن ایشان از ارجمندترین آزادی‌هاست، یعنی آزادی گزینش اینکه چه باشند، چگونه باشند و چه کسی باشند».
سپس می‌گوید فرهنگ باید آزاد زندگی کند، و همواره در رقابت با فرهنگ‌های دیگر باشد. این رقابت فرهنگ را نوسازی می‌کند و جانی تازه در آن می‌دمد و به آن امکان می‌دهد تا تحول پذیرد و خود را با جریان مداوم زندگی سازگار کند. او معتقد است جهانی شدن فرهنگ‌های محلی را از میان برنمی‌دارد بلکه خاکی حاصلخیز برای شکوفایی آنهاست.

در فصل سوم با عنوان « آمریکای لاتین: افسانه و واقعیت؛ » نویسنده از استادش پوراس بارنچه‌ئا به‌عنوان مورخی چیره‌دست و همه چیزدان در زمینه کشف پرو به دست اسپانیایی‌ها یاد می‌کند و از چگونگی کارکرد ادبیات و فرهنگ در رشد یا سقوط امپراتوری اینکاها (سرخپوستان بومی) که بر دست کم ۲۰میلیون نفر حکم‌رانی می‌کردند میگوید. وقایع‌نامه‌ها را بررسی می‌کند و از توان توسعه اجتماعی رفاهی عظیم این امپراتوری می‌گوید که باوجود تمام عظمتش به دلیل فرهنگ انفعال و اطاعت مطلق از اینکا(پادشاه_خداوندگار) و عدم توانایی تفکر فردی اعضای جامعه، بدست فقط حدود ۱۸۰نفر اسپانیایی سقوط کرده و نابود می‌شود.
در ادامه نویسنده از کسانی که امپراتوری اینکا را نابود کردند و کشوری بنام « پرو » را پدید آوردند می‌گوید؛ از اینکه در طول سه قرن بعد از آن واقعه جمعیت اینکا از بیست میلیون به شش میلیون کاهش یافته بود. و نهایتاً یادآوری می‌کند که در کشور‌هایی چون شیلی و آرژانتین فرهنگ بومی در دوران جمهوری و نه در عصر استثمار، به گونه‌ای نظام‌مند قلع و قمع شد؛ فلذا بر لزوم حفظ فرهنگ بومی تاکید می‌کند. و نیز از نوعی آپارتاید محتاطانه و گاه ناخودآگاه اما بسیار مؤثر در حکمرانی کشورها می‌گوید.
در مجموع بخش دو و سه به جامعه‌شناسی فرهنگی جوامع درحال توسعه آمریکای لاتین می‌پردازد.

در فصل چهارم و پایانی کتاب باعنوان « سرخوشی و کمال» مضمون حدود ۴۵ مصاحبه با یوسا آورده شده است. که به نظرات شخصی یوسا در رابطه با ادبیات، و چرایی و چگونگی نویسنده شدنش، و پاسخ به سؤالاتی درمورد رمان‌هایش می‌پردازند.

در کل این کتاب را به همه علاقمندان حوزه ادبیات پیشنهاد میکنم.
          
            به نام او

🔹️یکی از دلنشین‌ترین کتابهایی که درباره ادبیات خوانده‌ام کتابِ کم‌حجمِ «چرا ادبیات؟» نوشته ماریو بارگاس یوسا نویسنده و منتقد بزرگ است، خصوصاً مقاله اول که نام کتاب برگرفته شده  از آن است، مقاله‌ای بیست صفحه‌ای که ارزش این را دارد که هرچند وقت یکبار آن را بازخوانی کنی. خوبی یوسا این است که علاوه بر اینکه نویسنده‌ای حرفه‌ای‌ست مخاطبی حرفه‌ای نیز هست و اصلا مقدمه حرفه‌ای شدن در تالیف این است که مخاطب خوبی باشی. یوسا مخاطب خوبی‌ست و تجربه‌هایش در این زمینه را با زبانی بی‌پیرایه و شیوا به دیگران منتقل می‌کند از او مقالات و کتابهای زیادی در این حوزه ترجمه و منتشر شده است که اغلب به همت جناب  عبدالله کوثری بوده مطالبی که بسیار آموزنده است. در ادامه می‌خواهم بخشهایی از مقاله چرا ادبیات را نقل کنم:

🔸️ادبیات یکی از اساسی‌ترین و ضروری‌ترین فعالیت‌های ذهن است.

🔸️مطالعه ادبیات خوب بی‌گمان لذت‌بخش است، اما در عین‌حال به ما می‌آموزد که چیستیم و چگونه‌ایم.

🔸️بعضی از منتقدان تا آنجا پیش می‌روند که می‌خواهند ادبیات را هم به نوعی علم تبدیل کنند. اما این خیالی باطل است، چرا که داستان به وجود نیامده تا تنها یک محدوده واحد از تجربیات انسانی را بررسی کند. علت وجودی آن غنا بخشیدن به کل زندگی آدمی است.

🔸️بورخس همیشه از این پرسش که "فایده ادبیات چیست؟" برآشفته می‌شد. او این پرسش را ابلهانه می‌شمرد و در پاسخ آن می‌گفت: "هیچ‌کس نمی‌پرسد فایده آواز قناری و غروب زیبا چیست"

🔸️ادبیات با تلاش یک فرد واحد پدید نمی‌آید. ادبیات زمانی هستی می‌یابد که دیگران آن را همچون بخشی از زندگی اجتماعی پذیرا می‌شوند، و آنگاه ادبیات به یُمن خواندن، بدل به تجربه‌ای مشترک می‌شود.

🔸️جامعه‌ای بی‌خبر از خواندن که از ادبیات بویی نبرده، همچون جامعه‌ای از کرولال‌ها دچار زبان‌پریشی است و به سبب زبان ناپخته و ابتدایی‌اش مشکلات عظیم در برقراری ارتباط خواهد داشت.

🔸️آدمی که نمی‌خواند، یا کم می‌خواند یا فقط پرت‌وپلا می‌خواند، بی‌گمان اختلالی در بیان دارد، این آدم بسیار حرف می‌زند اما اندک می‌گوید، زیرا واژگانش برای بیان آنچه در دل دارد بسنده نیست.
‌
🔸️ما سخن گفتن درست، پرمغز، سنجیده و زیرکانه را از ادبیات و تنها از ادبیات خوب می‌آموزیم.

🔸️این شاید حاصل تعصبی باشد برخاسته از نداشتن تجربه عملی و از ملازمت دیرین ادبیات با کاغذ و کتاب. اما من اگرچه برای دریافت اخبار جهان به اینترنت رجوع می‌کنم، هیچ‌گاه برای خواندن شعر گونگورا یا داستان اونتی یا مقاله‌ای از پاز به سراغ کامپیوتر نمی‌روم چون یقین دارم که تاثیر این دو شیوه مطالعه یکی نخواهد بود. من یقین دارم، هرچند قادر به اثباتش نیستم، که با برچیده شدن کتاب ادبیات لطمه‌ای جدی، حتی مرگبار خواهد خورد. البته واژه ادبیات از میان نخواهد رفت.

🔸️ادبیات برای آنان‌که به آنچه دارند خرسندند، برای آنان‌که از زندگی بدان‌گونه که هست راضی هستند، چیزی ندارد که بگوید. ادبیات خوراک جان‌های ناخرسند و عاصی است.

🔸️حال به‌جاست اگر پیش خود دنیایی خیالی بسازیم. دنیایی بدون ادبیات، و انسان‌هایی که نه شعر می‌خوانند و نه رمان. در این جامعه خشک و افسرده با آن واژگان کم‌مایه و بی‌رمقش، که خُرخُر و ناله و اداهایی میمون‌وار جای کلمات را می‌گیرد، بعضی از صفت‌ها وجود نخواهد داشت.

🔸️کابوسی که مایه هراس من شده و شما را از آن برحذر می‌دارم نتیجه توسعه‌نیافتگی نیست. پیامد توسعه بیش از حد است. ما در نتیجه تکنولوژی و تسلیم شدن به آن می‌توانیم جامعه آینده را پر از مانیتورها و بلندگوهای کامپیوتر و بدون کتاب تصور کنیم، یا جامعه‌ای که در آن کتاب -یعنی آثار ادبی- چیزی عجیب و عتیقه می‌نماید و تنها اقلیتی پریشان‌دماغ در دخمه‌های این تمدن رسانه‌ای، به آن می‌پردازند.
          
            در پناه ادبیات یا فرار از خود؟! 

برای ما روسیاهان ذغال بدست و قلم نتراشیده خلق یک لحظه، اثر و جهان به جان کندنی حاصل می شود. به قول استاد بلیغ مان ذوقی خداداد می طلبد و همتی به غایت والا. لطافت روح باید و مهری چون وزیدن نسیم بر گلبرگ. مراقبت نفس می خواهد و پرورش جان. 

ادبیات چیست؟ ترکیبی از اجسام طبیعی و خلق شخصیتی مصنوعی به قَدر قوای وهمیه؟ انتظام جهانی با قوانین دلخواه به موازات سرزمین خاکی مادری؟ دست بردن در ابعاد احساسات افسار گسیخته و سرازیر کردن آنها در قیفی جادویی به منظور ترسیم قابی هفت رنگ؟ مخدری از جنس هنر برای انکار واقعیت و خواص آن؟ زبانی مشترک و متصل به ارواح عالمیان برای انتقال و اشتراک دردها، اشک ها، حیرت ها و عاشقانه ها؟  

آخر چیست؟ 
آیا به جستجوی معنا خود را در آن را گم می کنیم؟ خود را می یابیم؟ شخصیت ها، زندگی ها،  آه و افسوس ها گذشته را می کاویم؟ قوای ناشناخته مان را می یابیم؟ زندگانی پدران و مادرانمان را باصدای چکاوک شمشیرها، ریخته شدن خون ها، فریادها و ناله ها ورق می زنیم؟  یا به امید یافتن پاسخی همچون طالبانِ کیمیا کورمال کورمال راه خود را از میان خطوط باریک و درهم پیچیده می جوییم؟ 

شاید به سان اهل تفلسف چشم باریک می کنیم و بسته به "نوع نگاهمان" این را نیز در تقسیم بندی های منطق مآبانه شق و رق مان در طبقه ای جا داده ایم و دلخوش از فهم عمیق تار و پود هر پدیده مستانه قهقهه سر می دهیم.

رسالت این چند مقاله در "چرا ادبیات؟" هرچه باشد مهمترینش نه پاسخ به سوال عنوان کتاب که ایجاد پرسش و روحیه پرسش‌گری است. 
سیدعلی مرعشی
          
            مردم به حکومتی می‌رسند که سزاوارش هستند.

پند نامه
یوسا در این کتاب نه تنها به من آموخت که در راه درست یعنی مطالعه قرار دارم و باید به خواندن ادامه دهم، به من آموخت که هرچیزی که نوشتم باید آن را به «آزمون زمان» بسپارم، یعنی بگذارم مدتِ محسوسی از نوشتنش بگذرد تا ببینم پس از سپری شدن آن زمان باز هم آن‌را دوست دارم یا خیر، و این پند برای شخص من که کمی در راه نویسندگی شتاب‌زده بودم پندی بود حقیقتا مهم و قطعا آن را توشه‌ی راه خود خواهم نمود.

***مهم***
ویرایش نخست این کتاب در سال ۱۳۸۴ با ترجمه‌ی استاد «عبدالله کوثری» در ۸۰ صفحه توسط نشر «لوح فکر» چاپ و منتشر گردیده بود و شامل سه فصلِ «چرا ادبیات، فرهنگ آزادی و امریکای لاتین: افسانه و واقعیت» می‌شد اما در ویرایش دوم کتاب که در سال ۱۳۹۲ منتشر گردیده، یک فصل دیگر به نامِ «سرخوشی و کمال» نیز به سه فصلِ ویرایش قبل اضافه و در ۹۳ صفحه چاپ و منتشر گردیده است.
نکته:
لینک فایل‌های پی‌دی‌اف ویرایش نخست و بخش الحاقیِ ویرایش دوم را در انتهای این ریویو برایتان قرار خواهم داد.

گفتار اندر معرفی کتاب
در فصل نخست کتاب، یوسا به زیباترین شکل ممکن به ما می‌گوید که چرا کتاب می‌خوانیم و جواب‌های کامل و ساختارشکنانه در اختیارمان می‌گذارد تا وقتی با سوالِ مزخرفِ «کتاب می‌خونی که چی بشه؟» روبرو می‌شویم پاسخ‌ها را محکم به فرق سر پرسش‌گر بکوبیم.
فصل دوم به بررسی ادبیات در فرهنگ‌های مختلف و همچنین نقش انواع برخوردهای آنان با ادبیات می‌پردازد.
فصل سوم را یوسا با ستایش از اساتیدی آغاز می‌کند و به فرهنگ امریکای لاتین می‌پردازد.
در فصل چهارم نیز بخش های مهمی از مصاحبه‌ی یوسا با «رابرت بویرز» و «جین‌بل-ویادا» را می‌خوانیم.

نقل‌قول نامه
"جامعه‌ی بدون ادبیات، یا جامعه‌ای که در آن ادبیات مثل مفسده‌ای شرم‌آور به گوشه کنار زندگی اجتماعی و خصوصی آدمی رانده می‌شود و به کیشی انزواطلب بدل می‌گردد، جامعه‌ای است محکوم به توحش معنوی و حتی آزادی خود را به خطر می‌اندازد."

"ادبیات یکی از اساسی‌ترین و ضروری‌ترین فعالیت‌های ذهن است، فعالیتی بی‌بدیل برای شکل‌گیری شهروندان در جامعه‌ی دموکراتیک مدرن، جامعه‌ای مرکب از افراد آزاد."

"ادبیات از آغاز تاکنون و تا زمانی‌که وجود داشته باشد، فصل مشترک تجربیات آدمی بوده و خواهد بود و به واسطه‌ی آن انسان‌ها می‌توانند یکدیگر را باز شناسند و با یکدیگر گفتگو کنند و در این میان تفاوت مشاغل، شیوه‌ی زندگی، موقعیت جغرافیایی و فرهنگی و احوالات شخصی تاثیر ندارد."

"ادبیات از طریق متونی که به دست ما رسیده ما را به گذشته می‌برد و پیوند می‌دهد با کسانی‌که در روزگاران سپری شده سوداها به سر پخته‌اند، لذت‌ها برده‌اند و رویاها پرورده‌اند و همین متون امروز به ما امکان می‌دهند که لذت ببریم و رویاهای خودمان را بپرورانیم."

"آدمی که نمی‌خواند، یا کم می‌خواند یا فقط پرت و پلا می‌خواند، بی‌گمان اختلالی در بیان دارد، این آدم بسیار حرف می‌زند اما اندک می‌گوید، زیرا واژگانش برای بیان آنچه در دل دارد بسنده نیست."

"ادبیات برای آنان که به آنچه دارند خرسندند و برای آنان که از زندگی بدان‌گونه که هست راضی هستند، چیزی ندارد که بگوید. ادبیات خوراک جان‌های ناخرسند و عاصی است، زبان رسای ناسازگاران و پناه‌گاه کسانی است که به آنچه دارند خرسند نیستند."

"جامعه‌ی آزاد و دموکراتیک باید شهروندانی مسئول و اهل نقد داشته باشد، شهروندانی که می‌دانند ما نیاز به آن داریم که پیوسته جهانی را که در آنیم به سنجش درآوریم و هرچند این وظیفه روز به روز دشوار می‌شود، بکوشیم تا این جهان هر چه بیشتر شبیه دنیایی شود که دوست داریم در آن زندگی کنیم."

"نظام‌های توتالیتر در هراس از اینکه باز کردن هر در مایه‌ی نابودی‌شان می‌شود به دور خود حصار می‌کشند و در برابر مدرنیته سدی از انواع تحریم‌ها و سانسورها بر می‌افرازند، اما حتی این نظام‌ها قادر نیستند از نفوذ تدریجی مدرنیته که آرام‌ آرام بنیان «هویت فرهنگی»شان را سست می‌کند، جلوگیری کنند."

کارنامه
تنها یک ستاره‌ از کتاب کسر می‌کنم، آن‌هم نه بخاطر وارد دانستن نقدی به کتاب، فقط و فقط بخاطر اینکه اگر برای این کتاب پنج ستاره منظور نمایم، در آینده نخواهم توانست برای شاهکارهایش بیش از پنج ستاره منظور نمایم.

دانلود نامه
فایل‌های پی‌دی‌اف ویرایش نخست کتاب و بخش الحاقیِ ویرایش دوم را در کانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آنان را از لینک‌های زیر دانلود نمایید:

لینک فایل پی‌دی‌اف ویرایش نخست کتاب
https://t.me/reviewsbysoheil/411
لینک فایل پی‌دی‌اف بخش الحاقی کتاب
https://t.me/reviewsbysoheil/412

هشتم آذرماه یک‌هزار و چهارصد
          
پارمیدا

1401/09/01

            در اسرع‌وقت بخوانید.

قسمت‌هایی از کتاب:
《هویت فرهنگی》مفهومی خطرناک است. از دیدگاه اجتماعی صرفا مفهومی مشکوک و ساختگی است، اما از دیدگاه سیاسی ارجمندترین دستاورد آدمی، آزادی، را تهدید می‌کند. (ص۲۹)
امروز شهروندان، همچون گذشته و در بسیاری از نقاط جهان امروز، ناچار نیستند هویتی را حرمت گذارند که ایشان را در نوعی اردوگاه کار اجباری، که راه گریزی ندارد، پا در بند نگاه می‌دارد _هویتی که به واسطه زبان، ملت، کلیسا و آداب و رسوم و زادگاهشان بر آن‌ها تحمیل شده است. از این دیدگاه، جهانی شدن را باید خوشامد بگوییم، زیرا آفاق آزادی فرد را به گونه‌ای نمایان وسعت می‌بخشد.(ص۳۰)
تلاش برای تحمیل هویت فرهنگی بر مردم همانا محبوس کردن و محروم کردن ایشان  از ارجمندترین آزادی‌هاست، یعنی آزادی گزینش این‌که چه باشند،  چگونه باشند و چه کسی باشند. آمریکای لاتین نه یک هویت فرهنگی که چند هویت فرهنگی دارد، و هیچ‌یک از این هویت‌ها نمی‌تواند مدعی مشروعیت و خلوص بیش از دیگری باشد. (ص۳۲)