کتاب "آلیس در سرزمین عجایب" اثر لوئیس کارول، داستان دختر جوانی به نام آلیس را روایت می‌کند که به طور ناگهانی وارد دنیایی عجیب و غریب می‌شود.
آلیس ناگهان یک خرگوش سفید را می‌بیند که در حال صحبت کردن است. او از کنجکاوی دنباله‌روی خرگوش می‌کند که او را به سرزمین عجایب می‌برد. در این سرزمین، آلیس با شخصیت‌های عجیبی مانند کلاه‌دوز، گربه چکمه‌پوش، ملکه قلب‌ها و دیگر موجودات غیرمعمول روبرو می‌شود. در طول ماجراهایش، آلیس، با معماهای پیچیده و رفتارهای غیرمنطقی ساکنان سرزمین مواجه می‌شود. او یاد می‌گیرد که در این دنیا، قوانین منطقی و عادی وجود ندارد و همه چیز ممکن است. دیالوگ‌ها و گفتگوها بسیار جذاب هستند حتی برای بزرگسالان... رمان به بررسی موضوعاتی چون هویت، رشد و تغییر می‌پردازد و به شکل نمادین به چالش‌های دوران کودکی و بزرگسالی اشاره دارد. آلیس در نهایت با تجربیاتش در سرزمین عجایب به درک عمیق‌تری از خود و دنیای اطرافش دست می‌یابد. این کتاب به دلیل تخیل غنی، شخصیت‌های جذاب و زبان بازیگوشانه‌اش، به یکی از کلاسیک‌های ادبیات کودک تبدیل شده...
      

        ظاهرا این کتاب برگرفته از زندگی خود نویسنده و مشکلاتی که با همسرش داشته، می‌باشد. در مورد عشقی که پس از ازدواج و در تلاطم مشکلات زندگی رو به سردی می رود و قطعا تلاش یک نفره برای حفظ آن دیگر جواب نمی‌دهد.
      

        کتاب کارگران دریا رو صوتی گوش دادم.کتاب در مورد زندگی مردیماهیگیر است که در بخش اعظم کتاب تلاش می کند برای بقا و زندگی اش... از طرفی تلاش برای رسیدن به عشق زنی که دوستش دارد و از طرف دیگر تلاش برای نجات کشتی اش... کتاب تلاش انسان را برای ماندگاری بسیار تاثیرکذار به تصویر کشیده است ... بقا در مقابل ناملایمات زندگی، شکاف طبقات اجتماعی و تضاد بین آن‌ها و تلاش برای نگه داشتن عشق... ویکتور هوگو خیلی زیبا و موثر ناملایمات طبیعت و خشم آن نسبت به انسان را به تصویر کشیده است. این رمان در سال 1866 نوشته شده است و بعضی قسمت های کتاب که در آن مرد تلاش برای نجات کشتی غرق شده را دارد؛ من را یاد کتاب همینگوی می انداخت...
      

        خیلی قشنگ بود....
کتاب مجموعه‌ای از چهار داستان کوتاه به هم پیوسته است که حول محور کودکی به نام جودی و تجربیات او با حیوانات، به ویژه اسبی به نام گابریل، می‌چرخد. این کتاب به طور کلی، نگاهی به گذر زمان، مرگ، بلوغ و گذر از دوران کودکی دارد. جودی، پسر جوانی در مزرعه‌ای در کالیفرنیا، اسبی سرخ به نام گابریل را به عنوان هدیه‌ای از جانب پدرش دریافت می‌کند. او به گابریل علاقه‌ی زیادی پیدا می‌کند و با او پیوندی عمیق برقرار می‌کند. اما گابریل به بیماری‌ای مبتلا می‌شود که به مرگش منجر می‌شود. این تجربه، اولین مواجهه جدی جودی با مرگ و گذر زمان است. در ادامه جودی، با یک سگ پیر و بیمار به نام کولک آشنا می‌شود و در مراقبت از او مسئولیت جدیدی را تجربه می‌کند. این بخش در مورد اهمیت همدلی و مراقبت از موجودات زنده و همچنین موضوع مرگ و میر است و ...
این کتاب به شکل قابل‌توجهی با مفاهیم مرگ و میر و تاثیر آن بر انسان‌ها سروکار دارد. مرگ گابریل، یکی از نقاط عطف اصلی داستان است که جودی را در مواجهه با واقعیت‌های تلخ زندگی قرار می‌دهد....
      

        داستانی است درباره‌ی مبارزات کارگران در دوران رکود بزرگ اقتصادی آمریکا. این رمان در سال ۱۹۳۶ منتشر شد و به موضوعاتی چون مبارزه طبقاتی، عدالت اجتماعی و قدرت جمعی می‌پردازد. داستان حول محور گروهی از کارگران می‌چرخد که در تلاش برای بهبود شرایط کاری و زندگی خود به اعتصاب و اعتراض می‌پردازند. شخصیت اصلی داستان، "جیم نالن"، به گروهی از کارگران پیوسته و تحت تأثیر ایدئولوژی‌های سیاسی و اجتماعی قرار می‌گیرد. او با دیگر شخصیت‌ها، از جمله "دکتر موریس" و "دنی"، در تلاش است تا همبستگی میان کارگران را تقویت کند و آن‌ها را در برابر سرکوب‌گران سازماندهی کند. رمان به بررسی چالش‌ها و تضادهای انسانی در مواجهه با ظلم و ستم می‌پردازه و نشان می‌دهد که چگونه امید، ناامیدی و فداکاری می‌توانند در شرایط بحرانی شکل بگیرند. این کتاب یک نقد اجتماعی بر نظام سرمایه‌داری و چالش‌های پیش روی کارگران است و به اهمیت اتحاد و همبستگی در مبارزات اجتماعی اشاره دارد.
      

        از کتاب: 
ادبیات داستانی بلند که به دلیل نبودن نامی بهتر، رمان نامیده می‌شود، دیر یا زود باید حکم به هنجار بودن خود را آنگونه که در قرن نوزدهم رواج پیدا کرده بود، فرو گذارد: گفتن داستانی که مردم آن را شخصیت‌هایی تشکیل می‌دهند که انتخاب‌ها و سرنوشت‌هایشان همان انتخاب‌ها و سرنوشت‌های زندگی واقعی معمولی است.

این کتاب هم با مقدمه‌ای از پسر سوزان سانتاگ آغاز شده است. او در این مقدمه اذعان می‌کند که مادرش فردی علاقمند بوده به هر چیزی که ارزش تجربه کردن و یا دیدن و یا رفتن و ... را داشته باشد.
او می‌گوید، مادرش در جایی نوشته: " آنچه مرا به عنوان دخترکی دانش آموز در آریزونا که در انتظار رشد کردن و گریز به واقعیتی بزرگ‌تر بود، نجات داد، کتاب خواندن بود... دسترسی به ادبیات، ادبیات جهان، به مفهوم فرار از زندان بطالت ملیبخشی از نامه سربازی آلمانی که اواخر دسامبر ۱۹۴۲ در زمستان روسیه نگهبانی می‌دهد زیباترین کریسمسی بود که تا به حال دیده بودم به تمامی حاصل حس‌های بی‌طرفانه بود و عاری از تمام آرایه‌های پر زرق و برق کاملاً تنها بودم زیر آسمان بسیار بزرگ پر ستاره‌ای سخت جدی و پرشور بود، بی‌فرهنگی، کوته‌اندیشی اجباری، نظام آموزشی پوچ و بی‌معنا، سرنوشت‌های ناتمام و بخت بد بود.
این کتاب می‌تونه برای کسانی که در حوزه جستار نویسی و کلاً نویسندگی علاقه دارند مفید و جالب باشه چون نویسنده با آوردن مثال از کتاب‌های گوناگون می‌تواند افق‌های روشنی از حوزه نویسندگی و داستان نویسی و یا رمان نویسی را پیش روی خواننده روشن کند...مثلاً در فصلی کاملاً انواع رمان‌ها را با ذکر مثال‌هایی از کتاب‌ها و نویسندگان گوناگون توضیح می‌دهد، هرچند بسیار کوتاه و اجمالی هستند؛ ولی خواندنشان خالی از لطف نیست به طور مثال رمان‌های علمی تخیلی، رمان‌های فلسفی، رمان‌های رویایی، قصه،حکایت، رمان شهودی و ...
      

        .
لنی با التماس گفت :از خونمون بگو جورج!
"آره، یه خونه ی نقلی که مال خودمونه با یه اتاق برا هر کدوم با یه بخاری چدنی گرد. زمستون که شد روشنش میکنیم طوری که آتیشش هیچ وقت خاموش نشه.زمینمونم انقدر بزرگ نیست که مجبور باشیم زیاد کار کنیم.روزی شش هفت ساعت کار بسشه!نه مث اینجا که روزی یازده ساعت کیسه ی جو به دوش بکشیم.هر چی میکاریم خودمون درو میکنیم.محصول کشتمونو خودمون می‌بینیم."
#موشها_و_آدمها 
#جان_استاین_بک 
#ترجمه #سروش_حبیبی
      

        .
سه عامل حافظه،نماد و ساختار کتابخوان‌های حرفه‌ای را از دیگران متمایز می‌سازد.استادان ادبیات محکوم به داشتن حافظه‌ی قوی هستند.هروقت من کتاب جدیدی می‌خوانم دنبال پیدا کردن پاسخ این پرسش‌ها می‌گردم:من این آدم را قبلا کجا دیده‌ام؟آیا من این تم یا درون‌مایه را قبلا جایی خوانده‌ام؟
      

        .
خب این فقط یک معنا داشت،این‌که با چشمان باز سعی کنم از آن‌ها جلو بزنم و مسابقه را ببرم.پس سعی کردم همین‌کار را بکنم ولی آن‌ها علی‌رغم میل من،همان‌طور به طرز باورنکردنی‌ای می‌رفتند.این بود که حسابی از کوره در رفتم و تصمیم گرفتم بخاطر این گستاخی،آن‌ها را سرجایشان میخکوب کنم.پس شروع کردم به آزاد کردن نیروی حیاتی پنهانی‌ام که در درونم بود.ولی،نمی‌دانم چرا این کار هم کارساز نشد و حتی یک وجب هم به آن‌ها نزدیک‌ترم نکرد و آن‌وقت این احساس به من دست داد که به شکل مرموزی رودست خورده‌ام.فکر کردم حالا که این‌طور است،باید با بردن مسابقه،کسی را که به من رودست زده شرمسار کنم.پس،با نیرو توانی مضاعف به دویدن ادامه دادم.هنوز فاصله چندان زیاد نشده بود، و می‌دانستم که می‌توانم خودم را برسانم.ولی بعد فهمیدم که نمی‌توانم.
      

        مجموعه داستان خوبی بود از هاینریش بل
      

        از گینزبورگ کتاب‌های زیادی خوندم. این کتاب هم یک روایت از زندگی زنی است که دچار عشقی یک طرفه می‌شود و در برخی مواقع می‌خواهد این را به خواننده بفهماند که حتی خودش هم عاشق نیست. ولی در نهایت چه می‌تواند بر یک زن گذشته باشد که همچین جنایتی را انجام دهد...
      

        از پیتر اشتام کتاب اگنس رو سه بار خوندم که یک رمان کوتاه عاشقانه و دوست داشتنی برام بود... و کتاب تمام چیزهایی که جایشان خالی است، که آن هم یک مجموعه داستان کوتاه است. این کتاب هم یک مجموعه داستان کوتاه از این نویسنده بود که داستان‌های جالبی داشت ... البته به نظرم به پای آن دو کتاب قبلی که از این نویسنده خواندم، نمیرسید...
«شناور روی آب»، «یخبندان سیاه»، «اطراف شهر»، «همه حق دارند»، «کاری که از دست ما برمی‌آید»، «سرزمین پاک»، «در امتداد شب»، «گودال‌های عمیق» و «ملاقات» عناوین داستان‌های این کتاب هستند
      

        داستان را از زبان کودکی می‌خوانیم که با زبانی که بی‌گناهی و آشفتگی در آن را میشود حس کرد به بررسی و تعریف خاطراتی از جنگ می‌پردازد. روایتی مستقیم و ترکیبی از ترس و طنز و غم انگیز از یک کودک بی‌نام در یک شهر بی‌نام از آلبانی...

اسماعیل کاداره، یکی از مشهورترین نویسندگان آلبانی است که این ها را با زبانی ساده ولی جذاب روایت می کند. این رمان روایتی از جنگ آلبانی در خلال جنگ جهانی دوم یعنی سال‌های بین 1941 و 1943 است. کتابی که با زبانی ادبی، به توصیف فرهنگ و اتفاقات هرآنچه که در این دوران برای یک کشور و افراد آن جامعه می‌افتد، می‌پردازد.

درسته برام مثل کتاب "ژنرال ارتش مرده" نبود ولی از خوندنش راضیم.
      

        کتابش رو خیلی دوست نداشتم. درواقع یک گزارش از جنگ بود که استاین بک به عنوان یک خبرنگار در حال گزارش دادن است.
درست زمانی که امریکا وارد جنگ جهانی دوم شد. او تصویری نوشته از سربازانی است که هر لحظه آماده‌ی دستور هستند. از روحیاتشون از سختی‌ها و هر چیزی که به نوعی باهاش در ارتباطن و حتی کوچکترین نیازهای حیاتی آن‌ها. تقریبا میشه گفت گزارش خوبی از کار در اومده و کتاب خیلی روونه و اصلا حوصله سر بر نیست...
کتاب شامل بخش‌ها و رویدادهایی است که در انگلستان، افریقا و ایتالیا رخ می‌دهد.
      

        طنز بی‌رحمانه و خلاق و بدیع کرت ونه گوت در این کتاب کاملا مشهوده...
کتاب برداشتی خلاقانه از قضیه‌ی تکامل است منتها به سبک خود نویسنده با شخصیت‌هایی دور از دسترس ولی آرام و عجیب و غریب...