معرفی کتاب خانه ی ماتریونا: به همراه "خرده ریزها" اثر آلکساندر ایسایویچ سولژنیتسین مترجم عبدالرضا ناطقی

خانه ی ماتریونا: به همراه "خرده ریزها"
آلکساندر ایسایویچ سولژنیتسین و 2 نفر دیگر
3.4
10 نفر |
2 یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
16
خواهم خواند
12
توضیحات
ایگناتیچ، زندانی سابق اردوگاه کار اجباری، پس از آزادی برای تدریس ریاضی به روستایی دورافتاده می رود و در کلبه ی پیرزنی فقیر به نام ماتریونا ساکن می شود. او روزمرگی ها و زندگی سخت و سرنوشت تلخ ماتریونا را بازگو می کند. ماتریونا که در فقر مطلق به سر می برد و برای گذران زندگی به سختی کار می کند، زنی است پاک نهاد، بخشنده، مهربان و نوعدوست، و همین فضایل آشکارا او را از خویشان و همسایگانش متمایز می کند.این کتاب بخشی هم با عنوان «خرده ریزها» دارد که شامل نوشته های ادبی بسیار کوتاهی است که از مجموعه ی دوم خرده ریزها انتخاب و ترجمه شده اند. سالژنیتسین مجموعه ی دوم خرده ریزها را در سال های دهه ی 90 که از مهاجرت بازگشت خلق کرد.
بریدۀ کتابهای مرتبط به خانه ی ماتریونا: به همراه "خرده ریزها"
لیستهای مرتبط به خانه ی ماتریونا: به همراه "خرده ریزها"
یادداشتها
1401/3/8
«آلکساندر سالژنیتسین» هم یکی دیگر از نویسندگان روس است که حق بزرگی بر گردن ما و ادبیات جهان دارد. این نویسندهی برندهی جایزه نوبل به خاطر افشای جنایات استالین در داستانهایش 20 سالی را هم در تبعید گذرانده است. کتاب«خانه ماتریونا» اثر این نویسنده به تازگی توسط انتشارات ماهی روانه بازار کتاب شده. سالژنیتسین این بار هم با توجه به تجربههای شخصی و سختیهایی که به عنوان یک شهروند معترض کشیده، زندگی و مرگ یک پیرزن روستایی 60 ساله بیمار و تنها را روایت میکند. او این رمان را در سالهای پس از آزادی زندان استالین مینویسد وقتی برای معلمی به یک روستا میرود در آن جا شخصیت اول داستان «ماتریونا» را ملاقات میکند و برای زندگی به خانه او میرود. به نوعی نویسنده بعد از20 سال زندان و تبعید به باز آفرینی واقعیت و آنچه بر سرش آمده پرداخته است. ماتریونا شخصیت اصلی داستان، یک پیرزن ضعیف و مریض احوال است که به تدریج در روایت داستان میفهمیم پنج فرزند و شوهرش را هم از دست داده است، بعد از مدتی برادر شوهرش تصمیم میگیرد برای ساختن خانه آن سوی خط آهن، خانه ماتریونا را خراب کند و الوارها را با خود به خانه جدید ببرد، ماتریونا هم نه تنها اعتراضی نمیکند، بلکه با مهربانی حتی به او کمک میکند، در نهایت هم فاجعهای دلخراش به بار میآید و زن به شکل اسفباری میمیرد. فائزه خابوری، شمارهی508 همشهری جوان، 30 خرداد 94
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1